آیا قضای نمازی که عمدا ترک شده، صحیح میباشد یا نه؟
اما صورت دوم: و آن اینکه اگر شخصی نماز را عمدا ترک کند تا اینکه وقتش خارج شود - و این مساله بزرگی است که علما در آن اختلاف کردهاند – آیا قضای این نماز به وی نفعی میرساند و از او قبول میشود یا اینکه هرگز برای وی سودی نداشته و راهی برای او در جبران و تلافی آن نمیباشد؟
امام ابوحنیفه و شافعی و احمد و مالک میگویند: قضای آن نماز بر وی واجب است و به جا آوردن قضای آن، گناه فوت کردن نماز را از بین نمیبرد، بلکه وی مستحق عقوبت است تا اینکه الله متعال از او درگذرد.
و گروهی از سلف و خلف گفتهاند([۲۱۷] ): هرکس بدون عذر و عمدا نماز را از وقـتش به تاخیر بیندازد و این تاخیر را جایز بداند، بر وی هیچ راهی برای جبران و تلافی آن نیست. و هرگز نمیتواند قضای آن را به جا آورد و از او قبول نمیشود.
ولی هیچگونه نزاعی در بین علما مبنی بر اینکه توبهی نصوح برای وی سودمند میباشد، نیست. لیکن، آیا به جا آوردن قضای نمازهایی که عمدا ترک کرده، تکمیل کنندهی توبهی وی میباشد، چنان که توبهاش بدون قضای آنها صحیح نیست، یا اینکه توبهاش متوقف بر قضای آنها نیست، بلکه همین کافی است که از این پس بر نمازها محافظت کرده و نمازهای نافله را زیاد کند، چرا که جبران و تلافی آنچه در گذشته انجام نداده بر وی سخت و دشوار میباشد؟ که این مساله محل اختلاف میباشد که ما ادلهی طرفین را ذکر میکنیم:
قائلین به وجوب قضای نمازهایی که عمدا فوت شدهاند، میگویند:
۱- از آنجائی که رسول اللهجکسانی را که از نماز خواب مانده و یا آن را فراموش کرده - درحالی که هر دوی آنها معذور بوده و در فوت نماز اهمال و کوتاهی نکردند - به قضای نماز امر نمود، وجوب قضای نماز بر کسانی که در گناه افراط کرده و عمدا نماز را فوت کردند، سزاوارتر و شایستهتر میباشد. بنابراین اگر نماز جز در وقتش صحیح نبود، قضایش بعد از وقت در حق کسی که از نماز خواب مانده و یا آن را فراموش کرده، نفعی نداشت.
۲- براستی رسول اللهجو اصحاب شان در روز خندق، نماز عصر را بعد از مغرب خواندند([۲۱۸] ). روشن است که آنها نه از جملهی خواب ماندگان از نماز بودند و نه از کسانی که نماز را فراموش کردهاند، گرچه برای عدهای از آنها فراموشی اتفاق افتاد ولی برای همهی آنها فراموشی رخ نداد.
۳- چگونه حال کسی که در تاخیر نماز افراط کرده، بهتر از کسی است که معذور میباشد، به گونهای که قضای نماز از کسی که در تاخیر نماز افراط کرده، برداشته میشود، درحالی که در حق معذور که دلیل مشروعی بر ترک نمازش میباشد، سخت گرفته میشود؟
۴- الله متعال، رسول اللهجو اصحابش را به خواب برد تا برای امت حکم کسی را که نمازش فوت میشود، بیان کند و اینکه در صورت فوت نماز، نماز از وی ساقط نمیشود، بلکه بایستی بعدا آن را جبران کند.
۵- رسول اللهجدر رمضان بر کسی که به سبب جماع، روزهاش را افطار کرده بود، امر نمود تا روزی را به جای آن قضا کند([۲۱۹] ).
۶- قیاس مقتضی وجوب قضا میباشد، چرا که امر، با انجام عبادت در وقتش، متوجه مکلف میباشد، پس اگر در وقت افراط کند و آن را ترک کند، افراط وی نمیتواند ساقط کنندهی انجام عبادت از وی باشد.
اما گروه دیگر میگویند:
۱- اوامر الله متعال بر دو قسم میباشد: آنچه وقتش به اندازهی انجام آن میباشد و آنچه وقتش وسیعتر از انجام آن میباشد، همچون نماز.
که این قسم دوم، برای اینکه همان عبادت امر شده محسوب گردد، شرط است که در زمانی که برای آن در نظر گرفته شده، انجام شود. زیرا این نوع از عبادت با این صفت امر شده است، پس با صفتی غیر از آن، عبادت نمیباشد. لذا آنچه را الله متعال در وقت خاصی بدان امر کرده، در صورت ترک آن از سوی کسی که بدان مامور شده، به گونهای که وقتش را فوت کند، انجام آن برای وی پس از آن وقت امکان ندارد، گرچه از نظر حسی ممکن باشد، بلکه همچنین از نظر حسی نیز امکان ندارد، چرا که انجام آن پس از وقتی که برای آن مشخص شده، امری غیر مشروع میباشد. بر این اساس است که ممکن نیست نماز جمعه پس از خروج وقتش خوانده شود و همچنین وقوف در عرفه پس از وقتش ممکن نیست.
۲- و گفتهاند: جز آنچه الله و رسولشجمشروع قراردادهاند، جنبهی شرعی ندارد. الله متعال مشروعیت انجام نماز و روزه و حج را جز در اوقاتی خاص قرار نداده است، پس هرگاه این اوقات فوت شود، دیگر انجام آنها مشروع نمیباشد و الله متعال نماز جمعه را در روز شنبه و وقوف در عرفه در روز دهم و حج در غیر از روزهایی که برای آن مشخص شده، مشروع قرار نداده است.
اما نمازهای پنجگانه، به نص و اجماع ثابت شده که هرکس به سبب خواب و فراموشی یا زایل شدن عقل، از انجام آن معذور باشد، پس از زایل شدن عذر باید آن را انجام دهد و روزهی رمضان نیز اینچنین است، الله متعال قضایش را به سبب عذرهایی همچون بیماری، سفر و حیض مشروع قرار داده است. همچنین رسول اللهججمع بین دو نماز را در وقت یکی از آنها، برای کسی که به سبب سفر یا بیماری یا شغلی که جمع بین دو نماز را برای وی مباح میسازد([۲۲۰] )، مشروع قرار داده است. که در این حالات به سبب عذر، تاخیر نمازها از وقتشان تا وقت دیگری جایز میباشد و برای جز این حالات به اتفاق جایز نمیباشد، بلکه در غیر این حالات از بزرگترین گناهان کبیره نیز میباشد، عمر بن خطابسمیفرماید: جمع بین دو نماز بدون عذر از کبائر میباشد. لیکن در این حالت (که جمع با نماز بعدی در حالت عذر ممکن است) بر وی انجـام آن واجب است گرچه آن را تـا وقت نمـاز پس از آن به تـاخیر انداخته است، چرا که به طور کلی در این وقت آن را انجام داده است.
و رسول اللهجبه خواندن نماز پشت سر امرایی که نماز را از وقتش به تاخیر میاندازند، امر کردهاند. به ایشان گفته شد: آیا به سبب این عمل شان با آنها بجنگیم؟ فرمودند: خیر، تا زمانی که نماز میخوانند. درحالی که آنها، خصوصا نماز ظهر را تا وقت عصر به تاخیر میانداختند، با وجود این رسول اللهجبه نماز خواندن پشت سر آنها امر کرده و تصریح نمودند که آن برای نماز گزار نافله محسوب میشود و او را امر نمود تا نماز را در وقت خودش بخواند و از جنگیدن با آنها نهی کردند.
۳- اما کسی که نماز روز را به تاخیر میاندازد و آن را در شب میخواند، یا اینکه نماز شب را در روز میخواند، (مثلا نماز صبح و یا نماز ظهر و عصر را تا شب به تاخیر میاندازد و یا بالعکس نماز مغرب و عشاء را تا روز پس از آن به تاخیر میاندازد) در این صورت، آنچه انجام میدهد در حقیقت غیر از آنچیزی است که بدان امر شده است و غیر از آن چیزی است که الله و رسولشجتشریع کرده و بدان امر کردهاند، بنابراین نه اینگونه عمل کردن صحیح است و نه از وی قبول میشود.
۴- رسول اللهجفرمودند([۲۲۱] ): «مَنْ تَرَكَ صَلَاةَ الْعَصْرِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ»«هرکس نماز عصر را ترک کند، در حقیقت عملش باطل و تباه میشود.» و میفرماید([۲۲۲] ): «الَّذِي تَفُوتُهُ صَلاَةُ العَصْرِ، كَأَنَّمَا وُتِرَ أَهْلَهُ وَمَالَهُ»«کسی که نماز عصرش فوت گردد، چنان است که خانواده و مال خود را از دست داده باشد.» بنابراین اگر جبران آن در شب ممکن میبود، عملش نابود نمیشد. و درنتیجه همانطور که نمیتواند خونبهای خانواده و مالش را بگیرد، نمیتواند از اعمالش بهرهای ببرد.
۵- از رسول اللهجبه طور صحیح روایت شده که فرمودند([۲۲۳] ): «مَنْ أَدْرَكَ رَكْعَةً مِنَ الصُّبْحِ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ فَقَدْ أَدْرَكَ الصُّبْحَ، وَمن أدرَكَ رَكْعةً من العصرِ قَبْلَ أن تَغْرُب الشمسُ فَقَدْ أدركَ الْعصْر»«هرکس رکعتی از نماز صبح را قبل از طلوع خورشید، دریابد، نماز صبح را نیز دریافته است و هرکس يک رکعت از نماز عصر را قبل از غروب خورشيد دريابد، نماز عصر را دريافته است.» از این رو اگر انجام آن پس از طلوع و یا غروب مطلقا صحیح میبود، قطعا باز هم درک کنندهی نماز بود و تفاوتی بین آن نبود که یک رکعت را در وقتش درک کرده و یا کمتر از آن و یا اینکه اصلا چیزی از آن را در وقتش درک نکرده است. و از طرفی رسول اللهجنفرمودند که اگر یک رکعت از نماز را دریابد، نمازش بدون گناه صحیح میباشد. و در بین امت خلافی نیست که بر هیچ احدی جایز نیست که نماز را به گونهای به تاخیر اندازد که وقتش تنگ و محدود شود، بلکه مقصود از ادراک در حدیث، تنها صحیح و جایز بودن چنین نمازی میباشد. درحالی که نزد شما حتی نمازی که شخص فقط یک تکبیر از آن را در وقتش دریافته و یا اینکه حتی در وقت آن نماز، چیزی از آن را درک نکرده است، نیز صحیح میباشد. که در اینصورت نزد شما معنایی برای این حدیث نیست.
۶- الله متعال برای هر نمازی، وقتی مشخص قرار دادهاند، به گونهای که اول و آخر آن را معین کردهاند. و به انجام آن قبل از داخل شدن وقتش و همچنین به انجام آن پس از وقتش اجازه ندادند و درواقع کسی که آن را پس از وقتش و یا قبل از وقتش انجام دهد، امر غیر مشروعی را انجام داده است. و اگر وقت، شرطی در صحت نماز نبود، تفاوتی در صحت آن بین انجام آن قبل از وقت و یا بعد از وقت نبود، چرا که هر دو نماز در غیر از وقت خودش خوانده شده است. بنابراین چگونه است که از کسی که در تاخیر نماز افراط کرده و آن را پس از وقتش میخواند، نماز قبول میشود، اما از کسی که با افراط کردن در تعجیل آن، نماز را قبل از وقتش میخواند، قبول نشود؟
۷- در هرحال نماز در وقت خودش واجب میباشد، حتی که شخص جمیع واجبات و شروط را به خاطر وقت، ترک میکند. پس هرگاه شخصی توانایی وضوگرفتن و استقبال قبله یا طهارت لباس و ستر عورت یا قرائت فاتحه یا قیام در وقت را نداشت، (مثلا به سبب بیماری یا ناتوانی جسمی و..) درحالی که برای وی امکان آن بود که با این امور بعد از وقت نماز بخواند، پس نمازش در وقت بدون آنها چیزی است که الله متعال آن را مشروع و واجب قرار داده است. و برای وی جایز نیست که در این حالت نماز را پس از وقتش همراه کمال این شروط و واجبات، بخواند. بنابراین دانسته شد که نزد الله متعال و رسولشج، وقت بر جمیع واجبات مقدم میباشد، از این رو اگر جز عمل به یکی از این دو امر ممکن نبود، (نماز خواندن بدون واجبات در وقت و نماز خواندن پس از وقت با رعایت کمال این شروط، در حالت عجز و ناتوانی)، واجب است که نماز در وقتش بدون این شروط و واجبات خوانده شود زیرا اگر برای او راهی به منظور جبران نماز پس از وقتش میبود، حتما نمازش پس از وقت - همراه شروط و واجبات آن - بهتر از نمازش در وقت بدون آنها بود و در نزد الله متعال نیز محبوبتر بود. درحالی که این به نص و اجماع باطل است.
۸- همچنین الله متعال کسی را که وقت نماز را فوت کند، به وعید تارک آن تهدید کرده است، الله متعال میفرماید: ﴿فَوَيۡلٞ لِّلۡمُصَلِّينَ ٤ ٱلَّذِينَ هُمۡ عَن صَلَاتِهِمۡ سَاهُونَ ٥﴾«وای به حال نمازگزاران، همان كساني كه نماز خود را به دست فراموشي ميسپارند». اصحاب رسول اللهجسهو را در این آیه به تاخیر نماز از وقتش، تفسیر کردهاند، همانطور که این مساله از سعد بن ابی وقاصسثابت است و در این مورد حدیثی مرفوع میباشد. و الله متعال میفرماید: ﴿فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ يَلۡقَوۡنَ غَيًّا ٥٩﴾ «بعد از آنان، فرزندان ناخلَفي (روي كار آمدند و در زمين) جايگزين شدند كه نماز را ضایع کردند و به دنبال شهوات راه افتادند، و (مجازات) گمراهي (خود را در دنيا و آخرت) خواهند ديد.» که صحابه و تابعین ضایع کردن نماز را به فوت کردن وقتش تفسیر کردهاند([۲۲۴] ).
تحقیق بیانگر آن است که: ضایع کردن نماز، شامل ترک نماز و همچنین ترک وقت آن و ترک واجبات و ارکانش نیز میباشد. همچنین کسی که عمدا نماز را از وقتش به تاخیر میاندازد، در حدود الله متعال تعدی و تجاوز کرده است، همچون کسی که در انجام نماز تعجیل کرده و آن را قبل از وقتش میخواند. بنابراین چگونه است که نماز وی با وجود تعدی در یک حد (تاخیر نماز از وقتش) قبول شده، اما با تعدی در حد دیگر (نماز خواندن زودتر از وقتش) از وی قبول نمیشود؟
۹- همچنین به کسی که میگوید: «نمازی که عمدا ترک شده با به جا آوردن قضایی آن جبران میشود» میگوییم: در مورد نمازی که بدان امر میکنی، (قضای نمازی که عمدا ترک شده) ما را آگاه کن، آیا آن همان نمازی است که الله متعال بدان امر کرده یا اینکه نمازی غیر از آن است که الله متعال بدان امر کرده است؟ پس اگر بگوید: این همان نمازی است که الله متعال بدان امر کرده است، بدو گفته میشود: پس کسی که عمدا آن را ترک کند، گنه کار نیست، چرا که وی، آنچه را که الله متعال بدان امر کرده، عینا انجام داده است از این رو گناه و ملامتی بر وی نیست که این قطعا باطل است. و اگر بگوید: این نماز آنچه الله متعال بدان امر کرده، نیست، بدو گفته میشود: این از بزرگترین دلایل ما بر تو میباشد، زیرا اقرار کردی که بدان امر نشده است.
۱۰- همچنین میگوییم: در مورد کسی که نمازی را عمدا ترک کرده و آن را پس از وقتش میخواند، چه میگویید، آیا نمازش طاعت است یا معصیت؟ پس اگر بگویند: نمازش پس از وقت طاعت است و با این گونه عمل کردن مطیع میباشد، با اجماع و قرآن و سننِ ثابت شده، مخالفت کرده است. و اگر بگویند: این گونه نماز خواندن معصیت است، گفته شده: پس چگونه با معصیت، تقرب به الله متعال حاصل میشود و چگونه معصیت جایگزین و قائم مقام طاعت میشود؟ پس اگر بگویید: این شخص با خواندن نماز پس از وقتش مطیع و به سبب تاخیر آن عاصی و گنه کار میباشد و او با انجام فعلی که طاعت است به الله متعال تقرب میجوید نه با فوت کردن نماز که معصیت است. در اینصورت به شما گفته میشود: طاعت عبارت است از موافقت با اوامر و اجرا کردن آن بر وجهی که بدان امر شده است. از این رو امر الله و رسولشجدر مورد کسی که نماز را عمدا ترک کرده و آن را پس از خروج وقتش انجام میدهد و با این گونه عمل کردن مطیع الله متعال میباشد، کجاست؟ که اگر امر الله و رسولشجدر این مورد ثابت باشد، فیصله کنندهی نزاع در این مساله میباشد([۲۲۵] ).
۱۱- همچنین اگر عبادتی در غیر از اوقاتی که برای آن مشخص شده، انجام شود به هیچ وجه قبول نمیشود، همانطور که روزه در شب قبول نمیشود و حج در غیر از ماههای آن قبول نمیشود و در غیر از وقت جمعه، نماز جمعه قبول نمیگردد. از این رو چه فرقی بین کسی است که میگوید: من روز را افطار میکنم و در شب روزه میگیرم، یا اینکه بگوید: در گرمای شدید، رمضان را افطار کرده و به جای آن ماهی در بهار را روزه میگیرم، یا اینکه بگوید: حج را از ماه مخصوص آن تا محرم به تاخیر میاندازم، یا بگوید: نماز جمعه را پس از نماز عشاء میخوانم، یا اینکه بگوید: نماز عیدین را در وسط ماه میخوانم و بین کسی که میگوید: نماز روز را تا شب و نماز شب را تا روز به تاخیر می اندازم، میباشد؟ آیا ممکن است، کسی بین این دو تفاوت قائل شود؟
۱۲- و گفتهاند: براستی الله متعال برای عبادات، مکان، زمان و صفاتی قرار داده است، بنابراین مکانی جایگزین مکانی که الله متعال آن را مکان مقرر برای آن عبادت قرار داده است، نمیشود. مثلا مکانهایی که الله متعال در حج قرار داده است، همچون: عرفه، مزدلفه، منی، مکانهای جمار و بیتوته، صفا و مروه، نمیتواند جایگزین یکدیگر و یا مکانی دیگر جایگزین آنها شود. و صفتی از صفاتی که الله متعال آن را برای عبادتی واجب قرار داده، صفتی دیگر نمیتواند جایگزین آن شود، با این وجود چگونه ممکن است زمانی دیگر جایگزین زمانی شود که الله متعال آن زمان را برای آن عبادت واجب قرار داده است؟
۱۳- و نص و اجماع بر این دلالت دارد که هرکس نماز را عمدا از وقتش به تاخیر اندازد، قطعا موجب فوت آن شده است. همانطور که رسول اللهجفرمودند([۲۲۶] ): «مَنْ فَاتَتْهُ صَلَاةُ الْعَصْرِ فَكَأَنَّمَا وُتِرَ أَهْلَهُ وَمَالَهُ»«هرکس نماز عصر از وی فوت شود، گویا که خانواده و مالش از او گرفته شده است.» و آنچه فوت شود، راهی به سوی ادراک آن نمیباشد، چرا که اگر امکان درک آن بود، فوت شده، نام نمیگرفت. شکی نیست که مقتضای لغت و عرف و همچنین شرع نیز همین میباشد. و رسول اللهجفرمودند([۲۲۷] ): «لايفوت الحج حتی يطلع الفجر من يوم عرفة»«تا طلوع فجر در روز عرفه حج فوت نمیشود.»
آیا نمیبینی که رسول اللهجبا فوت وقت حج، آن را فوت شده قرار دادهاند، چرا که امکان ادراک حج در روز پس از آن نمیباشد؟ و این بر خلاف کسی است که نماز را فراموش کرده و یا از آن خواب مانده است، چرا که در اینصورت فوت شده نامیده نمیشود و در این فرمودهی رسول اللهجداخل نمیشود: «الَّذِي تَفُوتُهُ صَلاَةُ العَصْرِ، كَأَنَّمَا وُتِرَ أَهْلَهُ وَمَالَهُ»«کسی که نماز عصرش فوت گردد، چنان است که خانواده و مال خود را از دست داده باشد.»
و گفتهاند: امت اجماع دارند که هرکس نماز را عمدا ترک کند تا اینکه وقتش خارج شود، قطعا آن را فوت کرده است و اگر در این حالت نماز از وی قبول میشد و خواندن آن پس از وقتش صحیح میبود، نامیدن آن به عنوان فوت شده، لغو و باطل بود؛ و براستی چگونه آنچه که درک میشود، فوت میشود؟
۱۴- و همانطور که به هیچ عنوان راهی برای تلافی و جبران وقتی که فوت شده نیست، همانطور راهی برای تلافی و جبران فرضیت و وصف آن نمیباشد.
و گفتند: این معنـای حدیث رسـول اللهجمیباشد که آن را امـام احمد و دیـگران روایت کردهاند([۲۲۸] ): «مَنْ أَفْطَرَ يَوْمًا مِنْ رَمَضَانَ فِي غَيْرِ رُخْصَةٍ رَخَّصَهَا اللَّهُ لَهُ لَمْ يَقْضِ عَنْهُ صِيَامُ الدَّهْرِ»«هرکس روزی را در رمضان بدون رخصت الهی و مجوز شرعی که الله متعال برای وی مقرر کرده، افطارکند، اگر تمام ایام روزه باشد، نمیتواند قضای آن را به جا آورد.» بنابراین کجای سخن شما با این حدیث سازگاری دارد که میگویید: روزی را در هر ماهی که میخواهد، به جای آن قضا کند.
۱۵- الله متعال مسلمانان را در حالت مواجهه با دشمنان شان به خواندن نماز خوف امر کردند به گونهای که ارکان نماز را کوتاه کرده و در آن اعمال زیاد و متفاوتی را انجام میدادند، پشت به قبله کرده و قبل از امام سلام میدادند، بلکه پیاده و سواره نماز گزاردند، حتی اگر اینگونه نماز خواندن هم برای شان مقدور نبود نماز را در وقتش با اشاره بر پشت چهارپایان شان به سویی غیر از قبله نیز میخواندند.این خود بیانگر آن است که اگر نماز در غیر از وقتش صحیح بوده و مورد قبول بود، بر ایشان تاخیر نماز تا وقتی که امنیت برای انجام آن حاصل شود، جایز بود، که عمل صحابه در این موقعیت بر آن دلالت دارد که خواندن نماز پس از وقتش با وجود عذری که در راه الله متعال و جهاد با دشمنانش، دچار آن شده بودند، نه جایز بوده و نه از آنها قبول میشده، وگرنه آن را تا زمان حصول امنیت به تاخیر میانداختند. با این وجود، چگونه از فردی که مقیم بوده و در صحت کامل میباشد و هیچ عذری ندارد، خواندن نماز پس از وقتش قبول میشود؟ درحالی که علنا ندای موذن را شنیده و نماز را ترک کرده تا وقتش خارج شده، سپس آن را در وقتی غیر از وقت خودش میخواند؟
همچنین برای مریض، تاخیر نماز از وقتش جایز نمیباشد، بلکه وی امر شده که در صورت نـاتوانی بر پهلوی خود بدون قیام و رکوع و سجده، نماز بخواند، درحالی که اگر خواندن نماز پس از وقتش صحیح بوده و از او قبول میشد، قطعا تاخیر آن تا زمان صحت جایز بود([۲۲۹] ).
بنا بر این ادله، ما را آگاه سازید که در کجای کتاب و سنت و یا اثری از صحابه تصریح شده که هرکس نماز را به تاخیر اندازد و عمدا وقتی را که الله متعال به خواندن نماز در آن امر کرده، فوت کند، با این وجود الله متعال نمازی را که پس از خروج وقتش میخواند از وی قبول کرده و این عمل وی صحیح بوده و از مسئولیتی که در قبال آن دارد تبرئه میشود و به وی ثواب کسی که فریضه را در وقتش ادا کرده، میرسد؟
به الله سوگند، تا قیام قیامت هیچ راهی برای شما به سوی آن نیست، درحالی که ما برای شما از اصحاب رسول الله مثل آنچه گفتیم، مییابیم که بر خلاف قول شما نیز میباشد.
[۲۱۷] نص الإمام النووي في المجموع۳/۷۱على أن المخالف هو ابن حزم وعبارته هكذا (أجمع العلماء الذين يعتد بهم على أن من ترك الصلاة عمدا، لزمه قضاؤها وخالفهم أبومحمد بن حزم). [۲۱۸] ثبت ذلك في الصحيحين وغيرهما، انظر جامع الأصول (۳۲۵۷). [۲۱۹] أبوداود (۲۳۹۳) وابن ماجه (۱۶۷۱) والدارقطني (۲۳۹۸) كلهم في الصوم وانظركلام الحافظ ابن حجر علىه في تلخيص الحبير ۲/۲۱۹حيث ذكر له عدة طرق مرسلة ومرفوعة. ورواه البيهقي بإسناد جيد كما قال النووي في المجموع۳/۷۱. [۲۲۰] جمع بین دو نماز به سبب نیازی عارضی صحیح میباشد و دلیل آن حدیث ابن عباسساست که میگوید: رسول اللهجنماز ظهر و عصر را در مدینه بدون اینکه ترس و یا باران باشد، با هم جمع کردند. ابوکریب یا ابوسعید میگوید: به ابن عباس گفتم: چرا اینگونه عمل کردند؟ فرمود: تا مشقتی بر امتش نباشد. (مسلم ۷۰۵) در این حدیث رخصتی برای کسانی که عذر دارند میباشند و نه کسانی که هیچگونه عذری ندارند تا اینکه مشقت و سختی از آنها برداشته شود. و این مذهب ابن سیرین و اشهب که از اصحابش مالک است میباشد و این قول را خطابی از قفال الشاشی الکبیر از اصحاب شافعی از اسحاق المروزی از گروهی از اصحاب حدیث حکایت میکند. و ابن منذر و ابن تیمیه این مذهب را اختیار کردهاند. (مجموع الفتاوی۲۴/۲۵)، (وشرح مسلم للنووی۲/۳۵۰۹)، (والقوانین۷۵)، (ومعالم السنن۲/۵۵). وشیخ الاسلام ابن تیمیه در مجموع الفتاوی ۲۱/۴۵۸ میگوید: اگر در وقتی خاص بر صنعتگر و کارگر و کشاورز مشقت و سختی مانند اینکه آب برای وضو گرفتن دور باشد به گونهای که با رفتن به سوی آن، عملی که بدان احتیاج دارند تعطیل میشود، برایشان جایز است که در وقت مشترک بین دو نماز، هردو نماز را با هم جمع کنند. [۲۲۱] سنن النسائي (۴۷۴). [۲۲۲] البخاري (۵۵۲). [۲۲۳] البخاري في مواقيت الصلاة (۵۵۶) ومسلم في المساجد (۶۰۸). [۲۲۴] بحث در مورد این دو آیه در ادلهی کسانی که تارک نماز را کافر میدانند، گذشت. [۲۲۵] شماره ۹و۱۰ قول ابن حزم رحمه الله در محلی ۲/۲۳۵-۲۳۶ میباشد. [۲۲۶] سنن النسائي (۴۷۸). [۲۲۷] أخرجه الترمذي وأبوداود والنسائي، انظر جامع الأصول (۱۵۲۹) والمجموع ۸/۹۵ وصححه الإمام النووي وقد أورده المصنف رحمه الله بالمعنى. [۲۲۸] أحمد (۹۰۱۴) وأبوداود (۲۳۹۶) والترمذي (۷۲۳) وابن ماجه (۱۶۷۲) كلهم في الصوم وإسناده غريب كما في المجموع ۶/۳۲۹ وقال الترمذي عقبه: لانعرفه إلا من هذا الوجه وسمعت محمدا (البخاري) يقول: ابوالمطوس اسمه يزيد بن المطوس ولا أعرف له غير هذا الحديث وذكر المنذري في الترغيب والترهيب۲/۱۰۸عن ابن حبان أنه لا يجوز الاحتجاج بما انفرد به. والله أعلم. [۲۲۹] احاديث صلاة المريض صحيحه منها: حديث البخاري في تقصير الصلاة (۱۱۱۷)و نصه: «صَلِّ قَائِمًا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَقَاعِدًا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَعَلَى جَنْبٍ»حتي الامكان، نماز را ايستاده بخوان. اگر نتوانستي، نشسته بخوان. و اگر اين هم برايت مقدور نبود، بر پهلو خوابيده، نماز بخوان.