کتاب توحید

فهرست کتاب

باب (۲۸): درباره‌ی بدشگونی و فال‌ بد زدن

باب (۲۸): درباره‌ی بدشگونی و فال‌ بد زدن

اللهمی‌فرماید: ﴿أَلَآ إِنَّمَا طَٰٓئِرُهُمۡ عِندَ ٱللَّهِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ[الأعراف: ۱۳۱]. «هان! همانا بدشگونی آنان (و سرچشمه‌ی نعمت‌ها و سختی‌هایی‌ که به آنان می‌رسد)، نزد الله (و به قضا و قدر الهی) است؛ ولی بیشترشان نمی‌دانند».

همچنین می‌فرماید:‌ ﴿قَالُواْ طَٰٓئِرُكُم مَّعَكُمۡ أَئِن ذُكِّرۡتُمۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ مُّسۡرِفُونَ ١٩[یس: ۱۹]. «(پیامبران) گفتند: شگون بدتان، با شماست. آیا اگر پند داده شوید، (آن را بدشگون می‌پندارید؟) بلکه شما مردمی هستید که از حد گذشته‌اید».

و از ابوهریره سروایت است که رسول الله صفرمود: «لا عَدْوَى، وَلا طِيَرَةَ، وَلا هَامَةَ، وَلا صَفَرَ»؛ [بخاری و مسلم] [۱۴۲]یعنی: «سرایت بیماری، بدشگونی، شوم پنداشتن برخی حشرات و [پرندگان و نحس دانستنِ ماهِ] صَفَر، اصالتی ندارند». [۱۴۳]در روایت مسلم/، افزون بر این آمده است: «ولا نوء ولا غول»؛ یعنی: «ستاره‌ی اقبال [یا تأثیر ستارگان در ریزش باران] و [ترس از] غول بی‌اعتبارند».

انس سمی‌گوید: رسول الله صفرمود: «لا عَدْوَى وَلا طِيَرَةَ، وَيُعْجِبُني الفَألُ»؛ یعنی: «سرایت بیماری و نیز بدشگونی، حقیقت ندارند؛ ولی به فال نیک گرفتن را می‌پسندم». صحابه گفتند: به فال نیک گرفتن چیست؟ فرمود: «كَلِمَةٌ طَيِّبَةٌ»؛ [بخاری ومسلم] [۱۴۴]یعنی: «سخنی نیکوست (که به انسان روحیه و شادابی می‌دهد)».

و ابوداود/با سند صحیح از عروه بن عامر روایت کرده است که نزد رسول‌الله ص، سخن از فال به میان آمد؛ فرمود: «أحْسَنُهَا الفَألُ؛ وَلا تَرُدُّ مُسْلِماً فإذا رَأى أحَدُكُمْ ما يَكْرَهُ، فَليْقلْ: اللَّهُمَّ لا يَأتِي بِالحَسَناتِ إلاَّ أنْتَ، وَلا يَدْفَعُ السَّيِّئَاتِ إلاَّ أنْتَ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلا بِكَ» [۱۴۵]

یعنی: « بهترینش به فال نیک گرفتن (و سخن نیکویی‌ست که به انسان روحیه می‌دهد)؛ البته بدشگونی نباید مسلمان را از تصمیمش منصرف کند؛ هرگاه هریک از شما چیزی دید که نمی‌پسندید، بگوید: اللَّهُمَّ لا يَأتِي بِالحَسَناتِ إلاَّ أنْتَ، وَلا يَدْفَعُ السَّيِّئَاتِ إلاَّ أنْتَ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلا بِكَ».[۱۴۶]

همچنین ابوداود روایت کرده است که ابن مسعود سمی‌گوید: رسول‌اللهصفرمود: «الطِّيَرَةُ شِرْكٌ، الطِّيَرَةُ شِرْكٌ؛ وَمَا مِنَّا إلاّ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُذْهِبُهُ بالتوكل»؛ [این حدیث را ترمذی نیز روایت کرده و آن را صحیح دانسته است؛ البته عبارتِ وَمَا مِنَّا تا پایان روایت را سخن ابن‌مسعود سدانسته است.] [۱۴۷]

ترجمه: «بدشگونی و فال بد زدن، شرک است». و این را دوبار تکرار کرد. سپس افزود: «هیچ‌کس از ما نیست که چیزی به دلش خطور نکند؛ [۱۴۸]اما اللهاین‌گونه تصورات را با توکل، از بین می‌برد».

در مسند احمد این حدیث ابن عمر ذکر شده است که رسول الله صفرمود: «‌مَن رَدَّته الطِّيرة عن حاجته فقد أشرك» قالوا: فما كفَّارة ذلك؟ قال: أن تقول: اللَّهم لا خير إلا خِيرك ولا طير إلا طيرُك ولا إله غيرُك»؛ [۱۴۹]یعنی: «هرکه فال بد، او را از ادامه‌ی کارش باز بدارد، شرک ورزیده است». پرسیدند: کفاره‌اش چیست؟ فرمود: «اینکه بگویی: اللَّهُمَّ لا خَيْرَ إِلاَّ خَيْرُكَ وَلا طَيْرَ إِلاَّ طَيْرُكَ وَلا إِلَهَ غَيْرُكَ». [۱۵۰]

[امام] احمد/همچنین از فضل بن عباس سروایت کرده است: «إِنَّمَا الطِّيَرَةُ مَا أَمْضَاكَ، أَوْ رَدَّكَ»؛ [۱۵۱]یعنی: «بدشگونی و فال بد زدن، عبارتست از آنچه که تو را به انجام کاری یا به صرف نظر از آن، وادارد».

[۱۴۲] صحیح بخاری، ش: ۵۴۲۵؛ و صحیح مسلم، ش:۲۲۲۰. [۱۴۳] در ادامه‌ی حدیث ابوهریره سآمده است که پیامبرصفرمود: «وَفِرَّ مِنَ الْمَجْذُومِ كَمَا تَفِرُّ مِنَ الأَسَدِ»؛ یعنی: «از فردِ مبتلا به جذام بگریز؛ همان‌طور که از شیر فرار می‌کنی». مردم در دوران جاهليت اعتقاد داشتند که بيماري، بدون مشيت الهي، سرايت مي كند. در اين حديث، پیامبرصاین پندار را رد نمود و در عين حال، راهنمايي كرد كه از بيماري‌هاي مُسری مانند جذام، پرهيز كنيد. لذا با جمع‌بندی مجموعه‌ی احادیثی که در این‌باره وارد شده است، به این نتیجه می‌رسیم که اين‌گونه بيماري‌ها به مشيت الهي و بر اساس سنت او، سرايت مي‌كنند و نفیِ سرایت بیماری در این حدیث، بیانِ این مطلب است که اسباب، به ذات خود مؤثر نیستند؛ بلکه تأثیر اسباب، به اراده و خواستِ الله متعال بستگی دارد. [۱۴۴] صحیح بخاری، ش: ۵۷۵۶؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۲۲۴. [۱۴۵] ضعیف است؛ ضعیف الجامع، ش: ۱۹۹؛ و السلسلة الضعیفة، ش: ۱۶۱۹؛ و ضعیف أبی داود، از آلبانی/، ش: ۸۴۳. [۱۴۶] ترجمه‌ی دعا: «یا الله! کسی جز تو نیکی‌ها را نمی‌آورَد و کسی جز تو، بدی‌ها را دفع نمی‌کند؛ هیچ بازدارنده‌ای (از گناه) و هیچ نیرویی (برای اطاعت) جز به خواست و توفیقِ تو وجود ندارد». [۱۴۷] ترمذي، ش:۱۶۱۴؛ أبوداود، ش:۳۹۱۰؛ و ابن‌ماجه، ش:۳۵۳۸. [۱۴۸] یعنی همه به چنین مسایلی مبتلا می‌شوند؛ چه‌بسا انسان کاری را شروع می‌کند، اما چیزی به دلش می‌آید و از آن کار صرف نظر می‌کند؛ راهکار رهایی از این آفت، در ادامه‌ی روایت بیان شده است. [۱۴۹] مسند احمد، ش: ۷۰۴۵؛ شعیب ارنؤوط این حدیث را حسن دانسته است. [۱۵۰] ترجمه‌ی دعا: یعنی: «یا الله! هیچ خیری جز آنچه تو آن را خیر گردانیده‌ای و نیز هیچ شرّی جز آنچه تو مقدّرش فرموده‌ای، وجود ندارد و هیچ معبود راستینی جز تو نیست». ناگفته نماند که فعل ِ الهی، از شر و بدی، پاک و منزه می‌باشد و فقط در مفعول رخ می‌دهد؛ اینجاست که باید به تفاوت فعل و مفعول توجه داشته باشیم. عبارت "لا طَيْرَ إِلاَّ طَيْرُكَ " از باب مقابله، در برابر عبارت "لا خَيْرَ إِلاَّ خَيْرُكَ وَلا طَيْرَ إِلاَّ طَيْرُكَ" آمده است؛ لذا مفهومش این می‌شود که پرندگانی که با آن فال می‌گیرند، در تسخیر تو هستند و این، تویی که همه چیز را مقدر فرموده‌ای. [۱۵۱] مسند احمد، ش: ۱۸۲۴. سندِ این روایت، ضعیف است؛ به سبب ضعیف بودنِ "ابن عُلاثه".