نماز و حکم تارک آن

فهرست کتاب

رکوع کردن قبل از داخل شدن در صف:

رکوع کردن قبل از داخل شدن در صف:

اما قصۀ ابوبكره، در آن وارد نشده كه وي قبل از داخل شدن در صف از ركوع بلند شده است و فقط زماني مي‌توان بدان تمسك جست كه ثابت شود وي قبل از داخل شدن در صف سرش را از ركوع بلند كرده است، درحالي كه راهي به سوي اثبات آن نيست.

و در مورد كسي كه در بيرون از صف ركوع كرده و بعد از اينكه امام از ركوع برخاسته، در حالت ركوع حركت كرده و به صف مي‌پيوندد، در اينكه آيا اين ركعت را دريافته يا نه، روايت‌ها از امام احمد مختلف مي‌باشد و از ايشان سه روايت در اين زمينه وارد شده است:

روايت اول: مطلقا اين عملش صحيح بوده و ركعت را دريافته است. و دليل اين روايت آن است كه رسول اللهجابوبكره را به اعادۀ نماز امر نكردند. و از وي جزئيات عملش را نخواستند كه آيا صف را قبل از اينكه ايشان سر را از ركوع برداشتند، دريافته يا نه؟ و اگر اين دو حالت (ادراك صف بعد از بلند شدن امام از ركوع و ادراك صف قبل از بلند شدن امام از ركوع) تفاوت می داشت، رسول اللهجاز وي تفصيل و جزئيات عملش را مي‌پرسيدند. سعيد بن منصور در سنن خود از زيد بن ثابتسروايت مي‌كند كه وي قبل از اينكه در صف داخل شود ركوع مي‌كرد و سپس در حالت ركوع با اطمينان و آرامش حركت مي‌كرد تا به صف بپيوندد، چه در حالت ركوعِ امام به صف مي‌پيوست و يا اينكه بعد از بلند شدن امام از ركوع بدان ملحق شود([۳۱۱] ).

روايت دوم: اين عمل صحيح نبوده و آن ركعت را درك نكرده است كه در روايت ابراهيم بن حارث و محمد بن حكم بدان تصريح كرده است. و بين چنين حالتي و كسي كه ركوع را در صف درك كرده، تفاوت قائل شده است. چرا كه وي در صف آنچه را كه به وسيلۀ آن ركعت درك مي‌شود (ركوع)، درك نكرده است. بنابراين وي شبيه كسي است كه سجده‌ای را در نماز ترك كرده است. و نزد اكثر اصحاب امام احمد اين روايت صحيح‌تر مي‌باشد.

روايت سوم: اگر عالم به نهي باشد، نمازش صحيح نيست وگرنه به دليل قصۀ ابوبكره و نهي رسول اللهجكه فرمودند: «لاتعد»«اين كار را بار ديگر نكن.» صحيح مي‌باشد. درحالي كه نهي مقتضي فساد مي‌باشد، ليكن نهي در حق جاهل بدان، ترك مي‌شود. چرا كه رسول اللهجابوبكره را به اعادۀ نمازش امر نكردند و اين حال ابوبكره بود.

اما قصۀ ابن عباس و جابر مكه رسول اللهجآن‌ها را به دوباره خواندن نماز امر نكردند، درحالي كه هريك به تنهايي تكبير تحريمه را گفتند:

در اين احاديث نيامده كه آندو با تكبير گفتن وارد نماز شدند، بلكه فقط در آن آمده است كه در سمت چپ رسول اللهجايستادند كه در همان لحظه ايستادن، رسول اللهجهريك از آن‌ها را به سمت راست خود آوردند. و بر فرض كه هر دوی آن‌ها با تكبير گفتن خارج از صف وارد نماز شده باشد، تكبيرش صحيح مي‌باشد و آنچه در بطلان نماز معتبر است فقط به تنهايي ركوع كردن مي‌باشد وگرنه اگر كسي قبل از ركوع به وي ملحق شده و همراه وي صف تشكيل داده و در كنار وي بايستد، درحالي كه وي به تنهايي در پشت صفوف تكبير گفته، نمازش صحيح مي‌باشد. و اگر براي نماز، تكبير تحريمه گفتنِ مامومين باهم، را معتبر بدانيم، تكبير تحريمه هيچيك از مامومين منعقد نمي‌گردد مگر زماني كه تكبير هريك از آن‌ها با كسي كه در كنارش قرار دارد در ابتدا و انتهاي آن کاملا هماهنگ و يكسان بوده و برابر و مساوي با هم باشد، كه اين حالتي است كه حرج و سختي و مشقت آن بسيار بزرگ است. بر اين اساس است كه هيچكس، به هيچ عنوان، تكبير تحريمه مامومين باهم، را در صحت نماز معتبر ندانسته است. والله اعلم.

۱۰- ابوداود در سنن خود و امام احمد در مسندش([۳۱۲] ) از ابودرداءسروايت مي‌كنند كه رسول اللهجفرمودند: «مَا مِنْ ثَلَاثَةٍ فِي قَرْيَةٍ وَلَا بَدْوٍ لَا تُقَامُ فِيهِمُ الصَّلَاةُ إِلَّا قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ، فَعَلَيْكَ بِالْجَمَاعَةِ فَإِنَّمَا يَأْكُلُ الذِّئْبُ الْقَاصِيَةَ»«هيچ سه نفري نيستند که در روستا يا صحرا يا بيابان گردهم آيند و نماز را به جماعت بر پاي ندارند مگر اينکه شيطان بر آن‌ها چيره مي‌شود، پس بر شما باد که نماز جماعت بخوانيد و بر اداي نماز جماعت مواظبت کنيد و به جماعت بپيونديد و تک روي نکنيد، چه بي‌گمان گرگ آن گوسفندي را مي‌خورد که از گله جدا شده و دور مانده باشد.»

وجه استدلال به حديث: رسول اللهجاز چيره شدن شيطان بر آن‌ها در اثر ترك جماعت، كه نشانۀ آن اذان و اقامه نماز مي‌باشد، خبر دادند؛ اگر نماز جماعت مستحب بود چنان كه شخص در ترك و انجام آن مخير مي‌بود، شيطان بر تارك آن و نشانه هايش چيره نمي‌شد.

۱۱- مسلم در صحيحش([۳۱۳] ) از ابي شعثاء محاربي روايت كرده كه گفت: همراه ابوهريرهسدر مسجد نشسته بوديم كه موذن اذان گفت. پس از آن مردي از حاضران در مسجد برخاسته و راه خروج از مسجد را در پيش گرفت كه در اين هنگام ابوهريرهسوي را با چشمانش دنبال مي‌كرد تا اينكه از مسجد خارج شد؛ ابوهريرهسگفت: اما اين شخص ابوالقاسمجرا نافرماني نمود. و در روايتي آمده است كه مي‌گويد: از ابوهريرهسشنیدم كه چون مردي را ديد كه پس از اذان از مسجد خارج مي‌شود، گفت: اما اين شخص ابوالقاسمجرا نافرماني نمود.

وجه استدلال به حديث: ابوهريرهسآن شخص را به سبب خروج از مسجد پس از اذان، به دليل ترك نماز جماعت، نافرمان و سركش و عاصي از فرمان رسول اللهجخواند. و كسي كه مي‌گويد: جماعت مستحب است در حقيقت مي‌گويد: كسي كه پس از اذان از مسجد خارج شود و نماز را به تنهايي بخواند از فرمان الله و رسولشجنافرماني و سرپيچي نكرده است. و ابن منذر در كتابش بر وجوب نماز جماعت به اين حديث استناد كرده و مي‌گويد: اگر فرد مسلمان در ترك جماعت و انجام آن مخير مي‌بود، جايز نبود كه فرد با تخلف از آنچه حضورش در آن بر وي واجب نبوده، عاصي و گنه كار شود. و كسي كه مي‌گويد: نماز جماعت مستحب است، چنان كه هر كه بخواهد انجام مي‌دهد و هركس خواست مي‌تواند آن را ترك كند، در حقيقت براي شخصي كه از مسجد خارج مي‌شود درحالي كه موذن اقامۀ نماز را مي‌گويد، جواز صادر كرده است. بلكه براي وي جايز مي‌داند كه در مسجد بنشيند و همراه امام و جماعت نماز نخوانده و پس از نماز آن‌ها برخاسته و نماز را به تنهايي بخواند. درحالي كه اگر رسول اللهجو اصحاب بزرگوار ايشان كسي را می دیدند كه چنين عمل می كند، به شدت اين عملش را بر وي انكار مي‌كردند.

بلكه بر عملي غير از اين عمل انكار كردند و آن اينكه بر شخصي كه همراه جماعت نماز نخوانده بود و به نماز خواندن در كنار باروبنه و اثاثيه‌اش اكتفا كرده بود، انكار كرده و رسول اللهجبه وي فرمودند([۳۱۴] ): «مَا مَنَعَكَ أَنْ تُصَلِّيَ مَعَ النَّاسِ، أَلَسْتَ بِرَجُلٍ مُسْلِمٍ؟»«چه چيزي تو را از نماز خواندن همراه مردم بازداشت، آيا مردي مسلمان نيستي؟»

و رسول اللهجبه دو نفري كه نماز خوانده و به مسجد آمده بودند امر كردند تا نماز را به جماعت بخوانند و فرمودند([۳۱۵] ): «فلا تَفْعَلا، إِذَا صَلَّيْتُمَا فِي رِحَالِكُمَا ثُمَّ أَتَيْتُمَا مَسْجِدَ جَمَاعَةٍ فَصَلِّيَا مَعَهُمْ، فَإِنَّهَا لَكُمَا نَافِلَةٌ»«اين كار را نكنيد، هرگاه در خانه هاي تان نماز خوانديد و سپس به مسجد آمديد درحالي كه جماعت بر پا بود، همراه جماعت نماز بخوانيد، اين نماز براي شما نافله محسوب مي‌شود.»

[۳۱۱] مالك في الموطأ۱/۱۶۵، والطحاوي في شرح معاني الآثار۱/۳۹۸ والبيهقي في السنن الكبرى ۲/۹۰. [۳۱۲] أبوداود في الصلاة (۵۴۷) وأحمد (۲۱۷۱۰) والنسائي في الإمامة (۸۴۷). [۳۱۳] مسلم (۶۵۵). [۳۱۴] مسند أحمد (۱۶۳۹۵) والدارقطني (۱۵۴۱) والنسائي (۸۵۷). [۳۱۵] الترمذي في الصلاة (۲۱۹) وقال حسن صحيح والنسائي (۸۵۸) وأبوداود (۵۷۵) وأحمد (۱۷۴۷۴).