اجتماع نقیضین:
در اینجا اصل دیگری میباشد و آن اینکه: گاهی در یک شخص، کفر و ایمان، شرک و توحید، تقوا و فسق و فجور و نفاق و ایمان جمع میشود. این از بزرگترین اصول اهل سنت و جماعت میباشد که اهل بدعت از خوارج و معتزله و قدریه با آن مخالفت کردهاند. مساله خروج اهل کبائر از آتش و عدم ماندگاری ابدی آنها در آتش، مبنی بر این اصل میباشد که در حقیقت قرآن و سنت و اجماع صحابه بر آن دلالت دارد. الله متعال میفرماید: ﴿وَمَا يُؤۡمِنُ أَكۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِكُونَ ١٠٦﴾[يوسف: ۱۰۶] «وبيشترشان به خدا ايمان نمى آورند جز اينكه [با او چيزى را] شريك مى گيرند» در این آیه الله متعال ایمانی به همراه شرک برای آنها ثابت کرده است. و در جایی دیگر میفرماید: ﴿قَالَتِ ٱلۡأَعۡرَابُ ءَامَنَّاۖ قُل لَّمۡ تُؤۡمِنُواْ وَلَٰكِن قُولُوٓاْ أَسۡلَمۡنَا وَلَمَّا يَدۡخُلِ ٱلۡإِيمَٰنُ فِي قُلُوبِكُمۡۖ وَإِن تُطِيعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ لَا يَلِتۡكُم مِّنۡ أَعۡمَٰلِكُمۡ شَيًۡٔاۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ ١٤﴾«عربهاي باديه نشين ميگويند: ايمان آورده ايم. بگو: شما ايمان نياورده ايد، بلكه بگوئيد: تسليم (ظاهري رسالت تو) شده ايم. چرا كه ايمان هنوز به دلهايتان راه نيافته است (و نور ايمان سراچه قلوب تان را روشن نكرده است). اگر از خدا و پيغمبرش فرمانبرداري كنيد، خدا از (پاداش) كارهايتان چيزي نميكاهد. بيگمان خداوند آمرزگار و مهربان است.»
در این آیه الله متعال با وجود نفی ایمان از اعراب، برای آنها اسلام و طاعت الله و رسولشجرا اثبات کرده است و مقصود از آن ایمان مطلقی است که مطلقا مستحق اسم آن میباشند، الله متعال در ادامه در آیه ۱۵ میفرماید: ﴿... ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ لَمۡ يَرۡتَابُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ...﴾«كساني كه به الله و پيغمبرش ايمان آوردهاند، سپس هرگز شكّ و ترديدي به خود راه ندادهاند و با مال و جان خويش در راه خدا به تلاش ايستادهاند و به جهاد برخاستهاند.»
بنا بر صحیحترین اقوال، اعراب ذکر شده در آیه منافق نبوده و بلکه به خاطر آنچه از طاعت الله و رسولشجهمراه آنها بود، مسلمان بودند ولی مومن نبودند و جزءِ ایمانی که همراه شان بود، آنها را از زمرهی کفار خارج کرد.
امام احمد میگوید: هرکس این چهار عمل یا به مانند آنها و یا بزرگتر از آنها را - یعنی زنا و دزدی و شراب خواری و غارت کردن - انجام دهد، مسلمانی است که مومن نامیده نمیشود. و هرکس غیر از اینها را انجام دهد - یعنی غیر از کبائر- وی را مومنی ناقص الایمان مینامیم که در حقیقت فرمودهی رسول الله بر این مساله دلالت دارد، آنجا که فرمودند:«وَمَنْ كَانَتْ فِيهِ خَصْلَةٌ مِنْهُنَّ كَانَتْ فِيهِ خَصْلَةٌ مِنَ النِّفَاقِ»«و هر کس يکي از اين خصلت ها در او باشد، خصلتي از نفاق دارد.» این قسمت از حدیث بر آن دلالت دارد که اسلام و نفاق در شخص جمع میشود.
و ریا که شرک میباشد، نیز چنین است، به گونهای که اگر شخصی در قسمتی از عملش دچار ریا گردد در چنین حالتی شرک و اسلام در وی جمع شده است و هرگاه به غیر آنچه الله متعال نازل کرده، حکم کند یا عملی را انجام دهد که رسول الله آن را کفر نامیده است و با این حال به اسلام و آیین و شریعت ملتزم باشد، درحقیقت در این حالت کفر و اسلام در وی جای گرفته است.
در گذشته بیان کردیم که همهی گناهان و معاصی شعبههایی از شعب مختلف کفر میباشند، همانطور که همگی طاعات و عبادات، شعبههایی از شعب ایمان میباشند. از این رو در شخصی که شعبه یا شعبههای ایمان وجود دارد، گاهی به سبب آن شعبه مومن نامیده میشود و گاهی مومن نامیده نمیشود. همانطور که اگر شعبهای از شعب کفر در فردی باشد گاهی وی به سبب آن کافر نامیده میشود و گاهی این اسم بر وی اطلاق نمیگردد. [بستگی به نوع شعبهی ایمان یا کفری که در وی وجود دارد، بر او حکم ایمان و کفر میشود، مثلا اگر اصل ایمان در وی وجود داشته باشد اما با این حال مرتکب کفر اصغر میشود به سبب آن کفر اصغر کافر نامیده نمیشود و بالعکس اگر فردی انواع کفر اکبر در وی وجود داشته باشد و در کنار آن بعضی از شعبههای ایمان همچون دروغ نگفتن، عفیف بودن و.. در وی باشد به سبب این شعب ایمان، مومن نامیده نمیشود] .
پس در اینجا دو امر میباشد: امر اسمی لفظی و امر معنوی حکمی. امر معنوی آن است که آیا این خصلت کفر هست یا نه؟ که این امر شرعی محض میباشد. و امر لفظی آن است که آیا هرکس که فلان عمل را انجام دهد، کافر نامیده میشود یا نه؟ که این امری لغوی و شرعی میباشد.