عذرهای خاص:
۴- بیماری: بیماری که با وجود آن، آمدن به مسجد برای شرکت در جماعت سخت و دشوار باشد. ابن منذر میگوید: «در بین اهل علم خلافی مبنی بر اینکه برای مریض به سبب بیماریاش جایز است تا نماز جماعت را ترک کند، نمیدانم. و رسول اللهجزمانی که بیمار شدند، از رفتن به مسجد خودداری کرده و فرمودند([۳۳۸] ): «مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ بِالنَّاسِ»«ابوبکر را بگویید که بر مردم نماز بگزارد.»
اما اگر بیماری جزئی بوده و شدید نبود چنان که با وجود بیماری، آمدن به مسجد سخت و دشوار نبود - بیماری هایی همچون درد دندان یا درد سر جزئی و تب خفیف - چنین بیماری های جزئی عذر محسوب نمیشود و ضابطه تشخیص چنین بیماری هایی آن است که سختی و دشواری آن همچون دشواری و سختی آمدن به مسجد در باران باشد([۳۳۹] ).
اما اگر در صورت توانايي، عزيمت را اختيار كند و با وجود بيماري براي جماعت به مسجد بيايد، افضل و بهتر ميباشد. از ابن مسعودسروايت است كه گفت([۳۴۰] ): «من خودمان (صحابه) را ديدم كه در آن زمان كسي از نماز جماعت تخلف نميكرد، مگر منافقي كه نفاقش معلوم بود؛ چنانكه حتي فرد (بيمار يا ناتوان) آورده و زير بازوي او گرفته ميشد تا در صف نماز جماعت بايستد (و او هم بتواند نماز را با جماعت ادا كند).»
۵- بيماري هميشگي همچون كوري و مانند آن؛ چون زمانی که عتبان بن مالك به رسول خدا گفت: يارسول الله، چشم من ضعيف گشته و من مردم خويش را امامت ميدهم و هرگاه باران ميآيد در وادي كه ميان من و ايشان است، سيلاب سرازير ميگردد و نميتوانم به مسجد بروم و براي شان نماز بگزارم. رسول خدا به وی اجازه دادند تا در خانهاش نماز بخواند([۳۴۱] ).
در اين حديث نابينايي و باران به همراه هم براي عتبان عذر ميباشد و در لفظ حديث انسسآمده است([۳۴۲] ): شخصي از انصار كه خيلي فربه و چاق بود، به آنحضرتجگفت: نميتوانم با شما در نماز جماعت شركت كنم. پس غذائي تدارك ديد و آنحضرتجرا به منزلش دعوت نمود. حصيري پهن نمود و روي آن آب پاشيد که رسول الله روي آن دو ركعت نماز خواند.
برخي از علما تنومندي و چاقي فرد را از عذرهاي مباحكنندۀ ترك جماعت شمردهاند. اما گواه و شاهد بر ترك جماعت در حديث عتبان آن است كه اگر فرد نابينا، راهنمايي كه وي را به سوي مسجد هدايت كند، نيافت، در اينصورت چنین شرایطی ترك نماز جماعت را براي وي مباح ميكند. كه جمهور علما بر اين اعتقاد ميباشند بر خلاف حنفيه كه فرد نابينا را مطلقا معذور ميدانند، گرچه براي وي راهنمايي براي آوردن او به مسجد باشد([۳۴۳] ).
۶- ترس: همچون اينكه بر نفس خود به سبب وجود پادشاه، ظالم، دشمن، دزد و مانند اينها هراسان و بيمناك باشد. يا اينكه بر مال و اهلش بيمناك بوده و لازم است كه كسي از آنها حمايت كند. اين مساله نزد علما با وجود اختلافي كه در برخي از تفصيلات آن دارند([۳۴۴] )، عذری در ترك جماعت ميباشد. دليل عمدهاي كه در اين مساله ذکر شده، روايتي است كه از ابن عباسسبه طور مرفوع وارد شده است كه از رسول اللهجروايت ميكند كه فرمودند([۳۴۵] ): «مَنْ سَمِعَ الْمُنَادِيَ فَلَمْ يَمْنَعْهُ مِنَ اتِّبَاعِهِ، عُذْرٌ»«هركس كه صداي موذن را بشنود، چيزي جز عذر او را از تبعيت آن باز نميدارد.» گفتند: عذر چيست؟ فرمودند: «خَوْفٌ أَوْ مَرَضٌ، لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ الصَّلَاةُ الَّتِي صَلَّى»«ترس يا بيماري، (و در غير اينصورت) نمازي را كه به تنهايي خوانده است از وي قبول نميشود.»
۷- حاضر شدن غذا براي كسي كه بدان نياز دارد: از نافع از ابن عمرساز رسول اللهجروايت است كه فرمودند([۳۴۶] ): «إِذَا وُضِعَ عَشَاءُ أَحَدِكُمْ وَأُقِيمَتِ الصَّلاَةُ، فَابْدَءُوا بِالعَشَاءِ وَلاَ يَعْجَلْ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْهُ»«هرگاه غذاي يكي از شما حاضر شد و در اين حال اقامۀ نماز هم گفته شد، پس شروع به خوردن غذا كند و عجله نكند تا اينكه از آن فارغ شود.» و وقتي براي ابن عمرسغذا آماده شد و در اين حال اقامه نماز هم گفته ميشد، درحالي كه قرائت امام را ميشنيد به نماز نميآمد تا اينكه از خوردن غذا فارغ شود.
جمهور علما اين فرمودۀ رسول اللهج«فَابْدَءُوا بِالعَشَاءِ»را حمل بر استحباب كردهاند، سپس اختلاف كرده و عدهای آن را مقيد به كسي كردهاند كه نیاز به خوردن غذا دارد كه مشهور نزد شافعيه همين ميباشد. و عدهای آن را مقيد نميدانند كه ثوري و احمد و اسحاق بدان قائلند و بر آن عمل ابن عمرسدلالت دارد. و ابن حزم افراط كرده و می گوید: اگر نماز را بر غذا مقدم دارد، نمازش باطل است. و عدهای مقدم داشتن نماز را براي كسي كه نفسش بر غذا متكي نباشد، اختيار كردهاند كه اين قول از مالك و اصحابش منقول ميباشد و گفتند: اگر خوردن را بر نمازش مقدم كند و شروع به خوردن غذا كند، بر وي مستحب است كه نمازش را اعاده كند([۳۴۷] ).
مي گويم: (ابومالك كمال بن سيد سالم) دليلي بر استحباب اعادۀ نماز نيست و امر وارد شده در حديث مبني بر مقدم داشتن غذا بر نماز، حمل بر استحباب و نه وجوب ميشود و دليل آن حديث عمرو بن اميه است كه ميگويد([۳۴۸] ): «رسول اللهجرا ديدم كه گوشت شانۀ گوسفندي را با كارد بريده و آن را ميخوردند. چون به نماز فراخوانده شدند، برخاسته و كارد را رها كرده و نماز گزارده و وضو نكردند.»
۸- دفع بول و غائط: به دليل حديث ام المومنين عايشهلكه فرمود: از رسول اللهجشنيدم كه فرمودند([۳۴۹] ): «لَا صَلَاةَ بِحَضْرَةِ الطَّعَامِ، وَلَا هُوَ يُدَافِعُهُ الْأَخْبَثَانِ»«نماز به هنگام حاضر شدن غذا و همچنين وقتي که انسان تحت فشار بول و غائط قرار دارد، درست نيست.»
و از عبدالله بن ارقم روايت است كه: وي براي حج يا عمره همراه مردم خارج شد، درحالي كه وي آنها را امامت ميداد، روزي پس از اينكه نماز اقامه شد - نماز صبح - گفت: يكي از شما براي امامت پيش رود. و خودش براي قضاي حاجت رفت و گفت: از رسول اللهجشنيدم كه فرمودند([۳۵۰] ): «إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ يَذْهَبَ الْخَلَاءَ وَقَامَتِ الصَّلَاةُ، فَلْيَبْدَأْ بِالْخَلَاءِ»«هرگاه يكي از شما قصد رفتن براي قضاي حاجت داشت و نماز اقامه شد، رفتن براي قضاي حاجت را بر نماز مقدم كرده و ابتدا براي قضاي حاجت برود.»
به اتفاق علما دفع بول و غائط دو عذر ميباشند كه هريك از آنها موجب ساقط شدن نماز جماعت از صاحبش ميباشند. و ايستادن براي نماز با وجود نياز به دفع يكي از آندو، سبب دوري نماز از خشوع و مشغول شدن به آنها ميشود.
۹- خوردن سير و پياز و تره فرنگي (پيازچه) و مانند اينها، اگر بوی آن باقی بماند:
باقی ماندن بوی آنها عذری در عدم شرکت در جماعت میباشد تا اینکه مردم و ملائکه اذیت نشوند. از جابرساز رسول اللهجروایت است که فرمودند([۳۵۱] ): «مَنْ أَكَلَ مِنْ هَذِهِ الْبَقْلَةِ، الثُّومِ - وقَالَ مَرَّةً: مَنْ أَكَلَ الْبَصَلَ وَالثُّومَ وَالْكُرَّاثَ فَلَا يَقْرَبَنَّ مَسْجِدَنَا، فَإِنَّ الْمَلَائِكَةَ تَتَأَذَّى مِمَّا يَتَأَذَّى مِنْهُ بَنُو آدَمَ»«هرکس از این سبزی - سیر- بخورد و باری دیگر فرمودند: هرکس که پیاز و سیر و تره فرنگی (پیازچه) بخورد، نباید به مسجد ما نزدیک شود چرا که فرشتگان از آنچه انسانها از آن ناراحت میشوند، ناراحت و اذیت میشوند.»
و این در حالتی است که این سبزیجات به صورت خام خورده شود اما چون به صورت پخته خورده شوند حرجی نیست، چرا که علت اذیت و آزار دیگران که بوی آنها میباشد، با پخته شدن زایل میگردد. از عمر بن خطابسروایت است که در منبر فرمود([۳۵۲] ): «پس شما ای مردم، از دو درختی میخورید که آنها را (از جهت بو) خبیث میدانم، آن دو پیاز و سیر میباشند. براستی رسول اللهجرا دیدم که چون در مسجد بوی آن را از کسی احساس میکرد، دستور میداد تا وی را از مسجد به سوی بقیع خارج کنند، پس هرکس از شما آن را خورد، پخته شدهی آن را بخورد تا بویش از بین برود.»
اهل علم کسی را که شغلی دارد که در آن بوی اذیت کنندهای میباشد، همچون قصابی و سلاخی و فروشندۀ زیتون و مـانند اینها و همچنین کسی را که چنان بیماری دارد که بـه سبب آن موجب اذیت دیگران میشود همچون جذام و پیسی، به این عذر ملحق کردهاند([۳۵۳] ).
می گویم (ابومالک کمال بن سید سالم): سزاوارتر از اینها در الحاق به این عذر، معتادین به دخانیات میباشند. کسانی که در این زمان زیاد هستند؛ چرا که اذیت و آزار بوی سیگار و دخانیات بسیار بیشتر از اذیت بوی دهان کسی است که سیر و پیاز خورده است و این در حالی است که پیاز و سیر در اصل حلال میباشند بر خلاف استعمال دود. والله اعلم.
فایده: فقها نیافتن آنچه با آن عورت را بپوشاند، از عذرهای عدم شرکت در جماعت شمردهاند.
تنبیه: آیا ماندن در کنار عروس در شب زفاف، در عدم خروج برای نماز جماعت، عذر محسوب میشود؟
فقهای شافعی و حنبلی معتقدند([۳۵۴] ) که زفاف مرد با همسرش عذری است که برای وی ماندن در نزد زن و عدم خروج وی برای جماعت را هفت روز برای زن باکره و سه روز برای زنی که طلاق گرفته، مباح میکند؟! و شافعیه فقط آن را مقید به ترک جماعت در نمازهای شبانه کردهاند!!
می گویم (ابومالک): این اشتباه است. و آنچه امام شافعی رحمه الله بدان تصریح نموده، کراهت ترک جماعت به خاطر زفاف میباشد و منشا این اشتباه عدم فهم صحیح از حدیث انسسمیباشد که میگوید([۳۵۵] ): سنت این است که هرگاه مردی با دوشیزه ای ازدواج کرد، هفت شب پیشش بماند و سپس اوقاتش را عادلانه بین همسرانش تقسیم کند و هرگاه با زن بیوه ای ازدواج کرد، سه شب نزدش بماند و سپس به طور عادلانه اوقاتش را بین همسرانش تقسیم کند.
این حدیث معنایش واضح میباشد و آن اینکه: هرگاه مردی با دوشیزه ای ازدواج کرد، بر اوست که هفت شب در کنار آن زن باشد، سپس اوقاتش را بین همسرانش عادلانه و مساوی تقسیم کند و در این حدیث دلیلی مبنی بر عدم خروج برای شرکت در نمازهای جماعت در مسجد، نیست. و همچنین اگر زن بیوهای را ازدواج کرد، سه روز نزد وی میماند. و از جمله آنچه این مساله را واضح کرده و نشان میدهد که مراد از این ماندگاری اقامت نزد همسر میباشد، آن است که: رسول اللهجهنگامی که با ام سلمه ازدواج کردند، سه روز نزد ایشان اقامت کرده و فرمودند([۳۵۶] ): «إِنَّهُ لَيْسَ بِكِ عَلَى أَهْلِكِ هَوَانٌ، إِنْ شِئْتِ سَبَّعْتُ لَكِ، وَإِنْ سَبَّعْتُ لَكِ، سَبَّعْتُ لِنِسَائِي»«تو نزد خانوادهات کم ارزش نیستی، اگر میخواهی هفت روز پیش تو میمانم و اگر هفت روز پیشت باشم، نزد زنان دیگر هم هفت روز خواهم ماند.»
[۳۳۸] صحيح: أخرجه البخاري (۶۶۴) ومسلم (۴۱۸). [۳۳۹] المجموع للنووي۴/۲۰۵. [۳۴۰] صحيح: اخرچه مسلم (۶۵۴) وغيره. [۳۴۱] صحيح: أخرجه البخاري (۴۲۵) ومسلم (۳۳). [۳۴۲] صحيح: أخرجه البخاري (۶۷۰) وأبوداود (۶۵۷). [۳۴۳] ابن عابدين۱/۳۷۳، الدسوقي۱/۳۹۱، وكشف القناع۱/۴۹۷. [۳۴۴] ابن عابدين۱/۳۷۴، مغني المحتاج۱/۲۳۵، المغني۱/۶۳۱. [۳۴۵] ضعيف مرفوعا والصواب موقوفا. أعل بالوقف: أخرجه أبوداود (۵۵۱) وابن ماجه (۷۹۳) والحاكم ۱/۲۴۵، والبيهقي۳/۵۷،۱۷۴ ورجح وقفه وهوالصواب. والله أعلم. [۳۴۶] صحيح: أخرجه البخاري (۶۷۳) ومسلم (۵۵۹). [۳۴۷] فتح الباري بتصرف يسير۲/۱۸۸. [۳۴۸] صحيح: أخرجه البخاري (۶۷۵) ومسلم (۳۵۵). [۳۴۹] صحيح: أخرجه مسلم (۵۶۰) وأبوداود (۸۹) وأحمد (۲۴۲۷۰). [۳۵۰] صحيح بطرقه: أخرجه أبوداود (۸۸) والنسائي (۸۵۲) والترمذي (۱۴۲) وابن ماجه (۶۱۶) وغيرهم. [۳۵۱] صحيح: أخرجه البخاري (۸۵۴) ومسلم (۵۶۴) واللفظ له. [۳۵۲] صحيح: أخرجه مسلم (۵۶۷) والنسائي (۷۰۸) وابن ماجه (۳۳۶۳) ومسند أحمد (۸۹). [۳۵۳] الدسوقي۱/۳۸۹، مغني المحتاج۱/۲۳۶، كشاف القناع۱/۴۹۷. [۳۵۴] مغني المحتاج۱/۲۳۶، وكشاف القناع۱/۴۹۷. [۳۵۵] صحيح: أخرجه البخاري (۵۲۱۴) ومسلم (۱۴۶۱). [۳۵۶] صحيح: أخرجه مسلم (۱۴۶۰) وأبوداود (۲۱۲۲) وابن ماجه (۱۹۱۷) ومالك (۱۱۲۳).