حدیث نهم نكاح ام كلثوم با حضرت فاروق اعظم
از کتب معتبره شیعه و نیز کتب اهل سنت ثابت است که ام کلثوم بنت حضرت علی مرتضی که خاص از بطن مبارک حضرت فاطمه زهرا بود در حبالهی نکاح حضرت فاروق اعظم درآمده بود. ازین نکاح دو نتیجه عظیم الشان بالبداهه حاصل میشود. اول: اینکه درمیان حضرت علی و حضرت فاروق قصه رنجش و عداوت همه افترا و بهتان است بلکه با هم کمال محبت و اخلاص بود و گاهی هیچ آزاری و هیچ ایذائی از حضرت فاروق به علی مرتضی یا به حضرت فاطمه نه رسیده بود. دوم: اینکه علی مرتضی حضرت فاروق را مومن کامل صالح الاعمال اعتقاد میکرد و هرگز گمان نفاق و ارتداد بجانب او نمیداشت این همه سخنهای دور از کار ساخته و بافته ذریت ابن سبا است. جزاهم الله تعالی. این نکاح برای مذهب شیعه بلای بیدرمان است از زمانه ابن سبا تا این وقت رنگارنگ توجیهات میکنند و هیچ پیش نمیرود کسی میگوید که این نکاح بجبر و اکراه بوقوع آمد در حقیقت نکاح نه بود بلکه غضب بود کسی میگوید که بعد نکاح مقاربت و هم بستری واقع نه شده، کسی میگوید که چون حضرت عمر برای این نکاح تشدد بسیار کرد حضرت علی بزور اعجاز جنیهی را مشکلَّ به شکل ام کلثوم نموده پیش او فرستاد و همان جنیه در خانه حضرت عمر بود و زندکی میکرد و هم باوی مقاربت بوقوع میآمد. الغرض، هر کسی از علمای شیعه افسانهی نوی تراشد و نغمهی نو میسراید که آن را شنیده همه عالم محو حیرت میشود و شور احسنت و آفرین از هر سو بلند میگردد.
اک هم هی تیری چال سی پستی نهین صنم
پامالکبکبهیتو هوی کوهسار مین
اکنون ما این همه اقوال مختلفهی علمای شیعه را بحوالهی کتب ایشان بیان میکنیم.
قول اول
بعض متعصبان شیعه ازین نکاح قطعاً انکار میکنند و میگویند که روایت این نکاح بیاصل محض است. چنانچه مجتهد اعظم ایشان یعنی سلطان العلماء مولوی سید محمد در رساله خود میفرمایند: «و انتساب تزوج حضرت ام کلثوم بابن الخطاب به ثبوت نه رسیده و مثل سید مرتضی که قریب العهد از زمان ائمه معصومین بود و غیر ایشان انکار بلیغ ازان نمودهاند». جوابش اینکه این ارشاد جناب مجتهد دروغ خالص است و آن هم محض بیفروغ، هرگز سید مرتضی که قریب العهد از زمان ائمه بوده انکار این نکاح ننموده بلکه اقرار این نکاح کرده. سید مرتضی نام دو کس در علمای شیعه بوده، یکی ابوالقاسم ثمانینی برادر رضی و این کس از قدمای شیعه بود. قاضی شوستری در مجالس المومنین ولادت او در سنه ۳۵۵ هـ بیان کرده. دوم سید مرتضی رازی مصنف تبصرة العوام و این کس از متاخیرین است. اول الذکر که قریب العهد از زمان ائمه بوده در دو کتب مصنفه خود اقرار این نکاح کرده در کتاب شافی مفصلاً و در کتاب تنزیه الانبیاء والائمه مجملا میرزا محمد کشمیری در نزهه بجواب تحفه اثنا عشریه مینویسد که «سید مرتضی علم الهدی در کتاب تنزیه الانبیا میفرماید: «فأما إنكاحه فقد ذكرنا فی كتاب الشافی الجواب عن هذا الباب مشروحا وبینا أنه÷ ما أجاب عمر إلی نكاح ابنته إلا بعد توعد وتهدید ومراجعة ومنازعة وكلام طویل مأثور أشفق معه من سوء الحال وظهور ما لایزال یخفیه».یعنی اما نکاح ام کلثوم با عمر پس در کتاب شافی جواب آن بتفصیل بیان کردهایم و بیان کردهایم که جناب امیر عقد دختر خود با عمر به طیب خاطر نکرده بود بلکه بعد تخویف و تهدید و اصرار و نزاع و کلام شدید جناب امیر ترسید که حالات خراب رو نما شود و چیزی که همیشه اخفای آن میکرد ظاهر شود. حاصل اینکه این نکاح بوقوع آمد لیکن بحالت تقیه. و پدر بزرگوار جناب مجتهد یعنی مولوی دلدار علی در رساله حسنیه علی ما نقله فی ازالة العین میگوید که «سید مرتضی گفته است که تزویج ام کلثوم باختیار حضرت امیر واقع نشده و احادیث بسیار مؤید قول خود ذکر کرده و هرگاه باختیار حضرت امیر واقع نه شده محل اشکال نیست». پس ظاهر شد که سید مرتضی که قریب العهد از زمان ائمه بوده انکار این نکاح نمیکند بلکه اعتراف آن مینماید و آن را بجبر و اکراه میگوید و این امر آخرست. لهذا دروغ بیفروغ بودن قول مجتهد کالشمس فی نصف النهار ظاهر گردید. البته قول مجتهد که دیگر علمای شیعه انکار این نکاح میکنند صحیح است، قطب راوندی مولف خرائج وجرائح هم ازان منکرین هستی، چنانچه مولوی دلدار علی از قطب راوندی در رساله حسنیه علی مانقله فی ازالة العین میآرد که «گفت: عرض نمودم بخدمت حضرت صادق÷که مخالفین بر ما حجت میآرند و میگویند که چرا علی دختر خود را بخلیفه ثانی داد. پس حضرت صلوات الله علیه که تکیه کرده نشسته بودند درست نشسته فرمودند که آیا چنین حرفها میگویند بدرستی که قومی که چنین زعم میکنند لایهتدون سواء السبیل». لیکن انکار این نکاح خواه منکر قطب الدین راوندی باشد یا کسی دیگر از کتب شیعه تکذیب آن هویدا میشود چنانچه ما بعونه تعالی ثبوت این نکاح از کتب حدیث و فقه و کلام ایشان زیب رقم میکنیم.