آیا جماعت در صحت نماز شرط است یا نه؟
جواب مساله هفتم و آن اینکه: کسانی که به وجوب نماز جماعت معتقدند، در این مساله بر دو قول اختلاف کردهاند:
قول اول: جماعت فرض بوده و تارک آن گنه کار و با خواندن نماز به تنهایی بری الذمه میشود و این قول اکثر متاخرین از یاران امام احمد میباشد و احمد در روایت حنبل بدان تصریح کرده و گفته است: اجابت دعوت دهندهی به سوی نماز (موذن) فرض میباشد و اگر فردی بگوید: نماز جماعت نزد من سنت است و نماز را همچون وتر و نمازهای دیگر در خانه ام میخوانم، برخلاف حدیث عمل کرده و نمازش جایز میباشد.
قول دوم: از امام احمد روایت دیگری میباشد که ابوالحسن زعفرانی در کتاب اقناع آن را ذکر میکند که: جماعت در صحت نماز شرط بوده و نماز کسی که به تنهایی (بدون عذر) نماز میخواند، صحیح نمیباشد. و قاضی آن را از برخی از اصحاب حکایت میکند و ابوالوفاء بن عقیل و ابوالحسن تمیمی این قول را اختیار کردهاند و این قول داود و اصحابش میباشد. ابن حزم میگوید: این قول همهی اصحاب ما میباشد([۳۵۷] ).
اکنون دلایل طرفین را ذکر میکنیم:
کسانی که به شرط بودن جماعت در صحت نماز معتقدند، میگویند:
۱- هر دلیلی را که در بحث وجوب نماز جماعت ذکر کردیم، نیز بر اینکه جماعت در صحت نماز شرط است، دلالت میکند. و زمانیکه جماعت واجب است در واقع اگر مکلف آن را ترک کند، آنچه را که بدان امر شده انجام نداده است و تعهد و مسئولیت آنچه بدان امر شده بر عهده وی باقی میماند.
۲- اگر نماز بدون جماعت صحیح میبود، اصحاب رسول اللهجنمیگفتند که در اینصورت نمازی بر وی نیست و رسول اللهجنمیفرمودند: «هرکس صدای منادی و موذن را بشنود و آن را اجابت نکند، نمازی را که (به تنهایی) خوانده است، از وی قبول نمیشود.» بنابراین زمانی که قبولیت نماز متوقف بر خواندن آن با جماعت باشد، این امر دلالت بر شرط بودن جماعت در صحت و قبولیت آن دارد همانطور که رسول اللهجقبولیت نماز را متوقف بر وضو از حدث اصغر (بیوضویی) قرار دادند، که این، دلیل بر شرط بودن وضو برای قبولیت نماز میباشد.
۳- نفی قبولیت نماز «لا صلاة» و «لم تقبل منه الصلاة التي صلی» یا به دلیل فوت رکن و یا به سبب فوت شرطی میباشد و این مساله با نفی قبولیت نمازِ برده فراری و کسی که شراب نوشیده و تا چهل روز نمازش قبول نمیشود، نقض نمیشود، زیرا در آنجا، عدم قبولی به سبب ارتکاب امری حرام بوده که مقارن با نماز میباشد که اجر نماز را باطل میکند.
۴- اگر نماز کسی که به تنهایی نماز میخواند صحیح بود، ابن عباسسنمیگفت که وی در آتش است.
۵- همچنین اگر نمازش صحیح بود، نماز جماعت واجب نمیبود و عبادت شخص نسبت به آنچه بدان امر شده و آن را ادا کرده، صحیح میبود؛ درحالی که ادله ای را که بر وجوب نماز جماعت دلالت می کرد و در این مساله کفایت میکند، ذکر کردیم.
کسانی که به صحت نماز شخصی که جماعت را بدون عذر ترک کرده، معتقدند، بر سه دسته تقسیم میشوند:
عدهای معتقد به سنت بودن جماعت میباشند چنان که هرگاه شخص بخواهد آن را انجام میدهد و هرگاه بخواهد آن را ترک میکند. و عدهای معتقدند که نماز جماعت فرض کفایه میباشد به گونهای که هرگاه گروهی بدان عمل کند، فرض بودن آن از دیگران ساقط میشود و عدهای میگویند: جماعت فرض عین بوده و نماز بدون آن صحیح میباشد.
در صحیحین از ابن عمرسروایت است که رسول اللهجفرمودند([۳۵۸] ): «صَلاَةُ الجَمَاعَةِ تَفْضُلُ صَلاَةَ الفَذِّ بِسَبْعٍ وَعِشْرِينَ دَرَجَةً»«نماز جماعت بر نمازي كه تنها خوانده شود، بيست و هفت درجه، برتري دارد.»
و در صحیحین از ابوهریرهسروایت است که رسول اللهجفرمودند([۳۵۹] ): «صَلاَةُ الرَّجُلِ فِي الجَمَاعَةِ تُضَعَّفُ عَلَى صَلاَتِهِ فِي بَيْتِهِ، وَفِي سُوقِهِ، خَمْسًا وَعِشْرِينَ ضِعْفًا، وَذَلِكَ أَنَّهُ: إِذَا تَوَضَّأَ، فَأَحْسَنَ الوُضُوءَ، ثُمَّ خَرَجَ إِلَى المَسْجِدِ، لاَ يُخْرِجُهُ إِلَّا الصَّلاَةُ، لَمْ يَخْطُ خَطْوَةً، إِلَّا رُفِعَتْ لَهُ بِهَا دَرَجَةٌ، وَحُطَّ عَنْهُ بِهَا خَطِيئَةٌ، فَإِذَا صَلَّى، لَمْ تَزَلِ المَلاَئِكَةُ تُصَلِّي عَلَيْهِ، مَا دَامَ فِي مُصَلَّاهُ: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ، اللَّهُمَّ ارْحَمْهُ، وَلاَ يَزَالُ أَحَدُكُمْ فِي صَلاَةٍ مَا انْتَظَرَ الصَّلاَةَ»«ثواب نماز جماعت بيست و پنج برابر نمازی است که در خانه يا در بازار به تنهایی خوانده شود. و این زمانی است که نماز گزار وضويی درست بگيرد سپس فقط براي نماز جماعت به مسجد برود، به ازاي هر گامي که بر ميدارد منزلتش يک درجه بالاتر ميرود و يک گناه از او کم ميشود و وقتي که نماز خواند تا زماني که در مسجد بماند ملائکه براي او دعا ميکنند و ميگويند: خدايا بر او درود بفرست و او را مورد مغفرت و رحمت خود قرار ده و تا زماني که منتظر اقامۀ نماز جماعت است گويي در نماز است.»
و گفتند: اگر نماز فردی که به تنهایی نماز میخواند باطل بود، تفاوتی بین آن و بین نماز جماعت در برتری و اختلاف درجه نمیبود، چرا که بین صحیح و باطل، تفاوت فضیلت و برتری وجود ندارد.
و گفتند: در صحیح مسلم از عثمان بن عفانساز رسول اللهجروایت است که فرمودند([۳۶۰] ): «مَنْ صَلَّى الْعِشَاءَ فِي جَمَاعَةٍ فَكَأَنَّمَا قَامَ نِصْفَ اللَّيْلِ، وَمَنْ صَلَّى الصُّبْحَ فِي جَمَاعَةٍ فَكَأَنَّمَا صَلَّى اللَّيْلَ كُلَّهُ»«کسی که نماز عشاء را با جماعت بخواند، مانند اين است که نیمي از شب را به عبادت پرداخته باشد و کسی که نماز صبح را با جماعت بخواند، مانند اين است که تمام شب را نماز گزارده است.»
گفتند: در این حدیث نماز جماعت به عملی که واجب نیست، (عبادت در شب) تشبیه شده است که حکم در مشبه (نماز با جماعت) یا همچون حکم در مشبه به (عبادت در شب که واجب نیست) میباشد و یا اینکه در تاکید کمتر از آن میباشد.
و گفتند: از یزید بن اسود روایت است که گفت([۳۶۱] ): در حجی که رسول الله انجام دادند، همراه آنحضرت بودم که نماز صبح را به همراه ایشان در مسجد خیف خواندم، چون نماز تمام شد، برگشته و به صورت مایل نشستند که در این هنگام دو مردی را دیدند که در انتهای مسجد در پشت صفوف جماعت نشسته و همراه جماعت نماز نخواندند. فرمودند: «عَلَيَّ بِهِمَا»«آندو را نزد من بیاورید.» که آندو را در حالتی که لرزه بر اندامشان افتاده بود، آوردند. رسول اللهجفرمودند: «مَا مَنَعَكُمَا أَنْ تُصَلِّيَا مَعَنَا؟»«چه چیزی شما را از نماز خواندن همراه ما بازداشت؟» گفتند: یارسول الله، ما در خانه های مان نماز خواندیم. رسول اللهجفرمودند: «فَلاَ تَفْعَلاَ، إِذَا صَلَّيْتُمَا فِي رِحَالِكُمَا ثُمَّ أَتَيْتُمَا مَسْجِدَ جَمَاعَةٍ فَصَلِّيَا مَعَهُمْ، فَإِنَّهَا لَكُمَا نَافِلَةٌ»«این کار را نکنید. هرگاه در خانههای تان نماز خواندید و پس از آن در حالی به مسجد آمدید که جماعت بر پا بود، همراه جماعت نماز بخوانید که آن برای شما نافله محسوب میشود.»
و ابوداود روایت نموده كه رسول اللهجفرمودند([۳۶۲] ): «إِذَا صَلَّى أَحَدُكُمْ فِي رَحْلِهِ ثُمَّ أَدْرَكَ الْإِمَامَ وَلَمْ يُصَلِّ، فَلْيُصَلِّ مَعَهُ فَإِنَّهَا لَهُ نَافِلَةٌ»«هرگاه يكي از شما در خانه نماز خواند، سپس امام را در حالي يافت كه نماز نخوانده بود، همراه او نماز بگزارد زیرا اين نماز براي وي نافله ميباشد.»
در مقام استدلال به اين حديث گفتهاند: اگر نماز اولي صحيح نميبود، نماز دوم نافله محسوب نميشد.
واز محجن بن ادرع روايت است كه می گوید([۳۶۳] ): نزد رسول اللهجآمدم كه نماز بر پا شد، پس آنحضرتجنماز گزاردند - يعني من نماز نخواندم - پس از نماز به من فرمودند: «أَلَا صَلَّيْتَ؟»«نماز نخواندي؟» گفتم: يا رسول الله، در خانه نماز خواندم و پس از آن نزد شما آمدم. فرمودند: «فَإِذَا فَعَلْتَ، فَصَلِّ مَعَهُمْ، وَاجْعَلْهَا نَافِلَةً»«هرگاه اين عمل را انجام دادي، همراه نمازگزاران نماز بگزار و اين را نافله قرار بده.»
و در اين باب از ابوهريره و ابوذر و عباده و عبدالله بن عمرشروايت شده است كه لفظ حديث ابن عمرسبدين مضمون ميباشد: از سليمان، غلام ميمونه روايت است كه گفت: زمانی که ابن عمر در بلاط بود، نزد وی آمدم که مردم در مسجد نماز ميخواندند. پس گفتم: چه چيزي تو را از نماز خواندن همراه مردم، بازداشت: گفت: براستي از رسول اللهجشنيدم كه فرمودند([۳۶۴] ): «لَا تُصَلُّوا صَلَاةً فِي يَوْمٍ مَرَّتَيْنِ»«در يك روز، يك نماز را دوبار نخوانيد.»
قائلين به وجوب نماز جماعت در پاسخ گفتند:
تفضيل و برتري مستلزم بريءالذمه شدن از هر نظر نميباشد و يكسان است كه مطلق باشد يا مقيد. زیرا تفضيل و برتري به سبب مغايرت و تفاوت فاحش مفضل نسبت به مفضل به از هر نظر ميباشد؛ همچون اينكه الله متعال در سوره فرقان آيه ۲۴ فرمودند: ﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ يَوۡمَئِذٍ خَيۡرٞ مُّسۡتَقَرّٗا وَأَحۡسَنُ مَقِيلٗا ٢٤﴾«بهشتيان در آن روز، جايگاه و استراحتگاهشان بهتر و نيكوتر است.» (كه قطعااين آيه بيانگر آن نيست كه دوزخيان وضع شان خوب است و بهشتيان وضع شان از آنان بهتر ميباشد.) و يا اينكه الله متعال در سوره فرقان آيه ۱۵ فرمودند: ﴿قُلۡ أَذَٰلِكَ خَيۡرٌ أَمۡ جَنَّةُ ٱلۡخُلۡدِ﴾«(اي پيغمبر، بديشان) بگو: آيا اين (سرنوشت بدفرجام دوزخ نام) بهتر است، يا بهشت جاويدان.» و از اين قبيل آیات زياد است.
بنابراين نماز فردي كه به تنهايي نماز ميخواند، جزء واحدي از ۲۷جزء از نمازي است كه با جماعت ميخواند كه اين تفضيل به هيچ وجه مستلزم اسقاط فرض بودن نماز جماعت و مستحب بودن آن نيست. و نهايت آن اين است كه وجوب نماز با هر دوي آنها ادا ميشود و از نظر فضل بين آنها آنچه كه تفاوت است، ميباشد. براستي دو نفري كه در يك صف قرار دارند، نمازشان از نظر فضل و برتري نسبت به هم، همچون فاصلۀ بين آسمانها و زمين است. در سنن از رسول اللهجروايت است كه فرمودند([۳۶۵] ): «إِنَّ الْعَبْدَ لَيُصَلِّي الصَّلَاةَ مَا يُكْتَبُ لَهُ مِنْهَا إِلَّا عُشْرُهَا، تُسْعُهَا، ثُمُنُهَا، سُبُعُهَا، سُدُسُهَا، خُمُسُهَا، رُبُعُهَا، ثُلُثُهَا نِصْفُهَا»«همانا بندهای که نماز ميگزارد، برايش جز يک دهم يا يک نهم يا يک هشتم يا يک هفتم يا يک ششم و يا يک پنجم يا يک چهارم يا يک سوم و يا نصف اجر و پاداش آن نوشته نميشود.»
حال كه دانسته شد در نمازي كه دو نفر در يك صف ميخوانند، نماز يكي نسبت به ديگري تا ده جزء برتري دارد درحالي كه نماز هر دوي آنها فرض ميباشد، فهميده ميشود كه نمازي كه به تنهايي خوانده ميشود نسبت به نماز جماعت نيز اين گونه ميباشد.
و رساتر از اين آن است كه رسول اللهجفرمودند: «لَيْسَ لَكَ مِنْ صَلَاتِكَ إِلَّا مَا عقلت منها» «برايت جز آنچه از نمازت فهميدي، (اجر و پاداش) نيست.»
و شارع چنين نمازي را صحيح نامگذاري نكرده است، گرچه فقها در اصطلاح آن-را نماز و صلاة ناميده باشند. چرا كه صحيح مطلق چيزي است كه اثرش بر آن مترتب شده و مقصودش از آن حاصل شود. درحالي كه در اينجا بزرگترين اثر نماز (که با جماعت خواندن آن میباشد) فوت شده و با اداي آن مقصود نماز حاصل نشده است، بنابراين بسيار دور از صحت ميباشد. و نيكوترين و بهترين حالتي كه چنين نمازي دارد آن است كه: عقاب از انجام دهندۀ آن برداشته ميشود، گرچه مقداري از ثواب به وي رسيده است كه اين همان جزء است. و اين تنها قول كساني است كه جماعت را شرطي براي صحت نماز قرار نميدهند. اما كساني كه جماعت را در صحت نماز شرط ميدانند، اين اعتراض را اينگونه پاسخ دادهاند: تفضيل و برتري تنها در ميان دو نمازِ صحيح ميباشد، نماز كسي كه به تنهايي ميخواند، فقط در حالت عذر صحيح ميباشد، اما بدون عذر براي وي نمازي نيست، همانطور كه صحابه شفرمودند([۳۶۶] ).
و آنها اگر در راستای پاسخ منازعين خود اينگونه جواب دهند كه: اجر فرد معذور به طور كامل داده ميشود و از آن چيزي كم نميشود. به آنها اين گونه پاسخ داده شده: معذور از نظر فعل (كه به تنهايي نماز خوانده) تنها مستحق اجر يك جزء ميباشد، اما تكميل اجرش از جهت عمل وي نيست، بلكه از جهت نيت وي، آنهم زماني كه خواندن نماز با جماعت از عاداتش بوده، ميباشد مانند مريض و يا کسی که زنداني شده و يا اينكه سفر كرده و بدين سبب خواندن نماز جماعت براي وي سخت و دشوار شده است. و الله ميداند كه نيتش آن بوده كه اگر توان و قدرت شركت در جماعت را داشت، آن را ترك نميكرد، بنابراين اجرش كامل ميشود با وجودي كه نماز جماعت نسبت به نماز وي به تنهايي از جهت عمل افضل ميباشد.
و گفتند: این واضح و آشكار است که نماز كسي كه آن را به سبب عذر، بدون جماعت ميخواند با كسي كه بدون عذر نماز را به تنهايي ميخواند، يكي نيست و نصوص بر اين مساله صراحت دارد كه برای كسي كه صداي اذان را بشنود و با اين حال به تنهايي نماز بگزارد، نمازي نيست، كه اين خود نشان دهندۀ آن است كه هركس كه يك جزء از ۲۷جزء براي وي باشد، همان معذوري است كه براي او نماز ميباشد.
در پاسخ گفته شده: الله متعال قادر و توانا را بر كسي كه عاجز و ناتوان است، برتري داده، گرچه ناتوان را مواخذه نميكند، بنابراين اين فضل الله متعال است كه به هركس بخواهد، ميدهد.
در صحيح بخاري از عمران بن حصينسروايت است كه: از رسول اللهجدر مورد نماز شخصي كه در حالت نشسته نماز ميخواند، سوال كردم، كه فرمودند([۳۶۷] ): «إِنْ صَلَّى قَائِمًا فَهُوَ أَفْضَلُ وَمَنْ صَلَّى قَاعِدًا، فَلَهُ نِصْفُ أَجْرِ القَائِمِ، وَمَنْ صَلَّى نَائِمًا، فَلَهُ نِصْفُ أَجْرِ القَاعِدِ»«اگر نماز را ايستاده بخواند، بهتر و افضل است و كسي كه نشسته نماز ميخواند براي وي نصف اجر كسي است كه ايستاده نماز ميگزارد و كسي كه دراز كشيده نماز ميخواند، براي وي نصف اجر و پاداش كسي است كه نشسته نماز ميخواند.»
این گونه نماز خواندن فقط در حق معذور میباشد وگرنه برای کسی که معذور نباشد، اگر نماز فرض باشد که هیچ اجری برای وی در حالتی که نماز را نشسته یا دراز کشیده بخواند، نیست و اگر نمازش نفل باشد، خواندن نماز نفل در حالت دراز کشیده بر وی جایز نمیباشد چرا که رسول اللهجاین عمل را در هیچ روزی از روزها انجام ندادند و همچنین هیچیک از صحابه با وجود حریص بودن بر انجام انواع عبادات و هر خیری، چنین عمل نکردند. بنابراین جمهور امت این عمل را از کسی که معذور نیست، منع کردهاند و نماز خواندن در حالت دراز کشیده (خوابیده) جز برای کسانی که توانایی نشستن را ندارند، جایز نمیباشد. همانطور که رسول اللهجبه عمران (که به بیماری بواسیر([۳۶۸] ) مبتلا بود) فرمودند([۳۶۹] ): «صَلِّ قَائِمًا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَقَاعِدًا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَعَلَى جَنْبٍ»«حتي الامكان، نماز را ايستاده بخوان. اگر نتوانستي، نشسته بخوان. و اگر اين هم برايت مقدور نبود، بر پهلو خوابيده، نماز بخوان.»
و عمران بن حصین راوی هر دو حدیث میباشد که هر دو سوال را از رسول اللهجپرسید.
اما استدلال تان به حدیث عثمان بن عفانس: که هرکس نماز عشاء را به جماعت بخواند، گویا که نصف شب را در عبادت بوده است.
این استدلال از فاسدترین استدلالها میباشد و آشکارترین دلیل در رد آن بر شما این قول رسول اللهجمیباشد که فرمودند([۳۷۰] ): «مَنْ صَامَ رَمَضَانَ ثُمَّ أَتْبَعَهُ سِتًّا مِنْ شَوَّالٍ، فَكَأَنَّمَا صَامَ الدَّهْرَ»«کسي که رمضان را روزه گيرد، سپس در پي آن (بعد از عيد) شش روز از شوال، روزه بگيرد، گویا که تمام عمر را روزه گرفته است.»
درحالی که روزه همه عمر واجب نیست اما روزهی رمضان که واجب است بدان تشبیه شده است. بلکه صحیح آن است که روزهی همهی عمر مکروه میباشد که روزهی واجب بدان تشبیه شده است. بنابراین تشبیه واجب به مستحب به منظور افزایش اجر واجبی که مدت آن محدود است، ممتنع نمیباشد، تا اینکه ثواب آن واجب به ثواب مستحبی که مقدار و مدت آن وسیع است، برسد.
اما استدلال تان به حدیث یزید بن اسود و محجن بن ادرع و ابوذر و عباده:
در هیچیک از این احادیث نیامده که شخص با وجود توانایی شرکت در جماعت، نماز را به تنهایی خوانده است. و اگر رسول اللهجاز این عمل اطلاع می یافتند، بدان اقرار نکرده و بلکه انکار میکردند. همچنین ابن عمرسنگفته که به تنهایی نماز خواندم درحالی که قادر به شرکت در جماعت بودم.
و ما میگوییم: هرکس نماز جماعت را درحالی که برای وی میسر و مقدور باشد ترک کند و به تنهایی نماز بخواند، درحقیقت نماز نخوانده است. و همچون سخنی که اصحاب رسول اللهجفرمودند، میگوییم: که برای وی نمازی نیست.
و تنها در صورتی برای کسانی که قادر به شرکت در جماعت بودهاند و آن را ترک کردهاند، نماز ثابت میشود که یکی از این دو امر برای آنها واقع شود: یا به همراه جماعتی غیر از این جماعت نماز خوانده باشد و یا اینکه در وقت نماز جماعت معذور بوده باشند. و کسی که به دلیل عذری نماز را به تنهایی خوانده است و پس از خواندن نماز، در همان وقت عذرش برطرف شده، بر او اعادهی نماز واجب نمیباشد. همانطور که اگر شخصی با تیمم نماز بخواند و پس از آن در وقت همان نماز، آب بیابد یا اینکه به دلیل مرضی نشسته نماز بخواند و در همان وقت، پس از نماز مرضش برطرف گردد، یا اینکه به سبب نداشتن چیزی که با آن ستر عورت کند، عریان نماز بخواند و پس از نماز در همان وقت، چیزی برای پوشیدن عورتش بیابد، اعادهی نماز در این حالات بر وی واجب نمیباشد.
و گفتهاند: احکام شریعت بر فرض بودن نماز جماعت بر هر فرد دلالت میکند و این از چند وجه میباشد:
وجه اول: جمع بین دو نماز به سبب باران جایز بوده و جواز آن جز به دلیل محافظت بر جماعت نمیباشد، وگرنه برای هر فرد ممکن و مقدور بود تا به تنهایی در خانهاش نماز بخواند و اگر نماز جماعت مستحب میبود ترک واجب (خواندن هر نماز در وقت خودش) و مقدم داشتن نماز از وقتش به سبب مستحبی محض، جایز نبود.
وجه دوم: هرگاه مریض استطاعت قیام در نماز را نداشته باشد، درحالی که اگر نماز را به تنهایی بخواند، قادر به قیام میباشد، باید نماز را با جماعت بخواند و قیام را ترک کند، درحالی که محال است رکنی از ارکان نماز به سبب مستحبی محض (که نماز جماعت باشد) ترک شود.
وجه سوم: کسانی که در جماعت حضور دارند، در حالت خوف و ترس از امام جدا شده و در نماز عمل کثیر انجام میدهند و امام را در وسط نماز (برای جابجایی صفوف مجاهدین و نمازگزاران) تنها میگزارند، که همهی این اعمال به خاطر حاصل شدن نماز جماعت میباشد. درحالی که برای هریک از افراد ممکن و مقدور است که به تنهایی و بدون این امور نماز بگزارد و از جملهی محالات است که هریک از افراد به سبب امری مستحب که اگر بخواهد میتواند آن را ترک کند و چون بخواهد میتواند آن را انجام دهد، مرتکب این امور شود. وبالله التوفیق.
[۳۵۷] المحلى۴/۱۹۶. [۳۵۸] البخاري في الأذان (۶۴۵) ومسلم في المساجد (۶۵۰). [۳۵۹] البخاري في الأذان (۶۴۷) واللفظ له ومسلم في المساجد (۶۴۹). [۳۶۰] مسلم في المساجد مواضع الصلاة (۶۵۶). [۳۶۱] سنن الترمذي (۲۱۹) والدارقطني (۱۵۳۲) والنسائي (۸۵۸) وأحمد (۱۷۴۷۴) وابن خزيمة (۱۶۳۸). [۳۶۲] أبوداود في الصلاة (۵۷۹) والنسائي (۸۵۸) والترمذي في الصلاة (۲۱۹) وقال حسن صحيح. [۳۶۳] مسندأحمد (۱۸۹۷۸). [۳۶۴] أبوداود في الصلاة (۵۷۹) والنسائي (۸۶۰) وأحمد۲/۱۹ وصححه أحمدشاكر (۴۶۸۹) و مقصود از آن عدم اعادۀ يك نماز جماعت براي بار دوم ميباشد. [۳۶۵] مسندأحمد (۱۸۸۹۴) وأبوداود (۷۹۶) وشعب الإيمان (۲۸۵۲) وابن حبان (۱۸۸۹) والسنن الكبرى للبيهقي (۳۵۲۷) والسنن الكبرى للنسائي (۶۱۴) وتعظيم قدر الصلاة (۱۵۲) (۱۵۳) (۱۵۶). [۳۶۶] ابوالبركات ابن تيميه در المنتقي۱/۵۹۷ ميگويد: حمل كردن نص بر فردي كه به دليل عذر به تنهايي نماز ميخواند، صحيح نيست، چرا كه احاديث بر آن دلالت دارد كه اجر چنين شخصي نسبت به عملش در زمان نبودن عذر، كم نميشود، سپس براي اين مساله دليل ميآورد. [۳۶۷] بخاري في الصلاة (۱۱۱۵). [۳۶۸] زخم و ورم رگهاي مقعد كه حاد آن موجب خونريزي ميشود و با عمل جراحي معالجه ميشود. فرهنگ معین. [۳۶۹] البخاري في تقصير الصلاة (۱۱۱۷). [۳۷۰] مسلم (۱۱۶۴) والترمذي (۷۵۹) وابن ماجه (۱۷۱۶) وأبوداود (۲۴۳۳) كلهم في الصوم.