کتاب توحید

فهرست کتاب

خلاصه‌ی آنچه در این باب بیان شد:

خلاصه‌ی آنچه در این باب بیان شد:

۱- شدت حرام بودن استفاده از دست‌بند، نخ [و حلقه، مُهره و هرگونه آویز و امثال آن به قصد حصول شفا].

۲- اگر آن صحابی بر آن حالت می‌مُرد، رستگار نمی‌شد. و این، بیانگر این دیدگاه صحابه شمی‌باشد که شرک اصغر را از گناهان کبیره، بزرگ‌تر می‌دانستند.

۳- آن صحابی، معذور به جهل به‌شمار نیامد. [۴۴]

۴- آن حلقه نه تنها هیچ سودی برای شخص نداشت، بلکه به زیانش بود؛ زیرا رسول‌اللهصفرمود: «آن را درآور؛ زیرا فقط بر ضعف تو می‌افزاید».

۵- انکار شدید در برابر کسی که چنین کاری کند.

۶- تصریح به اینکه هر کس- برای رفع بلا یا دفع آن- چیزی به خود بیاویزد، اللهاو را به همان چیز واگذار می‌کند.

۷- کسی که مهره و یا چیز دیگری برای حفاظت از چشم زخم ببندد، شرک ورزیده است.

۸- و نخی که برای رفع تب می‌بندند [و نیز دیگر تعویذها و آویزهایی که برای حصول شفا به خود می‌آویزند] از همین قبیل است.

۹- تلاوت آیه‌ی: ﴿وَمَا يُؤۡمِنُ أَكۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِكُونَ ١٠٦توسط حذیفه س، بیانگر این است که صحابه شاز آیات مربوط به شرک اکبر، در رابطه با شرک اصغر استدلال می‌کردند.

۱۰- همچنین آویزان کردن مُهره‌های سفید و صدف‌مانندی که برای جلوگیری از چشم زخم به خود می‌آویزند، جزو اعمال شرک‌آمیز است.

۱۱- اگر کسی را دیدیم که [تعویذ یا] مُهره و امثال آن را به خود آویخته است، سنت است که به او بگوییم: الله متعال، خواسته‌ات را بر آورده نسازد و آرامش را از تو بگیرد.

[۴۴] در نگاه کُلی، جهل، عذر به‌شمار نمی‌آید؛ و گرنه به گفته‌ی امام شافعی/در این صورت، جهل از علم بهتر بود. البته موضوع عذر به جهل، به شرح و تفصیل بیشتری نیاز دارد؛ از این نگاه، جهل بر دو نوع است: * نوعی که عذر به‌شمار می‌آید و * نوعی که عذر نیست. اگر جهل، برآمده از کوتاهی و سهل‌انگاری باشد، جهل موجهی نخواهد بود؛ اما اگر نتیجه‌ی کوتاهی و سهل‌انگاری در کسب علم نباشد، بلکه به‌گونه‌ای باشد که به ذهن شخص خطور هم نکند که مثلاً آن مسأله حرام است، در این صورت، عذرش موجه و پذیرفتنی است. ابن‌القیم/گوید: «هر گمراهی که منشأ و خاستگاه ضلالتش، روی‌گردانی از وحی و علمی باشد که پیامبرصآورده است، هرچند خود را هدایت‌یافته بپندارد، هیچ عذری ندارد. زیرا کوتاهی، از خودِ اوست که از پیروی از دعوتگرِ هدایت، روی‌گردانی کرده‌ است و به خاطر این کوتاهی و روی‌گردانی، هیچ عذری از او پذیرفته نیست. بر خلاف کسی که رسالت و پیام الاهی به او نمی‌رسد و خود نیز توانایی رسیدن یا دست‌یابی به آن را ندارد. روشن است که حکمش فرق می‌کند». جهل و ناآگاهی نسبت به دینِ الله، پایه و اساسِ تمام مصیبت‌ها و بدی‌هاست؛ منشأ همه‌ی گناهان بزرگ و کوچک، جهل و بی‌علمی است و این گناهان بندگان است که دنیا را به سوی بدی و تباهی می‌کشاند. لذا پایه و منشأ همه‌ی بدی‌ها، جهل است. تمام بدی‌ها و ویژگی‌های نکوهیده، نتیجه‌ی جهل است و همه‌ی ویژگی‌های نیک و ستوده، ثمره‌ی علم. همان‌گونه که گفته‌اند: «بهترین نعمت، عقل و بدترین مصیبت، جهل است». جهل، رده‌های گوناگونی دارد و جاهلان، با هم متفاوتند و گاه این تفاوت‌ها، به‌اندازه‌ی فاصله‌ی میان زمین و آسمان است. البته این‌طور نیست که هر جاهلی، معذور باشد. جهل و ناآگاهی از اصول دین و اساسی‌ترین مسایل اعتقادی، عذر نیست؛ توحید و یگانه دانستن الله در عبادت و کنار نهادن همه‌ی معبودان باطل، هدف و کنهِ شهادتین، و فحوای دین اسلام می‌باشد؛ از این‌رو شریعت به مسایل عقیدتی و دانستن اصول دین، تأکید فراوانی کرده است. اصل بر این است که جهل در رابطه با اصول دین و احکام ثابت و نمایانِ آن، اعتبار ندارد و عذر، محسوب نمی‌شود؛ لذا جهلِ مشرکانی که کنار قبور، و بر سرِ مزارها قربانی می‌کنند و مرده‌ها را به‌فریاد می‌خوانند و از آن‌ها مدد می‌جویند یا از مردگان، درخواست آمرزش و شفاعت می‌کنند، عذر نیست و بنا بر آموزه‌های دین اسلام، شرک اکبر به‌شمار می‌آید. [برای تفصیل بیشتر ر.ک: مباحثی پیرامون نواقض اسلام، نوشته‌ی عبدالعزیز بن مرزوق الطریفی، ترجمه‌ی محمد ابراهیم کیانی، که در سایت عقیده موجود است.]