نماز و حکم تارک آن

فهرست کتاب

اسرار سوره‌ی فاتحه:

اسرار سوره‌ی فاتحه:

هرگاه بگوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢اندکی کوتاه توقف کند و منتظر جواب پروردگارش به وی باشد چرا که الله متعال در جواب بدو می‌فرماید: «حَمِدَنِي عَبْدِي»«بنده ام مرا حمد و ستایش کرد.» و زمانی که می‌گوید: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ ٣منتظر این پاسخ از سوی پروردگارش باشد: «أَثْنَى عَلَيَّ عَبْدِي»«بنده‌ام مدح و ثنای مرا به جای آورد.» و زمانی که می‌گوید: ﴿مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ ٤منتظر این پاسخ از سوی پروردگارش باشد: «مَجَّدَنِي عَبْدِي»«بنده‌ام مرا تمجید کرد.»

پس چقدر قلبش لذت برده و چشمش روشن گشته و نفسش شاد می‌گردد که پروردگارش وی را چنین خطاب می‌کند: «عبدي» «بنده‌ام.» و این را سه بار تکرار می‌کند. به الله سوگند که اگر قلوب را دود شهوات و ابر نفوس فرانگرفته بود، قطعا از شدت خوشحالی و سرور با این فرموده‌ی پروردگار و خالق و معبودش «حَمِدَنِي عَبْدِي، أَثْنَى عَلَيَّ عَبْدِي، مَجَّدَنِي عَبْدِي» به پرواز در می‌آمد.

پس از این برای قلبش فرصتی است تا به این اسماء سه گانه که اصول اسماءالحسنی می‌باشد، بنگرد که عبارتند از: «الله، الرب، الرحمن.» و قلبش از ذکر اسم الله تبارک و تعالی شاهد اله معبود موجود مورد ترس که کسی غیر از او مستحق عبادت نیست و عبادت جز برای او شایسته نیست و صورتها تنها برای او به سجده می‌افتد و موجودات در برابر او خاضع بوده و اصوات در برابر او خاشع می‌باشد. الله متعال می‌فرماید: ﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهِنَّۚ وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ[الإسراء: ۴۴] «آسمان‌هاي هفتگانه و زمين و كساني كه در آن‌ها هستند همگي، تسبيح خدا مي‌گويند و (با تنزيه و تقديسش، رضاي او مي‌جويند. اصلاً نه تنها آسمان‌هاي هفتگانه و زمين) بلكه هيچ موجودي نيست مگر اين كه (به زبان حال يا قال) حمد و ثناي وي مي‌گويند.» و می‌فرماید: ﴿وَلَهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ كُلّٞ لَّهُۥ قَٰنِتُونَ ٢٦[الروم: ۲۶] «هر كه و هر چه در آسمان‌ها و زمين است، از آن خدا است و جملگي فرمانبردار او هستند.»

و همچنین آسمان‌ها و زمین و آنچه در بین آن‌هاست را خلق کرده و جن و انسان و پرندگان و حیوانات و بهشت و جهنم را آفریده و همچنین کسی است که پیامبران را فرستاده و کتب را نازل کرده و شرائع را تشریع کرده و بر بندگان امر و نهی لازم گردانیده است.

و با ذکر این اسم الله متعال: ﴿رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢شاهد قیومی قائم به نفس خود می‌باشد که هر چیزی به واسطه‌ی او قائم گشته و اوست که قائم بر هر نفسی چه خیر و چه شرش می‌باشد. قطعا بر عرشش استوی و علو دارد و در تدبیر پادشاهی‌اش یکتاست و همه‌ی تدبیر در قبضه‌ی قدرت او بوده و بازگشت همه‌ی امور به سوی اوست و دستور و حکم و آیین نامه‌های تدابیر از جانب وی بر دستان ملائکه‌اش با عطا کردن و منع و پایین آوردن و بالا بردن و زنده کردن و میراندن و توبه و عزل و قبض و بسط و برطرف کردن غم‌ها و ناراحتی‌ها و نگرانی‌ها و یاری کردن افسردگان و مضطربین و اجابت نیازمند و محتاج و مجبور نازل می‌شود. ﴿يَسۡ‍َٔلُهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ كُلَّ يَوۡمٍ هُوَ فِي شَأۡنٖ ٢٩[الرحمن: ۲۹] «همه چيزها و همه كساني كه در آسمان‌ها و زمينند (به زبان حال يا قال، روزي و نياز خود را) از خدا درخواست مي‌كنند. او پيوسته دست اندركار كاري است.»

هیچ منع کننده‌ای در برابر عطای او نیست و هیچ عطا کننده‌ای در برابر منع او نیست و هیچ تعقیب کننده‌ای برای حکمش نیست و هیچ رد کننده‌ای برای امرش نیست و هیچ تبدیل کننده‌ای برای کلماتش نیست، ملائکه و روح (جبرئیل) به سوی او عروج می‌کنند و اعمال در ابتدا و انتهای روز بر او عرضه می‌گردند، پس مقادیر را مقدر می‌کند و مواقیت را مشخص می‌کند، سپس مقادیر را به سوی مواقیتش سوق می‌دهد و به تنهایی قائم به تدبیر همه‌ی این‌ها و حفظ و مصالح آن‌ها می‌باشد.

پس از آن، هنگام ذکر اسم {الرحمن} جل جلاله، شاهد پروردگاری محسن نسبت به خلقش می باشد که با انواع احسان با اصناف مختلفی از نعمت‌ها بر آن‌ها، اظهار دوستی می‌کند و هر چیزی را بر اساس رحمت و علمش وسعت بخشیده و نعمت و فضل خود را بر هر مخلوقی گسترانده و رحمتش همه چیز را فراگرفته و رحمتش هر زنده ای را احاطه کرده است. چنان که رحمتش به همه چیز، همانطور که علمش همه چیز را احاطه کرده، رسیده است و با رحمت خود بر عرش استوی و علو دارد و با رحمتش مخلوقات را آفریده و با رحمتش کتبش را نازل کرده و با رحمتش پیامبرانش را فرستاده و با رحمتش شریعت هایش را تشریع کرده و با رحمتش بهشت را خلق کرده و همچنین با رحمتش آتش جهنم را آفریده است، زیرا آن در حقیقت شلاقی است که به وسیله‌ی آن بندگان مومنش را به سوی بهشتش سوق می‌دهد و با آن چرک و ناپاکی موحدین گنه کار را می‌زداید و در واقع زندان حق می‌باشد که در آن دشمنانش از کسانی که آن‌ها را خلق کرده در آن زندانی می‌کند.

بنابراین، در امر و نهی و وصایا و مواعظ حق جل جلاله تامل کن که چگونه سرشار از رحمت و نعمت وافر و بی‌نقص می‌باشد. و در آنچه از نعمت‌ها که خود از رحمت و نعمت پر شده، تامل کن؛ چرا که رحمت، سبب اتصالی از جانب حق به سوی بندگانش می‌باشد همانطور که عبودیت سبب اتصالی از جانب بندگانش به سوی حق سبحانه و تعالی می‌باشد. از این رو از جانب بندگان به سوی الله عبودیت و از جانب الله متعال به سوی بندگان رحمت می‌باشد.

و از خاص‌ترین چشم اندازهای این اسم، آن است که نمازگزار نصیبش را از رحمت مشاهده‌ می‌باشد، رحمتی که منجر به آن شد تا در پیشگاه پروردگارش قرار گیرد و جزو اهل الله برای عبودیت و مناجات الله متعال باشد چنان که الله متعال این نعمت را بر وی عطا کرده درحالی که از غیر او منع کرده است و به قلب وی روی آورده، درحالی که از قلب غیر او اعراض کرده است و این از رحمت الله متعال نسبت به وی می‌باشد.

و آنگاه که بنده می‌گوید: ﴿مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ ٤شاهد عزت و شرفی است که تنها شایسته و لایق پادشاه حقِ مبین می‌باشد و شاهد پادشاهی چیره و غالب می‌باشد که مخلوقات تابع و مطیع او بوده و چهره‌ها برای او به سجده می‌افتند و با عظمتش ستمگران ذلیل شده و هر عزیز و نیرومندی در برابر عزت او خاشع بوده و با قلبش شاهد پادشاهی پناه دهنده و تامین کننده بر عرش آسمان می‌باشد که به سبب عزتش صورتها بر زمین افتاده و او را سجده می‌کنند. و اگر حقیقت صفت «الملك» را تعطیل نکند، الله متعال وی را بر مشاهده کردن حقایق اسماء و صفات الهی آگاهی می‌دهد. زیرا تعطیل این صفت، تعطیل پادشاهی الله متعال و انکار بر حق می‌باشد، چرا که پادشاه بر حقی که پادشاهی تام برای اوست، قطعا حی، قیوم، سمیع، بصیر، مدبر، قادر، متکلم، امر کننده، نهی کننده، مستوی بر عرش پادشاهی‌اش و ارسال کننده‌ی اوامرش به نقاط مختلف مملکتش می‌باشد. و از کسی که مستحق رضایت باشد، راضی می‌شود و بدو ثواب بخشیده و اکرامش کرده و او را به خود نزدیک می‌کند و بر کسی که مستحق غضب باشد، غضب می‌کند و وی را عقاب کرده و او را بی‌ارزش و کم بها و از خود دور می‌کند. بنابراین هرکس را بخواهد عذاب می‌کند و بر هرکس که بخواهد رحم می‌کند و به هرکه بخواهد می‌بخشد و هرکه را بخواهد مقرب می‌گرداند و هرکه را بخواهد از خود دور می‌کند. برای اوست سرای عذاب که آتش و جهنم است و برای اوست سرای سعادت عظیم که بهشت است. پس هرکس که از این صفات چیزی را ابطال یا تکذیب کند یا اینکه حقیقتش را انکار کند، در حقیقت در پادشاهی حق سبحانه وتعالی طعنه زده و عیب جویی کرده و کمال مطلق را از او جل جلاله نفی کرده است. همچنین کسی که عموم قضا و قدر را انکار کند، درواقع عمومیت پادشاهی و کمال حق جل جلاله را انکار کرده است، بنابراین نمازگزار در این بیانش: ﴿مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ ٤به مجد و مقام و بزرگی و بزرگواری الله متعال شهادت می‌دهد.

اما آنگاه که می‌گوید: ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥. در آن سر خلقت و امر و دنیا و آخرت بوده و متضمن بزرگترین اهداف و برترین مسائل می‌باشد که بزرگوارترین اهداف، عبودیت حق سبحانه و تعالی و برترین وسائل یاری خواستن از او می‌باشد. بنابراین هیچ معبود به حقی برای عبادت جز او نیست و هیچ یاری دهنده و دستیاری در عبادتش جز او نیست، از این رو عبادتش بالاترین و برترین اهداف و یاری خواستن از حق، بزرگترین وسائل می‌باشد. و الله متعال صد صحیفه و چهار کتاب([۴۶۴] ) نازل کرده که معانی همه‌ی آن‌ها را در چهار کتاب جمع کرده است و آن تورات و انجیل و زبور و فرقان می‌باشد و معانی همه‌ی این‌ها را در قرآن جمع کرده و معانی قرآن را در مفصل([۴۶۵] ) و معانی مفصل را در سوره فاتحه و معانی فاتحه را در ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥جمع کرده است.

این کلمه مشتمل بر دو نوع توحید می‌باشد، توحید الوهیت و توحید ربوبیت؛ و متضمن تعبد به اسم «الرب» و اسم «الله» می‌باشد. از این رو الله متعال به سبب الوهیتش پرستش شده و به سبب ربوبیتش از او جل جلاله استعانت گرفته می‌شود و با رحمتش به صراط مستقیم هدایت می‌کند. بدین سبب بود که در ابتدای سوره اسماء حق سبحانه و تعالی به ترتیب بیان شد. الله، الرب، الرحمن. که مطابق با خواسته‌ی بنده از عبادت و یاری حق و هدایتش می‌باشد، درحالی که الله متعال در اعطای همه‌ی این‌ها یکتا بوده و غیر او در عبادتش به یاری گرفته نمی‌شود و هیچکس غیر او هدایت نمی‌کند.

سپس آنکه با این سخن ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦دست به دعا برمی دارد شدت فقر و نیازش در مساله هدایت را مشاهده می‌کند که نسبت به چیزهای دیگر، شدیدترین فقر و نیاز را بدان دارد، زیرا وی در هر نفس و هر چشم به هم زدن به هدایت محتاج می‌باشد. و هدایت در هر لحظه که مقصود از این دعا می‌باشد جز با هدایت بر طریقی که به سوی حق سبحانه و تعالی منتهی می‌گردد و هدایت در آن راه که هدایت تفصیل می‌باشد و خلق قدرت انجام فعل و اراده و تکوین آن و واقع شدن وی در مسیری که مورد رضایت حق سبحانه و تعالی باشد و حفظ وی از مفسدات آن در حین عمل و یا بعد از آن، میسر نمی‌گردد.

بنده در هر حال، نیازمند این هدایت می‌باشد، چه در اموری که برای وی پیش می‌آید و یا اینکه آن را رها می‌کند. چنان که برخی از امور می‌باشند که وی آن‌ها را بر وجهی غیر از هدایت انجام داده، که در اینصورت نیازمند توبه از آن‌ها می‌باشد و اموری هستند که نسبت به کلیت آن بدون جزئیاتش، هدایت یافته و یا به هدایت در قسمتی از آن راه یافته است و نیازمند تکمیل هدایت در آن نیز می‌باشد و اموری هستند که وی نیازمند هدایت بر آن در آینده می‌باشد همچون هدایتی که در گذشته برای وی میسر گردید. و اموری است که از آن‌ها بی‌اطلاع می‌باشد که نیازمند هدایت در آن‌ها است و اموری هستند که وی انجام نداده است و نیازمند انجام آن‌ها بر وجه هدایت می‌باشد و اموری هستند که در اعتقاد نسبت بدان و انجام آن بر وجه صحیح هدایت یافته، اما نیازمند ثبات در آن‌ها می‌باشد و دیگر انواع هدایت‌ها که وی نیازمند به آنها می‌باشد. به این دلیل است که الله متعال بر بنده فرض کرده تا این هدایت را از پروردگارش در برترین حالاتش به طور مکرر در روز و شب بخواهد.

پس از این الله متعال بیان می‌کند که اهل این هدایت کسانی‌اند که نعمت الله متعال برای آن‌ها خاص قرار داده شده است. بر خلاف کسانی که الله متعال بر آن‌ها خشم گرفته، همان کسانی که حق را شناختند و از آن پیروی نکردند و برخلاف کسانی که گمراه شدند، همان کسانی که الله متعال را بدون علم عبادت کردند. که این دو گروه در سخن گفتن بدون علم در مورد خلق و امر و اسماء و صفات حق سبحانه و تعالی مشترک بودند، از این-رو راه کسانی که بر آن‌ها نعمت داده شده با راه اهل باطل، به طور کلی از نظر علمی و عملی مغایر و متفاوت می‌باشد.

هرگاه نمازگزار از این ثنا و دعا و بیان توحید فارغ گشت، بر وی تشریع شده که آن را با مهر و تایید «آمين» گفتن ختم کرده و به پایان برساند. تا برای وی همچون مهری باشد که فرشتگان آسمان در آن با وی موافق‌اند و این آمین گفتن، از زینت‌های نماز می‌باشد همچون رفع یدین که نماز را زیبا کرده و بدان زینت می‌بخشد و در آن اتباع سنت و تعظیم امر الله متعال و عبودیت دو دست و شعار انتقال از رکنی به رکن دیگر می‌باشد.

پس از این مناجات با پروردگارش، سخن گفتن با حق جل جلاله را قطع کرده و با سکوت و حضور قلب و شهود آن به امام گوش می‌دهد.

برترین اذکار نماز ذکری است که در حالت قیام گفته می‌شود و نیکوترین هیئت نمازگزار، هیئت قیام می‌باشد. از این روست که مختصِ حمد و ثنا و مجد و تلاوت کلام حق سبحانه و تعالی قرار داده شده است. و بر این اساس است که از قرائت قرآن در حالت رکوع و سجده نهی شده است زیرا این دو حالت، حالت‌های فروتنی و خشوع و خضوع و تسکین و آرامش یافتن می‌باشد، از این رو در این دو حالت اذکاری که مناسب با این هیئت باشد، مشروع شده است؛ چنان که برای رکوع کننده بیان عظمت الله متعال در حال پایین آمدن وی و خضوعش مشروع گردیده و در این حال حق سبحانه و تعالی به وصف عظمتش در برابر آنچه با کبریایی و جلال و عظمتش متضاد می‌باشد، وصف می‌گردد.

[۴۶۴] صحيح ابن حبان (۳۶۱) والإبانة الكبرى لابن بطة (۴۲۶). [۴۶۵] امام احمد (۱۶۹۸۲) و طبرانی در معجم الکبیر (۱۸۷) از واثله بن اسقع روایت می‌کنند که رسول اللهجفرمودند: «أُعْطِيتُ مَكَانَ التَّوْرَاةِ السَّبْعَ، وَأُعْطِيتُ مَكَانَ الزَّبُورِ الْمَئِينَ، وَأُعْطِيتُ مَكَانَ الْإِنْجِيلِ الْمَثَانِيَ، وَفُضِّلْتُ بِالْمُفَصَّلِ»به جای تورات، هفت سوره‌ی طولانی به من عطا شد و به جای زبور، سوره‌های مئین بر من عطا شد و به جای انجیل سوره‌های المثانی داده شدم و با سوره‌های مفصل برتری یافتم. سوره‌های طولانی: از اول سوره بقره تا آخر سوره‌ی اعراف می‌باشد که شش سوره است و علما در هفتمین سوره اختلاف کرده‌اند که آیا انفال و برائت هردو باهم می‌باشند، چرا که بینشان با بسمله جدا نشده است، به گونه ای که انفال و برائت هردو یک سوره محسوب می‌شوند یا اینکه هفتمین سوره یونس است. سوره‌های مئین: عبارتند از سوره‌هایی که بیش از صد آیه دارند یا اینکه بدان مقدار نزدیک می‌باشند. سوره‌های المثانی: عبارتند از سوره‌هایی که تعداد آیات آن به صد عدد می‌رسد یا اینکه به سوره‌هایی که تعداد آیات آن به کمتر از صد عدد می‌رسد می‌گویند. و سوره‌های مفصل: عبارتند از سوره‌هایی که کمتر از المثانی باشند که در ابتدای آن‌ها اختلاف است، عده ای گفته‌اند از اول سوره صافات آغاز می‌گردند. عده ای گفته‌اند: از اول سوره‌ی فتح می‌باشد. عده ای دیگر گفته‌اند: از اول سوره‌ی حجرات می‌باشند. و عده ای معتقدند که از اول سوره ق آغاز می‌گردند. که حافظ بن کثیر و حافظ بن حجر این قول را ترجیح داده‌اند. البته غیر این اقوال هم گفته شده، اما همگی متفقند که انتهای سوره‌های مفصل، آخر قرآن کریم می‌باشد. به نقل از کتاب «التعریف بالقرآن الکریم» اولین صفحات کتاب.