مقدمهی ناشر
مقدمهی ذیل، مقدمهی مترجم کتاب "عقیدهی اسلامیه" اثر شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب میباشد که توسط آیت الله العظمی سید ابوالفضل ابن الرضا برقعی قمی/به نگارش درآمده است و به علت تناسب با موضوع کتاب حاضر، خدمتتان تقدیم میگردد؛ برای شناخت بیشتر آیت الله برقعی میتوانید به مقدمهی کتاب "خرافات وفور" یا زندگینامهی ایشان به نام "سوانح ایام" که در سایت عقیده موجود است، مراجعه فرمایید.
بنام خدای عزوجل تعالی شانه العزیز
نویسندهی این ترجمه گوید: سالهای بسیار در مجالس و محافل ایران طعن و لعن و بدگویی شدیدی میشنیدم از گویندگان دینی نسبت به طایفهی وهابیه که ساکن حجازند و این فرقه مقلدین محمد بن عبدالوهابند در فروع دینی مانند شیعه که مقلد یکی از علمای خود میباشند و آنان نام وهابی روی خود نگذاشتهاند بلکه خود را مسلمان میخوانند و محمدبن عبدالوهاب عالمی بود که در اوایل قرن ۱۲ هجری برای دفع خرافات مسلمین و رفع شرک قیام کرده و عدهای را به نظر اصلاحی خود دعوت کرده، فرق اسلامی پیروان او را وهابی میگویند، در ایران هر کس از بزرگان و علمای دینی حقیقتی از حقایق قرآن و اسلام و توحید را بیان میکرد و یا یکی از خرافات دینی را رد مینمود فورا او را تهمت وهابی میزدند و دلیلی بر رد او نداشتند، جز اینکه او وهابی است و به همین بهانه او را میکوبیدند. اینجانب تعجب میکردم و به خود میگفتم چگونه هر کس حقیقتی را از قرآن بیان کند او را وهابی میخوانند؟ مگر وهابیها چه عقایدی دارند که ما نباید داشته باشیم؟ مگر پیغمبر اسلام صو علی بن ابیطالب÷و سایر بزرگان اعلام، تابع قرآن و متمسک به آن نبودهاند؟ در زمان ما بسیاری از علمای روشنفکر متدین را دیدم که هرگاه خواست از یکی از حقایق قرآنی پرده بردارد و مردم را به توحید و قرآن آشنا سازد، فورا او را به بهانهی وهابیگری کوبیدند و مردم عوام را علیه او تحریک کردند؛ مانند آیتالله بزرگ حاجی سیداسدالله خارقانی و آیتالله خالصیزاده و نابغهی کبیر شریعت سنگلجی و آیتالله وحیدالدین مرعشی نجفی و آیتالله العظمی آقای سید محسن حکیم و حجتالاسلام والمسلمین آقای جلالی قوچانی [۱]و امثال ایشان کثرالله تعالی امثالهم. پس در صدد برآمدم به قاعده و به حکم "الانسان حریص علی ما منع" جستجو و تحقیق نمایم و ببینم جماعت وهابیه چه میگویند و عقاید ایشان چیست؛ اگر واقعاً مسلمانند که خون و مال و عرض و آبروی آنان محفوظ؛ و بدگویی و غیبت ایشان حرام است. رسولخداصفرمود: «من پیکار کردم تا مردم لاالهالاالله بگویند و موحد شوند» و فرمود: «عِرضُ الْمُسلِمِ کَدَمِهِ»؛ یعنی: «آبروی مسلمان مانند خون اوست»؛ همان طوری که قتل مسلمان از گناهان کبیره است، ریختن آبروی او نیز از گناهان کبیره است. متأسفانه از جماعت وهابیه در ایران نه کسی را یافتم تا تحقیق کنم و نه کتابی از خود ایشان دیدم، تا اینکه در سال ۱۳۵۲ شمسی موفق شدم به زیارت بیتالله الحرام و سپس به مدینهی منوره برای زیارت رسول خدا صبروم؛ در آنجا کتابی دیدم که روی آن نوشته «العقیدة الإسلامیة لشیخ الامام محمدبن عبدالوهاب». با خود گفتم: عقیدهی هر کس را باید از خود او و یا از کتاب او جویا شد و به اشخاص دیگر نباید مراجعه کرد؛ زیرا ممکن است کم و زیاد و یا تحریف کنند و یا اعمال غرض نمایند، پس بهتر این است که کتاب خود این شخص که مؤسس و مرجع بوده مطالعه شود تا از عقاید او و پیروانش آگاهی حاصل گردد. به هر حال آن کتاب را گرفتم برای مطالعه؛ بعضی از دوستان ما آن کتاب را دیدند و از من ترجمهی آن را درخواست کردند تا کسانی که به عقاید وهابیه آشنا نیستند، آگاه گردند و لذا به ترجمهی سادهی آن کتاب بدون کم و زیاد اقدام نمودم و اگر لازم به توضیحی بود، بین پرانتز توضیح دادهام و این کتاب مشتمل است: بر سه رساله از خود شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب که در سال ۱۳۹۰ قمری چاپ شده و مجموعاً در ۶۳ صفحه به اتمام رسیده؛ رسالهی اول بحث شده از خداشناسی و دین و پیغمبرشناسی، رسالهی دوم در بیان راه صحیح و سالم در پیروی دین حنیف و ملت ابراهیم، رسالهی سوم شبهاتی را که مغرضین بر اسلام و توحید وارد کردهاند، رد نموده و جواب آنان را بیان کرده است. هدف ما از ترجمه و نشر این کتاب این است که مردم بدانند امروزه روز تفرقه و نفاق نیست و بر هر فرقه از فرق مسلمین واجب است که نزاع و جدال و بدگویی یکدیگر را کنار گذارند و بازیچه و ابزار دست دشمنان دین اسلام و استعمارطلبان نباشند؛ امروز که مسلمین به واسطهی تفرقه و تشتت ضعیف شده و دشمنان اسلام در میان مسلمانان رخنه کرده و دین و آبروی آنان در خطر است، باید خود مسلمین با هم متحد شوند و لااقل با یکدیگر به دشمنی و ستیزه بر نخیزند و به نام ولایت آل محمد علیهمالسلام عوام بیچاره را علیه یکدگر تحریک نکنند. امروزه تمام مسلمین حتی سنیان متعصب، آل محمد صرا دوست دارند و به دوستی امیرالمؤمنین و ذریهی حضرت زهرا- سلام الله علیها- افتخار دارند. دوست آل محمد صکسی است که میان مسلمین تفرقه نیاورد و به فحاشی و بدگویی مسلمان و گویندهی "لاالهالاالله محمدرسولالله" نپردازد و تمام مسلمین را برادر یکدیگر بداند و آیهی شریفهی: ﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْ...﴾[آلعمران: ۱۰۳] [۲]. را مدنظر قرار دهد، نه اینکه مانند یک عده دکاندار تفرقهانداز، مسلمین را به یکدیگر بدبین کند؛ و اگر در مسایل علمی و یا دینی کسی اشتباهی کرده، فوری به تکفیر و لعن و تفسیق او نپردازد و جار و جنجال راه نیندازد؛ بلکه به لطف و خیرخواهی با دلایل علمی و قرآنی گوشزد یکدیگر کنند و اختلافات را کاهش دهند، نه اینکه مانند بعضی از منبریهای نادان به بدگویی و افترا بپردازند و یک کلاغ را چهل کلاغ کنند. بسیاری از گویندگان را من سراغ دارم که سواد ندارند و کتابی را که نخوانده و بیخبرند به تکذیب میپردازند؛ پس هدف ما دعوت به مذهب این و آن نیست، ما مسلمانیم و دعوت ما به خدا و قرآن و اسلام است. امروز تمام مسلمین قرآن را قبول دارند و کتاب آسمانی خود میدانند؛ ما هر فرقه از فرق مسلمین را دوست داریم و اگر سخن حقی داشته باشند میپذیریم و از عداوت و عناد، به خدا پناه میبریم؛ ما معتقدیم تمام فرق مسلمین باید خود را مسلمان بنامند و چنانچه خدا در سورۀ یونس فرموده که:
﴿وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ﴾[يونس: ۷۲].
«و من مأمورم که از مسلمین باشم».
ما نیز باید به رسول خدا صتأسی کرده، خود را مسلمان بنامیم و از نامها و مذهبهای تفرقهآور دوری کنیم؛ پس هر فرقه از فِرَق مسلمین اگر تعصب را کنار بگذارند و خود را به نام مسلمان معرفی کنند، گامی بزرگ در جهت وحدت و اتحاد برداشتهاند؛ و لااقل سایر مسلمین را به نامهای مذهبی تکفیر نکنند: ﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٨٥﴾[آلعمران: ۸۵].«و هر کس جز اسلام، آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زیانکاران است».
به هر حال، ما مندرجات این رساله را بر خلاف کتاب خدا و سنت رسولاللهصندیدیم و مجوز فحش و لعن در آن نیافتیم و دلیلی بر بطلان عقاید آن نداریم؛ بلکه تمام آن را مطابق کتاب خدا و سنت رسول خداصدیدهایم و اگر کسی یکی از مطالب آن را باطل و یا بر خلاف کتاب خدا میداند، دلیل آن را ذکر کند؛ نه آنکه به سب و لعن بپردازد. خدای تعالی در سورهی انعام آیهی ۱۰۸ فرمود:
﴿وَلَا تَسُبُّواْ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَيَسُبُّواْ ٱللَّهَ عَدۡوَۢا بِغَيۡرِ عِلۡمٖ﴾[الأنعام: ۱۰۸].
«به کسانی که غیر خدا را میخوانند، دشنام ندهید؛ مبادا آنها (نیز) از روی (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند».
در این آیه خداوندﻷاز بدگویی به مشرکین نهی کرد، پس کسانی که مدعی دوستی اهل بیت رسولند چگونه به فرق مسلمین بد میگویند؟ امیرالمؤمنین ÷چنانچه در خطبهی ۲۰۴ نهجالبلاغه ذکر شده، همین که عدهای از اصحاب خود را دید که به لشکر معاویه بدگویی میکنند، نهی نمود و فرمود: «إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ، وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ، وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ، کانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ، وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ، وَ قُلْتُمْ مَکَانَ سَبِّکُمْ إِیَّاهُمْ: اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ، وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ»؛ یعنی: «من خوش ندارم که شما بد زبان و بدگو باشید ولیکن اگر اعمال و احوالی از ایشان بر خلاف دیدهاید، بیان کنید که آن صوابتر و برای عذر شما رساتر است و اگر به جای سب و بدگویی، بگویید: "خدایا! خون ما و ایشان را حفظ کن و بین ما و ایشان اصلاح نما"، بهتر است». به هر حال فحش و بدگویی به گویندهی شهادتین، حرام و از گناهان کبیره و موجب خرسندی استعمارطلبان است؛ اگر به فرض در صدر اسلام عدهای مانند یزید برای حفظ ریاست خودشان با مؤمنین دشمنی کردند، مسلمین زمان ما چه تقصیر دارند؟! ما نباید به بهانهی مطالب تاریخی گذشته به جان یکدگر بیفتیم. خداوند ﻷ در آیهی ۱۴۱ سورهی بقره فرمود:
﴿تِلۡكَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَلَكُم مَّا كَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسَۡٔلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٤١﴾[البقرة: ۱۴۱].
«آنان امتی بودند که رفتند؛ برای ایشان است آنچه کردهاند و برای شماست آنچه خود کسب کنید و شما مسؤول اعمال آنان نیستید».
تهران - برقعی
[۱] طلاب نجف کتابی منتشر ساختهاند و در آن کتاب به گمان خود اثبات وهابیگری برای آیت الله حکیم نمودهاند. [۲] «و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد ...».