نماز شب را در روز و نماز روز را در شب خواندن و قضای نماز فوت شده چگونه است؟
جواب مساله پنجم و آن اینکه: این مساله دو صورت دارد:
صورت اول: به نص و اجماع قبول میشود و آن زمانی است كه نماز روز به سبب خواب یا فراموشی فوت شده باشد، از این رو آن را در شب میگزارد و یا بالعکس. در صحیحین([۲۰۷] ) از انس بن مالکساز رسول اللهجروایت است که فرمودند: «مَنْ نَسِيَ صَلَاةً، أَوْ نَامَ عَنْهَا، فَكَفَّارَتُهَا أَنْ يُصَلِّيَهَا إِذَا ذَكَرَهَا»«هرکس نمازي را فراموش کرد يا در وقت آن نماز خواب بود، کفارهاش خواندن آن نماز در لحظهای است که آن را به ياد ميآورد.»
همچنین مسلم([۲۰۸] ) از انس بن مالکسروایت میکند که گفت: رسول اللهجفرمودند: «إِذَا رَقَدَ أَحَدُكُمْ عَنِ الصَّلَاةِ، أَوْ غَفَلَ عَنْهَا، فَلْيُصَلِّهَا إِذَا ذَكَرَهَا»، فَإِنَّ اللهَ يَقُولُ: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ ١٤﴾[طه: ۱۴] «هرگاه یکی از شما از نماز خواب ماند یا اینکه از آن غافل شد، هرگاه آن را به یاد آورد، بخواند. چرا که الله متعال میفرماید: نماز را هنگام ياد من، برپا دار.»
و در صحیح مسلم([۲۰۹] ) از ابوهریرهسروایت است که رسول اللهجهنگام برگشت از غزوه خیبر، شبانه سیر میکردند تا اینکه خواب بر ایشان غلبه کرد و در آخر شب برای استراحت فرود آمده و به بلال فرمودند: «اكْلَأْ لَنَا اللَّيْلَ»«شب را بر ما نگهبانی بده.» پس بلال به اندازه ای که برای وی مقدر بود نماز گزارد. رسول اللهجو اصحاب گرامي ايشان خوابیدند. هنگامی که فجر نزدیک شد بلالسبه شترش تکیه کرده و چشمان بلال بر وی غلبه یافت. بنابراین نه رسول اللهجو نه هیچیک از اصحاب شبرای نماز بیدار نشدند تا اینکه نور خورشید بر آنها تابید و اولین آنها که بیدار شد، رسول اللهجبود. پس رسول اللهجنگران و بیمناک شده و فرمودند: «أَيْ بِلَالُ»یا بلال؛ بلال گفت: پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله، آنچه نفس شما را به خود کشید، نفس مرا نیز به خود کشید. قتاده میگوید: پس شترهای شان را مقداری جا به جا کردند، سپس رسول اللهجوضو گرفته و بلالسرا بر اقامهی نماز امر نمود و نماز صبح را بر آنها گزارد. هنگامی که نماز را قضا کردند، فرمودند: «مَنْ نَسِيَ الصَّلَاةَ فَلْيُصَلِّهَا إِذَا ذَكَرَهَ» فَإِنَّ اللهَ قَالَ:﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ ١٤﴾»«هرکس نماز را فراموش کرد، هرگاه آن را به یاد آورد، بخواند. چرا که الله متعال میفرماید: نماز را هنگام ياد من، برپا دار.»
و در صحیحین([۲۱۰] ) از عمران بن حصینسمانند این قصه روایت شده است. و در صحیح مسلم([۲۱۱] ) از ابی قتاده روایت است که گفت: صحابه خواب ماندن شان از نماز را برای رسول اللهجذکر کردند، رسول اللهجفرمودند: «إِنَّهُ لَيْسَ فِيَّ النَّوْمِ تَفْرِيطٌ، إِنَّمَا التَّفْرِيطُ عَلَى مَنْ لَمْ يُصَلِّ الصَّلَاةَ حَتَّى يَجِيءَ وَقْتُ الصَّلَاةَ الْأُخْرَى»«در خوابیدن کوتاهی و اهمال نیست، بیگمان کوتاهی و اهمال بر کسی است که نماز نمیگزارد تا اینکه وقت نماز دیگر میآید.» «چنین کسی دچار تقصیر و کوتاهی و تفریط شده است).
و در مسند امام احمد([۲۱۲] ) از عبدالله بن مسعودس روایت است که گفت: رسول اللهجشبانه از حدیبیه بازگشتند که در زمینی هموار فرود آمدیم، پس فرمودند: «مَنْ يَكْلَؤُنَا؟»«چه کسی بر ما نگهبانی میدهد؟» بلال گفت: من نگهبانی میدهم. رسول اللهجفرمودند: «إِذًا تَنَامَ»«تو نیز میخوابی.» بلالسگفت: نه، (نمیخوابم). پس خوابید تا اینکه خورشید طلوع کرد و فلانی و فلانی که عمرسجزء آنها بود بیدار شدند. پس عمرسگفت: با هم با صدای بلند سخن بگویید([۲۱۳] ).
پس رسول اللهجبیدار شدند و فرمودند: «افْعَلُوا مَا كُنْتُمْ تَفْعَلُونَ»«آنگونه که عمل کردید، عمل کنید.» هنگامی که برای بیدار کردن دیگران این گونه عمل کردند، رسول اللهجفرمودند: «هَكَذَا فَافْعَلُوا، لِمَنْ نَامَ مِنْكُمْ أَوْ نَسِيَ»«برای (بیدار کردن) کسی از شما که خواب مانده یا فراموش کرده، چنین عمل کنید.»
و این بین ائمه مورد اتفاق میباشد. اما در دو مساله اختلاف کردهاند: لفظی و حکمی.
اما اختلاف لفظی: آیا این نماز ادا نامیده میشود یا قضا؟ که در آن نزاع لفظی محض میباشد. و به این اعتبار که الله متعال نماز را بر آنها فرض کرده است، قضا میباشد و به اعتبار وقتش در حق خواب مانده و کسی که آن را فراموش کرده، ادا محسوب میشود. چرا که وقت در حق هر دوی آنها، زمانی است که آن را به یاد آورده و متوجه آن شوند. پس جز در زمانی که به ایقاع نماز در آن امر شدند (وقتی که آن را به یاد آورند)، نماز نمیگزارند. اما آنچه فقها در کتبشان در مورد این قول «فَلْيُصَلِّهَا إِذَا ذَكَرَهَا، فان ذلك وقتها»([۲۱۴] ) ذکر میکنند، زیادهای است «فإن ذلك وقتها» که در هیچ یک از کتب حدیث، آن را نیافتم و برای آن اسنادی نمیدانم، لیکن بیهقی و دارقطنی([۲۱۵] ) از ابی الزناد از اعرج از ابوهریرهسروایت میکنند که رسول اللهجفرمودند: «مَنْ نَسِيَ صَلَاةً فَوَقْتُهَا إِذَا ذَكَرَهَا»«هرکس نماز را فراموش کرد، پس وقت آن زمانی است که آن را به یاد آورد.»
اما مساله حکمی: زمانی که بیدار شده و نماز را به یاد میآورد، آیا واجب است که فورا آن را به جا آورد یا اینکه تاخیر کردن از انجام آن بر وی جایز است؟
در این مورد دو قول میباشد: صحیحترین آنها وجوب فوری آن پس از بیداری یا یادآوری نماز میباشد که این قول جمهور علما میباشد. از جمله: ابراهیم نخعی، محمد بن شهاب زهری، ربیعه بن ابی عبدالرحمن، یحیی بن سعید الانصاری، ابوحنیفه، مالک، احمد و اصحاب ایشان و اکثر علما بر این قول میباشند. و ظاهر مذهب شافعی بیانگر آن است که خواندن نماز پس از بیدار شدن یا یادآوری، واجب تاخیری است. که بر این قول به نص استناد میکند که: رسول اللهجنمازی را که از آن خواب مانده بودند، در مکانی که در آن خواب ماند، نخواند، بلکه صحابه را امر نمود تا شترهای شان را به مکان دیگری انتقال داده و در آنجا نماز خواندند. و در حدیث ابو قتاده آمده است هنگامی که صحابه بیدار شدند، رسول اللهجفرمودند: «ارْكَبُوا»«سوار شوید.» پس سوار شدیم و حرکت کردیم تا اینکه خورشید مرتفع شد، پس رسول اللهجپیاده شده و ظرفی را که در آن آب بود، خواسته و وضو گرفت، سپس بلال برای نماز اذان داد که رسول اللهجدو رکعت نماز گزاردند و پس از آن نماز صبح را خواندند.
گفتهاند: اگر قضای نماز واجب فوری بود، رسول اللهجتغییر مکان نمی داد تا نماز را به جا آورد.
جمهور در پاسخ به این استدلال گفتند: صحیح نیست که این مساله دستاویز قرار داده شود، چنان که گفته شود حضور شیطان در آن مکان سبب نماز نخواندن آنها در آن مکان بود، چرا که حضور شیطان در مکان، عذری در تاخیر واجب نمیباشد.
امام شافعی میگوید: اگر وقت نماز فوت شده، تنگ و محدود میبود، رسول اللهجبه خاطر شیطان آن را به تاخیر نمیانداخت، چرا که درحقیقت رسول اللهجدرحالی که گلوی شیطان را فشار میدادند، نماز گزاردند([۲۱۶] ). امام شافعی میگوید: فشار دادن گلوی شیطان در نماز رساتر از مکانی است که در آن شیطان است. (از این رو جابجایی مکان توسط رسول اللهجبیانگر آن است که قضای نماز وجوبش تاخیری میباشد و این جابجایی به سبب حضور شیطان نبوده است وگرنه اولی این بود که در زمان عرضه شدن شیطان به ایشان در نماز، مکان نماز را تغییر دهند).
همچنین قائلین به وجوب تاخیری نماز فوت شده میگویند: نماز عبادتی است که وقتش تعین شده است، پس هرگاه فوت شد، قضایش فورا واجب نمیباشد همچون روزهی رمضان، بلکه نسبت به روزه رمضان اولی میباشد زیرا در نماز بر خلاف روزه وقت اداء وسیع میباشد. از این رو گشادگی و فراخی وقت در قضای آن اولی میباشد.
و ابواسحاق مروزی میگوید: اگر قضای آن را به دلیل عذری به تاخیر انداخت، به دلیل حدیث قضایش علی التراخی میباشد و اگر قضایش را بدون عذر به تاخیر انداخت، قضایش علی الفور میباشد، تا اینکه با اهمال و کوتاهی و عصیان وی، رخصتی که نبوده ثابت نگردد.
جمهور به آنچه مسلم در صحیحش از ابوقتادهسروایت کرده استناد میکنند که: صحابه خواب ماندن شان از نماز را برای رسول اللهجذکر کردند که فرمودند: «إِنَّهُ لَيْسَ فِيَّ النَّوْمِ تَفْرِيطٌ، إِنَّمَا التَّفْرِيطُ عَلَى مَنْ لَمْ يُصَلِّ الصَّلَاةَ حَتَّى يَجِيءَ وَقْتُ الصَّلَاةَ الْأُخْرَى»«در خوابیدن کوتاهی و اهمال نیست، بیگمان کوتاهی و اهمال بر کسی است که نماز نمیگزارد تا اینکه وقت نماز دیگر میآید.» (چنین کسی دچار تقصیر و کوتاهی و تفریط شده است).
همچنین در صحیح مسلم از ابوهریرهسروایت است که می گوید: رسول اللهجفرمودند: «مَنْ نَسِيَ الصَّلَاةَ فَلْيُصَلِّهَا إِذَا ذَكَرَهَا، فَإِنَّ اللهَ قَالَ: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ ١٤﴾»«هرکس نماز را فراموش کرد، هرگاه آن را به یاد آورد، بخواند. چرا که الله متعال میفرماید: نماز را هنگام ياد من، برپا دار.»
و در حدیثی که دارقطنی در این مورد روایت کرده آمده است: «مَنْ نَسِيَ صَلَاةً فَوَقْتُهَا إِذَا ذَكَرَهَا»«هرکس نماز را فراموش کرد، پس وقت آن زمانی است که آن را به یاد آورد.»
این الفاظ در وجوب فوری نماز صریح میباشد.
قائلین به وجوب فوری قضای نماز در پاسخ گفتهاند:
آنچه بر آن بر جواز تاخیر استدلال کردید، تنها به تاخیر کوتاهی دلالت دارد که صاحبش با آن تاخیر، در قضای نماز کوتاهی و سستی و از آن اعراض نمیکند. بلکه این تاخیر کوتاه را به منظور تکمیل نماز با اختیار زمینی نسبت به زمین دیگر یا به منظور انتظار دوست یا گروهی به دلیل زیاد شدن اجر نماز و یا امثال اینها که در آن تکمیل و مصلحت نماز نهفته است، انجام میدهد. از این رو چگونه از این تاخیر کوتاه به سبب مصلحت نماز، جواز تاخیر آن برای سالها، برداشت میشود؟
و امام احمد تصریح نموده: هرگاه مسافری در مکانی که در آن اسکان دارد از نمازش خواب بماند تا اینکه نمازش فوت شود، به دلیل خبر، بر وی مستحب است که از آن مکان به مکان دیگری رفته و در آنجا نماز را قضا کند؛ با وجودی که مذهب ایشان وجوب فوری قضای نماز میباشد. و از طرفی، زمانی که اوامر مطلق الله و رسولشجوجوب فوری را میرساند، در این صورت تکلیف اوامر مقید چگونه خواهد بود؟ بر این اساس بیشتر کسانی که فوریت را در مطلق نفی کردهاند، آن را در مقید واجب قرار دادهاند.
اما قیاس بر قضای رمضان که بدان تمسک جستید، پاسخ آن از دو وجه میباشد:
۱- سنت نبوی میان قضای رمضان و قضای نماز فوت شده تفاوت قائل شده است چنان که تاخیر در قضای ماه رمضان را جایز دانسته و ادای نماز فراموش شده را در زمان یادآوری آن واجب قرار داده است. از این رو برای ما جایز نیست، دو چیزی را که سنت، بین آنها فرق گذاشته، با هم جمع کنیم.
۲- این قیاس حجتی بر علیه آنها میباشد، چرا که تاخیر رمضان، فقط تا زمانی که رمضان دیگر نیامده، جایز میباشد درحالی که آنها تاخیر نماز فوت شده را جایز میدانند گرچه اوقات نمازهای زیادی بیاید. با این حال قیاس کجاست؟
اما این قول شان که میگویند: اگر وجوب قضای فوت شده، فوری میبود، تاخیر آن به خاطر شیطان جایز نمی بود؛ پاسخ آن گذشت و آن اینکه: کسانی که قائل به وجوب فوری آن میباشند، تاخیر کوتاه به منظور مصلحت کاملتر کردن نماز را جایز میدانند.
اما مخالفت شان در این زمینه با استناد به اینکه رسول اللهجگلوی شیطان را در نماز فشار دادند، از عجیبترین مخالفتهای شان میباشد چرا که تاخیر کوتاه برای عدول از مکان شیطان موجب ترک نماز نمیشود و به سبب آن وقتش از بین نمیرود و نماز نمازگزار قطع نمیشود بر خلاف کسی که شیطان در نماز بر وی عرضه شده است، چرا که اگر نمازگزار نمازش را به خاطر آن ترک کند، قطعا نمازش باطل شده و بعد از دخول در نماز آن را قطع کرده است و شاید در نماز دیگری که شروع کند، دوباره شیطان بر وی عرضه شود و وی نمازش را قطع کند و به این ترتیب نمازش را به کلی ترک کند. با این حساب، کدام بخش یکی از این دو مساله با دیگری مرتبط میباشد؟ والله اعلم بالصواب.
[۲۰۷] البخاري في مواقيت الصلاة (۵۹۷) ومسلم في المساجد (۶۸۴). [۲۰۸] مسلم من نفس حديث السابق (۶۸۴). [۲۰۹] مسلم في المساجد (۶۸۰). [۲۱۰] البخاري في التيمم (۳۴۴) ومسلم في المساجد (۶۸۲). [۲۱۱] مسلم في المساجد ومواضع الصلاة (۶۸۱). [۲۱۲] الامام أحمد وصححه أحمد شاكر (۳۶۵۷). [۲۱۳] چرا که صحابه نسبت به بیدار کردن رسول اللهجاز خواب مبارکشان، کراهت داشتند، چون نمیدانستند در خواب بر ایشان چه میگذرد، پس خواستند که ایشان را با صحبت کردن خود بیدار کنند. [۲۱۴] پس هرگاه آن را به یاد آورد، بخواند، که این زمان وقت آنست. [۲۱۵] السنن الكبرى للبيهقي (۳۱۸۳) وذكر البيهقي رحمه الله أن فيه منكر الحديث وأن البخاري قال: الصحيح ليس فيه [فوقتها إذا ذكرها] والحديث أخرجه الدارقطني أيضا (۱۵۶۵). [۲۱۶] همانطور که در صحیحین آمده است: «إِنَّ عِفْرِيتًا مِنْ الْجِنِّ جَعَلَ يَفْتِكُ عَلَيَّ الْبَارِحَةَ لِيَقْطَعَ عَلَيَّ الصَّلَاةَ، وَإِنَّ اللَّهَ أَمْكَنَنِي مِنْهُ فَذَعَتُّهُ...»همانا ديشب جن سركشي بر من حمله كرد تا نمازم را قطع كند؛ خداوند مرا بر او چيره ساخت و گلويش را فشردم.