باقیات صالحات ترجمه آیات بینات

فهرست کتاب

مطرب خوشنوا بگو تازه بتازه نو بنو

مطرب خوشنوا بگو تازه بتازه نو بنو

در عماد الاسلام بعد عبارتی که از استقصاء الافحام نقل کردم (علی ما فی ازالة العین) می‌فرماید: ومنها: أنه معلوم من حال النبی كما لایخفی علی المتفحص الذهین ذی الحدس الصائب أنه مع كمال رغبته علی تخلیفه علیاً كان فی غایة التقیة من قومه ولهذا عندی دلائل وأمارات لایسع المقام ذكرها فیحتمل عند العقل أن النبی حفظاً لبیضة االإسلام الظاهری أودع القرآن النازل المشتمل علی أسماء الأئمة وأسماء المنافقین مثلا عند محارم أسراره كعلی بأمر الله لئلایرتد القوم بأسرهم لما علم من حالهم عدم احتمال ذلك وأظهرهم بقدر ماعلم المصلحة فی إظهاره ولما كانوا هم الباعثین للنبی علی ذلك كان الإسناد إلیهم فی محله. و از جمله صورت‌های تحریف یکی این است که حال نبی معلوم است و بر کسی تفحص کرده باشد و ذهین و سریع الفهم باشد پوشیده نیست که با وجود کمال رغبت آن جناب بر خلیفه ساختن علی از قوم خود در غایت تقیه بود و برای این معنی نزد من دلائل و قرائن است که این‌جا گنجایش ذکر آن نیست پس عقلاً این احتمال پیدا می‌شد که نبی بخیال حفاظت اسلام ظاهری قرآن اصلی را که در آن اسمای ائمه واسمای منافقین بود مثلاً نزد محرمان اسرار خود مانند علی بحکم خدا ودیعت نهاد تا که قوم بالکل مرتد نه شوند زیرا که حال ایشان می‌دانست که برداشت این امر نه توانند کرد و قوم را بر همان مقدارِ قرآن اطلاع داد که اظهار آن مصلحت بود و چونکه ایشان نبی را بر اخفای قرآن اصلی باعث بودند لهذا تحریف قرآن را بجانب‌شان منسوب کردن بجاست. اگر کسی بر خیالات شیعه که درباره‌ی قرآن مجید دارند و در جای خود اظهار آن می‌نمایند مطلع شود بسیار تعجب کند. مثلاً ادیطران الشمس نوشتند که این قرآن جمع نموده‌ی جهلای عرب است اگر بر آن اعتراض وارد می‌شود چه عجب، و مثلاً مولوی میرزا احمد علی که در پنجاب سر آمد مناظرین شیعه است در رساله مولفه خود موسوم به انصاف بعد بیان اینکه در قرآن اغلاط صرفیه و نحویه و محاورات متروکه بسیار است می‌گوید که اگر باوجود این همه قرآن معجزه است. پس من همچنین کتاب معجز تصنیف توانم کرد. و مثلاً مجتهدین لکهنو در سهیل یمن جلد ۵ نمبر ۱۲ می‌نویسند که آیت تطهیر یعنی آیه کریمه: ﴿ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣ [الأحزاب: ۳۳] در میان آیات سابقه و لاحقه چنان معلوم می‌شود که دانه‌ی طلائی در میان گوهرهای کاذب یعنی مصنوعی. یعنی معاذالله آیات سابقه ﴿ يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ [الأحزاب: ۳۰] إلی آخره و آیات لاحقه یعنی ﴿ وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ [الأحزاب: ۳۳] إلی آخره، گوهرهای کاذب و مصنوعی هستند. مجتهدین شیعه دیدند که در آیت تطهیر معنی که به هزار جان فشانی تراشیده‌اند و لفظ اهل بیت را خلاف لغت بر معنی که فرود آورده‌اند سیاق و سباق آیت آن را درهم و برهم می‌کند و بآواز بلند ندا می‌کند که لفظ اهل بیت برای ازواج مطهرات است ومراد خداوندی ازین لفظ بجز ازواج مطهرات دیگر کسی نیست لهذا آیات سابقه ولاحقه را گوهر کاذب یعنی کلام انسانی قرار داده، گلو خلاصی خود خواستند. و مثلاً سلطان العلما مولوی سیدمحمد مجتهد اعظم در کتاب ضربت حیدریه جلد دوم ص ۸۱ می‌گوید که هر آیت قرآنی که خلاف اجماع ما باشد برآن آیت عمل کردن جائز نیست. عبارتش بلفظه این است: «بنابر این اگر در بعض مقامات هرگاه به سبب قرائن قویه و اخبار امامیه ترتیب منافی اصل مراد باشد یا بعض آیات برخلاف معنی متفق علیه بین الطائفه المحقه دلالت داشته باشد در آن هنگام تشبث و تمسک بآن ترتیب وآن آیت جائز نخواهد بود.