روایات نقصان قرآن معاذ الله منه
۱) در اصول کافی مطبوعه لکهنو ص ۲۶۴ میآرد. عن أبی عبدالله÷ قال: نزل جبریل÷ على محمد صلى الله علیه وآله بهذه الآیة هكذا: یا أیها الذین اوتوالكتب آمنوا بما نزلنا فی علی نوراً مبینا. روایت است از امام جعفر صادق÷که فرمود: جبریل÷بر محمد جاین آیت را چنین نازل کرده بود که ای اهل کتاب ایمان آرید برآنچه نازل کردیم دربارهی علی نورمبین. ف: الحال این آیت در قرآن مجید این چنین است: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ ءَامِنُواْ بِمَا نَزَّلۡنَا مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَكُم ﴾[النساء: ۴۷]. یعنی: ای اهل کتاب ایمان آرید به قرآن که تصدیق میکند کتب سماویه شما را. مگر امام جعفر صادق ارشاد میفرمایند که در آیت الفاظ «فی علی نوراً مبیناً» هم بود. مطلب اینکه ای اهل کتاب ایمان آرید بر امامت علی و بر فضائل علی و این سخن عجیب است که اهل کتاب که منکر رسالت آن حضرت جو منکر قرآن بودند ایشان را حکم داده میشود که بر امامت علی ایمان آرید. مساله امامت بر عقیده رسالت هم مقدم کرده شد و بر قرآن هم. راویان مذهب شیعه هر چه کنند همه رواست.
۲) در اصول کافی ص ۶۴۱ میآرد: عن أبی عبدالله÷ قال: إن القرآن الذی جاء به جبریل÷ إلی محمد صلى الله علیه وآله سبعة عشر ألف آیة. از امام جعفر صادق÷مروی است که فرمود که هر آئینه قرآنی که جبریل÷بسوی محمد جآورده بود در آن هفده هزار آیت بود. ف: الحال درقرآن مجید شش هزار و شش صد و شانزده آیت است. از ارشاد فیض بنیاد حضرت امام جعفر صادق معلوم شد که ده هزار و سه صد و هشتاد و چهار آیات تحریف کنندگان خارج کردند تقریباً دو ثلث قرآن غائب شد. «إنالله إنا إلیه راجعون». آنچه مشهورست که شیعه به چهل پارهی قرآن قائلاند غالباً بنیادش بر همین روایت است. در بطنه (نام مکانی است ) بکتب خانه خدابخش خان مرحوم یک نسخه قرآن مجید قلمی نوشتهی حضرات شیعه موجودست که در آن چهل پاره است. أستغفر الله.
۳) در کتاب احتجاج طبرسی یک روایت طولانی آورده که آغازش در نسخه مطبوعه ایران از صفحه ۱۱۹ است و اختتامش بر صفحه ۱۳۴. حاصل روایت آنکه زندیقی بخدمت مظهر العجائب و الغرائب یعنی حضرت علی مرتضی آمد و اعتراضاتی چند بر قرآن مجید کرد و جناب امیر جواب آن ارشاد فرمود، یک اعتراض آن زندیق این بود که جابجا آیات قرآنیه خبط بیربط است. مثلاً در آیه: ﴿ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِي ٱلۡيَتَٰمَىٰ فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِِ ﴾[النساء: ۱۰۱]. میان شرط و جزا ربطی نیست. یعنی اگر در حق یتیمان اندیشهی بیانصافی کنید پس نکاح کنید با زنان. در میان اندیشه بیانصافی و نکاح کردن چه ربط است؟ جناب امیر در جواب ارشاد فرمود که وأما ظهورك علی تناكر قوله:﴿ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِي ٱلۡيَتَٰمَىٰ فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ ﴾ولیس یشبه القسط فیالیتامی نكاح النساء فهو مما قدمت ذكره من إسقاط المنافقین من القرآن وبین قوله فی الیتامی وبین نكاح النساء من الخطاب والقصص أكثر من ثلث القران وهذا وما أشبهه مما ظهرت حوادث المنافقین فیه لأهل النظر والتامل ووجد المعطلون وأهل الملل المخالفین للإسلام مساغاً إلی القدح فی القرآن. ای زندیق، آنچه تو اطلاع یافتی بر بیربط بودن آیه ﴿ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِی ٱلۡیَتَٰمَىٰ فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ ﴾زیراکه میان قسط فی الیتامی و نکاح نساء ربطی نیست پس آن هم ازان قبیل است که پیشتر ذکر آن کردم که منافقین از قرآن ساقط کردهاند در میان فی الیتامی و در میان فانکحوا از احکام و قصهها زائد از ثلث قرآن بود و این و امثال این ازان قبیل است که کارهای منافقین در آن برای صاحبان نظر وتامل ظاهرست و اهل مذهب معطله و دیگر مخالفین اسلام بسبب این امور راهی بقدح کردن در قرآن یافتهاند. ف: تعجب است که جناب امیر شیعه از جواب چنین اعتراض بدیهی البطلان عاجز شده پناه در دامن تحریف گرفتند امروز او نی طالب علم اهل سنت میتواند که چنان جواب گردن شکن دهد که آن زندیق را مبهوت سازد. در آیهی کریمه تذکرهی نکاح است که اگر در نکاح کردن با دختران یتیمه اندیشهی این امر باشد که حقوقشان چنانچه باید ادا نخواهید کرد بسبب اینکه کسی از جانبشان مطالبه حقوق نخواهد کرد پس با زنان دیگر نکاح کنید. ربط میان شرط و جزا چنان که باید موجودست.
طرفه تر، ماجرا اینکه بیضرورت و بیوجه جناب امیر بآن زندیق این هم فرمودند چنان که در همین روایت است: ولو شرحت لك كل ما أسقط وحرف وبدل مما یجری هذا البحری لطال وظهر ما تحظر التقیة إظهاره. ای زندیق، اگر من برای تو بیان کنم تمام آن مضامین را که از قرآن برافگنده شد وتحریف و تبدیل شد هر آئینه سخن طولانی خواهد شد و چیزی که تقیه ازان منع میکند ظاهر خواهد گردید. ف: سبحان الله تقیه از محرف گفتن قرآن مجید مانع نشد و از منافق گفتن صحابه جامعین قرآن مانع نشد از بیان و تعیین مواضع تحریف مانع گردید؟! شان مظهر العجائب والغرائب همین است از تعیین مواضع تحریف باقی قرآن از مشکوک شدن محفوظ میماند و مقصود آن است که جمیع قرآن مشکوک شود لهذا تقیه مانع آمد.