تفسیر آیت تمكین سوره حج ـ پاره هفدهم
﴿ ٱلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۗ وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ ٤١ ﴾[الحج: ۴۱].
ترجمه: این جماعت مهاجرین چنین کسانند که چون ایشان را در زمین تمکین خواهیم داد ایشان نماز قائم خواهند نمود و زکات خواهند داد و امر معروف و نهی منکر بجا خواهند آورد و خدای راست انجام همه کارها، یعنی خدای راست علم انجام هر چیز، یاور اختیار خداست به انجام هر چیز.
سلسله کلام از آیات ماسبق شروع شده، از کلمهی: ﴿ إِنَّ ٱللَّهَ يُدَٰفِعُ ﴾[الحج: ۳۸] ترجمه آن آیات کریمه این است: هر آئینه (عادت کریمه خداوندی است که) خدا مدافعت میکند از مومنان (شر کافران را) هر آئینه خدا پسند نمیکند کسی را که خیانت و ناشکری کند. اجازت جهاد داده شد آنان را که کفار با ایشان جنگ میکنند باین سبب که ایشان مظلوماند و خدا بر نصرت ایشان قادرست. اجازت جهاد داده شد آنان را که بیرون کرده شدند از خانههای خویش بناحق، جرم ایشان این بود که میگفتند: (ربنا الله) یعنی پروردگار ما الله است. و اگر نبود دفع کردنِ خدا بعض را بذریعه بعض یعنی اجازت جهاد داده شود هر آئینه مسمار کرده شد خلوت خانههای راهبان و عبادت خانههای یهود و نصاری و مساجد که یاد کرده میشود در آن نام خدا بکثرت، و ضرور ضرور نصرت خواهد داد خدا کسی را که عزمِ نصرت دین او کند. هرآئینه خدا صاحب قوت و غالب است.
این بود ترجمه آیات سابقه. درین آیه کریمه حق تعالی فضائل مهاجرین به طرز خاص بیان فرموده که توضیح آن دفترها میخواهد و بسلسلهی این فضائل ارشاد فرموده که ازین جماعت هر کسی را که تمکین فی الارض یعنی خلافت حاصل شود از وی مقاصد خلافت که اقامتِ دین [۵۶]است به ظهور خواهد رسید. این مضمون از الفاظ آیت بغیر ضم ضمیمهی از خارج بوضاحت تمام ظاهر میشود. اگر بر همین قدر اکتفا [۵۷]کنیم برای ثبوت خلافت خلفای راشدین کافی و وافی است زیراکه از بدیهیات است که هر سه خلفا از مهاجرین بلکه سرتاج آن جماعت بودند و نیز از بدیهیات است که ایشان را تمکین فی الارض حاصل شد پس بحکم این آیت ضروری است که از ایشان مقاصد خلافت حاصل شود و هر یکی ازیشان حسب منطوق این آیت خلیفهی راشد باشد.
این آیت کریمه ببانگ بلند ندا میکرد که در جماعت مهاجرین هر کس اهلیت خلافت میدارد وازین جماعت هر کس که خلیفه شود از وی مقاصد خلافت حاصل خواهد شد و خلافت او خلافت راشده خواهد بود. العجب کل العجب که این چنین صریح آیت در قرآن مجید موجود و باز انکار حقیت خلفای راشدین میکنند و خود را مسلمان میگویند. حضرت شیخ ولی الله محدث دهلوی در فصل سوم ازالة الخفاء استدلال این آیت به بسط و تفصیل زیب رقم فرموده و مقصود این آیت را بایراد احادیث کثیره روشن تر گردانیده باز در فصل ششم تحت این آیت میفرماید:
فقیر گوید عفی عنه: این آیات اول دلیل است بر خلافت خلفا زیراکه ممکن شدند بر ارض باتفاق موافق و مخالف و از مهاجرین بودند بلاشک پس اقامت صلوة و ایتای زکوة وامر معروف و نهی منکر ازیشان متحقق گشت. و همین است معنی خلافت خاصّه.
شیعه میگویند که آن تمکین که حضرات خلفای ثلاثه را حاصل بود دادهی خدا نبود بلکه حاصل کردهی خود ایشان بود و درین آیت خدا تمکینِ دادهی خود را بیان فرموده که ﴿ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ ﴾[الحج: ۴۱] یعنی چون ما تمکین دهیم. جوابش این که در قرآن مجید این چنین استعمال بکثرت واقع شده مثلاً در سورهی یوسف جائیکه پادشاه مصر به حضرت یوسف صدیق گفت که ﴿ إِنَّكَ ٱلۡيَوۡمَ لَدَيۡنَا مَكِينٌ أَمِينٞ ٥٤ ﴾[یوسف: ۵۴]. یعنی: تو مقرب ما و امین ما هستی و حضرت یوسف صدیق بجواب آن فرمود که ﴿ ٱجۡعَلۡنِي عَلَىٰ خَزَآئِنِ ٱلۡأَرۡضِۖ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٞ ٥٥ ﴾[یوسف: ۵۵]. یعنی: ای پادشاه، خزائن ملک مصر در قبضه من بده که من حفاظت کننده ام و علم این کار میدارم. چنانچه پادشاه مصر زمام سلطنت بدست حضرت یوسف صدیق داد و آن جناب را تمکین فی الارض حاصل شد. بقول شیعه این تمکین هم دادهی خدا نبود بلکه بکوشش حضرت یوسف یا به عنایت پادشاه مصر حاصل شده بود مگر حق تعالی این تمکین را دادهی خود قرار میدهد، قوله تعالی: ﴿ وَكَذَٰلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَتَبَوَّأُ مِنۡهَا حَيۡثُ يَشَآءُۚ نُصِيبُ بِرَحۡمَتِنَا مَن نَّشَآءُ ﴾[یوسف: ۵۶]. یعنی: این چنین تمکین دادیم یوسف را در زمین که جای میگرفت در زمین هر جا که میخواست که میرسانیم رحمت خود هر که را میخواهیم.
و اگر شیعه عقل و شرم و حیا را بالای طاق نهاده انکار بودن خلفای ثلاثه از مهاجرین کنند. پس جوابش اولاً: اینکه این انکار بدیهیات خواهد بود مانند آنکه کسی انکار کند که حضرت فاطمه دختر رسول جنبود. ثانیاً: اینکه در روایات صحیحه معتبرهی ایشان از ائمه معصومین تصریح مهاجرین بودن این حضرات منقول است. چنانچه یک حدیث صریح از اصح الکتب ایشان در فصل پنجم ان شاءالله خواهد آمد. ثالثاً: اینکه بعد اخراج حضرات خلفای ثلاثه از مهاجرین کسی در جماعت مهاجرین باقی نمیماند بجز دو سه کس زیرا که همه هم عقیده و هم مشرب حضرات خلفای ثلاثه بودند چنانچه از کتاب احتجاج در تفسیر آیت استخلاف منقول شده که همه کس برضا و رغبت بر دست حضرت صدیق بیعت کردند و نیز از کتاب کافی منقول شده که کسانیکه بدست حضرت علی در ایام خلافت او بیعت کرده بودند همه احکام حضرت علی را در همین صورت قبول میکردند که خلاف سیرت فاروقی نباشد. لهذا بوجه اخراج حضرات خلفای ثلاثه این همه جماعت از مهاجرین خارج خواهد شد. حالانکه نه صرف آیت تمکین بلکه متعدد آیات قرآنیه کثرت جماعت مهاجرین ظاهر میکنند. رابعاً: اینکه بقول شیعه حضرت علی مرتضی مصداق این آیت نبود زیراکه در ایام خود امر معروف و نهی منکر نمیکرد در روضهی کافی خود از آن جناب منقول است که چه قدر مظالم قبیحه در ایام او رائج بود و او لب نمیگشود پس این ترک امر معروف و نهی منکر اگر بلاعذر بود عاصی گشت و مصداق این آیت هم نماند و اگر بعذر بود تاهم مصداق این آیت نشد و تمکین هم رفت زیراکه معنی تمکین در قرآن مجید بیان فرمود که هر تصرف که خواهد بکند در سورهی یوسف کلمه ﴿ يَتَبَوَّأُ مِنۡهَا حَيۡثُ يَشَآءُ ﴾[یوسف: ۵۶]. بیان همین معنی میکند. المختصر، بر بنای مذهب شیعه حضرت علی مرتضی مصداق این آیت هرگز هرگز نبوده پس اگر حضرات خلفای ثلاثه هم مصداق آیت نباشند آیت بیمصداق [۵۸]میگردد. و نعوذ بالله منه.
تفسیر آیت تمکین ختم شد. استدلال این آیت چه قدر سهل الحصول است. مدار استدلال صرف بر دو چیز است. اول: اینکه حضرات خلفای ثلاثه از مهاجرین بودند. دوم: اینکه این حضرات را تمکین فی الارض حاصل شد و این هر دو چیز از بدیهیات و قطعیات است که انکار آن از حیز امکان بیرون است.
[۵۶] اقامت دین ازین بهتر چه خواهد بود که نفس خود را هم پابند احکام شریعت نماید و دیگران را هم متبع احکام شرعیه سازد این هر دو چیز درین آیات مذکورست پابندی نفس خود از اقامت صلاة وایتای زکاة ظاهر کرده شد و پابند نمودن دیگران از امرمعروف و نهی منکر بیان فرموده شد اقامت جهاد هم در اقامت دین داخل است بلکه جزو اعظم آن ست. [۵۷] واگر برین قدر اکتفا نکنیم و دقت نظر بکار بریم واضح میشود که درین آیت صرف بر بیان اهلیت مهاجرین برای خلافت راشده اکتفا نه فرموده بلکه وعده فرموده که جماعت مهاجرین را تمکین فی الارض خواهیم داد و خلافت راشده بایشان عطا خواهیم فرمود. در صدر آیت فرموده که ﴿ إِنَّ ٱللَّهَ یُدَٰفِعُ ﴾[الحج: ۳۸]. معلوم شد که مدافعت شر کفار از مسلمانان سنت مستمره حق تعالی است. باز در کلمه ﴿ وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ ﴾[البقرة: ۲۵۱]. صورت مدافعت همین فرموده که بعض را بر بعض مسلط میکنیم تا که حفاظت دین وشعائر دین کنند. معلوم شد که همین صورت اینجا هم به ظهور خواهد رسید. باز در آیت تمکین مظلومیت مهاجرین بابلغ وجوه بیان فرمود معلوم شد که همین جماعت مراد الهی است و سنت مستمرهی حق تعالی در پرده همین جماعت بروز خواهد نمود ازین سلسله کلام با حسن وجوه ظاهر شد که درین آیت جماعت مهاجرین را وعدهی تمکین فی الارض داده شده این همان مضمون ست که در سورهی قصص برای اصحاب حضرت موسی÷فرموده که ﴿ وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِینَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗ وَنَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِینَ ٥ وَنُمَكِّنَ لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ ﴾[القصص: ۵- ۶] چنان که این آیت وعده است برای اصحاب حضرت موسی هم چنین آیت تمکین وعده است برای مهاجرین، و شواهد آن در قرآن مجید بسیارست. [۵۸] در صورتی که درین آیت وعدهی تمکین است چنانچه از سیاق و سباق مفهوم وعده متحقق است بیمصداق گردیدن خلف وعد است. تعالی الله عن ذلک و در صورتی که صرف بیان اهلیت مهاجرین درین آیت قرار داده شود بیمصداق گردیدن باین معنی است که وقوع این شرط وجزا در خارج نشد و کلام الهی پاک است ازینکه چنین قضایای فرضیه بیان فرموده شود.