شیعه میگویند
که این آیت درشان حضرت علی مرتضی ست و بر خلافتِ بلافصل او بالصراحة دلالت میکند ومی گویند که ترجمه آیت این است: «جزین نیست که حاکم شما خداست و رسول او و آن مومنان که نماز قائم میکنند و درحالتِ رکوعِ نماز، زکوات میدهند». ازین ترجمه مخترعه هم مقصود ایشان حاصل نشد و هیچ معلوم نشد که این آیت را به خلافت بلافصل چه ربطست لهذا یک قصه تصنیف کرده ضمیمه آیت ساختند وآن اینکه حضرت علی در نماز بود که سائلی بر درِ مسجد آمد و سوال کرد، حضرت علی آن وقت در رکوع بود همدرین حالت انگشتری از انگشت خود برآورده به سائل داد، پس این آیت نازل شد. پس بانضمام این روایت مقصد آیت واضح شد که ای مسلمانان، حاکم شما آن مومناناند که در حالت رکوع زکوات یعنی انگشتری به سائل میدهند و این صفت بجز حضرت علی مرتضی در کسی نبود لهذا او حاکم مسلمانان گردید و همین است معنی خلافت بلافصل.
این بود استدلال پر کمال حضرات شیعه، درین استدلال لطائف بسیارست لیکن اینجا تبرکاً بعدد ائمه اثنا عشر صرف بر بیان دوازده لطیفه اکتفا نموده میشود.
لطیفه اول
آیت را از ماقبل و مابعد بیربط و بیتعلق ساختند، این چنین قطع و برید آیات قرآنیه بلاشبه حمله شدیدست بر اسلام. حضرت شیخ ولی الله محدث دهلوی در ازالة الخفا فصل سوم بمشاهده این قطع و برید قرآن عزیز سخت متاذی و متالم شده میفرماید:
سباق وسیاق آیت را برهم زنند خدای تعالی اعضای ایشان را ازهم جدا سازد چنانچه ایشان آیات متسقة بعضها ببعض را از هم جدا کردند.
لطیفه دوم
لفظ ولی را بمعنی حاکم گرفتند حالانکه در لغت عرب گاهی لفظ ولی بمعنی حاکم مستعمل نشده و لطف این است که در ماقبل و مابعد این آیت لفظ اولیاء که جمع ولی است وارد شده آنجا شیعه هم بمعنی دوست میگیرند نه بمعنی حاکم، چنانچه علامه کاشانی در تفسیر منهج الصادقین در هر دو جا، دوستان ترجمه کرده. شیعه در اذان خود میگویند: أشهد أن علیا ولی الله پس انصاف بدست شیعه میدهیم اگر در اذان خود ولی بمعنی حاکم گیرند و گویند که علی حاکم خداست رضا میدهیم که اینجا هم بخوشی بمعنی حاکم بگیرند.
در قرآن مجید، در جاهای بسیار لفظ ولی وارد شده، مثلا ﴿ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖ ﴾[التوبة: ۷۱]. آنجا شیعه هم بمعنی دوست میگویند. در آیت ولایت چه مصیبت پیش آمد که لفظ ولی خلاف لغت بمعنی حاکم شد.
لطیفه سوم
﴿ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ ﴾[المائدة: ۵۵].
و غیره کلمات جمعاند، از الفاظ جمع شخص واحد یعنی حضرت علی را مراد گرفتند و ظاهرست که اطلاق جمع بر واحد مجازست و مجاز بغیر قرینه صارفه جائز نیست.
لطیفه چهارم
جمله ﴿ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ ٥٥ ﴾را صرف از ضمیر ﴿ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ ﴾حال میگیرند. حالانکه از روی قواعد نحویه بعد دو جمله متناسفه اگر حال واقع شود از ضمیر هر دو جمله باشد لهذا اینجا هم ﴿ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ ٥٥ ﴾را از ضمیر ﴿ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ ﴾هم حال باید قرار داد و درین صورت معنی این بود که در حالت رکوع نماز ادا میکنند و در حالت رکوع زکات میدهند و ظاهرست که در حالت رکوع نماز ادا میکنند کلامی است لغو و مهمل که معنی ندارد.
لطیفه پنجم
در جمله ﴿ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ ٥٥ ﴾رکوع را بمعنی رکوع نماز گرفتند حالانکه اینجا قطعاً بمعنی رکوع نماز نیست بلکه به معنی لغوی است یعنی عاجزی و فروتنی کردن. اینجا بمعنی رکوع نماز گرفتن معنی آیت را خراب میکند چنانچه ظاهر شد و از لطیفههای آینده ظاهرتر خواهد گشت.
لطیفه ششم
زکات در اصطلاح شریعت خاصةً آن صدقه مفروضه را گویند که بر صاحب نصاب بعد گذشتن یک سال فرض میشود و اینجا شیعه زکات را بمعنی صدقه نافله گرفتند زیرا که حضرت علی مرتضی در آن وقت بالاتفاق صاحب نصاب نبود لامحاله این صدقه نافله خواهد بود که بوی منسوب میکنند.
لطیفه هفتم
قصه اعطای انگشتری تصنیف کرده باین آیت ضمیمه کردند و میگویند که استدلال بآیت کردهاند حاشا ثم حاشا این استدلال بآیت نیست بلکه استدلال بروایت است، کاش آن روایت از ارذل اقسام خبر آحاد بود.
لطیفهی هشتم
که الطف لطائف است اینست که علمای شیعه ادعا کردهاند که اهل سنت هم متفقاند براینکه این آیه در شان حضرت علی نازل شده و روایت اعطای انگشتری بروایات صحیحه اهل سنت ثابت است و کسی درین اختلاف نکرده. چرا این چنین ادعاهای کاذبه نکنند که کذب در مذهبشان عبادت عظمی است. علامه کاشانی در تفسیر منهج الصادقین مطبوعه ایران جلد اول ص ۳۵۵ تحت این آیت مینویسد:
باتفاق شیعه و اهل سنت تصدق در حالت رکوع از غیر او صادر نشده روایت تصدق در رکوع از طریقین به صحت پیوسته و کسی را درین نزاع نیست و اصحاب سیر و تفاسیر و تواریخ باین معنی تصریح کردهاند و رای جمهور برین قرار یافته که متصدق باین وصف یعنی در رکوع علی بن ابی طالب است نه دیگری. (و بفاصله چند سطر ازین پیشتر نوشته) بدانکه جمهور مفسرین از علمای شیعه و اهل سنت برانند که این آیه در شان علی بن ابی طالب نزول یافت.
و امام اعظم شیعه یعنی شیخ حلی در منهاج الکرامه نوشته که اجماع اهل سنت بر آن است که این آیت در حق حضرت علی نازل شده. حالانکه این همه کذب محض است هرگز قصه اعطای انگشتری بطریق اهل سنت به صحت نه پیوسته و نه نزول این آیه در شان حضرت علی ثابت شده در تفاسیر اهل سنت هر که التزام روایات صحیحه کرده این شان نزول را ذکر هم نکرده چنانچه در تفسیر جلالین تحت این آیت میفرماید: «نزلت فی عبدالله بن سلام لما هجره قومه الیهود»یعنی این آیت در حق عبدالله بن سلام نازل شد هرگاه که او را قوم او که یهود بودند مقاطعه کردند. و بدانکه ائمه فن حدیث و تفسیر بر قصه اعطای انگشتری جرح شدید کردهاند لهذا نزد اهل سنت این قصه هرگز صحیح نیست بلکه موضوع و مجعول است. شیخ الاسلام ابن تمییه در منهاج السنه میفرماید [۶۸]: «قد وضع بعض الكذابین حدیثاً مفتری أن هذه الآیة نزلت فی علی لما تصدق بخاتمه فی الصلوة وهذا كذب بإجماع أهل العلم بالنقل وكذبه بین من وجوه». و شیخ الاسلام حافظ الحدیث ابن حجر عسقلانی در کتاب الشاف فی تخریج أحادیث الکشاف متعلق این قصه اعطای انگشتری میفرماید [۶۹]: «راوه الثعلبی من حدیث أبی ذر مطولاً وإسناده ساقط».و حافظ ابن کثیر در تفسیر خود تحت این آیت میفرماید [۷۰]: «ولیس یصح شیء منها بالكیة لضعف أسانیدها وجهالة رجالها».و امام فخرالدین رازی در تفسیر کبیر میفرماید [۷۱]: «وأما استدلالهم بأن هذه الآیة نزلت فی حق علی فهو ممنوع».و حضرت شیخ ولی الله محدث دهلوی در ازالة الخفا فصل سوم میفرماید:
نه چنان که شیعه گمان بردند و قصه موضوع را روایت کنند ﴿ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ ٥٥ ﴾را حال از ﴿ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ ﴾میگیرند و پرتافتن انگشتری بجانب فقیری در حالت رکوع فرود میآرند و سباق و سیاق آیت را برهم زنند.
تنبیه، درینجا شان نزول دو مطلب دارد، یکی آنکه در ﴿ إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ﴾مصداق ولی کیست؟ یعنی که اولی باید دانست باین معنی نزول آیت درشأن حضرت صدیق و رفقای اوست. دوم اینکه مخاطب ضمیر (کم) کیست؟ باین معنی نزول آیت در شان حضرت عبدالله بن سلام یا عباده بن صامت یا بقول حضرت امام باقر «علی ما نقله فی الإزالة»عامه مومنین است.
لطیفه نهم
آیت کریمه به سبب صیغههای مضارع تکرار این فعل ظاهر میکند و در اقامت صلاة و ایتای زکاة تکرار ظاهرست پس باید که این فعل اعطای انگشتری هم متکرر باشد حالانکه در قصه مصنفه شیعه هم این فعل زیاده از یک بار منقول نیست.
لطیفه دهم
چون در قرآن مجید برین فعل (یعنی اعطای انگشتری در رکوع) مدح وارد شد باید که کم از کم این فعل برای مسلمانان مستحب باشد حالانکه کسی از سنی و شیعه قائل باستحباب این فعل برای کافه مسلمین نیست بلکه درین فعل اگر حاجت به عمل کثیر افتد مفسد صلاة است. عجیب لطیفه است که اگر حضرت علی آن فعل کند موجب مدح شود و اگر ما کنیم موجب ذم گردد.
لطیفه یازدهم
درین قصه اعطای انگشتری سخت توهین نماز حضرت علی مرتضی است، کمال نماز او بلکه نماز جمیع عباد الله این است که در نماز کلیته توجه بسوی حق تعالی باشد و نسیان و تبتل از ما سوای حاصل گردد کما قالﻷ: ﴿ وَٱذۡكُرِ ٱسۡمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلۡ إِلَيۡهِ تَبۡتِيلٗا ٨ ٨ ﴾[المزمل: ۸]. نه آنکه سائلی آید و شعر خوانی [۷۲]آغاز کند و درعین نماز توجه بسوی او شود و در برتافتن انگشتری از انگشت و اعطای آن به سائل مشغول شود، در حقیقت این هجو ملیح حضرت علی است. حاشا جنابه عن ذلک. نماز اوسآنست که در کتب اهل سنت مروی است که روز احد تیری از جانب کافران آمد و بر تن مبارکش رسیده تا پیکان فرو شد خون پاکش روان گردید لیکن او را احساسی نشد حتی که بعد نماز از حاضرین پرسید که این رنگ سرخ از کجا آمد که لباس من و مصلای من همه رنگین شد؟ حاضران گفتند که رنگ نیست خون پاکت هست، تیری تا پیکان در جسم شریف تو فرو رفته. شیعه چه دانند که شان حضرت علی مرتضی چیست، جمال یا کمال او از چشم اهل سنت باید دید.
او را بچشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای منظر آن ماه پاره نیست
لطیفه دوازدهم
بعد این همه قصه خوانی هم امامت باقی ائمه ازین آیت ثابت نشد لهذا علی الفور حدیثی تصنیف نمودند که این کار برای ایشان بسی آسان بود. که هر امام در وقت خود در حالت رکوع اعطای زکات نموده مگر زیاده از یکبار از هیچ امامی تصنیفی نکردند. کاش این هم کردندی تا که مطابق مفهوم آیت شدی در اصول کافی [۷۳]ص ۷۸ میآرد: فكل من بلغ من أولاده مبلغ الإمامة یكون بهذه الصفة مثله فیتصدقون وهم راكعون. پس هر کس که از اولاد حضرت علی بدرجه امامت فائز میشد باین صفت موصوف بود یعنی در حالت رکوع صدقه میدادند. تفسیر آیت ولایت تمام شد. والحمدلله.
[۶۸] بعض مردمان کذاب حدیثی دروغ نمودهاند که این آیت در شان علی نازل شد وقتیکه او انگشتری خود در نماز صدقه کرد. و این حدیث باجماع عالمان نقل دروغ ست و دروغ بودن او بوجوه بسیار ظاهرست. [۶۹] ترجمه: این روایت را ثعلبی بسند ابوذر بطول تمام نقل کرده مگر اسنادش ساقط از اعتبارست. [۷۰] ترجمه: صحیح نیست هیچ روایتی باین مضمون کلیتاً بسبب ضعیف بودن اسانید آن، مجهول بودن راویان آن. [۷۱] ترجمه: ولیکن استدلال شیعه باین که این آیت در حق علی نازل شده لائق تسلیم نیست. [۷۲] شیعه قصائد متعدده از زبان آن سائل تصنیف نمودهاند. یک شعر یک قصیده اینست. أتیتك والعذراء تبكی برنة= وقد ذهلت أم الصبی عن الطفل. و یک شعر قصیده دیگر اینست: فدتك نفوس القوم یا خیر راكع ویا خیرشاءو یا خیر بائع. [۷۳] همدرین روایت قصه نو تصنیف آورده یعنی بجای انگشتری اعطای حله نقل کرده و گفته که آن سائل فرشته بود وقت نماز ظهر بود حضرت به نماز ظهر مشغول بود و دو رکعت خوانده بود که سائل صدا بلند کرد حضرت علی در آن وقت حله در برداشت که قیمتش یک هزار اشرفی بود شاه حبش برای آن حضرت صلی الله فرستاده بود حضرت علی آن حله را از جسم خود فرود آورده به سائل اشاره کرد که این را بگیر. ازین روایت ظاهر میشود که نماز فرض بود و پیش همه نمازیان در عین نماز حضرت علی برهنه گردد. أستغفرالله.