آیا قتل تارک الصلاة واجب است؟
جواب مساله دوم و آن اینکه: گروهی که قتل تارک الصلاة را واجب میدانند، میگویند:
الله متعال در سوره توبه آیه ۵ میفرماید: ﴿فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلۡأَشۡهُرُ ٱلۡحُرُمُ فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَيۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ وَخُذُوهُمۡ وَٱحۡصُرُوهُمۡ وَٱقۡعُدُواْ لَهُمۡ كُلَّ مَرۡصَدٖۚ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾«هنگامي كه ماههاي حرام پايان گرفت، مشركان را هركجا بيابيد بكشيد و بگيريد و محاصره كنيد و در همه كمينگاهها براي آنان بنشينيد. اگر توبه كردند و (از كفر برگشتند و به اسلام گرويدند و براي نشان دادن آن) نماز خواندند و زكات دادند، (ديگر از زمره شمايند و ايشان را رها سازيد و) راه را بر آنان باز گذاريد. بي گمان خداوند داراي مغفرت فراوان و رحمت گسترده است.»
لذا الله متعال به کشتن مشرکان امر کرده است تا اینکه از شرک شان توبه کرده و نماز بگزارند و زکات بدهند. و هرکس بگوید ترک کنندهی نماز کشته نمیشود در حقیقت میگوید: هرگاه شخصی از شرکش توبه کند، حکم قتل از وی ساقط میشود، گرچه نماز نخواند و زکات ندهد. و این برخلاف ظاهر قرآن میباشد.
در صحیحین از ابوسعید خدری سروایت است که میگوید: علی بن ابی طالب سدرحالی که در یمن بود، پارهای از طلا به سوی رسول الله جفرستاد که رسول اللهجآن را بین چهار نفر تقسیم کرد. مردی گفت: یا رسول الله، تقوای خدا را پیشه کن. پس رسول الله جفرمودند([۷] ): «وَيْلَكَ، أَوَلَسْتُ أَحَقَّ أَهْلِ الأَرْضِ أَنْ يَتَّقِيَ اللَّهَ؟» «وای برتو، آیا من شایستهترین اهل زمین بر تقوای الله نیستم؟» سپس آن مرد بازگشت. خالد بن ولید سگفت: یا رسول الله، گردن وی را بزنم؟ فرمودند: «لاَ، لَعَلَّهُ أَنْ يَكُونَ يُصَلِّي»«نه، شاید که نماز میخواند.» خالد سگفت: چه تعداد از نمازگزاران هستند که به زبان چیزی میگویند که در قلبشان نیست! رسول اللهجفرمودند: «إِنِّي لَمْ أُومَرْ أَنْ أَنْقُبَ عَنْ قُلُوبِ النَّاسِ وَلاَ أَشُقَّ بُطُونَهُمْ»«من ماموریت نیافتهام که از باطن مردم خبر دهم و شکم مردم را بشکافم.»
رسول اللهجدر این حدیث نماز را مانع قتل وی قرار دادند؛ و این عمل ایشان بر آن دلالت دارد که: کسی که نماز نمیخواند، کشته میشود. و بر این اساس است که در حدیث دیگری آمده است که رسول اللهجفرمودند([۸] ): «إِنِّي نُهِيتُ عَنْ قَتْلِ الْمُصَلِّينَ»«من از کشتن نماز گزاران نهی شدهام.» و این حدیث هم دلیلی بر آن است که الله متعال از قتل غیر از نمازگزاران، نهی نکرده است.
امام احمد و شافعی در مسندهای شان([۹] ) از عبیدالله بن عدی بن خیار روایت میکنند که مردی از انصار به وی گفت: درحالی که رسول اللهجدر مجلسی حضور داشتند بر ایشان وارد شده و در مورد کشتن فردی از منافقین کسب اجازه نمود که رسول اللهجصدای شان را بلند کرده و آشکارا فرمودند: «أَلَيْسَ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ؟»«آیا به کلمه طیبه «لااله الاالله» شهادت نمیدهد؟» آن مرد انصاری گفت: آری شهادت میدهد، اما شهادتی برای او نیست. [و بدو نفعی نمیرساند] رسول اللهجفرمودند: «أَلَيْسَ يَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ؟»«آیا شهادت نمیدهد که محمد فرستادهی الله است؟» وی گفت: آری شهادت میدهد، اما شهادتی برای او نیست. [و بدو نفعی نمیرساند] فرمودند: «أُولَئِكَ الَّذِينَ نَهَانِي اللَّهُ عَنْ قَتْلِهِمْ»«آنها کسانی هستند که الله عزوجل مرا از کشتن آنها نهی کرده است.» و این حدیث بر آن دلالت دارد که رسول الله از قتل کسی که نماز نمیگزارد، نهی نشده است.
و در صحیح مسلم از ام سلمهلروایت است که رسول اللهجفرمودند([۱۰] ): «إِنَّهُ يُسْتَعْمَلُ عَلَيْكُمْ أُمَرَاءُ، فَتَعْرِفُونَ وَتُنْكِرُونَ، فَمَنْ كَرِهَ فَقَدْ بَرِئَ، وَمَنْ أَنْكَرَ فَقَدْ سَلِمَ، وَلَكِنْ مَنْ رَضِيَ وَتَابَعَ»«پادشاهانی بر شما حاکم خواهد شد که بعضی از اقدامات آنها را نیک و مطابق با شرع و برخی را مخالف با شرع مییابید. از این رو هرکس آن را (در دل) ناپسند دانست، (ولی توانایی قولی و عملی برای مبارزه با آن نداشت، تنها با همین ناپسند دانستن وظیفهاش را ادا کرده و) از گناه بری میگردد و هرکس با آن مخالفت و به قدر توانایی خود مبارزه کند (از گناه تایید ظلم و منکر) سالم میماند، ولی کسی که به عمل آنها راضی باشد و از آنها پیروی کند، (عاصی و گنه کار و نافرمان است). صحابه گفتند: یا رسول الله، آیا با آنها بجنگیم؟ فرمودند: «لَا، مَا صَلَّوْا»«نه، تا زمانی که نماز میخوانند (با آنها حق جنگ ندارید).»
و در صحیحین از عبدالله بن عمرسروایت است که رسول اللهجفرمودند([۱۱] ): «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَشْهَدُوا أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، وَيُقِيمُوا الصَّلاَةَ، وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ، فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إِلَّا بِحَقِّ الإِسْلاَمِ، وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللَّهِ»«ماموریت یافتهام که با مردم بجنگم تا اینکه شهادت دهند: معبود به حقی جز الله نیست و محمد فرستادهی اوست و نماز برپادارند و زکات بپردازند. هرگاه چنین کنند، خونها و مالهای-شان را از من بازداشتهاند مگر براساس حقی در اسلام و حسابشان با خداست.»
وجه استدلال به این حدیث از دو جهت میباشد:
۱- رسول اللهجبه قتال با مردم امر شدهاند تا اینکه نماز بگذارند.
۲- وجه دوم این فرمایش رسول الله جمیباشد: «إلا بحقها»«مگر به خاطر حقی در اسلام.» و نماز از بزرگترین حقوق اسلام میباشد. (که در صورت پایمال شدن آن، فردی که حقوقش را زیر پا کند شایستگی کشته شدن راپیدا میکند).
و از ابوهریرهسروایت است که رسول اللهجفرمودند([۱۲] ): «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ، حَتَّى يَشْهَدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ، وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ، ثُمَّ حُرِّمَتْ عَلَيَّ دِمَاؤُهُمْ وَأَمْوَالُهُمْ وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللَّهِ» «امر شدم که با مردم بجنگم تا اینکه شهادت دهند، هیچ معبود به حقی جز الله نیست و نماز بگذارند و زکات بپردازند. پس (از انجام این اعمال) خونها و اموال شان بر من حرام شده و حساب شان با الله عزوجل میباشد.»
بنابراین رسول اللهجبر قتال با مردم امر شده تا اینکه نماز را بر پا دارند و خونها و مالهای شان تنها پس از اقرار به شهادتین و برپا کردن نماز و پرداخت زکات حرام میگردد و در حقیقت خونها و اموالشان قبل از انجام این اعمال حرام نبوده و بلکه مباح میباشد.
و از انس بن مالکسروایت است که می گوید: زمانی که رسول اللهجوفات یافتند، عرب مرتد شدند. پس عمرسگفت: ابوبکر، چگونه با عرب میجنگی؟ ابوبکرسگفت: براستی رسول اللهجفرمودند([۱۳] ): «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَشْهَدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ، وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ، وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ»«ماموریت یافته ام که با مردم بجنگم تا اینکه شهادت دهند که معبود به حقی جز الله نیست و من فرستادهی او هستم و نماز گزارده و زکات بپردازند.»
مقید بودن این احادیث خود بیانگر آن است که مقتضای حدیث مطلق میباشد که بدان بر عدم قتل تارک الصلاة احتجاج میکنند، باوجودی که حدیث، حجتی بر علیه آنها میباشد، زیرا عصمت خون و مال را تنها با حقوق اسلام ثابت میکند و نماز علی الاطلاق موکدترین حقوق آن میباشد.
اما حدیث ابن مسعودسکه در آن آمده است: «لا یحل دم امرئ مسلم إلا باحدی ثلاث»«خون مسلمان جز در سه حالت حلال نیست» حجت و دلیلی برای ماست، زیرا ترک کنندهی نماز با این عملش تحت عنوان «تارك لدينه» قرار میگیرد. درحالی که نماز بزرگترین رکن دین [در اعمال بدنی] میباشد، خصوصا زمانی که قائل به کافر بودن تارک الصلاة باشیم، که در این صورت دین را به طور کامل ترک کرده است و اگر تارک الصلاة را تکفیر نکرده و کافر ندانیم، براستی که ستون دین را ترک کرده است.
امام احمد میگوید([۱۴] ): در حدیث آمده است که: «لَا حَظَّ فِي الْإِسْلَامِ لِمَنْ تَرَكَ الصَّلَاةَ»«برای کسی که نماز را ترک میکند، هیچ بهرهای در اسلام نیست.»
و عمر بن خطابسنامههایی به استانهای مختلف مینوشت که: «مهمترین امور شما نزد من نماز است، پس هرکس آن را حفظ کند، دینش را حفظ کرده و هرکس آن را ضایع کند، کمتر از آن را نیز ضایع میکند و برای کسی که نماز را ترک میکند هیچ بهرهای در اسلام نیست.»
امام احمد میگوید: «هر سبک شمارنده و تحقیر کنندهی نماز، در حقیقت سبک شمارندهی اسلام و تحقیر و توهین کنندهی به اسلام میباشد و فقط بهرهی آنها از اسلام به قدر نصیب شان از نماز میباشد و رغبت شان به اسلام به قدر رغبت شان به نماز میباشد. پس ای بنده الله، نفست را بشناس و از اینکه الله متعال را در حالی ملاقات کنی که بهرهای از اسلام نزدت نباشد، برحذر باش. لذا قدر و منزلت اسلام در قلبت همانند قدر و ارزش نماز در قلبت میباشد.»
و از رسول اللهجحدیثی روایت شده که فرمودند([۱۵] ): «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّينِ» «نماز ستون دین است.» [و در جایی دیگر میفرمایند([۱۶] ): «رَأْسُ الأَمْرِ الإِسْلاَمُ، وَعَمُودُهُ الصَّلاَةُ، وَذِرْوَةُ سَنَامِهِ الجِهَادُ» «راس دین اسلام است و ستون آن نماز و قلهی رفیعش جهاد است.»
آیا نمیدانی هرگاه ستون چادر و سایبان سقوط کند، چادر سقوط میکند و طنابها و میخهای دیگر، برای برپایی آن سودی ندارد؟ و هرگاه ستون چادر قائم باشد، طنابها و میخها سودمند میباشند. نماز در اسلام چنین است. [نماز در اسلام همچون این ستون میباشد که اعمال دیگر در برابر آن به مانند طنابها و میخها میباشند که همه با هم چادر اسلام را برپا کردهاند و در صورتی که ستون اسلام یعنی نماز نباشد، دیگر اعمال در برپایی چادر اسلام سودی ندارند و با وجود آنها چادر اسلام سقوط میکند] .
در حدیث آمده است که([۱۷] ): «إِنَّ أَوَّلَ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ صَلَاتُهُ فَإِنْ تُقُبِّلَتْ مِنْهُ تُقُبِّلَ مِنْهُ سَائِرُ عَمَلِهِ، وَإِنْ رُدَّتْ عَلَيْهِ رُدَّ عَلَيْهِ سَائِرُ عَمَلِهِ» «اولین امری که بنده در روز قیامت در مورد آن مورد محاسبه قرار می گیرد، نماز میباشد. اگر نمازش قبول شود، به سبب آن سایر اعمالش نیز قبول میشود و اگر نمازش مردود شده و به سوی وی باز گردانده شود، سایر اعمالش نیز مردود میگردد.»
بنابراین نماز آخرِ دین ما میباشد و اولین عملی است که فردای قیامت در مورد آن سوال میشویم. حال که نماز آخرین چیزی است که در اسلام از بین میرود و آخرِ دین میباشد، پس از نابودی و ضایع شدن آن، نه اسلامی باقی میماند و نه دینی. همهی اینها کلام امام احمد میباشد([۱۸] ).
اولین چیزی که در اسلام فرض شد، نماز بود و آخرین چیزی که از دین نابود میشود، نماز میباشد([۱۹] )، از اینرو نماز اول و آخر اسلام میباشد، بنابراین اگر اول و آخر اسلام از بین برود، همهی آن نابود میشود و هر چیزی اول و آخرش از بین برود، یقینا همهی آن از بین میرود.
مقصود آن است که حدیث عبدالله بن مسعودس([۲۰] ) از قویترین دلایل بر قتل تارک الصلاة میباشد.
[۷] البخاري في المغازي (۴۳۵۱) ومسلم في الزكاة (۱۰۶۴). [۸] أبوداود في الادب (۴۹۲۸) والدارقطني (۱۷۵۸) ومحمد بن نصر في تعظيم قدر الصلاة (۹۶۳). [۹] مسند الشافعي ترتيب السندي (۸) ومسند أحمد (۲۳۶۷۰). [۱۰] مسلم (۱۸۵۴)، أبوداود (۴۷۶۰)، ترمذي (۲۲۶۵)، شعب الإيمان (۷۰۹۷)، مسند أحمد (۲۶۵۲۸). [۱۱] بخاري (۲۵)، مسلم (۲۲)، كلاهما في الإيمان. [۱۲] ابن خزيمة (۲۲۴۸)، مسند أحمد (۹۴۷۵). [۱۳] رواه النسائي في تحريم الدم (۳۹۶۹) وهو حديث صحيح. [۱۴] قاله في كتاب الصلاة من رواية مهنا بن يحيي كما في طبقات الحنابلة ۱/۳۵۲ وهو أثر عن سيدنا عمر، سوف يأتي بتمامه وأخرجه إن شاء الله. [۱۵] رواه أبونعيم شيخ البخاري في كتاب الصلاة وقال الحافظ في تلخيص الحبير ۱/۱۸۳: وهومرسل رجاله ثقات وانظر المقاصد الحسنة (۶۳۲). [۱۶] ترمذي (۲۶۱۶)، مسند أحمد (۲۲۰۱۶)، السنن الكبرى للنسائي (۱۱۳۳۰) ويقول الألباني في إرواءالغليل برقم۴۱۳، صحيح. [۱۷] أورده المنذري في الترغيب والترهيب۱/۲۴۵-۲۴۶ من حديث عبدالله بن قرط وعزاه للطبراني في الأوسط باسناد لابأس به وذكره الهيثمي في مجمع الزوائد۱/۲۹۱-۲۹۲ من حديث أنس وأخرج الجملة الأولى من حديث تميم الداري: أحمد (۷۹۰۲)، أبوداود (۸۶۴)، وابن ماجه (۱۴۲۶). [۱۸] من كتاب الصلاة كما في الطبقات الحنابلة ۱/۳۵۳-۳۵۴ وفيه بعض الزيادة. [۱۹] همانطور که در حديث آمده است: «لَتُنْقَضَنَّ عُرَى الْإِسْلَامِ عُرْوَةً عُرْوَةً، فَكُلَّمَا انْتَقَضَتْ عُرْوَةٌ تَشَبَّثَ النَّاسُ بِالَّتِي تَلِيهَا، وَأَوَّلُهُنَّ نَقْضًا الْحُكْمُ وَآخِرُهُنَّ الصَّلَاةُ»أخرجه الإمام أحمد (۲۲۱۶۰). دستگيرههاي اسلام يکي يکي گسسته ميشوند، هر زمان که دستگيرهاي گسسته ميشود، مردم به دستگيرۀ پس از آن چنگ زده و تمسک ميجويند. اولين دستگيرهاي که گسسته ميشود، حکم و آخرين شان نماز است. [۲۰] «لَا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ، يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللهِ، إِلَّا بِإِحْدَى ثَلَاثٍ: الثَّيِّبُ الزَّانِي، وَالنَّفْسُ بِالنَّفْسِ، وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ».