اهل سنت میگویند
که مدار این استدلال بر دو لطیفه است، و هر دو خانه زاد ذریت ابن سباست عقل صریح و نقل صحیح هر دو را باطل میکند.
لطیفه اول
اینکه آنچه گفتهاند که درین آیت امر باطاعت اولی الامر مثل اطاعت رسول است و اطاعت غیر معصوم قبیح است. معلوم نیست که مثلیت رسول از کجا فهمیدند در آیت لفظی نیست که بر مثلیت دلالت کند و اطاعت غیر معصوم درین آیت اطاعت [۸۷]مطلقه نیست بلکه مقیده است به عدم مخالفت شریعت. کلمه تامه ﴿ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ ﴾[النساء: ۵۹] إلی آخره، همین قید را بیان میفرماید بدو وجه، اول: اینکه با اولی الامر تنازع را جائز قرار میدهد اگر اطاعت مطلقه بودی هرگز تنازع جائز نبود چنان که با رسول جائز نیست. دوم: اینکه در صورت تنازع فیمابین رعیت و اولوالامر هر دو را امر فرموده که بسوی خدا و رسول رجوع کنند این چنین اطاعت مقیده غیر معصوم هرگز قبیح نیست و نه انسان را در هیچ جای و هیچ زمانی ازان مفر ممکن است. امروز شیعه احکام مجتهدین خود را اطاعت میکنند آیا این اطاعت هم قبیح است یا مجتهدین خود را هم مثل ائمه معصوم میدانند؟ روزانه در نماز پنجگانه که از اعظم ارکان دین و اجل معالم ایمان است مقتدیان اطاعت امام نماز میکنند آیا این اطاعت هم قبیح است یا امام نماز هم معصوم میباشد؟ بگذارید این را در زمانه ائمه کسانیکه نزد ائمه نمیرسیدند اطاعت نائبان ائمه و روایان احادیث ایشان میکردند آیا این اطاعت هم قبیح است یا جمیع نائبان ائمه و راویان احادیث هم معصوم بودند؟ لهذا ازین آیت هرگز عصمت اولوالامر ثابت نمیشود بلکه این آیت بر عدم عصمت اولوالامر چنان دلیلی است روشن که کسیکه ایمانش به قرآن مجید است بعد مطالعه این آیت هرگز هرگز ممکن نیست که به عصمت اولی الامر قائل شود.
لطیفه دوم
این که مصداق اولی الامر حضرت علی و باقی ائمه را قرار دادهاند و این ظلم عظیم است بر لغت عرب، زیراکه معنی اولی الامر حسب لغت، صاحبان حکومت است چنان که گذشت و ائمه اثنا عشر را گاهی حکومت حاصل نشده که ایشان را صاحبان حکومت گفته شود و البته شیعه ایشان را مستحقان حکومت اگر گویند موافق عقیدهشان گنجایش دارد.
ازین ائمه اثنا عشر، یک ذات قدسی صفات هنوز بظهور نیامده لهذا متعلقشان او چیزی گفتن قبل از وقت است. باقی ماندند یازده، ازین یازده صرف یک ذات مبارک حضرت علی را صاحب حکومت توان گفت مگر مذهب شیعه از آن هم انکار [۸۸]شدید بلکه اشد مینمایند ومی گویند که آن جناب را هرگز حکومت حاصل نشده بود، خلافت بآن جناب برای [۸۹]نام رسیده بود در زمانهی خلافت خود مذهب خود را گاهی ظاهر نتوانستند کرد و نه گاهی امر معروف و نهی منکر توانستند نمود.
البته نزد اهل سنت حضرت علی مرتضی در ایام خلافت خود اولو الامر بود و ائمه مابعد چونکه صاحبان حکومت نبودند لهذا مصداق اولوالامر نتوانستند بود. درینجا شیعه از هر جانب در مشکلات عدیده گرفتار شدهاند. نه جای ماندن نه پای گریختن، اگر بیچاره میگویند که حضرت علی و دیگر ائمه اولوالامر نبودند قول علما و ائمهشان غلط میشود که میگویند که این آیت نص صریح است در اثبات امامت و عصمت دوازده امام. و اگر میگویند که این حضرات اولوالامر هستند پس این کوه گران را چگونه بر سر خود گیرند که این آیت ابطال عصمت اولوالامر میکند و تنازع و اختلاف را با اولوالامر جائز میگرداند. سنگ آمد و سخت آمد.
باری به برکت روح ابن سبا و بغایت ائمه ازین مشکل با حسن وجوه نجات حاصل گشت. ائمه معصومین†فرمودند که این آیت محرف است یعنی به همین سبب برای شیعه مشکلات پیدا شده در آیت اصلی هیچ اشکالی نیست. در تفسیر صافی مطبوعه ایران جلد اول ص ۲۱۶ میفرماید: القمی عن الصادق قال: نزل فإن تنازعتم فی شیء فردوه إلی الله وإلى الرسول وإلی
أولی الأمر منكم. وفی الكافی والعیاشی عن الباقر أنه تلا هذه الآیة هكذا، فإن خفتم تنازعاً فی أمر فردوه إلی الله وإلی الرسول وإلی أولی الأمر قال: كذا أنزلت، وكیف یأمرهم اللهﻷ بطاعة ولاة الامر ویرخص فی تنازعهم. قمی از امام جعفر صادق روایت کرده که فرمود آیت اولی الامر چنین نازل شده بود: «فإن تنازعتم فی شیء فردوه إلی الله وإلى الرسول وإلی أولی الأمر منكم».و در کافی و تفسیر عیاشی از امام باقر آورده که او آیت اولی الامر را چنین تلاوت کرد: «فإن خفتم تنازعاً فی أمر فردوه إلی الله وإلی الرسول وإلی أولی الأمر».امام باقر فرمود که هم چنین نازل شده بود و چگونه ممکن است که خدایﻷباطاعت اولی الامر مردمان را حکم کند و اجازت دهد که با اولی الامر نزاع هم جائز است. این روایت را مولوی مقبول احمد شیعی در ترجمه خود مطبوع مقبول پریس دهلی ص ۱۳۸ نقل نموده، این دو حدیث است یکی از امام جعفر صادق و دیگر از پدرشان امام باقر. میان پدر و پسر اختلاف [۹۰]است پسر میفرمایند که در آیت اولی الامر صرف در یک مقام تحریف شده و آن اینکه لفظ اولی الامر از جای دوم ساقط کرده شد. پدر میفرمایند در دو مقام تحریف وقوع یافته یکی همین ودیگری اینکه خفتم تنازعاً فی امرٍ بود، بجای آن تنازعتم فی شیء کرده شد. مقصد اینکه در آیت اصلی اجازت نزاع باولی الامر نبود بلکه تذکرهی نزاع فیمابین رعیت بود و در صورت نزاع رعیت را حکم بود که بسوی خدا و رسول و اولی الامر رجوع کنند نه اینکه صرف بسوی خدا و رسول. بعد تحریف مقصدی دیگر خلاف مقصد خداوندی پیدا شد و بر شیعه کار تنگ گردید.
الحمدلله که هر دوامام معصوم شیعه حضرت باقر و حضرت صادق اقرار کردند که آیت اولی الامر که در قرآن مجیدست، ابطال مذهب شیعه میکند و مسئله عصمت اولوالامر رابه سرداب فنا میرساند. وازین اقرار این هم مثل روز روشن واضح گردید که این آیت بر ائمه صادق نمیآید زیرا که ایشان بزعم شیعه معصوم بودند. بعد این جواب، ما را ضرورت جواب الجواب نیست چه ما را کار به آیات قرآن است بامرویات خانه ساز ایشان چه کار. و بگفته ایشان قرآن مجید محرف نمیشود.
حسبنا كتاب الله وحسبهم مرویات ذریة ابن سبا.
پتو و طوبی وما و قامت دوست
فکر هر کس بقدر همت اوست
تفسیر آیت اولی الامر ختم شد. والحمدلله اولاً وآخراً
[۸۷] در شریعت اسلامیه اطاعت مطلقه مخصوص برای رسول است برای غیر رسول هر جا که حکم اطاعت آمده مانند آیت اولی الامر مقیدست. مثلا باطاعت والدین و حسن سلوک بایشان امر فرموده مگر باین حکم این هم فرموده که ﴿ وَإِن جَٰهَدَاكَ لِتُشۡرِكَ بِی مَا لَیۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٞ فَلَا تُطِعۡهُمَآ ﴾[العنکبوت: ۸] و مثلاً حضرات مهاجرین و انصارشرا متبوع و مطاع قرار داده مگر باین قید که این اتباع در نیکی باید بود و قوله تعالی: ﴿ وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ ﴾[التوبة: ۱۰۰] این شان مخصوص به رسول ست که اطاعت او اطاعت مطلقه ست هر حکم او در حال واجب گاهی با او در هیچ حکمی تنازع جائز نیست. حضرت امام مالک میفرماید و همین ست قول و عقیدهی همه اهل ایمان که «ما من أحد إلا ویؤخذ من قوله ویترك إلا صاحب هذا القبر ج». [۸۸] وجه شدت انکار ظاهرست اگر حضرت علی را صاحب حکومت تسلیم کنند این قصه غلط میشود که آنجناب مذهب اصلی خود را مینهفت و ما را تعلیم مذهب شیعه در خلوت خاص به تاکید اخفا و استتار فرموده. [۸۹] چنانچه در صفحات سابقه تحت تفسیر آیه استخلاف از کتب شیعه اقوال علمای ایشان و خود قول حضرت علی مرتضی برای این همه مضامین منقول شده. [۹۰] شیعه میگویند که میان ائمه اختلاف نمیباشد مگر به سبب تقیه وغیره خدا داند که این اختلاف بچه سبب است وحق این است که بطور اسرار امامت همه ناشدنیها میشود.