احکام دنیوی:
۱- سقوط ولایت تارک نماز: پس جایز نیست که چیزی را به ولایت بگیرد که در ولایت بر آن، اسلام شرط باشد. بنابراین بر فرزندان خود و غیر آنها ولایتی ندارد و نمیتواند هیچ یک از دخترانش و غیر آنها را به ازدواج درآورد.
(هیچ نوع ولایتی برای کافر بر مسلمان پذیرفتنی نیست، بنابراین جایز نیست که شخص کافر بر مسند حکومت و قضاوت قرار بگیرد و بر مسلمانان حکمرانی و احکام صادر کند و حق ندارد به عنوان وصی فرد مسلمان تعیین شود و اموال او را از راه وصیت تصاحب کند و یا آن را به وکالت از میت بر توصیه شدهها توزیع نماید و به همین ترتیب بقیه موارد ولایت از کافر سلب میشود([۱۷۰] )).
براستی فقهای ما در کتبشان به طور مختصر و طولانی تصریح کردهاند که در ولی، زمانی که دختر مسلمانی را ازدواج میدهد، اسلام شرط میباشد و گفتهاند: هیچگونه ولایتی برای کافر بر زن مسلمان نیست. و ابن عباس رضی الله عنه میگوید: «لا نكاح إلا بولي مرشد) «هیچ نکاحی نیست مگر با ولی مرشد.» که بزرگترین رشد و بالاترین آن دین اسلام و پایینترین و کمترین آن کفر و ارتداد از اسلام میباشد. الله متعال در سوره بقره آیه ۱۳۰ میفرماید: ﴿وَمَن يَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥۚ﴾«چه كسي از آئين ابراهيم روي گردان خواهد شد مگر آن (ناداني) كه خود را خوار و كوچك داشته و (انسانيّت و عقل خويش را به بازيچه گيرد و ناچيز دارد؟).»
۲- اسقاط ارث بردن وی از نزدیکانش: زیرا کافر از مسلمان ارث نمیبرد و مسلمان از کافر نیز ارث نمیبرد به دلیل حدیث اسامه بن زید م که میگوید رسول اللهجفرمودند([۱۷۱] ): «لاَ يَرِثُ المُسْلِمُ الكَافِرَ وَلاَ الكَافِرُ المُسْلِمَ»«مسلمان از کافر و کافر از مسلمان ارث نمیبرد.»
۳- حرام بودن ورود وی به مکه و حرم: به این دلیل که الله متعال در سوره توبه آیه ۲۸ میفرمایند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسٞ فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَاۚ...﴾«اي كساني كه ايمان آوردهايد، بي گمان مشركان (به سبب كفر و شركشان، از لحاظ عقيده) پليدند، لذا نبايد پس از امسال (كه نهم هجري است) به مسجدالحرام وارد شوند.»
۴- تحریم ذبیحه وی از چهارپایان: همچون شتر و گاو و گوسفند و دیگر حیواناتی که برای حلال بودنش ذبح شرعی شرط است، زیرا یکی از شروط ذبح، آن است که ذبح کننده مسلمان یا کتابی (یهودی یا نصرانی) باشد و ذبیحهی مرتد و دوگانه پرست و مجوسیها و مانند اینها حلال نمیباشد. خازن در تفسیرش میگوید: بر تحریم ذبایح مجوس و سایر اهل شرک از جمله مشرکین عرب و بندگان بتها و کسانی که برای شان کتابی آسمانی نازل نشده، اجماع میباشد. و امام احمد میگوید: هیچکس را سراغ ندارم که بر خلاف این قول باشد، مگر اینکه اهل بدعت باشد.
۵- تحریم خواندن نماز جنازه بر وی و تحریم دعای مغفرت و رحمت برای وی پس از مردنش: الله متعال در سوره توبه آیه ۸۴ میفرماید: ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ إِنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَ ٨٤﴾«هرگاه يكي از آنان مُرد، اصلاً بر او نماز مخوان و بر سر گورش (براي دعا و طلب آمرزش و دفن او) نايست، چرا كه آنان به خدا و پيغمبرش باور نداشتهاند و در حالي مردهاند كه از دين خدا و فرمان الله خارج بودهاند.»
و در سوره توبه آیات ۱۱۳ و ۱۱۴ میفرماید: ﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ وَلَوۡ كَانُوٓاْ أُوْلِي قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ ١١٣ وَمَا كَانَ ٱسۡتِغۡفَارُ إِبۡرَٰهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَن مَّوۡعِدَةٖ وَعَدَهَآ إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُۥٓ أَنَّهُۥ عَدُوّٞ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنۡهُۚ إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ لَأَوَّٰهٌ حَلِيمٞ ١١٤﴾«پيغمبر و مؤمنان را نسزد كه براي مشركان طلب آمرزش كنند، هرچند كه خويشاوند باشند، هنگامي كه براي آنان روشن شود كه (با كفر و شرك از دنيا رفتهاند، و) مشركان اهل دوزخند. طلب آمرزش ابراهيم براي پدرش، به خاطر وعدهای بود كه بدو داده بود، ولي هنگامي كه براي او روشن شد كه پدرش (در قيد حيات بر كفر اصرار ميورزد و برابر وحي آسماني دار فاني را با كفر وداع ميگويد، دانست كه او) دشمن خدا است، از او بيزاري جست (و ترك طلب آمرزش براي وي گفت). واقعاً ابراهيم بسيار مهربان و دست بدعا و فروتن و شكيبا بود.»
دعای مغفرت و رحمت کردن برای کسی که بر کفر مرده - به هر سببی که کفرش بوده باشد - تجاوز در دعا میباشد و نوعی از استهزاء به الله متعال و خروج از راه پیامبر و مومنین میباشد. چگونه برای کسی که ایمان به الله متعال و روز قیامت دارد، ممکن است برای کسی که بر کفر مرده درحالی که دشمن الله متعال بوده است، طلب مغفرت و رحمت کند؟ همانطور که الله متعال در سوره بقره آیه ۹۸ میفرماید: ﴿مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّلَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَجِبۡرِيلَ وَمِيكَىٰلَ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَدُوّٞ لِّلۡكَٰفِرِينَ ٩٨﴾«كسي كه دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئيل و ميكائيل باشد (خداوند دشمن او است). چه خداوند دشمن كافران است.»
الله متعال در این آیه بیان میکند که الله متعال دشمن همهی کافران میباشد. از این رو بر هر مومنی واجب است که از هر کافری بیزاری جوید. زیرا الله متعال در سوره زخرف آیات ۲۶ و ۲۷ میفرماید: ﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦٓ إِنَّنِي بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ ٢٦ إِلَّا ٱلَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُۥ سَيَهۡدِينِ ٢٧﴾«(اي پيغمبر) براي تكذيب كنندگان معاصر بيان كن گوشهای از داستان ابراهيم را. وقتي ابراهيم به پدر و قوم خود گفت: من از معبودهائي كه ميپرستيد بيزارم. بجز آن معبودي كه مرا آفريده است. (او را خواهم پرستيد) چرا كه او مرا (به راه حق) رهنمود خواهد كرد.»
و در سوره ممتحنه آیه ۴ میفرماید: ﴿قَدۡ كَانَتۡ لَكُمۡ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ فِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ إِذۡ قَالُواْ لِقَوۡمِهِمۡ إِنَّا بُرَءَٰٓؤُاْ مِنكُمۡ وَمِمَّا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ كَفَرۡنَا بِكُمۡ وَبَدَا بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةُ وَٱلۡبَغۡضَآءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥٓ﴾«(رفتار و كردار) ابراهيم و كساني كه بدو گرويده بودند، الگوي خوبي براي شما است، بدانگاه كه به قوم خود گفتند: ما از شما و از چيزهائي كه بغير از خدا ميپرستيد، بيزار و گريزانيم و شما را قبول نداريم و در حق شما بياعتنائيم و دشمنانگي و كينه توزي هميشگي ميان ما و شما پديدار آمده است، تا زماني كه به خداي يگانه ايمان آورده و او را به يگانگي بپرستيد. و با محقق کردن آن متابعت و پیروی از رسول اللهجرا در پیش گیرد.»
و الله متعال در سوره توبه آیه ۳ میفرماید: ﴿وَأَذَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦٓ إِلَى ٱلنَّاسِ يَوۡمَ ٱلۡحَجِّ ٱلۡأَكۡبَرِ أَنَّ ٱللَّهَ بَرِيٓءٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ وَرَسُولُهُۥۚ...﴾«اين اعلامي است از سوي خدا و پيغمبرش به همه مردم (كه در اجتماع سالانه ايشان در مكّه) در روز بزرگترين حجّ (يعني عيد قربان، توسّط امير مؤمنان علي بن ابي طالبسو به اميرالحاجي ابوبكر صديقس، بر همگان خوانده ميشود) كه خدا و پيغمبرش از مشركان بيزارند.»
و از مطمئنترین دستگیرههای ایمان آن است که در راه الله متعال محبت ورزی و در راه الله عزوجل کراهت و بغض داشته باشی و در راه الله متعال دوستی و دشمنی کنی، تا اینکه محبت و کراهیت و ولایت و دشمنی ات، تابع رضایت الله متعال باشد.
۶- تحریم نکاح زن مسلمان با وی: زیرا تارک نماز کافر میباشد و برای کافر به نص و اجماع، زن مسلمان حلال نمیباشد. الله متعال در سوره ممتحنه آیه ۱۰ میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا جَآءَكُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ مُهَٰجِرَٰتٖ فَٱمۡتَحِنُوهُنَّۖ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِإِيمَٰنِهِنَّۖ فَإِنۡ عَلِمۡتُمُوهُنَّ مُؤۡمِنَٰتٖ فَلَا تَرۡجِعُوهُنَّ إِلَى ٱلۡكُفَّارِۖ لَا هُنَّ حِلّٞ لَّهُمۡ وَلَا هُمۡ يَحِلُّونَ لَهُنَّۖ...﴾«اي مؤمنان، هنگامي كه زنان مؤمن به سوي شما مهاجرت كردند، ايشان را بيازمائيد - خداوند از ايمان آنان آگاهتر است (تا شما) - هرگاه ايشان را مؤمن يافتيد، آنان را به سوي كافران برنگردانيد. اين زنان براي آن مردان، وآن مردان براي اين زنان حلال نيستند.»
و در مُغنی ۶/۵۹۲ آمده است: و بر تحریم زنان و ذبایح سایر کفار غیر از اهل کتاب (یهود و نصاری)، در بین اهل علم اختلافی نیست. و میگوید: و زن مرتد نکاحش بر هر دینی که باشد، حرام است. و در باب مرتد ۸/۱۳۰ میگوید: اگر مرتد با زن مسلمانی ازدواج کند، ازدواجش صحیح نمیباشد.
پس دیدی که چگونه بر تحریم نکاح زن مرتد، و اینکه نکاح مرتد صحیح نمیباشد، تصریح کرده است، حال اگر ارتداد پس از عقد باشد، چگونه است؟
در مغنی ۶/۲۹۸ میگوید: هرگاه یکی از زوجین قبل از دخول، مرتد شد، نکاح فورا فسخ میشود و هیچیک از دیگری ارث نمیبرد و اگر ارتداد یکی از آنها پس از دخول باشد، در این مورد دو روایت وجود دارد: یکی اینکه سریعا جدایی ایجاد میشود و دیگر آنکه، جدایی تا زمان پایان یافتن عده متوقف میشود.
و در مغنی ۶/۶۳۹ آمده که: فسخ نکاح با ارتداد قبل از دخول، قول عامهی اهل علم میباشد و بر آن استدلال میکند. و در آن آمده: هرگاه ارتداد پس از دخول باشد، مالک و ابوحنیفه معتقدند که فسخ نکاح فوری میباشد. و توقف فسخ تا پایان یافتن عده، قول شافعی میباشد. و این مقتضی آن است که ائمه اربعه بر فسخ نکاح با ارتداد یکی از زوجین متفق میباشند، لیکن اگر ارتداد قبل از دخول باشد، نکاح فورا فسخ میگردد و اگر پس از دخول باشد، مذهب مالک و ابوحنیفه فسخ فوری نکاح و مذهب شافعی فسخ نکاح پس از پایان یافتن عده میباشد. و از احمد هم دو روایت همچون این دو مذهب روایت شده است.
حال که تبیین شد نکاح مرتد با مسلمان، چه زن و چه مرد صحیح نبوده و مقتضای کتاب و سنت این بوده و آشکار شد که تارک نماز به مقتضای کتاب و سنت و قول عامهی صحابه کافر است، واضح شد که چون شخصی که نماز نمیخواند و با زن مسلمانی ازدواج میکند، در حقیقت ازدواجش صحیح نمیباشد و با این عقد، آن زن بر وی حلال نمیشود و اگر به سوی الله متعال توبه کرد و به اسلام با گزاردن نماز، بازگشت، تجدید عقد بر وی واجب میباشد. و اگر فردی که نماز نمیگزارد، زن باشد، حکم این ازدواج نیز چنین است.
۷- حکم فرزندان تارک نماز از زن مسلمانی که وی را به عقد خود درآورده است:
در هر حال این فرزندان، نسبت به مادر، فرزندان مادر میباشند. اما به نسبت شوهر فعلی، بنا بر قول کسانی که تارک نماز را کافر نمیدانند در هر حال آنها فرزندان وی بوده و بدو ملحق میشوند، زیرا نکاحش صحیح بوده، اما بر اساس قول کسانی که تارک نماز را کافر میدانند، که بر مبنای آنچه گذشت همین قول در مورد تارک نماز صواب میباشد، پس این مساله را بدین گونه بررسی میکنیم: اگر شوهر نمیدانست که نکاحش باطل است یا به ابطال آن معتقد نبود، پس آنها فرزندان وی بوده که بدو ملحق میشوند زیرا در حالت ترک نماز وطی وی بنا بر اعتقادش صحیح بوده است، از این رو وطی شبهه میباشد و وطی شبهه نَسَب بدان ملحق میگردد. و اگر شوهر میداند که نکاحش باطل بوده و به ابطال آن اعتقاد دارد، فرزندان به وی ملحق نمیگردد، چرا که آنها از آبِ کسی خلق شدهاند که جماعش برای قرار دادن نطفه در زنی که بر وی حلال نبوده، انجام شده است.
[۱۷۰] درسهایی از عقیده ص۱۱. [۱۷۱] أخرجه البخاري (۶۷۶۴) ومسلم (۱۶۱۴).