باب (۲۶): آنچه دربارهی کاهنان و امثالشان وارد شده است
مسلم/به نقل از برخی از همسران رسول الله صروایت کرده است که آن بزرگوار فرمود: «مَنْ أَتَى عَرَّافًا فَسَأَلَهُ عَنْ شَيْءٍ فَصَدَّقَهُ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً»؛ [۱۳۳]یعنی: «هرکه نزد کاهنی [۱۳۴]برود و از او در مورد چیزی سوال کند، سپس او را تصدیق نماید، نماز چهل شبانهروزش پذیرفته نمیشود». [۱۳۵]
ابوهریره سمیگوید: پیامبر صفرمود: «مَنْ أَتَى كَاهِنًا فَصَدَّقَهُ بِمَا يَقُولُ فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ص». [روایت ابوداود] یعنی: «هرکه نزد کاهنی برود، سپس او را تصدیق نماید، به آنچه بر محمد صنازل شده، کفر ورزیده است».
همچنین در روایتی که [صاحبان سنن] اربعه [۱۳۶]و نیز حاکم [نیشابوری] روایت کردهاند- و حاکم آن را مطابق شرط بخاری و مسلم، صحیح دانسته- آمده است که ابوهریره سمیگوید: [پیامبر ص]فرمود: «مَنْ أَتَى كَاهِنًا أَوْ عَرَّافًا فَصَدَّقَهُ بِمَا يَقُولُ فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ص». [این روایت، به مضمون روایتهای پیشین میباشد.] و ابویعلی نیز با اِسناد جید، این روایت را به صورت موقوف، [۱۳۷]از ابن مسعود سنقل کرده است.
عمران بن حصین سمیگوید: رسول الله صفرمود: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ تَطَيَّرَ أَوْ تُطُيِّرَ لَهُ، أَوْ تَكَهَّنَ أَوْ تُكُهِّنَ لَهُ، أَوْ سَحَرَ أَوْ سُحِرَ لَهُ. وَمَنْ أَتَى كَاهِنًا فَصَدَّقَهُ بِمَا يَقُولُ، فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ص».[روایت بزار با اِسناد جید] یعنی: «از ما- و پیروان راستینِ ما- نیست، آنکه فال بگیرد یا برای او فال گرفته شود؛ کهانت و ادعای دانستن غیب کند یا نزد کاهنی برود؛ سحر و جادو کند یا از جادوگری بخواهد که برایش جادو کند. هرکه نزد کاهنی برود، سپس سخنانش را تصدیق نماید، به آنچه بر محمد صنازل شده، کفر ورزیده است».
طبرانی نیز این حدیث را با اِسناد حسن از ابنعباس ب- بدون لفظِ «وَمَنْ أَتَى...» تا پایان آن- روایت کرده است.
بغوی/گوید: عراف، به کسی گفته میشود که ادعا میکند از مسایلی که بر دیگران پوشیده مانده- مانند: اشیای گمشده یا مسروقه- خبر دارد.
و گفته شده که عراف، همان کاهن یا پیشگوست؛ و کاهن کسی است که از اموری که هنوز اتفاق نیفتاده است، خبر میدهد. و گفتهاند: آن است که به گمان خود، اسرار قلب را میداند.
ابنتیمیه /میگوید: عراف به کاهن و منجم و سایر کسانی که از امور غیب و پوشیده سخن میگویند، گفته میشود.
ابنعباس بفرموده است: به اعتقاد من، آنانکه حروف ابجد [و نوشتههای رمزگونه و نامفهوم] مینویسند [۱۳۸]و با نگریستن به ستارگان سخنانی میگویند، هیچ بهرهای نزد الله ندارند.
[۱۳۳] ر.ک: صحیح مسلم، ش: ۲۲۳۰. این حدیث در صحیح مسلم با این لفظ آمده است: «مَنْ أَتَى عَرَّافًا فَسَأَلَهُ عَنْ شَيْءٍ، لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً». [۱۳۴] در حدیث، واژهی عراف آمده که شاملِ: کاهن یا پیشگو، رمال، فالگیر و امثالشان میشود؛ ابناثیر گوید: عراف، کسی است که مدعی دانستن غیب میباشد. خطابی گفته است: کسی است که ادعا میکند از محلّ اشیای گمشده یا مسروقه خبر دارد! ناگفته نماند که فرق عراف و کاهن در این است که: عراف به کسی اطلاق میگردد که از غیب یا امورِ پوشیدهای که در گذشته روی داده است، خبر میدهد؛ و کاهن، به معنای پیشگوست؛ یعنی پیشگویی میکند و از اموری که اتفاق نیفتاده است، خبر میدهد! [۱۳۵] نگاهی به روایت مسلم [که در پانوشتهای پیشین ذکر شد] نشان میدهد که پرسیدن از کاهنان، یک مسأله میباشد و تصدیقشان، مسألهای دیگر؛ یعنی رفتن نزد کاهنان، حرام است و تصدیقشان، کفر. زیرا آنها مدعی دانستن غیب هستند، در صورتی که الله متعال در آیهی ۶۵ سورهی نمل آشکارا بیان فرموده است که: «بگو: جز الله هیچیک از موجودات آسمانها و زمین، غیب نمیداند». البته اگر منظور از رفتن به نزد کاهنان و پرسیدن از آنان، به منظور فاش کردن دروغهایشان باشد، کاری پسندیده و در مواردی نیز، واجب است. [۱۳۶] صاحبان سنن اربعه، عبارتند از: ابوداود، نسائی، ترمذی و ابنماجه رحمهمالله. [۱۳۷] یعنی بهعنوان سخنِ ابنمسعود س. [۱۳۸] درست، مانند بیشتر تعویذنویسان که تعویذهایشان، نامفهوم است! البته ابجدنگاری یا استفاده از حروف ابجد [هَوَّز، حُطّی، کَلمن...]، بهعنوان کدهای حرفی- مثلاً برای تاریخنگاری یا ذکر سال تولد افراد و امثال آن، که در گذشته رواج داشت- حرام نیست و حتی در اشعار فقهی و نحویِ علما نیز رایج بوده است. اشکال و حرمت، در ترسیم جدولها و نوشتن عبارتهای نامفهومی است که با اعتقاد تأثیر گردشهای فلکی و ستارگان در اوضاع و احوال مردم، انجام میشود.