نماز و حکم تارک آن

فهرست کتاب

حکم کسی که نماز را با آشفتگی خوانده و رکوع و سجده‌ی آن را به طور کامل به جا نیاورده و گویا همچون کلاغ به زمین نوک می‌زند، چیست؟

حکم کسی که نماز را با آشفتگی خوانده و رکوع و سجده‌ی آن را به طور کامل به جا نیاورده و گویا همچون کلاغ به زمین نوک می‌زند، چیست؟

جواب مساله نهم و آن اینکه: رسول اللهجو اصحاب گرامی ایشان در مورد آن به طور جامع و کامل، شافی و کافی، سخن گفته‌اند. پس هرکس که خیرخواه نفس خویش باشد، از آنچه در سنت نبوی در این مورد آمده، منحرف نمی‌شود و ما روش رسول اللهجو اصحابش را در این مورد بیان می‌کنیم:

از ابوهریرهسروایت است([۳۷۷] ) که رسول اللهجوارد مسجد شدند که مردی وارد شده و نماز خواند و پس از آن آمده و به رسول اللهجسلام کرد که رسول اللهجسلام وی را پاسخ داده و فرمودند: «ارْجِعْ فَصَلِّ فَإِنَّكَ لَمْ تُصَلِّ»«بازگرد و نماز بگزار، براستی که تو نماز نخواندی.» و سه بار این مساله تکرار شد. پس آن مرد گفت: سوگند به کسی که تو را به حق فرستاده من بهتر از این را نمی‌دانم، مرا تعلیم ده و بیاموز. رسول اللهجفرمودند: «إِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلاَةِ، فَكَبِّرْ،- وفي رواية: فَأَسْبِغِ الوُضُوءَ، ثُمَّ اسْتَقْبِلِ القِبْلَةَ فَكَبِّرْ- ثُمَّ اقْرَأْ مَا تَيَسَّرَ مَعَكَ مِنَ القُرْآنِ، ثُمَّ ارْكَعْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ رَاكِعًا، ثُمَّ ارْفَعْ حَتَّى تَعْتَدِلَ قَائِمًا، ثُمَّ اسْجُدْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ سَاجِدًا، ثُمَّ ارْفَعْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ جَالِسًا، ثُمَّ اسْجُدْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ سَاجِدًا، ثُمَّ افْعَلْ ذَلِكَ فِي صَلاَتِكَ كُلِّهَا»«هرگاه خواستی نماز بخوانی، تکبیر بگو. و در روایتی آمده است که: به طور کامل وضو بگیر، سپس رو به قبله کن و تکبیر بگو، سپس آنچه از قرآن حفظ داری و برایت مقدور است، بخوان، سپس رکوع کن تا اینکه بدنت ساکن و بی‌حرکت گردیده و (در این حالت) آرام بگیر، سپس از رکوع بلند شو تا اینکه راست و بی‌حرکت بایستی، سپس سجده کن تا اینکه بدنت ساکن و بی‌حرکت گردیده و (در این حالت) آرام بگیر، سپس از حالت سجده بلند شو و با آرامش، ساکن و بی‌حرکت بنشین، سپس سجده کن تا اینکه بدنت ساکن و بی‌حرکت گردیده و (در این حالت) آرام بگیر؛ سپس در همه‌ی نمازت اینگونه عمل کن.»

این حدیث بر تخصیص تکبیر برای ورود به نماز و اینکه ذکر دیگری جای آن را نمی‌گیرد، دلالت می کند، همانطور که وضو و روی آوردن به قبله برای نماز اختصاص یافته است. و در حدیث دلیلی بر وجوب قرائت در نماز، مقید بدانچه میسر است، می‌باشد که این قید وجوب فاتحه در نماز را نفی نمی‌کند چرا که دلیل دیگری از حدیث بر آن دلالت دارد. و کسی که به چنین نماز خواندنی سخن گفته، همان کسی است که فرموده است([۳۷۸] ): «مَنْ صَلَّى صَلَاةً لَمْ يَقْرأْ فِيهَا بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ، فَهِيَ خِدَاجٌ»«کسي که نماز بگذارد و در آن فاتحه را نخواند، آن نماز ناقص است.» و همان کسی است که فرموده است([۳۷۹] ): «لاَ صَلاَةَ لِمَنْ لَمْ يَقْرَأْ بِفَاتِحَةِ الكِتَابِ»«برای کسی که سوره‌ی فاتحه را در نماز نخواند، نمازی نیست.»

و سنت‌های رسول اللهج، برخی به سبب برخی دیگر رها نمی‌گردد. و در حدیث دلیلی بر وجوب طمانینه و آرام گرفتن در انجام هر رکن می‌باشد و اینکه هرکس آن را ترک کند، آنچه را بدان امر شده انجام نداده و امری که از وی خواسته شده بر عهده‌ی وی باقی می‌ماند.

در امر رسول اللهجمبنی بر طمانینه در رکوع و اعتدال در بلند شدن از آن، تامل کن که چگونه در رکن بلند شدن از رکوع تنها طمانینه کافی نیست بلکه باید راست و بی‌حرکت مانده و اعتدال را رعایت کند.

می گوییم: بنابراین بین طمانینه و اعتدال جمع می‌شود، بر خلاف کسی که می‌گوید: هرگاه نمازگزار رکوع کرده و از همان حالت رکوع به سجده رود درحالی که سرش را از حالت رکوع برای ایستادن بلند نکرده، نمازش صحیح است.

پس برای مشروعیتِ نماز شخص، مجرد بلند شدن از رکوع اکتفا نمی‌کند، تا اینکه کاملا حالت بلند شدن از رکوع را انجام دهد چنان که پس از رکوع آرام و بی‌حرکت بایستد (معتدل). و این طمانینه و اعتدال وجوب تسبیح در رکوع و سجده و گفتن «سمع الله لمن حمده» و تحمید در حالت قیام «ربنا لك الحمد) را نفی نمی‌کند، چرا که دلایل دیگری از سنت بر آن‌ها اشاره دارد. و کسی که در مورد طمانینه و آرامش و اعتدال سخن گفته و بدان امر کرده است، همان کسی است که به تسبیح در رکوع امر کرده است، چنان که در زمان نازل شدن آیه‌ی ۹۶ سوره واقعه ﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلۡعَظِيمِ ٩٦فرمود([۳۸۰] ): «اجْعَلُوهَا فِي رُكُوعِكُمْ»آن را در رکوعتان قرار دهید. و به تحمید در حالت بلند شدن از رکوع امر کرده و فرمودند([۳۸۱] ): «إِذَا قَالَ الإِمَامُ: سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، فَقُولُوا: رَبَّنَا وَلَكَ الحَمْدُ»«هرگاه امام گفت: سمع الله لمن حمده، پس بگویید: ربنا و لک الحمد.»

بنابراین رسول اللهجما را به رکوع و طمانینه در آن و به تسبیح و تحمید امر نمودند و در مورد بلند شدن از سجده فرمودند: «ثُمَّ ارْفَعْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ جَالِسًا»«سپس از حالت سجده بلند شو و با آرامش بنشین.» و در لفظی دیگر آمده است که فرمودند: «حَتَّى تَعْتَدِلَ جَالِسًا»«تا اینکه راست و بی‌حرکت بنشینی.»

بنابراین به مجرد بلند شدن از رکوع یا سجده به مانند (خمیدگی) تیزی شمشیر، اکتفا نشده تا اینکه طمانینه و اعتدال حاصل شود. پس در حدیث به بلند شدن از رکوع و سجده و طمانینه و اعتدال در آن امر شده است.

و تمسک جستن به اینکه: «هر آنچه از اعمال نماز که در این حدیث نیامده، دلالت بر اسقاط وجوب از آن دارد» نزد هیچیک از ائمه ممکن نیست:

چرا که امام شافعی، خواندن فاتحه و تشهد آخر و درود بر رسول اللهجرا در نماز واجب می‌داند درحالی که در این حدیث هیچ ذکری از آن‌ها نشده است.

و امام ابوحنیفه، نشستن به مقدار تشهد و خروج از نماز با عمل منافی آن را واجب می‌داند، درحالی که در این حدیث هیچ ذکری از آن‌ها نشده است.

و امام مالک، تشهد و سلام را واجب می‌داند، درحالی که این اعمال در این حدیث ذکر نشده‌اند.

و امام احمد، تسبیح در رکوع و سجده و تسمیع «گفتن سمع الله لمن حمده» و تحمید «ربنا لك الحمد» و ذکر «رب اغفر لي» در بین دو سجده را واجب می‌داند، درحالی که در این حدیث به آنها اشاره‌ای نشده است.

بنابراین برای احدی این امکان وجود ندارد که هر آنچه که در این حدیث ذکر نشده را ساقط کند.

اما اگر در مورد نمازی که آن فرد خوانده و رسول اللهجبه وی تا سه بار فرمودند: نماز را دوباره بخوان، گفته شود: رسول اللهجدوبار بر نماز وی اقرار کردند، اگر نمازش باطل می‌بود، بر آن اقرار نمی‌کردند چرا که آنحضرتجبر باطل اقرار نمی‌کنند.

در پاسخ گفته شده: چگونه رسول اللهجبر نماز وی اقرار کردند درحالی که به وی فرمودند: «ارْجِعْ فَصَلِّ فَإِنَّكَ لَمْ تُصَلِّ»«بازگرد و نماز بگزار، براستی که تو نماز نخواندی.» رسول اللهجوی را به دوباره خواندن نماز امر کردند و اسم صلاة و نماز را که برای این عمل تشریع شده، از عمل وی نفی کردند؛ پس کدام انکار رساتر و بلیغ‌تر از این می‌باشد؟

و اگر گفته شود: رسول اللهجعمل وی را در هنگام نماز، بر وی انکار نکردند.

در پاسخ گفته شده: آری رسول اللهجبا وی این گونه برخورد نکردند تا اینکه موجب بیزاری و دلسردی وی نگردد و آن گونه که شایسته است با اختیار و اعتماد به نفس به تعلیم روی آورد. همچون عدم انکار آنحضرتجبر کسی که در مسجد ادرار کرد، تا اینکه از آن عمل فارغ شد و سپس وی را تعلیم دادند و این از لطف و احسان و کمال روش تربیتی تعلیمی رسول الله صلوات الله و سلامه علیه بود.

اما اگر گفته شود: اگر نمازش باطل بود، چرا رسول اللهجدر هنگام نمازش به وی نفرمودند که نمازت را قطع کن؟

در پاسخ گفته شده: رسول اللهجبه کسی که در مسجد ادرار می‌کرد در حین ادرار کردنش نفرمودند که دست نگه دار و ادرارت را قطع کن، درحالی که تذکر دادن در این مورد سزاوارتر و شایسته‌تر است.

آری اگر رسول اللهجبر این نماز اقرار می‌کرد و به اعاده‌ی آن امر نکرده و اسم نماز شرعی را از آن نفی نمی‌کرد، در آن برای شما دلیلی بود تا بدان تمسک جویید.

اما اگر گفته شود: این سخن رسول اللهج«لم تصل»نماز نگزاردی؛ بدین معنا می‌باشد که نمازی کامل نخواندی.

در پاسخ گفته شده: محال است که نماز وی صحیح بوده و تنها به سبب ترک برخی از مستحباتش، رسول اللهجبه وی فرموده باشند: «بازگرد و نمازبگزار، درحقیقت نماز نگزاردی.» و این مقوله در نهایت بطلان می‌باشد.

و از رفاعه بن رافع روایت است([۳۸۲] ): روزی همراه رسول اللهجدرحالی که در مسجد نشسته بودیم، فردی که گویا بدوی بود، آمده و نماز را کوتاه و خفیف (در تعدیل ارکان) گزارد، سپس بازگشته به رسول اللهجسلام کرد. رسول اللهجفرمودند: «وَعَلَيْكَ، فَارْجِعْ فَصَلِّ فَإِنَّكَ لَمْ تُصَلِّ»«علیک السلام، بازگرد و نماز بگزار، براستی که تو نماز نگزاردی.» پس دو یا سه بار نماز خواند و هر بار نزد ایشان آمده و بر آنحضرتجسلام می‌کرد و در هر بار رسول اللهجمی‌فرمودند: «وَعَلَيْكَ، فَارْجِعْ فَصَلِّ فَإِنَّكَ لَمْ تُصَلِّ». مردم ترسیدند و بر آن‌ها دشوار آمد و گمان کردند که هرکس نمازش را خفیف و کوتاه بخواند، درحقیقت نماز نخوانده است؛ آن مرد در بار آخر گفت: شیوه‌ی صحیح نماز را به من نشان بده و مرا تعلیم بده، زیرا من بشری هستم که گاهی بر صواب و گاهی بر خطا می‌باشم. پس رسول اللهجفرمودند: «أَجَلْ إِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ فَتَوَضَّأْ كَمَا أَمَرَكَ اللَّهُ، ثُمَّ تَشَهَّدْ فَأَقِمْ أَيْضًا، فَإِنْ كَانَ مَعَكَ قُرْآنٌ فَاقْرَأْ، وَإِلَّا فَاحْمَدِ اللَّهَ وَكَبِّرْهُ وَهَلِّلْهُ، ثُمَّ ارْكَعْ فَاطْمَئِنَّ رَاكِعًا، ثُمَّ اعْتَدِلْ قَائِمًا، ثُمَّ اسْجُدْ فَاعْتَدِلْ سَاجِدًا، ثُمَّ اجْلِسْ فَاطْمَئِنَّ جَالِسًا، ثُمَّ قُمْ، فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ فَقَدْ تَمَّتْ صَلَاتُكَ، وَإِنْ انْتَقَصْتَ مِنْهُ شَيْئًا انْتَقَصْتَ مِنْ صَلَاتِكَ»«آری، هرگاه برای نماز برخاستی، همانطور که الله متعال تو را امر کرده، وضو بگیر، سپس شهادتین را بگو و بایست، سپس اگر قرآن حفظ داری، بخوان وگرنه الحمدلله و الله اکبر و لاإله إلاالله بگو. سپس رکوع کن و در رکوع آرام بگیر، سپس راست بایست، پس از آن سجده کن و اعتدال را در حالت سجده رعایت کن، سپس بنشین و در این حالت آرام بگیر، سپس برخیز؛ پس هرگاه این گونه عمل کردی، نمازت کامل و تمام می‌شود و اگر چیزی از آن‌ها را از نمازت کم کنی، از نمازت چیزی را کم کرده‌ای.»

رفاعه می‌گوید: این عمل که هرکس از این اعمال چیزی را بکاهد، در واقع از نمازش چیزی را کاسته است، برای مردم راحت‌تر و آسان‌تر از این بود که کسی که نمازش را کوتاه و خفیف بخواند، درحقیقت نماز نخوانده و همه‌ی نمازش ناقص و ناتمام است.

و در روایت ابوداود آمده است: «وتقرأ بما شئت من القرآن، ثم تقول: اَللهُ أَكْبَرُ»«و آنچه را که از قرآن می‌خواهی، بخوان، سپس الله اکبر بگو.» و در روایت دیگری آمده است: «فَإِنْ كَانَ مَعَكَ قُرْآنٌ فَاقْرَأْ بِهِ»«پس اگر قرآن از حفظ داشتی، آن را بخوان([۳۸۳] ).»

و در روایت احمد آمده است([۳۸۴] ): «إِذَا اسْتَقْبَلْتَ الْقِبْلَةَ فَكَبِّرْ، ثُمَّ اقْرَأْ بِأُمِّ الْقُرْآنِ، ثُمَّ اقْرَأْ بِمَا شِئْتَ، فَإِذَا رَكَعْتَ، فَاجْعَلْ رَاحَتَيْكَ عَلَى رُكْبَتَيْكَ، وَامْدُدْ ظَهْرَكَ وَمَكِّنْ لِرُكُوعِكَ، فَإِذَا رَفَعْتَ رَأْسَكَ فَأَقِمْ صُلْبَكَ حَتَّى تَرْجِعَ الْعِظَامُ إِلَى مَفَاصِلِهَا، وَإِذَا سَجَدْتَ فَمَكِّنْ لِسُجُودِكَ، فَإِذَا رَفَعْتَ رَأْسَكَ، فَاجْلِسْ عَلَى فَخِذِكَ الْيُسْرَى، ثُمَّ «ص:۳۲۹» اصْنَعْ ذَلِكَ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ وَسَجْدَةٍ»«وقتی رو به قبله کردی، تکبیر بگو، سپس ام القرآن (سوره فاتحه) را بخوان و پس از آن هرچه از قرآن که می‌خواهی بخوان؛ وقتی که رکوع کردی، کف دستانت را بر زانوهایت قرار بده و پشت خود را پهن و دراز کن و رکوعت را مستحکم و استوار کن. وقتی که سرت را از رکوع بلند کردی کمرت را راست کن چنان که استخوانها به مفاصل خود بازگردند، پس هرگاه سجده کردی، سجده‌ات را محکم و استوار کن و هرگاه سرت را از سجده بلند کردی بر ران چپ خود بنشین و پس از این در هر رکوع و سجده این گونه عمل کن.»

و اگر این فرموده‌ی رسول اللهجدر این حدیث «فَتَوَضَّأْ كَمَا أَمَرَكَ اللَّهُ»را بر رهنمود ایشان در صفا و مروه - «ابدؤوا بما بدأ الله به»«از آن چیزی آغاز کنید که الله متعال از آن شروع کرده است»- ضمیمه کنیم، وجوب وضو به ترتیبی که الله متعال آن را در قرآن (مائده ۶) ذکر کرده است، حاصل می‌شود.

و این فرموده‌ی رسول اللهجدر حدیث: «اقْرَأْ بِأُمِّ الْقُرْآنِ، ثُمَّ اقْرَأْ بِمَا شِئْتَ»قیدی برای این سخن مطلق می‌باشد که فرمودند: «اقْرَأْ بِمَا تَيَسَّرَ مَعَكَ مِنَ القُرْآنِ». و در واقع معنای این فرموده‌ی رسول اللهج«وتقرا بما شئت من القرآن»و اینکه فرمودند: «فَإِنْ كَانَ مَعَكَ قُرْآنٌ فَاقْرَأْ، وَإِلَّا فَاحْمَدِ اللَّهَ وَكَبِّرْهُ وَهَلِّلْهُ»خواندن ام القرآن می‌باشد.

بنابراین الفاظ متفاوت احادیث یکدیگر را تبیین کرده و مقصود رسول اللهجرا نیز روشن می‌کنند، از اینرو جایز نیست که لفظی گرفته شود و بقیه الفاظ ترک شوند.

و این فرموده‌ی رسول اللهج: «ثم تقول: اَللهُ أَكْبَرُ»دلیلی بر آن است که تنها این لفظ و نه غیر آن برای ورود به نماز اختصاص یافته است که در واقع همان تکبیر معهودی است که در فرموده‌ی ایشان آمده است: «تحریمها، اَللهُ أَكْبَرُ»«نماز با گفتن الله اکبر آغاز می‌شود.»

و این فرموده‌ی رسول اللهج: «فَإِذَا رَفَعْتَ رَأْسَكَ فَأَقِمْ صُلْبَكَ حَتَّى تَرْجِعَ الْعِظَامُ إِلَى مَفَاصِلِهَا»در وجوب بلند کردن سر از رکوع و اعتدال و طمانینه پس از آن صریح می‌باشد.

و از ابی مسعود البدریسروایت است که رسول اللهجفرمودند([۳۸۵] ): «لَا تُجْزِئُ صَلَاةُ الرَّجُلِ حَتَّى يُقِيمَ ظَهْرَهُ فِي الرُّكُوعِ وَالسُّجُودِ»«نماز کسي که در رکوع و سجود، پشتش را راست نکند درست نيست.»

و این نص صریحی در رکن بودن بلند شدن از رکوع و سجده و طمانینه و اعتدال در آن‌ها می‌باشد به گونه‌ای که نماز تنها با آن‌ها صحیح می‌باشد.

و از علی بن شیبان روایت است که گفت([۳۸۶] ): با هدف بیعت با رسول اللهجخارج شدیم تا اینکه بر ایشان وارد شده و بیعت کردیم و پشت سر ایشان نماز خواندیم که آنحضرت با گوشه‌ی چشم به مردی نگریست که پشتش را براي رکوع و سجود صاف نمي‌کرد. چون نماز تمام شد، فرمودند: «يَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ لَا صَلَاةَ لِمَنْ لَا يُقِيمُ صُلْبَهُ فِي الرُّكُوعِ وَالسُّجُودِ»«ای گروه مسلمانان، برای کسی که در رکوع و سجود پشتش را صاف و راست نکند، نمازی نیست.»

و این فرموده‌ی رسول اللهج«لا صلاة»به معنای [لا تجزئ] می‌باشد. به این دلیل که رسول اللهجفرمودند: «لَا تُجْزِئُ صَلَاةُ الرَّجُلِ حَتَّى يُقِيمَ ظَهْرَهُ فِي الرُّكُوعِ وَالسُّجُودِ». و لفظی که احمد از این حدیث روایت کرده آن است که([۳۸۷] ): «لَا يَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَى رَجُلٍ لَا يُقِيمُ صُلْبَهُ بَيْنَ رُكُوعِهِ وَسُجُودِهِ»«الله عزوجل به فردی که بین رکوع و سجده اش، کمر و پشتش را صاف و راست نمی‌کند، نگاه نمی‌کند.» و از ابوهریرهسروایت است که رسول اللهجفرمودند([۳۸۸] ): «لَا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَى صَلَاةِ رَجُلٍ لَا يُقِيمُ صُلْبَهُ بَيْنَ رُكُوعِهِ وَسُجُودِهِ»«الله متعال به نماز کسی که در بین رکوع و سجده اش، کمر و پشتش را صاف و راست نمی‌کند، نگاه نمی‌کند.» و در سنن بیهقی([۳۸۹] ) از جابر بن عبداللهسروایت است که رسول اللهجفرمودند: «لَا تُجْزِي صَلَاةٌ لَا يُقِيمُ الرَّجُلُ فِيهَا صُلْبَهُ فِي الرُّكُوعِ وَالسُّجُودِ»«نماز کسی که کمرش را در رکوع و سجده صاف و راست نمی‌کند، درست نیست.»

رسول اللهجاز نوک زدن همچون کلاغ در نماز نهی کرده و خبر داده‌اند که چنین نمازی، نماز منافقین می‌باشد. در مسند و سنن([۳۹۰] ) از عبدالرحمن بن شبل روایت است که: رسول اللهجاز نوک زدن همچون کلاغ (بدون تعدیل و آرامش) و فرش کردن بازوها به زمین مانند درنده‌ها به هنگام سجده و از اختصاص دادن مکانی در مسجد همچون شتر که مکانی را برای خود معین می‌کند، نهی کرده است.

این حدیث متضمن نهی از تشبه به حیوانات در نماز می‌باشد، نهی از تشبه به کلاغ در نوک زدن و به حیوانات درنده در فرش کردن بازوها به هنگام سجده و در لازم گرفتن مکانی معین برای خود، همچون شتر که مکانی معین را برای اقامتش مشخص می‌کند.

و در حدیثی دیگر، رسول اللهجاز اقعاء همچون اقعاء سگ و چون روباه نگریستن و رفع یدین کردن به هنگام سلام دادن همچون دم اسب، نهی کردند([۳۹۱] ).

بنابراین از تشبه به این شش حیوان نهی شده است. (اسب، سگ، شتر، روباه، کلاغ، درندگان). اما وصف نمازی که شبیه نوک زدن کلاغ بوده و چنین نمازی در زمره‌ی نماز منافقین به شمار آمده است، در صحیح مسلم می‌باشد. از علاء بن عبدالرحمن روایت است که وی به خانه‌ی انس بن مالکسدر بصره وارد شد، درحالی که از نماز ظهر فارغ شده بود. علاء می‌گوید: زمانی که بر وی وارد شدیم، گفت: آیا نماز عصر را خواندید؟ گفتیم: اندکی است که از نماز ظهر فارغ شدیم. گفت: پیش روید و نماز عصر را بخوانید، پس برخاسته و نماز گزاردیم. چون از نماز فارغ شدیم، گفت: از رسول اللهجشنیدم که فرمودند([۳۹۲] ): «تِلْكَ صَلَاةُ الْمُنَافِقِ، يَجْلِسُ يَرْقُبُ الشَّمْسَ حَتَّى إِذَا كَانَتْ بَيْنَ قَرْنَيِ الشَّيْطَانِ، قَامَ فَنَقَرَهَا أَرْبَعًا، لَا يَذْكُرُ اللهَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا»«آن نماز منافق می‌باشد که می‌نشیند و در انتظار خورشید است تا اینکه بین دو شاخ شیطان قرار می‌گیرد، پس برخاسته و با سرعت چهار رکعت می‌خواند و در آن الله متعال را جز اندکی یاد نمی‌کند.»

همچنین قول ابن مسعودسکه ذکر آن گذشت و فرمود: «ما (صحابه) می‌دیدیم که جز منافقی که نفاقش آشکار بود، کسی از نماز جماعت تخلف نمی‌کرد.»

و براستی الله متعال در سوره نساء آیه ۱۴۲ می‌فرمایند: ﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ يُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَهُوَ خَٰدِعُهُمۡ وَإِذَا قَامُوٓاْ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ قَامُواْ كُسَالَىٰ يُرَآءُونَ ٱلنَّاسَ وَلَا يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ إِلَّا قَلِيلٗا ١٤٢«بي گمان منافقان (نشانه-هاي شان را مي‌نمايانند و كفر خويش را پنهان مي‌دارند و به خيال خام خود) خدا را گول مي‌زنند! درحالي كه خداوند (خون‌ها و اموال شان را در دنيا محفوظ مي‌نمايد و در آخرت دوزخ را براي آنان مهيّا مي‌دارد و بدين وسيله) ايشان را گول مي‌زند. منافقان هنگامي كه براي نماز برمي‌خيزند، سست و بي‌حال به نماز مي‌ايستند و با مردم ريا مي‌كنند (و نمازشان به خاطر مردم است؛ نه به خاطر خدا) و خداي را كمتر ياد مي‌كنند و جز اندكي به عبادت او نمي‌پردازند.»

[۳۷۷] البخاري (۷۹۳) (۶۶۶۷) (۷۵۶) ومسلم في الصلاة (۳۹۷) وأبوداود (۸۵۶) وابن ماجه (۱۰۶۰) والترمذي (۲۰۳) والنسائي (۸۸۴). [۳۷۸] مسلم في الصلاة (۳۹۵). [۳۷۹] البخاري في الأذان (۷۵۶) ومسلم في الصلاة (۳۹۴). [۳۸۰] أبوداود في الصلاة (۸۶۹) وابن ماجه في اقامة الصلاة (۸۸۷) وصحيح ابن خزيمة (۶۰۰) والحاكم۲/۴۷۷ ووافقه الذهبي، قلت: ومعناه عند مسلم في صلاة المسافرين (۷۷۲). [۳۸۱] الحديث بهذا اللفظ أخرجه الترمذي في الصلاة (۲۶۷) وأخرجه البخاري (۷۹۶) ومسلم (۴۰۹) بدون الواو قبل لك، ربنا لك الحمد، وهي ثابتة في غير هذاالحديث عندهما. [۳۸۲] المسند (۱۸۹۹۷) والترمذي في الصلاة (۳۰۲) وحسنه. وأبوداود في الصلاة (۸۵۸) ومابعده. والنسائي (۱۰۵۳) وصححه ابن حبان (۱۷۸۷) والحاكم (۱/۲۴۱-۲۴۲) وابن خزيمة (۵۴۵). [۳۸۳] أبوداود (۸۶۱). [۳۸۴] المسند (۱۸۹۹۵). [۳۸۵] المسند (۱۷۰۷۳) والترمذي في الصلاة (۲۶۵) وقال: حسن صحيح. وأبوداود في الصلاة (۸۵۵) وابن ماجه في اقامة الصلاة (۸۷۰) والنسائي في الافتتاح (۱۰۲۷) وصححه ابن حبان (۱۸۹۲) وابن خزيمة (۵۹۱). [۳۸۶] مسند أحمد (۱۶۲۹۷) وابن ماجه في اقامة الصلاة (۸۷۱) وفي زوائده: اسناده صحيح ورجاله ثقات. وابن أبي شيبة (۲۹۵۷) وصححه ابن حبان (۱۸۹۳) وابن خزيمة (۵۹۱) (۵۹۳). [۳۸۷] مسند أحمد (۱۶۲۸۴). [۳۸۸] مسندأحمد (۱۰۷۹۹) وقال الهيثمي في مجمع الزوائد۲/۱۲۰: رواه أحمد من رواية عبدالله بن زيد الحنفي عن أبي‌هريرة ولم أجد من ترجمه. [۳۸۹] السنن البيهقي (۲۷۲۵) وقال: تفرد به يحيي بن أبي بكر. [۳۹۰] مسندأحمد (۱۵۵۳۲) (۱۵۶۶۷) (۲۳۷۵۸) والنسائي في السنن الكبرى (۷۰۰) وأبوداود في الصلاة (۸۶۲) وابن ماجه في إقامة الصلاة (۱۴۲۹). [۳۹۱] مسنداحمد (۸۱۰۶) وصححه احمدشاکر (۸۰۹۱). و نهی از رفع یدین همچون دم اسب در صحیح مسلم (۴۳۱) وارد شده است و معنای آن اشاره کردن با دستها در هنگام سلان دادن می‌باشد، همانگونه که در نص حدیث وارد شده است. و معنای اقعاء، چسباندن دو کپل بر زمین و نصب دو ساق و ران و گذاشتن دو دست بر زمین می‌باشد، همانطور که سگ این عمل را انجام می‌دهد. [۳۹۲] مسلم في المساجد ومواضع الصلاة (۶۲۲).

بنابراین، شش صفت در نماز می‌باشد که از علامات منافقین است:

۱- تنبلی و کسلی به هنگام قیام برای نماز.

۲- در ادای نماز مردم را در نظرگرفتن و ریاکردن.

۳- تاخیر کردن در ادای آن.

۴- به سرعت خواندن آن همچون نوک زدن کلاغ.

۵- ذکر اندک الله متعال در نماز.

۶- و تخلف ورزیدن از خواندن نماز با جماعت.

و از ابی عبدالله اشعریسروایت است([۳۹۳] ) که رسول اللهجبر اصحاب شان نماز گزاردند؛ سپس در میان عده‌ای از آن‌ها نشستند که فردی داخل شده و ایستاد و نماز گزارد، پس رکوع کرده و در ادای سجده عجله می‌کرد درحالی که رسول اللهجبه وی نگاه می‌کردند. پس از نماز فرمودند: «أَتَرَوْنَ هَذَا لَوْ مَاتَ مَاتَ عَلَى غَيْرِ مِلَّةِ مُحَمَّدٍ؟ يَنْقُرُ صَلَاتَهُ كَمَا يَنْقُرُ الْغُرَابُ الدَّمَ، إِنَّمَا مَثَلُ الَّذِي يُصَلِّي وَلَا يَرْكَعُ، وَيَنْقُرُ فِي سُجُودِهِ كَالْجَائِعِ لَا يَأْكُلُ إِلَّا تَمْرَةً أَوْ تَمْرَتَيْنِ، فَمَاذَا تُغْنِيَانِ عَنْهُ فَأَسْبِغُوا الْوُضُوءَ، وَيْلٌ لِلْأَعْقَابِ مِنَ النَّارِ، وَأَتِمُّوا الرُّكُوعَ وَالسُّجُودَ»«آیا این مرد را می‌بینید که اگر با این حال بمیرد، بر غیر از امت محمد مرده است؟ نمازش را چنان با عجله می‌خواند که گویا در نماز همچون کلاغی است که به خون نوک می‌زند. مثال کسی که نماز می‌خواند و رکوع نمی‌کند و در سجودش نوک می‌زند، مانند گرسنه ای است که یک یا دو عدد خرما می‌خورد ولی سودی در رفع گرسنگی وی ندارد. پس به طور کامل وضو کنید، وای از آتش جهنم بر کسانی که قوزکهای پای خود را به هنگام وضو گرفتن نمی‌شویند. و رکوع و سجده را کامل کرده و به تمامی انجام دهید.»

ابوصالح می‌گوید: به ابوعبدالله اشعری گفتم: چه کسی این حدیث را برای تو روایت کرده؟ گفت: امیران سپاهیان، خالد بن ولید، عمرو بن عاص، شرحبیل بن حسنه و یزید بن ابی سفیان ش. هریک از آن‌ها این حدیث را از رسول اللهجشنیده است.

بنابراین رسول اللهجخبر دادند، کسی که نماز را با سرعت همچون کلاغی که نوک می زند، می خواند، اگر در این حالت بمیرد، بر غیر اسلام مرده است. (چرا که در واقع این گونه نماز خواندنش باطل بوده و سودی به وی نمی‌رساند، گویا که نماز نخوانده است).

و در صحیح بخاری([۳۹۴] ) از زید بن وهب روایت است که حذیفه مردی را دید که رکوع و سجده‌اش را کامل نکرده و ناقص انجام می‌دهد، پس به وی گفت: «نماز نگزاردی، اگر بمیری بر آیینی جز آیینی که الله عزوجل محمد را بر آن فرستاده، مرده‌ای.» و در سنن نسائی([۳۹۵] ) آمده است که حذیفه بدان مرد گفت: چه مدت است که این گونه نماز می‌خوانی؟ گفت: مدت چهل سال است. فرمود: چهل سال است که نماز نخواندی و اگر درحالی بمیری که چنین نماز گزاردی، به یقین که به طریقه‌ای غیر از روش رسول اللهجمرده‌ای.

و اگر نماز کسی که با عجله و همچون نوک زدن کلاغ نماز می‌خواند، صحیح می‌بود، با اینگونه نماز خواندن از فطرت اسلام خارج نمی‌شد.

و رسول اللهجدزد نماز را شرورتر از دزد اموال قرار دادند. در مسند([۳۹۶] ) از ابی قتاده روایت است که رسول اللهجفرمودند: «أَسْوَأُ النَّاسِ سَرِقَةً الَّذِي يَسْرِقُ مِنْ صَلَاتِهِ»«بدترین مردم در دزدی، کسی است که از نمازش دزدی می‌کند.» گفتند: یا رسول الله، چگونه از نماز دزدی می‌شود؟ فرمودند: «لَا يُتِمُّ رُكُوعَهَا وَلَا سُجُودَهَا»«رکوع و سجده آن کامل و به تمامی انجام نمی‌شود.» یا اینکه فرمودند: «لَا يُقِيمُ صُلْبَهُ فِي الرُّكُوعِ وَالسُّجُودِ»«کمرش در رکوع و سجده صاف نمی‌گردد.»

رسول اللهجدر این حدیث تصریح نمودند که حال چنین شخصی بدتر از دزد و سارق اموال می‌باشد و شکی نیست که دزدِ دین بدتر و شرور‌تر از دزد دنیا نیز می‌باشد.

و در مسند([۳۹۷] ) از سالم بن ابی الجعد از سلمان فارسیسروایت است که رسول اللهجفرمودند: «الصَّلَاةُ مِكْيَالٌ، فَمَنْ وَفَى وَفَى لَهُ وَمَنْ طَفَّفَ فَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا قَالَ اللَّهُ فِي الْمُطَفِّفِينَ»«نماز ملاک و معیار و میزان است، پس هرکس بدان وفا کند، نماز نیز بدو وفا می‌کند و هرکس از آن بکاهد، براستی می‌دانید که الله متعال در مورد مطففین چه فرموده است.»

مالک می‌گوید: گفته می‌شود در هر چیزی وفاء و تطفیف می‌باشد، پس وقتی الله متعال کاهندگان از اموال را به ویل وعده داده، چه گمانی در مورد کسانی که از نماز خود می‌کاهند، می‌باشد؟

ابوجعفر عقیلی از احوص بن حکیم از خالد بن معدان از عبادة بن صامتساز رسول‌اللهجروایت می‌کند که فرمودند([۳۹۸] ): «إِذَا تَوَضَّأَ الْعَبْدُ فَأَحْسَنَ وُضُوءَهُ، ثُمَّ قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ فَأَتَمَّ رُكُوعَهَا، وَسُجُودَهَا، وَالْقِرَاءَةَ فِيهَا، قَالَتْ لَهُ الصَّلَاةُ: حَفِظَكَ اللَّهُ كَمَا حَفِظْتَنِي، ثُمَّ أُصْعِدَ بِهَا إِلَى السَّمَاءِ لَهَا ضَوْءٌ وَنُورٌ، وَفُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، فَتَشْفَعُ لِصَاحِبِهَا، وَإِذَا ضَيَّعَ وَضُوءَهَا، وَرُكُوعَهَا، وَسُجُودَهَا، وَالْقِرَاءَةَ فِيهَا، قَالَتْ لَهُ الصَّلَاةُ: ضَيَّعَكَ اللَّهُ كَمَا ضَيَّعْتَنِي ثُمَّ أُصْعِدَ بِهَا إِلَى السَّمَاءِ وَعَلَيْهَا ظُلْمَةٌ فَغُلِّقَتْ دُونَهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ ثُمَّ تُلَفُّ كَمَا يُلَفُّ الثَّوْبُ الْخَلِقُ، ثُمَّ يُضْرَبُ بِهَا وَجْهُ صَاحِبِهَا»«هرگاه بنده وضو کرده و وضویش را نیکو گرداند، سپس برای نماز بایستد و رکوع و سجده و قرائت را به تمامی و کمال انجام دهد، نماز به وی می‌گوید: همانطور که مرا حفاظت کردی، الله تو را حفاظت کند. سپس نمازش درحالی که برای وی نور و روشنایی می‌باشد به سوی آسمان بالا برده شده و درهای آسمان برای آن باز می‌شود تا اینکه در نهایت به سوی الله متعال منتهی می‌گردد و برای صاحبش شفاعت می‌کند. و هرگاه وضو و رکوع و سجده و قرائت در نماز را ضایع کند، نماز به وی می‌گوید: همانطور که مرا ضایع گرداندی، الله متعال تو را ضایع کند، سپس نمازش به سوی آسمان بالا برده می‌شود درحالی که تاریکی بر آن می‌باشد و درهای آسمان بر آن بسته می‌شود، سپس نمازش همچون پارچه ای کهنه پیچیده شده و برصورت صاحبش زده می‌شود.»

و امام احمد در روایت مهنا بن یحیی الشامی می‌گوید: حدیث این گونه وارد شده است: «إذا توضأ فأحسن الصلاة»«هرگاه وضو کرده و نمازش را نیکو گرداند.» سپس آن را به صورت تعلیقی ذکر می‌کند([۳۹۹] ).

[۳۹۳] ابن خزيمة (۶۶۵) وعزاه الهيثمي في مجمع الزوائد۲/۱۲۲للطبراني وأبي يعلى وحسن إسناده. السنن الكبرى للبيهقي (۲۵۷۳) والمعجم الكبير للطبراني (۳۸۴۰) ومسند أبي يعلى (۷۱۸۴) (۷۳۵۰) ومسند الشاميين (۱۶۲۴). [۳۹۴] البخاري في الأذان (۷۹۱). [۳۹۵] سنن النسائي (۱۳۱۲). [۳۹۶] مسند أحمد (۲۲۶۴۲) وصححه الحاكم۱/۲۲۹ ووافقه الذهبي وابن خزيمة (۶۶۳) وقال الهيثمي في مجمع الزوائد۲/۱۲۰: رواه أحمد والطبراني ورجاله رجال الصحيح. السنن الكبرى للبيهقي (۳۹۹۶) والمعجم الكبير (۳۲۸۳) والمعجم الأوسط (۸۱۷۹) والمستدرك على الصحيحين (۸۳۵). [۳۹۷] لم أجد من حديث سلمان رضي الله عنه من المسند وأخرجه عبدالرزاق (۳۷۵۰) والبيهقي في السنن الكبرى (۳۵۸۶) وابن أبي شيبة (۲۹۷۹) كلهم أوردوه من طريق سالم بن أبي الجعد عن سلمان موقوفًا. [۳۹۸] العقيلي في الضعفاء الكبير (۱۴۵)۱/۱۲۱وقال: فلا يتابع أحوص علىه ولا يعرف إلا به، وأورده الهيثمي في مجمع الزوائد۲/۱۲۲وقال: رواه الطبراني في الكبير والبزار بنحوه وفيه الأحوص بن حكيم وثقه ابن المديني والعجلي وضعفه جماعة وبقية رجاله موثقون. شعب الإيمان (۲۸۷۱) ومسند أبي داود الطيالسي (۵۸۶) ومسندالشاميين (۴۲۷). [۳۹۹] في كتاب الصلاة من روايه مهنا بن يحيي الشامي عند ترجمته في كتاب طبقات الحنابله لابن أبي يعلى۱/۳۶۴ وأوله: [إن العبد إذا صلى فأحسن الصلاة] .