تحقیق شریف
اولاً: باید فهمید که مقصود این آیه کریمه چیست؟ و خطاب ﴿ لَّآ أَسَۡٔلُكُمۡ ﴾[الأنعام: ۹۰] از کیست؟ پس مخفی مباد که مقصود این آیه نیز همان است که در آیه تطهیر مذکور شد یعنی حق تعالی از غایت رحمت میخواهد که تعلیمات و نصائح که در ما قبل بیان فرموده قوی التاثیر گردد ولهذا فرمود که ای نبی، بایشان بگو که این تعلیمات و نصائح محض برای نفع شماست من برین هیچ مزدی و اجری نمیخواهم. تقاضای فطرت است که چون خلوص نصیحت متیقن میگردد و منصوح را معلوم میشود که درین نصیحت هیچ غرض ناصح نیست آن نصیحت دل نشین او میشود و رغبت عمل بر آن پیدا میگردد. بس همین است مقصود این آیت و این مقصود در قرآن مجید بعنوانات مختلفه و عبارات متنوعه نازل شده. و این مقصود نزد حق تعالی چنان اهمیت دارد که برای پیغمبران پیشین هم ذکر آن باهتمام تمام فرموده سورهی شعرا تلاوت کنید که ذکر حضرت نوح و حضرت هود و حضرت صالح و حضرت لوط و حضرت شعیب علی نبینا وعلیهم الصلوة والسلام جداجدا فرموده و از زبان هر یکی ازیشان متفق اللفظ این آیت نقل فرموده: ﴿ وَمَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٠٩ ﴾[الشعراء:۱۰۹- ۱۸۰] یعنی پیغمبر گفت که نمیخواهم از شما برین مزدی، نیست مزد من مگر بذمه رب العلمین. درین یک سوره پنج جا این آیت واردست. و برای ختم الانبیا جباربار تکرار این مضمون در قرآن مجیدست.
مثلاً در سورهی انعام فرموده: ﴿ قُل لَّآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًاۖ إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِكۡرَىٰ لِلۡعَٰلَمِينَ ٩٠ ﴾[الأنعام: ۹۰] یعنی: ای نبی، بگو که من نمیخواهم از شما برین مزدی، نیست این مگر نصیحت برای اهل جهان. و مثلاً در سورهی یوسف فرمود: ﴿ وَمَا تَسَۡٔلُهُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۚ إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ ١٠٤ ﴾[یوسف: ۱۰۴] یعنی: ای نبی، نمیخواهی تو ازیشان برین مزدی، نیست این مگر نصیحت برای اهل جهان. معلوم شد که میان طلب مزد و نصیحت منافات است یکی با دیگری جمع نمیشود. و مثلاً در سوره فرقان فرموده: ﴿ قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ إِلَّا مَن شَآءَ أَن يَتَّخِذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِيلٗا ٥٧ ﴾[الفرقان: ۵۷] یعنی: «بگو ای نبی، که نمیخواهم از شما برین مزدی بجز اینکه هر کس که بسوی پروردگار خود راه اختیار کردن خواهد (او ازین تعلیم فائده بردارد)». در آیت مودة القربی بعینه همین مضمون است. و مثلاً در سورهی سبا فرموده: ﴿ قُلۡ مَا سَأَلۡتُكُم مِّنۡ أَجۡرٖ فَهُوَ لَكُمۡۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٞ ٤٧ ﴾[سبأ: ۴۷] یعنی: «بگو ای نبی که اگر خواسته باشم از شما مزدی پس آن برای شماست [۱۰۹]، نیست مزد من مگر بذمه خدا و او بر هر چیز آگاه است». و مثلاً در سوره ص فرموده: ﴿ قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَكَلِّفِينَ ٨٦ ﴾[ص: ۸۶] یعنی: «بگو ای نبی که من نمیخواهم از شما برین هیچ مزد، و نیستم من از تکلف کنندگان (که در دل خواهش مزد باشد و از زبان انکار کنم)، نیست این مگر نصیحت برای اهل جهان». و مثلاً در سورهی طور فرموده: ﴿ أَمۡ تَسَۡٔلُهُمۡ أَجۡرٗا فَهُم مِّن مَّغۡرَمٖ مُّثۡقَلُونَ ٤٠ ﴾[الطور: ۴۰] یعنی: ای نبی آیا تو میخواهی ازیشان مزدی که ایشان بخیال دادن آن گران بار شدهاند. درین آیات متعدده به چنین اهتمام بلیغ از خاتم الانبیا جنفی طلب هر گونه اجر فرموده جای بصورت امر و جائی بصورت خبر و جائی بصورت استفهام و جائی بصیغهی مضارع و جائی بصیغهی ماضی. پس قطعاً ممکن نیست که مفهوم آیه موده القربی خلاف این آیات باشد.
باقی ماند که خطاب از کیست؟ پس از سباق وسیاق آیت ظاهرست که خطاب به کفارست. قبل آیه موده القربی انجام کار کافران و مومنان مذکورست و بشارت داده شده بمومنان مگر ایشان را مخاطب نفرموده بعد آن آیه مودهالقربی است. و بعد آن علی الاتصال فرموده: ﴿ أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا ﴾[الشوری: ۲۴] و بالیقین این مقوله کفارست پس معلوم شد که خطاب ﴿ مَآ أَسَۡٔلُكُمۡ ﴾یقیناً به کفار است. و وجه دیگر آن است که در قرآن مجید هر جا که نفی اجر فرموده در همه جا خطاب به کفارست چنانچه آیات متعدده در ماسبق منقول شده و مقتضای عقل نیز همین است زیرا که نفی اجر برای ترغیب ایمان است و مومنان را ترغیب ایمان تحصیل حاصل و فعل باعث. تعالی الله عن ذلک علواً کبیراً.
اکنون باید دانست که او چهار اقوال که مفسرین ذکر کردهاند کدامین قول اولی و اقوی و انسب است پس قول چهارم که آن را جمهور مفسرین رد کردهاند مردودست بچند وجوه:
۱) با دهنی مومن نمیزیبد که اجرت وعظ و تبلیغ خود طلب کند چه جائیکه انیبا و خصوصاً سیدالانبیا جاجمعین وبارک وسلم.
۲) خلاف عقل است که کسانیکه ایمان بخدا و رسول ندارند ازیشان گفته شود که بقرابت داران رول محبت کنید. ثبت العرش ثم انقش.
۳) طلب اجر خلاف روش انبیای سابقین و علاوه ازینکه درین تنقیصشان آن حضرت جخلاف عقل امر الهی لازم میآید، چه آن جناب مامور بود که اقتدای روش پیشینیان کند قوله تعالی: ﴿ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡ ﴾[الأنعام: ۹۰].
۴) طلب اجر خلاف آن آیات کثیره است که در آن خاصتاً از آن حضرت جنفی طلب اجر فرموده چنانچه از سوره انعام و سوره یوسف و سورهی فرقان و سورهی سباء و سورهی جو سوره طور منقول شده و اکثر این آیات مکی است . پس چگونه ممکن است که در آیات قرآنیه تخالف و تناقض باشد.
باقی ماند سه قول، پس قول دوم در قول اول مندرج [۱۱۰]است لهذا هر دو را یک باید شمرد و این قول را اکثر مفسرین ترجیح دادهاند و شک نیست که این قول از اکثر مفاسد محفوظ است. چه درین قول طلب اجر نیست و استثنا هم منقطع است و درخواست عدم ایذا رسانی بوجه قرابت است نه بوجه تعلیم و تبلیغ لهذا شمار آن در اجر هرگز نه تواند [۱۱۱]شد. اگرچه بعض مفسرین این را هم اجر قرار داده بوجه مخالفت آیات مذکوره که در آن نفی اجرست آیه مودهالقربی منسوخ قرار داده اند [۱۱۲].
لیکن چون بنظر دقیق دیده شد این قول هم خالی از دغدغه نیست زیراکه از کفار درخواست این امر که مرا ایذا مرسانید با شان نبوت مناسبتی ندارد. در قرآن مجیدست که حضرت نوح با آن ایذاها که خود خداوند کریم آن را کرب عظیم فرموده بقوم خود فرمود که ﴿ فَعَلَى ٱللَّهِ تَوَكَّلۡتُ فَأَجۡمِعُوٓاْ أَمۡرَكُمۡ وَشُرَكَآءَكُمۡ ثُمَّ لَا يَكُنۡ أَمۡرُكُمۡ عَلَيۡكُمۡ غُمَّةٗ ثُمَّ ٱقۡضُوٓاْ إِلَيَّ وَلَا تُنظِرُونِ ٧١ ﴾[یونس: ۷۱] [۱۱۳]. وحضرت هود بقوم خود فرمود که ﴿ مِن دُونِهِۦۖ فَكِيدُونِي جَمِيعٗا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ ٥٥ إِنِّي تَوَكَّلۡتُ عَلَى ٱللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُم ﴾[هود: ۵۵- ۵۶] [۱۱۴]. پس چگونه ممکن است که انبیای سابقین این چنین فرمایند و سید و سرور از همه بهتر و برتر بقوم خود التجا نماید و درخواست کند که مرا ایذا مرسانید ازین هم بالاتر چیزی بشنو، خود آن جناب جرا در سورهی اعراف امر فرموده: ﴿ قُلِ ٱدۡعُواْ شُرَكَآءَكُمۡ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنظِرُونِ ١٩٥ إِنَّ وَلِـِّۧيَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي نَزَّلَ ٱلۡكِتَٰبَۖ وَهُوَ يَتَوَلَّى ٱلصَّٰلِحِينَ ١٩٦ ﴾[الأعراف: ۱۹۵- ۱۹۶] [۱۱۵]. و همین یک آیت نیست بلکه آیات متعدده باین مضمون در قرآن مجید موجودست بمطالعه این آیات قطعاً گنجایشی نماند که درخواست عدم ایذا بآن حضرت جیا امر آن بحق جل شانه منسوب کرده شود لهذا قول سوم اولی و اخری ست بشانِ نبوت و بلاشبه این قول بلندست از همه خدشات که شایانشان آن حضرت جنیست و درین صورت آیت موده القربی هم مضمون آیت سورهی فرقان که ﴿ قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ إِلَّا مَن شَآءَ أَن يَتَّخِذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِيلٗا ٥٧ ﴾[الفرقان:۵۷] [۱۱۶]. و دیگر آیات کریمه میشود.
اگر کسی گوید که قول اول در صحیح بخاری از ابن عباس مروی است آن را ترک کردن چگونه درست باشد؟ جواب گویم که این بیش از آن نیست که در همین صحیح بخاری در تفسیر سورهی قیامه از ابن عباس تفسیر ﴿ إِنَّ عَلَيۡنَا جَمۡعَهُ ﴾[القیامة: ۱۷] جمع فی الصدر مروی است و حضرت شیخ ولی الله محدث در ازالة الخفا میفرماید که جمع فی المصاحف مرادست و درباره روایت صحیح بخاری مینویسد که «این تفقه ابن عباس است حدیث مرفوع نیست». وحق اینست که در اصول حدیث و اصول فقه مسلم و مقرر شده که در ما یدرک بالرأی قول صحابی حدیث مرفوع یعنی حدیث نبوی نمیباشد و ظاهرست که این همه اقوال که در تفسیر این آیت ذکر کردهاند از قبیل ما یدرک بالرأی است. و آخر این قول سوم که ما اختیار کردیم هم از ابن عباس مروی است. الحاصل قول سوم از روی درایت از قول اول و دوم ارجح و اقوی است ازان تجاوز نباید کرد.
تنبیه دوم
شیعه میگویند که در آیه موده القربی رسول خدا جمامور است که از قوم خود اجر رسالت طلب کند و آن اجر رسالت اینکه با قرابت داران او محبت کنند گویند که چون این آیت نازل شد صحابه پرسیدند که یا رسول الله، قرابت داران تو کیستند؟ رسول الله جفرمود که علی و فاطمه و حسن حسین این روایت بر دروغ عجیبه رنگین کرده پیش اهل سنت میآرند و امام اعظم شیعه شیخ حلی در منهاج الکرامه گفته که این روایت در صحیح بخاری موجودست حالانکه دروغ محض است در صحیح بخاری نامی و نشانی از آن نیست. شیخ الاسلام علامه ابن تیمیه در منهاج السنه بجواب منهاج الکرامه میفرماید: «والجواب من وجوه، أحدها المطالبة بصحة هذا الحدیث. وقوله: أن أحمد روى هذا فی مسنده، كذب بیّن، فإن هذا مسند أحمد موجود به من النسخ ما شاء الله ولیس فیه هذا الحدیث. وأظهر من ذلك كذباً قوله: أن نحو هذا فی الصحیحین ولیس هو فی الصحیحین بل فیهما وفی المسند ما یناقض ذلك».
و عجب تر این است که این سورهی شوری که آیه موده القربی دران هست بالاجماع مکی است و حضرات حسنین در مکه متولد هم نشده بودند بلکه نکاح حضرت فاطمه هم نشده، پس ذکر ایشان در تفسیر این آیت چه معنی دارد.
[۱۰۹] این به دو معناست یکی آنکه مزدی که طلب کرده باشم نزد خود دارید مرا بدهید دوم آنکه مزدی که طلب کرده باشم برای نفع شما خواهد بود چنانچه در آیه سورهی فرقان مذکورست. [۱۱۰] زیرا که ایذای صحابه کرام عین ایذای رسول است بلکه ایذای او همه طرق ایذاست. [۱۱۱] زیرا که اجر فعلی آن است که بسبب آن فعل واجب شود و عدم ایذا بسبب قرابت واجب شود نه بوجه تعلیم و تبلیغ. [۱۱۲] در تفسیر خازن است وقیل: «إن هذه الآیة منسوخة».وقائل این قول، از ائمه تفسیر ضحاک و حسن بن فضل را نوشته. [۱۱۳] این آیت در سورهی یونس است. ترجمه: پس بر خدا توکل کردم، پس استوار کنید کار خود را و جمع کنید معبودان خود را، باز کار شما پوشیده نماند یعنی هیچ تدبیری فروگذاش نشود پس ختم کنید بر من و مهلت مدهید مرا. ازین آیت معلوم میشود که درخواست عدم ایذا منافی توکل است. [۱۱۴] این آیه در سورهی هود است. ترجمه: پس بدی کنید با من عابد و معبود متفق شده باز مهلت مدهید مرا من توکل کرده ام بر خدا که رب من و رب شماست. ازین آیت هم منافات توکل ظاهرست. [۱۱۵] ترجمه: بگو «شریکان خود را بخوانید سپس در باره من حیله به کار برید و مرا مَهَلت مدهید.» (۱۹۵) بىتردید، سرور من آن خدایى است که قرآن را فرو فرستاده، و همو دوستدار شایستگان است. (۱۹۶) [۱۱۶] ترجمه بگو ای نبی، که نمیخواهم از شما برین مزدی بجز اینکه هر کس که بسوی پروردگار خود راه اختیار کردن خواهد (او ازین تعلیم فائده بردارد).