کفر بر دو قسم میباشد:
در اینجا اصل دیگری میباشد و آن اینکه کفر بر دو قسم میباشد: کفر عمل و کفر جحود و عناد.
کفر جحود: آن است که شخص از روی جحود و عناد و انکار، با اینکه میداند آنچه رسول الله با آن از جانب الله متعال آمده، حق است، بدان کفر میورزد. همچون کفر ورزیدن به اسماء و صفات الله متعال و افعال و احکامش. این نوع کفر از هر وجه متضاد ایمان میباشد. (مانند یهودیان و امثال شان که امور معلوم و ضروری دین ما را انکار میکنند و خطاب شرعی را به نفع خود تغییر میدهند، الله متعال در سوره نمل آیه ۱۴ میفرماید: ﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاۚ﴾«ستمگرانه و مستكبرانه معجزات را انكار كردند، هر چند كه در دل بدانها يقين و اطمينان داشتند.» و در سوره لقمان آیه ۳۲ میفرمایند: ﴿وَمَا يَجۡحَدُ بَِٔايَٰتِنَآ إِلَّا كُلُّ خَتَّارٖ كَفُورٖ ٣٢﴾«آيههاي ما را هيچ كسي جز خيانت پيشگان ناسپاس، انكار نميكند.» و در سوره ق آیه ۲۴ میفرماید: ﴿أَلۡقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٖ ٢٤﴾«(خدا به دو فرشته مأمور ثبت و ضبط اعمال دستور ميدهد:) هر كافر سركش و كينه توزي را به دوزخ بيندازيد.» و در سوره مدثر آیه ۱۶ میفرماید: ﴿كَلَّآۖ إِنَّهُۥ كَانَ لِأٓيَٰتِنَا عَنِيدٗا ١٦﴾«هرگز (چنين نخواهد شد و بدانچه آرزو ميكند نخواهد رسيد). چرا كه با آيات ما دشمن و ستيزه جو است([۱۴۸] ).»
و اما کفر عمل: به آنچه با ایمان در تضاد است و آنچه با آن در تضاد نیست، تقسیم میشود. به گونهای که سجده کردن برای بت و سبک شمردن و بیاحترامی به مصحف و قتل پیامبر و دشنام دادن به ایشان (والعیاذ بالله) متضاد با ایمان است و اما حکم به غیر ما انزل الله و ترک نماز، قطعا از انواع کفر عملی میباشد و ممکن نیست پس از اینکه الله متعال بر این اشخاص اسم کفر را اطلاق کرده، اسم کفر را از این دو شخص نفی کنیم. بنابراین حاکمی که به غیر ما انزل الله حکم کند، کافر است و تارک نماز به نص و تصریح رسول اللهجنیز کافر میباشد. لیکن آن کفر عملی است نه کفری که منشا آن اعتقاد باشد. و این از ممنوعات است که الله متعال حاکمی را که به غیر ما انزل الله حکم میکند، کافر بخواند و رسول اللهجتارک نماز را کافر نامیده باشد، با وجود این بر آنها اسم کفر اطلاق نشود. درحالی که رسول اللهجایمان را از زناکار و دزد و شراب خوار و از کسی که همسایهاش از او در امان نباشد، نفی کردهاند، از این رو هرگاه اسم ایمان از فرد نفی شد، از جهت عمل کافر میباشد و کفر جحود و اعتقاد از وی منتفی میشود.
و احادیث متفاوتی از رسول اللهجروایت شده که کفر به کار رفته شده در آن از این دسته میباشد، از جمله:
رسول اللهجفرمودند([۱۴۹] ): «لاَ تَرْجِعُوا بَعْدِي كُفَّارًا، يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضٍ»«پس از فوت من با زدن گردن یکدیگر به کفر برنگردید و کافر نشوید.» در این حدیث کشتن برادر دینی از نوع کفر عملی میباشد.
همچنین در جایی دیگر فرمودند([۱۵۰] ): «مَنْ أَتَى حَائِضًا، أَوِ امْرَأَةً فِي دُبُرِهَا، أَوْ كَاهِنًا، فَصَدَّقَهُ بِمَا يَقُولُ، فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ»«هرکس با زنی حائضه یا با زنی از راه پشت نزدیکی کند و یا اینکه نزد کاهنی برود (و او را در آنچه که میگوید، تصدیق کند) درحقیقت به آنچه که بر محمد نازل شده کفر ورزیده است.»
و فرمودند([۱۵۱] ): «أَيُّمَا رَجُلٍ قَالَ لِأَخِيهِ يَا كَافِرُ، فَقَدْ بَاءَ بِهَا أَحَدُهُمَا»«هرکس به برادر مسلمانش بگويد: اي کافر، اين گفته بر يکي از آن دو برمي گردد.»
و الله متعال کسی را که به بخشی از کتابش عمل کرده و عمل به بخشی دیگر را ترک کرده، به سبب عمل بدان مومن و به خاطر ترک عمل بدان، کافر نامیده است. الله عزوجل در سوره بقره آیات ۸۴ و ۸۵ میفرماید: ﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِيثَٰقَكُمۡ لَا تَسۡفِكُونَ دِمَآءَكُمۡ وَلَا تُخۡرِجُونَ أَنفُسَكُم مِّن دِيَٰرِكُمۡ ثُمَّ أَقۡرَرۡتُمۡ وَأَنتُمۡ تَشۡهَدُونَ ٨٤ ثُمَّ أَنتُمۡ هَٰٓؤُلَآءِ تَقۡتُلُونَ أَنفُسَكُمۡ وَتُخۡرِجُونَ فَرِيقٗا مِّنكُم مِّن دِيَٰرِهِمۡ تَظَٰهَرُونَ عَلَيۡهِم بِٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ وَإِن يَأۡتُوكُمۡ أُسَٰرَىٰ تُفَٰدُوهُمۡ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيۡكُمۡ إِخۡرَاجُهُمۡۚ أَفَتُؤۡمِنُونَ بِبَعۡضِ ٱلۡكِتَٰبِ وَتَكۡفُرُونَ بِبَعۡضٖۚ فَمَا جَزَآءُ مَن يَفۡعَلُ ذَٰلِكَ مِنكُمۡ إِلَّا خِزۡيٞ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يُرَدُّونَ إِلَىٰٓ أَشَدِّ ٱلۡعَذَابِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ٨٥﴾«و (به ياد آوريد) هنگامي را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون يكديگر را نريزيد و همديگر را از سرزمين و خانه و كاشانه خويش بيرون نكنيد. (بر اين پيمان، شما) اقرار كرديد (و هم اينك باور داريد كه در كتاب تان موجود است) و شما (بر صحّت آن) گواهي ميدهيد. پس از آن، اين شما هستيد كه يكديگر را ميكشيد و گروهي از خودتان را از خانهها و سرزمين تان بيرون ميرانيد، (و ديگران را بر ضدّ آنان برمي شورانيد و ياري ميدهيد و ايشان را عليه آنان) از راه گناه و دشمنانگي، همپشتي و پشتيباني ميكنيد. ولي اگر (بعضي از آنان به صورت) اسيران نزد شما (و هم پيمانان تان) بيايند (براي نجات شان ميكوشيد و) فديه ميدهيد (و ايشان را آزاد ميسازيد. اگر از شما پرسيده شود، چه چيز شما را وامي دارد كه فديه آنان را بپردازيد و آزادشان سازيد؟ ميگوئيد: كتابهاي آسماني مان به ما دستور ميدهد كه فديه اسيران بني اسرائيل را بپردازيم و ايشان را آزاد سازيم. مگر كتابهاي آسماني به شما دستور نميدهند كه خون آنان را نريزيد و ايشان را از خانه و كاشانه آواره نسازيد؟) و حال آن كه بيرون راندن ايشان (و كشتن آنان) بر شما حرام است. آيا به بخشي از (دستورات) كتاب (آسماني) ايمان ميآوريد و به بخش ديگر (دستورات آن) كفر ميورزيد؟ براي كسي كه از شما چنين كند، جز خواري و رسوائي در اين جهان نيست، و در روز رستاخيز (چنين كساني) به سختترين شكنجهها برگشت داده ميشوند، و خداوند از آنچه ميكنيد بيخبر نيست.»
بنابراین، الله متعال خبر داده که آنها به عهد و پیمانی که بدان امر شدند، اقرار کردهاند و بدان ملتزم بودهاند و این خود دلالت بر تصدیق شان بر آن دارد که برخی، برخی دیگر را نمیکشند و عدهای عدهی دیگر را از سرزمین شان بیرون نمیکنند. سپس خبر داده که از فرمانش سرپیچی کرده و گروهی گروه دیگر را کشته و آنها را از سرزمین شان بیرون کردند و این کفرشان نسبت به عهد و پیمانی است که از آنها در کتاب گرفته شد. پس از این خبر داده که آنها برای آزادی افرادی که از آن دسته اسیر شدهاند فدیه داده و برای نجات شان میکوشند و این به سبب ایمان آنها به دلیل پیمانی است که از آنها در کتاب گرفته شد. از این رو به سبب عمل کردن به جزئی از عهد و پیمان مومن بوده و نسبت به آنچه که از عهد و پیمان ترک کردند، کافر بودند. بنابراین متضاد ایمان عملی، کفر عملی و متضاد ایمان اعتقادی قول اعتقادی میباشد.
براستی که رسول اللهجدر حدیثی صحیح، بدانچه گفتیم تصریح کردهاند، آنجا که فرمودند: «سِبَابُ الْمُسْلِمِ فِسْقٌ وَقِتَالُهُ كُفْرٌ»«دشنام دادن مسلمان فسق و جنگ با او کفر است.»
رسول اللهجدر این حدیث بین دشنام دادن و جنگیدن با مسلمان تفاوت قائل شدهاند به گونهای که یکی از این اعمال را فسق معرفی نموده که فرد به وسیله آن کافر نمیشود و دیگری را کفر نامیدند؛ واضح و آشکار است که مقصودشان از این کفر، فقط کفر عملی بوده است نه کفر اعتقادی. و این نوع کفر (عملی) به طور کلی فرد را از دایره اسلام و دین خارج نمیکند، همانطور که زناکار و دزد و شراب خوار با این اعمال از دین خارج نمیشوند، گرچه اسم ایمان از اینها زایل شده است.
این تفصیل، قول اصحابی میباشد که عالمترین امت به کتاب الله و اسلام و کفر و لوازم آن بودند، به همین سبب، این مسائل جز از آنها دریافت نمیشود، زیرا متاخرین مراد و مقصود آنها را نفهمیده و به دو قسم تقسیم شدند: گروهی فرد را با انجام کبیره از دین خارج دانسته و بر مرتکبین کبیره به خلود در آتش حکم کردند (خوارج) و گروه دیگر مرتکبین کبیره را مومنینی کامل الایمان قرار دادهاند (مرجئه). در نتیجه آنها (خوارج) غلو کرده، اینها (مرجئه) جفا کردند.
الله متعال اهل سنت را به راهی کامل و قولی وسط هدایت کرده است، اهل سنتی که در میان مذاهب گوناگون به مانند اسلام در میان ملل دیگر میباشد. پس در اینجا کفر دون کفر (کفراصغر) و نفاق دون نفاق (نفاق اصغر) و شرک دون شرک (شرک اصغر) و فسوق دون فسوق (فسق اصغر) و ظلم دون ظلم (ظلم اصغر) میباشد.
سفیان بن عیینه از هشام بن حجیر از طاووس از ابن عباسسدر مورد این فرمودهی الله متعال ﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٤٤﴾روایت میکند که فرمود: مقصود از آن کفری که به سوی آن میروند، نیست([۱۵۲] ). و عبدالرزاق میگوید: معمر از ابن طاووس از پدرش خبر داده که وی گفت: از ابن عباسسدر مورد این آیه ﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٤٤﴾سوال شد، فرمود: آن کفر محسوب میشود و این کفر مانند کفر به الله متعال و ملائکه و کتب و رسلش نیست. و در روایت دیگری که از ایشان وارد شده، آمده که فرمود: کفری است که از دین خارج نمیکند و طاوس گفته است: کفری نیست که از دین خارج کند. و وکیع از سفیان از ابن جریج از عطاء روایت کرده که گفت: آن کفر دون کفر و ظلم دون ظلم و فسق دون فسق میباشد.
و آنچه که عطاء بدان تصریح کرده، برای کسی که قرآن را فهم نموده و درک کرده، در آن بیان شده است. براستی الله متعال حاکمی را که بغیر ما انزل الله حکم میکند کافر نامیده است و جاحد و منکر آنچه را که بر رسولش نازل کرده، نیز کافر نامیده است، درحالی که کفار نسبت به هم در یک سطح مساوی و برابر نیستند. همچنین کافر، ظالم نامیده شده، همانطور که الله متعال در سوره بقره آیه ۲۵۴ میفرماید: ﴿وَٱلۡكَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٥٤﴾«و كافران ستمگرند.» و الله متعال متجاوز در حدود، نکاح، طلاق، رجعة و خلع را نیز ظالم نامیده است، الله عزوجل در سوره طلاق آیه ۱ میفرماید: ﴿...وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ...﴾ «و هركس از قوانين و مقرّرات الهي پا فراتر نهد و تجاوز كند، به خويشتن ستم ميكند.»
و پیامبرش یونس نیز فرمود: ﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٨٧﴾[الأنبياء: ۸۷] «معبود به حقی جز تو نيست و تو پاك و منزّهي (از هرگونه كم و كاستي، و فراتر از هر آن چيزي هستي كه نسبت به تو بر دلمان ميگذرد و تصوّر ميكنيم. خداوندا بر اثر مبادرت به كوچ بدون اجازه حضرت باري) من از جمله ستمكاران شده ام (مرا درياب).»
و آدم صفی الله فرمود: ﴿رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا...﴾[الأعراف: ۲۳] «پروردگارا، ما (با نافرماني از تو) بر خويشتن ستم كرده ايم.»
و موسی کلیم الله فرمود: ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي فَٱغۡفِرۡ لِي﴾[القصص: ۱۶] «پروردگارا، من بر خويشتن (با كشتن يك تن) ستم كردم، پس (به فريادم برس و) مرا ببخش.»
درحالی که قطعا این ظلم به مانند آن ظلم نیست.
همچنین کافر، فاسق نیز نامیده شده، همانطور که الله متعال در سوره بقره آیات۲۷ و ۲۸ میفرماید: ﴿... وَمَا يُضِلُّ بِهِۦٓ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقِينَ ٢٦ ٱلَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهۡدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مِيثَٰقِهِۦ...﴾«و امّا الله متعال جز كجروان و منحرفان را با آن گمراه و حيران نميگرداند. آن كساني كه پيماني را كه قبلاً با الله متعال (به واسطه فطرت و عقل و پيغمبران) محكم بستهاند، ميشكنند.»
همچنین در سوره بقره آیه ۹۹ میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖۖ وَمَا يَكۡفُرُ بِهَآ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقُونَ ٩٩﴾«بيگمان ما آيههاي روشني (به وسيله جبرئيل بر قلب تو القاء كرديم و) براي تو فرستـاديم (كه جويندگان راه حق، در برابر آنها سر تعظيم فرود ميآورند) و جز بيرون روندگان (از دائره قانون فطرت و دشمنان حق و حقيقت) كسي بدانها كفر نميورزد.»
و آیات بیانگر این مساله در قرآن کریم بسیار است.
و همچنین مومن نیز فاسق نامیده شده، الله متعال در سوره حجرات آیه ۶ میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَيَّنُوٓاْ أَن تُصِيبُواْ قَوۡمَۢا بِجَهَٰلَةٖ فَتُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَا فَعَلۡتُمۡ نَٰدِمِينَ ٦﴾«اي كساني كه ايمان آورده ايد، اگر شخص فاسقي خبري را به شما رسانيد درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهي بدون آگاهي (از حال و احوال شان و شناخت راستين ايشان) آسيب برسانيد، و از كرده خود پشيمان شويد.» این آیه در مورد وليد بن عقبة بن أبي معيط نازل شد. واضح و آشکار است که این فاسق با آن فاسق متفاوت میباشد. و الله متعال در سوره نور آیه۴ میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ يَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِينَ جَلۡدَةٗ وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ ٤﴾«كساني كه به زنان پاكدامن نسبت زنا ميدهند، سپس چهار گواه (بر ادّعاي خود، حاضر) نميآورند، بديشان هشتاد تازيانه بزنيد و هرگز گواهي دادن آنان را (در طول عمر بر هيچ كاري) نپذيريد و چنين كساني فاسق (و متمرّد از فرمان خدا) هستند.» و در مورد ابلیس در سوره کهف آیه۵۰ میفرماید: ﴿... فَفَسَقَ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِۦٓۗ﴾«و از فرمان پروردگارش تمرّد كرد.» و در سوره بقره آیه ۱۹۷ میفرماید: ﴿فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي ٱلۡحَجِّ﴾«پس كسي كه (در اين ماهها با احرام يا تلبيه يا سوق دادن حيوان قرباني و شروع مناسك ديگر حجّ)، حجّ را بر خويشتن واجب كرده باشد (و حجّ را آغاز نموده باشد، بايد آداب آن را مراعات دارد و توجّه داشته باشد كه) در حجّ آميزش جنسي با زنان و فسق و جدالي نيست (و نبايد مرتكب چنين اعمالي شود).» و واضح است که این فسوق همچون آن فسق نیست (که فرد را از دین خارج کند).
همانطور که در این آیات روشن گردید، کفر و همچنین ظلم و فسق نیز به دو دسته تقسیم میشوند و جهل هم اینچنین است، به گونهای یک نوع جهل، کفر میباشد همانطور که الله متعال در سوره اعراف آیه ۱۹۹ میفرماید: ﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِينَ ١٩٩﴾«گذشت داشته باش وآسانگيري كن و به كار نيك دستور بده و از نادانان چشم پوشي كن.» و نوع دیگری از جهل میباشد که کفر نیست، همچون این فرمایش الله متعال در سوره نساء آیه ۱۷: ﴿إِنَّمَا ٱلتَّوۡبَةُ عَلَى ٱللَّهِ لِلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلسُّوٓءَ بِجَهَٰلَةٖ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٖ...﴾«بي گمان خداوند تنها توبه كساني را ميپذيرد كه از روي ناداني (و سفاهت و حماقت ناشي از شدّت خشم و غلبه شهوت بر نفس) به كار زشت دست مييازند، سپس هرچه زودتر (پيش از مرگ، به سوي خدا) برمي گردند (و از كرده خود پشيمان ميگردند).»
همچنین شرک دو نوع میباشد، شرکی که فرد را از دین خارج میکند و آن شرک اکبر است و شرکی که صاحبش را از دین خارج نمیکند و آن شرک اصغر و شرک عملی مانند ریا میباشد. الله متعال در مورد شرک اکبر میفرماید: ﴿إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ ٧٢﴾«بي گمان هركس انبازي براي خدا قرار دهد، خدا بهشت را بر او حرام كرده است (و هرگز به بهشت گام نمينهد) و جايگاه او آتش (دوزخ) است. و ستمكاران يار و ياوري ندارند (تا ايشان را از عذاب جهنّم برهاند).»
و فرموده است: ﴿حُنَفَآءَ لِلَّهِ غَيۡرَ مُشۡرِكِينَ بِهِۦۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ ٣١﴾«حقّگرا و مخلص خدا باشيد و هيچ گونه شركي براي خدا قرار ندهيد. زيرا كسي كه براي خدا انبازي قرار دهد، انگار (به خاطر سقوط از اوج ايمان به حضيض كفر) از آسمان فرو افتاده است (و به بدترين شكل جان داده است) و پرندگان (تكّههاي بدن) او را ميربايند، يا اين كه تندباد او را به مكان بسيار دوري (و دره ژرفي) پرتاب ميكند (و وي را آن چنان بر زمين ميكوبد كه بدنش متلاشي و هر قطعهاي از آن به نقطهاي پرت ميشود).»
و در مورد شرک ریا میفرماید: ﴿فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا ١١٠﴾[الكهف: ۱۱۰] «پس هركس كه خواهان ديدار خداي خويش است، بايد كه كار شايسته كند و در پرستش پروردگارش كسي را شريك نسازد.»
و اما مثال شرک اصغر این فرمایش رسول اللهجمیباشد که فرمودند([۱۵۳] ): «مَنْ حَلَفَ بِغَيْرِ اللَّهِ فَقَدْ أَشْرَكَ»«هرکس به غير از خدا (به کسی یا چیزی) سوگند ياد کند، شرک ورزيده است.»
معلوم و آشکار است که سوگند یاد کردن به غیر الله فرد را از دین خارج نمیکند و احکام کفار را بر وی واجب نمیگرداند.
و این فرمایش رسول اللهجاز این قبیل میباشد([۱۵۴] ): «اَلشَرك فِي هَذِهِ الاُمَّةِ اَخفَي مِن دَبِيبِ النَملَةِ» «شرک در این امت، مخفیتر از راه رفتن مورچه میباشد.»
پس دقت و توجه کن چگونه شرک و کفر و فسق و ظلم و جهل به دو دسته تقسیم شده است، قسمی که کفر است و فرد را از دین خارج میکند و قسمی که صاحبش را از دین خارج نمیکند.
[۱۴۸] به نقل از درسهايي درباره عقيده ص۱۰۸-۱۰۹. [۱۴۹] البخاري في الحج (۱۷۳۹) ومسلم في القسامة (۱۶۷۹). [۱۵۰] المسند (۹۲۹۰) والترمذي في الطهارة (۱۳۵) وأبوداود في الطب (۳۹۰۴) وابن ماجه في الطهارة (۶۳۹) والنسائي في عشرة النساء (۱۳۰). [۱۵۱] البخاري في الأدب (۶۱۰۳) ومسلم في الإيمان (۶۰). [۱۵۲] این قول ابن عباس در مورد این آیه کریمه و فهم صحیح کلام ایشان در صفحات قبل، از کتاب اقتضاء الصراط المستقیم نوشتهی شیخ الاسلام ابن تیمیه بیان شد. [۱۵۳] أبوداود (۳۲۵۱) والترمذي (۱۵۳۵) كلاهما في الأيمان والنذور وأحمد (۵۳۷۵) وصححه الحاكم۱/۱۸. [۱۵۴] الإمام أحمد (۱۹۶۰۶) من حديث أبي موسى رضي الله عنه وأبو يعلى (۵۴،۵۵،۵۶) والبخاري في الأدب المفرد (۷۱۶) من حديث أبي بكر رضي الله عنه وانظر مجمع الزوائد ۱۰/۲۲۳-۲۲۴ والمطالب العالية۳/۱۸۲-۱۸۳.