خلاصهی آنچه در این باب بیان شد:
۱- در این باب، مهمترین و بزرگترین مسایل، یعنی شرح توحید و مفهوم لاإلهالاالله با آیاتی واضح، بهروشنی بیان شده است.
۲- آیهی [۵۷] سورهی إسراء، عبادت بندگان شایستهی الهی از سوی مشرکان را مردود اعلام کرده و بیان داشته که این عمل، شرک اکبر است.
۳- آیهی [۳۱] سورهی توبه بیان میدارد که اهل کتاب، رهبران دینی و راهبان خود را به جای الله به خدایی گرفتند؛ در صورتی که دستور داشتند که فقط الله را پرستش نمایند. گفتنی است: آنها پیشوایان و راهبان خود را سجده نمیکردند و آنها را نمیخواندند، بلکه در معصیت از آنان پیروی میکردند. [۳۵]
۴- و [در آیات ۲۶ و۲۷ سورهی زخرف] به سخن ابراهیم †اشاره شده که به کافران فرمود: همانا من از آنچه میپرستید، بیزارم؛ جز ذاتی که مرا آفریده است» و بدینسان، یگانهمعبود برحق را از معبودان باطل، جدا و مستثنا کرد؛ یعنی بیان داشت که فقط آفریدگار خود را میپرستد. [به عبارت دیگر: از معبودان باطل، بیزاری جست و نسبت به معبود راستین، اظهار موالات نمود.] [۳۶]الله ﻷ با این برائت و موالات، مفهوم «لاإلهإلاالله» را بیان فرموده است؛ همانطور که بلافاصله [در آیهی ۲۸ سورهی زخرف] میفرماید: ﴿وَجَعَلَهَا كَلِمَةَۢ بَاقِيَةٗ فِي عَقِبِهِۦ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ ٢٨﴾[الزخرف: ۲۸]. یعنی: «ابراهیم کلمهی توحید را حقیقتی ماندگار در نسلهای پس از خویش قرار داد؛ امید است (که مشرکان به سوی توحید) بازگردند».
۵- آیهی [۱۶۷] سورهی بقره دربارهی کفار میگوید: ﴿وَمَا هُم بِخَٰرِجِينَ مِنَ ٱلنَّارِ﴾[لبقرة: ۱۶۷]. یعنی: «و آنان، از دوزخ بیرون نخواهند آمد». پیشتر بیان شده است: «برخی از مردم معبودانی غیر از الله برمیگزینند که آنها را همانند الله دوست میدارند»؛ لذا چنین برداشت میشود که آنها با اینکه الله را دوست دارند، مسلمان بهشمار نمیآیند؛ پس وضعیت کسانی که معبودان باطل را بیش از الله دارند، روشن است؛ چه رسد به آنان که فقط معبودان باطل خود را دوست دارند و الله را دوست ندارند!
۶- «هرکس لا إله إلا الله بگوید و به آنچه غیر از او پرستش میشود، [یعنی به معبودان باطل] کفر ورزد، جان و مالش مورد احترام و محفوظ میباشد و رسیدگی به اعمالش با الله متعال است». این حدیث، یکی از بزرگترین مواردی است که مفهوم لا إله إلا الله را بهروشنی بیان میکند و نشان میدهد که گفتنِ زبانیِ لاإله إلا الله بهتنهایی برای محفوظ بودن جان و مال گویندهاش کافی نیست؛ حتی اگر در کنار تلفظِ زبانی، معنایش را هم بداند و بدان اقرار نماید و جز الله، کسی یا چیزی دیگر را عبادت نکند؛ بلکه جان و مال فرد زمانی محفوظ است که علاوه بر موارد مذکور، به معبودان باطل کفر ورزد و اگر در این مورد شک یا درنگ کرد، جان و مالش محفوظ نیست. [۳۷]چه مسألهی بزرگ و مهمی! و چه بیانِ واضح و روشنی! و چه حجت قاطع و تمامکنندهای!
[۳۵] در اینجا به شرک در اطاعت، اشاره شده است؛ و اطاعت از غیرالله، در صورتی شرک است که در جهت مخالفت با الله و رسولش باشد، زیرا اطاعت از مخلوق در جهت نافرمانی از خالق، روا نیست. [۳۶] توحید، شامل نفی و اثبات است: برائت از غیر الله و معبودان باطل؛ و اخلاص در عبادت برای الله ﻷ که نتیجهی وابستگی و دلبستگی به اوست. [۳۷] این، ردّی بر کسانی است که ایمان را در گفتن زبانی کلمهی توحید، منحصر میدانند؛ با این توضیح که بنا بر دلایل شرعی، از جمله: آیهی ۹۴ سورهی نساء، جان و مالِ فرد، تا زمانی که اظهار اسلام میکند، محفوظ است تا اینکه چیزی بر خلافِ آن، ثابت شود یا عملی انجام دهد که او را سزاوار چنین مجازاتی بگرداند.