نماز و حکم تارک آن

فهرست کتاب

رد بر ادله‌ی قائلین به مخفف گزاردن نماز:

رد بر ادله‌ی قائلین به مخفف گزاردن نماز:

قائلین به تکمیل نماز می‌گویند: نماز بر این طریق و ترتیب وضع شده است چنان که ممکن نیست، آنچه از مقاصد نماز ذکر کردیم - با وجودی که تنها جزئی از قدر و منزلت و حقیقت نماز بود - حاصل شود مگر با اتمام و اکمال و به آرامی و بدون شتاب گزاردن آن، همانطور که رسول اللهجانجام دادند. و محال است آنچه ذکر نمودیم با نمازی عجولانه و با شتاب و مخفف که از شهوت امام و مامومین برخاسته، حاصل گردد. و هرکس بخواهد این نماز را بگزارد، چاره‌ای جز طولانی کردن آن ندارد. و نمازی که در آن حرج و مشقت باشد، همچون نماز مسافر و معذور، از آن استثنا می‌باشد.

اما استدلال تان به احادیثی که امر به ایجاز و اختصار می‌کند: براستی بیان نمودیم که درحقیقت، اختصار آنچیزی است که رسول اللهجآن را انجام دادند و تا هنگام فوت بر آن مداومت کردند و این عمل رسول اللهجمی‌باشد که بیانگر اختصار است و تعریف اختصار به غیر آن، جایز نیست.

اما اینکه رسول اللهجدر نماز صبح، معوذتین را تلاوت کردند، تنها در سفر بوده، همانطور که در حدیث بدان تصریح شده است. و براستی برای مسافر مباح و یا واجب گشته که نماز را به سبب مشقت سفر، قصر کند و برای وی تخفیف در ارکان نماز مباح گشته است. پس چرا به قرائت و تلاوت رسول اللهجدر حَضَر که در نماز صبح صد آیه می‌خواندند، عمل نمی‌کنید؟

اما اینکه رسول اللهجدر نماز صبح سوره‌ی تکویر را تلاوت کردند، اگر در سفر بوده که برای شما دلیلی در آن نیست و اگر در حضر بوده، کسی که این مساله را از رسول اللهجروایت کرده، همان کسی است که روایت نموده آنحضرتجدر نماز صبح شصت تا صد آیه را تلاوت می‌کردند. و روایت کرده که در نماز صبح سوره‌ی «ق» و مانند آن را قرائت می‌کردند. و گاهی که رسول اللهجبه نماز می‌ایستادند و اراده‌ی طولانی کردن آن را داشتند، اگر عارضه ای همچون گریه‌ی کودک و مانند آن پیش می‌آمد، در نماز تخفیف قائل می‌شدند. (و چه بسا که تلاوت سوره‌ی تکویر بدین سبب بوده است).

اما حدیثی که بدین اشاره دارد که رسول اللهجدر رکوع و سجده سه بار تسبیح می‌گفتند، ثابت نبوده و بلکه احادیث صحیح بر خلاف آن می‌باشد و السعدی که راوی حدیث می‌باشد، مجهول بوده و حال وی شناخته نشده است. و براستی که انسسفرمود: «عمر بن عبدالعزیز در نماز شبیه‌ترین مردم به رسول اللهجبود درحالی که مقدار رکوع و سجده اش، حدود ده تسبیح بود.» و اگر روایت سعدی از پدر یا عمویش ثابت شود، انسسدر این موضوع از وی داناتر می‌باشد. و براستی که علم کسی که ده سال همراه رسول اللهجبوده کجا و علم کسی که جز یک یا چند نماز همراه رسول اللهجبوده، کجا؟

و از طرفی عموی این سعدی یا پدرش از جمله‌ی مشاهیر صحابه نبوده که مداومت و ملازمت وی با رسول اللهجهمچون ملازمت انس و براء بن عازب و ابوسعید خدری و عبدالله بن عمر و زید بن ثابت شو غیر این‌ها از صحابه باشد که صفت نماز رسول اللهجو اندازه‌ی آن را ذکر کرده‌اند. و چگونه رسول اللهجبعد از رکوع به گونه‌ای می‌ایستادند که گمان می‌شد، فراموش کردند که به سجده بروند، درحالی که در رکوع سه تسبیح می‌گفتند؟! که در این حالت (و با این ادعا) قیام پس از رکوع را چندین برابر رکوع و همچنین نشستن بین دو سجده را چندین برابر سجده قرار می‌دادند به گونه‌ای که گمان می‌شد به اشتباه افتاده‌اند. درحالی که تردیدی نیست که رکوع و سجده‌ی رسول اللهجمتناسب با قیام آنحضرتجبعد از رکوع و نشستن بین دو سجده شان متناسب با سجده بوده است، تا اینکه شما اطاله‌ی این دو رکن را مکروه دانسته و عده‌ای از شما غلو کرده و نماز را با طولانی کردن رکوع و سجده باطل می‌دانند درحالی که براء بن عازبسشاهد تناسب رکوع و سجده‌ی رسول اللهجبا قیام شان بوده است و در اینصورت محال است که مقدار آن به اندازه سه تسبیح بوده باشد و شاید که یک بار آن را به سبب عارضه‌ای خفیف گزاردند و همان را عموی سعدی یا پدرش دیده و از آن خبر داده است.

و رسول اللهجاین گونه حکم نمودند که طول نماز انسان از فهم و فقه او می‌باشد و این حکم سزاوارتر از آن است که به قِلت فهم و فقه تخفیف دهنده‌ی نماز حکم شود. و حکم رسول اللهجهمان حکم حق است و آنچه مخالف با آن باشد، حکمی باطل و جائر می‌باشد. مسلم در صحیحش([۴۷۷] ) از عمار بن یاسرسروایت می‌کند که رسول اللهجفرمودند: «إِنَّ طُولَ صَلَاةِ الرَّجُلِ، وَقِصَرَ خُطْبَتِهِ، مَئِنَّةٌ مِنْ فِقْهِهِ، فَأَطِيلُوا الصَّلَاةَ، وَاقْصُرُوا الْخُطْبَةَ»«براستی طول نماز انسان و کوتاه کردن خطبه، نشانه و علامت فقه وی می‌باشد، پس نماز را طولانی بگزارید و خطبه را کوتاه کنید.»

اما نزد دزدان نماز، عجله کردن در نماز از علامات فقه می‌باشد و نزد آن‌ها هرگاه شخصی از ارکان و سجده و رکوع نماز دزدی کند، این دزدی وی علامت برتری و فقه وی می‌باشد. و در صحیح ابن حبان و سنن نسائی([۴۷۸] ) از عبدالله بن ابی اوفی روایت است که می گوید: «رسول اللهجبسیار ذکر می‌کردند و به ندرت پیش می‌آمد که سخنی بگویند که در آن فایده‌ای نباشد و نماز را طولانی می‌گزاردند و خطبه را کوتاه می‌کردند و از اینکه در کنار زنی ضعیف یا مسکینی راه رفته و نیازش را برطرف کند، تکبر نمی‌ورزیدند.»

آری، این عمل رسول اللهجو آنهم کلام ایشان در مورد نمازی همچون جمعه که مردم برای آن گردهم می‌آیند، می‌باشد و رسول اللهجدر نماز جمعه، سوره‌ی منافقون را به طور کامل تلاوت می‌کردند([۴۷۹] ). و هرگز حتی در یک جمعه هم به سه آیه آخر این دو سوره اکتفا نکردند. درحالی که بسیاری از مردم سنن ایشان را تعطیل کرده و به آیات آخر این دو سوره اکتفا کرده و هرگز آن‌ها را به طور کامل تلاوت نمی‌کنند.

همچنین رسول اللهجدر نماز صبح روز جمعه، سوره‌ی ﴿الٓمٓ ١ تَنزِيلُیا سجده و ﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِرا به طور کامل در دو رکعت تلاوت می‌کردند. با این که قرائت آنحضرت همراه با آرامش و تانی بود([۴۸۰] ). که بسیاری از ائمه جماعات این کیفیت را تعطیل کرده و بر این و آن اکتفا کرده و بر یکی از دو سوره در هر دو رکعت کفایت می‌کنند. و بسیاری هم که هر دو سوره را در دو رکعت تلاوت می‌کنند، با سرعت می‌خوانند درحالی که این گونه با شتاب خواندن بر امام مکروه است. و درحقیقت همه‌ی این‌ها فرار از روش رسول اللهجمی‌باشد. چنان که اگر حدیث صحیحی مخالف با آنچه نسبت بدان الفت گرفته و عادت کرده‌اند، برای شان آورده شود، می‌گویند: این حدیث منسوخ و یا خلاف اجماع است. و ملاک و معیار و میزان در نسخ و یا مخالف بودن با اجماع نزد آن‌ها مخالفت با اقوال شان می‌باشد. درحالی که اگر احادیثی که بر تطویل و طولانی گزاردن نماز دلالت دارد، منسوخ باشند، قطعا اصحاب رسول اللهجبدان آگاه‌تر و داناتر بودند و بر کسی که به این احادیث عمل نمی‌کرد، بدان احادیث احتجاج نمی‌کردند و داناترین امت که خلفای راشدین می‌باشند، بدان عمل نمی‌کردند.

و این صدیق امت و شیخ اسلامساست که نماز صبح را در حالی می‌گزارد که در آن سوره‌ی بقره را از اول تا آخر تلاوت می‌کند، با اینکه پشت سر وی، کهنسال و کوچک و نیازمند می‌باشد که به ایشان پس از نماز گفتند: نزدیک بود خورشید طلوع کند. پس فرمود: اگر خورشید طلوع می‌کرد، ما را غافل نمی‌یافت([۴۸۱] ). و منهج و روش خلیفه‌ی راشد، عمر بن خطابسدر این مورد نیز گذشت که در نماز صبح سوره‌ی نحل یا یوسف یا هود یا یونس یا بنی اسرائیل و مانند آن‌ها از سوره‌های دیگر را تلاوت می‌کرد([۴۸۲] ). و حدیث عبدالله بن عمرسگذشت که رسول اللهجبه تخفیف و کوتاه گزاردن نماز امر می‌کردند، درحالی که بر ما با سوره‌ی صافات امامت می‌دانند.

بنابراین آنچه را که رسول اللهجانجام می‌دانند درحقیقت همان چیزی بود که بدان امر کردند. و حکایت ذکر و دعایی که رسول اللهجدر رکن اعتدال پس از رکوع می‌گفتند، گذشت؛ به گونه‌ای که چنان آن را طولانی می‌کردند که مامومین گمان می‌کردند، آنحضرتجبه اشتباه افتاده است. همچنین حدیث ابوسعیدسدر باب نماز ظهر رسول اللهجگذشت که کیفیت آن به گونه‌ای بود که اگر کسی برای رفع حاجت به بقیع می‌رفت و پس از آن نزد اهلش رفته و وضو می‌گرفت و به مسجد می‌آمد، رسول اللهجرا در رکعت اول نماز می‌یافت.

پروردگارا، چقدر عجیب است کسی که اقتدا به رسول اللهجرا در این مساله حرام و یا مکروه می‌داند.

و ما می‌گوییم: هرگز این گونه نیست، سوگند به کسی که محمد را به حق فرستاده است، اقتدا به رسول اللهجدر این مساله مورد رضایت الله متعال می‌باشد گرچه آن را ترک کند، کسی که آن را ترک می‌کند.

اما حدیث سعید بن عبدالرحمن بن ابی العمیاء و وارد شدن سهیل بن ابی امامه بر انس بن مالک که وی نمازی کوتاه، همچون نماز مسافر گزارده و پس از آن فرمود: براستی که این نماز همچون نماز رسول اللهجبود. در این حدیث ابن ابی العمیاء متفرد می‌باشد و این در حالی است که وی شبه مجهول است و همه‌ی احادیث صحیحی که از انسجروایت شده بر خلاف آن می‌باشد. لذا چگونه ممکن است که انس این کلام را گفته باشد درحالی که وی می‌گوید: شبیه‌ترین کسی را که در نماز به رسول اللهجدیده است، عمر بن عبدالعزیز بوده که حدود ده تسبیح در رکوع و سجده می‌گفت؟! و خود نیز از کسانی است که قیامش پس از رکوع به گونه‌ای بود که دیگران گمان می‌کردند که وی دچار فراموشی شده و در بین دو سجده نیز چنین عمل می‌کرد؛ و می‌گفت: از اینکه نماز رسول اللهجرا بر شما بگزارم، دریغ نمی‌ورزم و بر ضایع کردن نماز توسط مردم، گریه می‌کرد.

و آنچه از احادیث صریح و صحیح که گذشت در رد حدیث ابی العمیاء کفایت می‌کند که نه در سند آن‌ها و نه در دلالت شان شبهه‌ای نیست. و در صورتی هم که حدیث ابی العمیاء صحیح باشد – درحالی که از صحت به دور است - واجب است که بر این حمل شود که آن نماز رسول اللهج، سنت راتبه بوده است، همچون سنت صبح و مغرب و عشاء و تحیت المسجد و امثال این‌ها، نه اینکه این همان نمازی بوده که رسول اللهجدائما آن را بر اصحاب می‌گزاردند. و این همان تاویلی است که بطلان آن را از بین برده و سایر احادیث صحیح صریح، آن را بدین معنا بر می‌گرداند. زیرا هیچ شکی نیست که رسول اللهجسنت صبح را کوتاه می‌گزاردند، حتی که ام المومنین عایشهلبا خود می‌گفتند([۴۸۳] ): «آیا رسول الله در نماز ام القرآن را تلاوت کردند؟.» و رسول اللهجنماز را در سفر نیز کوتاه می‌کردند، حتی که گاهی در نماز صبح، معوذتین را تلاوت می‌کردند و هرگاه صدای گریه بچه ای را می‌شنیدند نیز نماز را کوتاه می‌کردند.

از این رو سنت آن است که هرجا رسول اللهجنماز را کوتاه گزاردند، آنجا تخفیف و خلاصه گزاردن نماز سنت است و هرجا که نماز را طولانی گزاردند، آنجا تطویل و طولانی گزاردن نماز سنت می‌باشد و در اغلب اوقات، متوسط گزاردن نماز سنت است. بنابراین آنچه انس آن را انکار کرد، شدت عملی است که شخص با وجود نیاز به خفیف گزاردن نماز، بر خودش سخت گرفته و نماز را کوتاه نمی‌گرداند، که تردیدی نیست چنین عملی خلاف سنت و روش رسول اللهجمی‌باشد.

اما حدیث معاذسو اینکه رسول اللهجبه وی فرمودند: «يَا مُعَاذُ، أَفَتَّانٌ أَنْتَ؟»که دزدان جز به این قسمت از حدیث چنگ نزده و در اول و آخر حدیث تامل نکرده‌اند.

پس قصه‌ی معاذسرا گوش کن: از جابر بن عبداللهسروایت است که گفت([۴۸۴] ): مردی با دو شتر آبکش درحالی که شب فرارسیده بود، آمده و معاذسرا درحالی یافت که نماز عشاء را می‌گزارد. وی شترش را خوابانده و به سوی معاذسرفت. معاذسسوره‌ی بقره یا نساء را تلاوت می‌کرد که آن مرد نمازش را کوتاه گزارد و رفت و چون آگاه شد که معاذساز وی بدگویی کرده، نزد رسول اللهجآمده و از وی شکایت کرد. که رسول اللهجفرمودند: «يَا مُعَاذُ، أَفَتَّانٌ أَنْتَ؟» او «أَفَاتِنٌ»«ای معاذ مردم را به فتنه می‌افکنی یا اینکه فرمودند: فتنه می‌انگیزی.» و سه بار این سخن را تکرار کردند و سپس فرمودند: «فَلَوْلاَ صَلَّيْتَ بِسَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ، وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا، وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى، فَإِنَّهُ يُصَلِّي وَرَاءَكَ الكَبِيرُ وَالضَّعِيفُ وَذُو الحَاجَةِ»پس چرا سوره‌های ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّكَ، ﴿وَٱلشَّمۡسِ وَضُحَىٰهَا ١، ﴿وَٱلَّيۡلِ إِذَا يَغۡشَىٰ ١، را در نماز نخواندی. براستی پشت سر تو پیرمرد و ضعیف و نیازمند نماز می‌گزارد.»

و در مسند امام احمد([۴۸۵] ) از انس بن مالکسروایت است که گفت: معاذ بن جبلسقومش را امامت می‌داد. حرام درحالی که قصد آب دادن نخلش را داشت، وارد مسجد شد تا همراه دیگران نماز بخواند. چون دید معاذ، نماز را طولانی کرد، نمازش را کوتاه گزارد و به نخلش ملحق شد تا آن را آبیاری کند. وقتی که معاذسنماز را به پایان رساند، این مساله برای وی ذکر شد که فرمود: براستی وی منافق است، آیا نماز را به سبب آبیاری نخلش رها می‌کند؟ انس می‌گوید: پس حرام نزد رسول اللهجآمد درحالی که معاذسنزد ایشان بود و گفت: ای پیامبر خدا، من اراده‌ی آبیاری نخلم را داشتم که وارد مسجد شدم تا همراه مردم نماز بگزارم. وقتی که معاذ نماز را طولانی کرد، نمازم را کوتاه گزاردم و به نخلم پیوستم که وی گمان کرده من منافق هستم. سپس رسول اللهجبه معاذسروی آورده و فرمودند: «أَفَتَّانٌ أَنْتَ، أَفَتَّانٌ أَنْتَ، لَا تُطَوِّلْ بِهِمْ، اقْرَأْ: بِسَبِّحْ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا، وَنَحْوِهِمَا»«مردم را در فتنه می‌افکنی، مردم را در فتنه می‌افکنی، نماز را بر آن‌ها طولانی مکن، در نماز سوره‌های ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّكَ ٱلۡأَعۡلَى ١، ﴿وَٱلشَّمۡسِ وَضُحَىٰهَا ١و امثال آن‌ها را بخوان.»

و از معاذ بن رفاعه انصاری از سلیم - مردی از بنی سلمه - روایت است([۴۸۶] ) که وی نزد رسول اللهجآمده و گفت: یا رسول الله، معاذ بن جبلسبعد از اینکه ما می‌خوابیم نزد ما آمده و درحالی که ما در روز مشغول کارهای مان هستیم، برای نماز ندا می‌دهد که به سویش خارج می‌شویم و نماز را بر ما طولانی می‌گزارد. پس رسول اللهجفرمودند: «يَا مُعَاذُ بْنَ جَبَلٍ، لَا تَكُنْ فَتَّانًا، إِمَّا أَنْ تُصَلِّيَ مَعِي، وَإِمَّا أَنْ تُخَفِّفَ عَلَى قَوْمِكَ» «ای معاذ از جمله بیزارکنندگان مباش. یا همراه من نماز بگزار و یا نماز را بر قومت کوتاه بگزار.» سپس فرمودند: «يَا سُلَيْمُ، مَاذَا مَعَكَ مِنَ الْقُرْآنِ؟» «ای سلیم، چه مقدار از قرآن همراه توست؟ (در حافظه داری)» گفت: براستی از الله متعال بهشت را می‌طلبم و از آتش جهنم به او پناه می‌برم. به خدا سوگند، از زمزمه‌ی شما و معاذ و آنچه با آن الله متعال را در نماز می خوانید، چیزی نمی‌دانم و توانایی مناجاتی همچون مناجات شما و معاذ را ندارم. پس رسول اللهجفرمودند: «وَهَلْ تَصِيرُ دَنْدَنَتِي، وَدَنْدَنَةُ مُعَاذٍ إِلَّا أَنْ نَسْأَلَ اللهَ الْجَنَّةَ، وَنَعُوذَ بِهِ مِنَ النَّارِ»«آیا زمزمه من و معاذ را جز این می‌دانی که ما هم از الله متعال بهشت را می‌خواهیم و از آتش جهنم به او پناه می‌جوییم.»

اما اگر در جواب گفته شود: امام احمد از بریده روایت کرده که گفت([۴۸۷] ): معاذ بن جبلجنماز عشاء را بر یارانش درحالی می‌خواند که در آن ﴿ٱقۡتَرَبَتِ ٱلسَّاعَةُرا تلاوت می‌کرد. شخصی قبل از اینکه معاذس از نماز فارغ شود، برخاسته و نماز گزارد و رفت و این مساله موجب شد تا معاذسسخن تندی در مورد وی بگوید. آن شخص برای عذر خواهی نزد رسول اللهجآمده و گفت: من در نخلستانم کار می‌کنم و بر آب آن می‌ترسم. پس رسول اللهجبه معاذسفرمودند: «صَلِّ بِـ ﴿وَٱلشَّمۡسِ وَضُحَىٰهَا ١ وَنَحْوِهَا مِنَ السُّوَرِ»با تلاوت سوره‌ی ﴿وَٱلشَّمۡسِ وَضُحَىٰهَا ١و مانند آن از دیگر سوره‌ها نماز بگزار.»

این اعتراض این گونه پاسخ داده شده: که قصه‌ی معاذستکرار شده و در واقع یک قصه می‌باشد و این جواب در نهایت دوری از صواب می‌باشد. چرا که معاذسبسیار فقیه‌تر از آن بود که رسول اللهجوی را از چیزی نهی کند و باز وی بدان عمل، بازگردد. بهتر از این جواب آن بود که بگویند: وی در رکعت اول سوره‌ی «البقرة» و در رکعت دوم سوره‌ی ﴿ٱقۡتَرَبَتِ ٱلسَّاعَةُرا خوانده است و کسانی که همراه وی در رکعت اول بودند، گفتند که در نماز سوره‌ی بقره را خوانده است و برخی که قرائت وی را در رکعت دوم شنیدند، گفتند: که وی سوره‌ی ﴿ٱقۡتَرَبَتِ ٱلسَّاعَةُرا تلاوت کرده است. آنچه در صحیحین آمده، آن است که وی در نماز سوره‌ی بقره را تلاوت کرده است و برخی از راویان شک کرده و گفته‌اند که سوره‌ی بقره و نساء را تلاوت کرده است و قصه‌ی قرائت ﴿ٱقۡتَرَبَتِ ٱلسَّاعَةُتوسط معاذسدر صحیحین ذکر نشده و آنچه در صحیح آمده است، نسبت بدان سزاوارتر می‌باشد و براستی که جابرسحدیث را حفظ کرده و گفته است: معاذسهمراه رسول اللهجنماز عشاء را می‌گزارد و سپس به سوی قومش آمده و بر آن‌ها امامت می‌داد و سوره‌ی بقره را آغاز می‌کرد و قصه را ذکر می‌کند. و این جابرساست که خبر داده که معاذسیک بار این عمل را انجام داده است و سوره‌ی بقره را خوانده است و شکی در آن ندارد. و بر صحت این حدیث که صحیحن نیز آن را تخریج کرده‌اند، اتفاق می‌باشد. والله اعلم.

[۴۷۷] مسلم في الخطبه (۸۶۹). [۴۷۸] ابن حبان (۶۴۲۳) (۶۴۲۴) والنسائي في الجمعه (۱۴۱۴). [۴۷۹] كما في صحيح مسلم في الجمعه (۸۷۷). [۴۸۰] البخاري (۸۹۱) ومسلم (۸۸۰) كلاهما في الجمعه. [۴۸۱] قراءة الصديق رضي الله عنه للبقرة أخرجها مالك۱/۸۲. [۴۸۲] الموطأ۱/۸۲. [۴۸۳] البخاري في التهجد (۱۱۶۵) ومسلم في صلاة المسافرين (۷۲۴). [۴۸۴] البخاري (۷۰۵) ومسلم (۴۶۵). [۴۸۵] المسند (۱۲۲۴۷) والبزار (۴۸۱) من كشف الاستاروقال الهيثمي في مجمع الزوائد۲/۷۱: ورجال أحمد رجال الصحيح وعراه الحافظ بن حجر في الإصابة عمد ترجمه حرام - حيث ضبطت الاسم منه ومن مصادره السابقة- إلى النسائي وأبويعلى وابن السكن وصححه. [۴۸۶] المسند (۲۰۶۹۹) وقال الهيثمي في مجمع الزوائد۲/۷۱-۷۲: رواه أحمد، ومعاذ بن رفاعة لم يدرك الرجل الذي من بني‌سلمة لأنه استشهد بأحد ومعاذ تابعي. والله أعلم. وأبوداود (۷۹۲) (۷۹۳) وابن ماجه (۹۱۰) (۳۸۴۷). [۴۸۷] المسند (۲۳۰۰۸) وقال الهيثمي في مجمع الزوائد۲/۱۱۹: رواه أحمد ورجاله رجال الصحيح.