نماز و حکم تارک آن

فهرست کتاب

دلایل معتقدین به طولانی گزاردن نماز:

دلایل معتقدین به طولانی گزاردن نماز:

با هر آنچه از رسول اللهجوارد شده، خوش آمدید، چرا که بر سر و چشم جا دارد. آیا ما جز پیرامون اقتدا به رسول اللهجو متابعت و پیروی از هدایت و سنت ایشان سخن گفتیم؟ ما بعضی از سنت را با قسمتی دیگر از آن رد نمی‌کنیم و عملکرد ما چنین نیست که آنچه از سنت آسان است بگیریم و آنچه بر ما سخت و دشوار است، به سبب تنبلی و ضعف اراده، رها کنیم. درحالی که اشتغال به دنیا قلوب را پر کرده و بر اعضا و جوارح مسلط شده و به جای نماز عامل خنکی چشم‌ها قرار گرفته است. و احادیث رخصت در حق نماز، شبهه‌ای مصادف با شهوت و سستی در عزم و اراده شده است و رغبت و اشتیاق در به کارگیری تلاش و کوشش در نصیحت به انجام وظیفه، کاهش یافته است. و حق الله متعال ساده و آسان پنداشته شده و کرم و غنای الله عزوجل نسبت به عبادت بنده، از بزرگترین شبهات نماز در کوتاهی کردن در ادای حق الله متعال و ضایع کردن آن و انجام آن بر طبق هوا و هوس مان قرار گرفته است. و به این سخن دلبسته شده که: الله متعال هیچگاه حقش را به تمام و کمال و عمیق و دقیق بررسی نمی‌کند. و به این قول سر سپرده شده که: حق الله متعال مبنی بر آسانی و نرمی و تسامح و تساهل و بخشش بوده و حق بندگان مبنای آن بخیلی و تنگ نظری و جزئی بررسی کردن می‌باشد.

از این رو در خدمت مخلوق به گونه‌ای قیام می‌کند گویا که بر فرشی گرم و نرم و راحت و مَرکب‌های راحت و آسوده قرار گرفته است درحالی که در خدمت پروردگار و خالقش به گونه‌ای قیام می‌کند گویا که بر آتش دانی سوزان قرار گرفته است. و در راستای این عملکرد بیش از توان و زمان معمول، وقت صرف کرده و کمال بهره را از آن می‌برد و از سنت جز این دو حدیث را حفظ نکرده است: «يَا مُعَاذُ، أَفَتَّانٌ أَنْتَ»و «يَا أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ مِنْكُمْ مُنَفِّرِينَ»و حدیث را در غیر مکان خودش به کار برده و به قبل و بعد آن توجهی نمی‌کند.

و هرکس که خنکی چشمانش و رفاه و آسایش و شادی و لذت و حیات قلب و گشادگی سینه‌اش در نماز نباشد، براستی جز این حدیث و امثال آن مناسب وی نمی‌باشد، بلکه مناسب وی همان حدیث دزدان نماز و کسانی است که به مانند کلاغ نوک می‌زنند و نوک زدن همچون کلاغ برای وی نسبت به در نظر گرفتن توانایی‌اش برای خدمت رب الارباب در اولویت می‌باشد و در نزد وی حدیث «يَا مُعَاذُ، أَفَتَّانٌ أَنْتَ»- که آن را نفهمیده - نسبت به این حدیث در اولویت می‌باشد که: «نماز ظهر به گونه‌ای اقامه می‌شد که یکی از ما به سوی بقیع می‌رفت و نیازش را بر طرف کرده، سپس به سوی اهلش رفته و وضو می‌گرفت و به مسجد می‌آمد و رسول اللهجرا درحالی می‌یافت که در رکعت اول نماز بودند.»

و این حدیث که رسول اللهجدر نماز صبح معوذتین را تلاوت کردند – درحالی که این نماز در سفر بوده - نزد وی نسبت به این حدیث در اولویت می‌باشد که: نماز صبح رسول اللهج، زمانی که مسافر نبودند، شامل صد یا دویست آیه بود.

و این حدیث که رسول اللهجدر نماز مغرب ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١و ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡكَٰفِرُونَ ١را تلاوت کردند - که فقط این حدیث را ابن ماجه روایت کرده است - نزد وی نسبت به حدیثی که بخاری در صحیحش روایت می‌کند، در اولویت قرار دارد که رسول اللهجدر نماز مغرب سوره‌ی اعراف را تلاوت می‌کردند.

بنابراین وی از سنت به چیزی تمایل دارد که مناسب وی می‌باشد و از سنت چیزی را برمی گیرد که موافق با وی باشد و با تاویل کننده آنچه مخالف با وی می‌باشد و آن را با دلیلی که نزد وی نیکوتر است، دفع می‌کند، ملاطفت و مهربانی می‌کند.

اما ما با پناه بردن به الله متعال از سیر و سلوک در این طریقه دوری می‌جوییم و از خداوند سبحان می‌خواهیم که ما را از طریقه ای که با آن سیر کنندگان در آن را امتحان و آزمایش می‌کند، به سلامت دارد. بلکه ما الله متعال را با همه‌ی آنچه از رسول اللهجبه طور صحیح روایت شده، دینداری می‌کنیم و برخی از احادیث را برای خود و برخی دیگر را بر علیه خود قرار نمی‌دهیم چنان که آنچه موافق با رای ماست را بر ظاهرش حمل کرده و آنچه را که مخالف با رای ماست، بر خلاف ظاهرش تاویل کنیم. بلکه همه‌ی احادیث را در نظر می گیریم و بین چیزی از سنت مبارکش فرق نمی‌گذاریم، بلکه همه‌ی آن‌ها را با قبول کردن فرا می‌گیریم و با سمع و طاعت آن را می‌پذیریم و دنبال می‌کنیم که سنت‌ها به کدامین سو رو می‌کنند و همراه آن‌ها هرجا که سایبان سنت‌ها طنین افکند، فرود می‌آییم.

بنابراین شایسته نیست که برخی از سنت‌های رسول اللهجگرفته شود و برخی دیگر رها گردد، بلکه سزاوار آن است که همه‌ی سنت‌های ایشان اخذ شده و هریک از آن‌ها در مکان و منزلت خود قرار داده شود.

از این رو با توفیق الله عزوجل می‌گوییم:

امکان ندارد که معیار ایجاز و اختصار و تخفیفی که بدان امر شده و تطویل و طولانی گزاردنی که از آن نهی شده، به سوی عادت گروهی یا اهل شهر و یا اهل مذهبی و یا به سوی شهوت مامومین و رضایت خاطر آن‌ها و یا به سوی اجتهاد و رای امام‌هایی که بر مردم امامت می‌دهند، بازگردد، زیرا این ملاک و معیار منضبطی نیستو آراء و نظرات در این زمینه بسیار مضطرب می‌باشدچنان کههیئت نماز را فاسد می‌کند و مقدار و اندازه‌ی آن را پیرو شهوت امام قرار می‌دهد، درحالی که بر اساس این مبنا هیچ حکمی از شریعت نیامده است.

بلکه مرجع تحاکم در این مساله کسی است که نماز را برای امت تشریع کرده است و با آن از جانب الله متعال آمده و عالم‌ترین انسان‌ها به حقوق و حدود و هیئت و ارکان نماز می‌باشد و کسی است که در پشت سر او ضعیف و کهنسال و کوچک و نیازمند نماز گزارده است. درحالی که امامی غیر از آنحضرت صلوات الله و سلامه علیه در مدینه نبوده است. پس آنچه را که رسول اللهجآن را انجام دادند، ملاک و معیار می‌باشد، ﴿وَمَآ أُرِيدُ أَنۡ أُخَالِفَكُمۡ إِلَىٰ مَآ أَنۡهَىٰكُمۡ عَنۡهُۚ[هود: ۸۸] «من نمی‌خواهم شما را از چیزی باز دارم و خودم مرتکب آن شوم (و بلکه شما را به انجام کاری می‌خوانم که خود نیز بدان عمل می‌کنم).»

از ابوسعید خدریسدر مورد نماز رسول اللهجسوال شد، وی گفت([۴۶۰] ): «در آن خیری برای تو نیست.» پس نماز رسول اللهجرا برای وی بازگو کرد و گفت: «نماز ظهر اقامه می‌شد که یکی از ما برای رفع حاجت به بقیع رفته و نیازش را برطرف می‌کرد، سپس به سوی اهلش رفته، وضو می‌گرفت و به مسجد بازمی گشت درحالی که رسول اللهجرا از شدت طولانی گزاردن نماز در رکعت اول می‌یافت.»

این حدیث بر آن دلالت دارد که آنچه ابوسعید و انس و عمران بن حصین و براء بن عازب شانکار کردند، تنها کوتاه کردن نماز و اختصار در آن و بسنده کردن به برخی از آنچه رسول اللهجآن را انجام می‌دادند، می‌باشد. بر این اساس بود که وقتی انس بر مردم نماز گزارد، گفت: «هيچ دريغ نمي‌کنم در اينکه آنگونه براي شما نماز بخوانم که رسول اللهجبراي ما نماز مي‌خواندند.» ثابت مي‌فرمايد: «انسسدر خواندن نمازش کارهايي را انجام مي‌داد که شما آن را انجام نمي‌دهيد، هرگاه از رکوع برمی خاست مدتي طولاني راست مي‌ايستاد به حدي که احساس مي‌شد به اشتباه افتاده است و هرگاه بين دو سجده مي‌نشست به حدي مکث می‌کرد که احساس مي‌شد به اشتباه افتاده است.»

لذا این آن امری بود که انس بر ائمه جماعات انکار کرد، زیرا آن‌ها این دو رکن را کوتاه می‌کردند، همانطور که بر آن‌ها کوتاه کردن رکوع و سجده را انکار کرد و به آنها خبر داد که شبیه‌ترین آن‌ها در نماز به رسول اللهج، عمر بن عبدالعزیز می‌باشد به گونه‌ای که آن‌ها تعداد تسبیحات وی در رکوع و سجده را به اندازه‌ی ده تسبیح در هر رکن تخمین می‌زدند. و واضح است که تسبیحات وی به سرعت و بدون تدبر نبوده، چرا که حالت آن‌ها بزرگوارتر از این بوده که چنین با سرعت و بدون تدبر عمل کنند.

انسسبه وسیله‌ی کسانی که گمان کردند وی به اشتباه افتاده است، مورد امتحان واقع شد، همانطور که با کسانی که گمان بردند در روایتی که وی از رسول اللهجنقل کرده که آنحضرت جهر به «بسم الله الرحمن الرحیم» را در نماز ترک کردند، مورد آزمایش و امتحان واقع شد و دیگران در مورد وی گفتند: «وی کودکی بوده که پشت صفوف نماز گزارده است و جهر رسول الله به «بسم الله الرحمن الرحیم» را نشنیده است.» و همانطور که به وسیله‌ی کسانی که گمان بردند وی در بیان احرام رسول اللهجبرای حج و عمره با هم، به اشتباه افتاده، مورد آزمایش واقع شد. و گفتند: «وی در آن زمان از پیامبر دور بوده و از احرام وی چیزی نشنیده است.» تا اینکه انس بدانها گفت: «مرا جز کودکی به حساب نمی‌آورید، من در زیر شکم شتر رسول اللهجبودم که از ایشان شنیدم که برای حج و عمره با هم، تهلیل (لاإله إلاالله) می‌گفتند.»

زمانی که رسول اللهجوارد مدینه شد، انس ده سال سن داشت که وی را به خدمت گرفت و یکی از خادمان خصوصی رسول اللهجبود، چنان که از اهل بیت ایشان به شمار می‌آمد و غلامی زیرک و باهوش بود و زمانی که رسول اللهجفوت شدند، وی مردی کامل بود که بیست سال سن داشت، با این همه‌ باز هم در مورد قرائت و مقدار نماز رسول اللهجو کیفیت احرام آنحضرتجبه غلط افتاده است؟! و غلط و اشتباه وی تا زمان خلفای راشدین شو پس از آن‌ها ادامه داشته است!! و همیشه در نمازها در آخر مسجد بوده که قرائت هیچ یک از صحابه را نشنیده است!!

براستی صحابه بر این اتفاق دارند که نماز رسول اللهجمتعادل بوده، به گونه‌ای که رکوع و برخاستن آنحضرتجاز آن و سجده و بلند شدن آنحضرت از آن، متناسب با قیام ایشان در نماز بوده است. لذا هرگاه در نماز صبح صد تا دویست آیه تلاوت می‌کردند، نیز رکوع و سجده شان متناسب با همین مقدار تلاوت بوده است. بر این اساس است که براء بن عازبسگفت: «همه‌ی اجزای نماز رسول اللهجمتناسب با یکدیگر بود.» و عمران بن حصینسگفت: «نماز رسول اللهجمتعادل بود و قیام ایشان در شب و نماز کسوف نیز اینچنین بود.» و عبدالله بن عمرسگفت: «براستی رسول اللهجما را به تخفیف در نماز امر کردند، درحالی که با سوره صافات بر ما امامت می‌دادند([۴۶۱] ).»

و آن امر رسول اللهجبه تخفیف و این هم عمل ایشان می‌باشد، (امامت با سوره‌ی صافات) که در حقیقت مفسر آن امر می‌باشد. برخلاف اینکه اشتباه کننده‌ی مخطی گمان می‌کند که رسول اللهجصحابه را به تخفیف در نماز امر کردند درحالی که خود برخلاف آنچه امر نمودند، عمل کردند با اینکه رسول اللهجائمه‌ی جماعات را امر کردند که بر مردم آنگونه نماز بگزارند که خودشان بر مردم نماز گزاردند.

در صحیحین([۴۶۲] ) از مالک بن حویرث روایت است که گفت: ما جوانان هم سن و سالی بودیم که نزد رسول اللهجرفتیم و در خدمت ایشان بیست شب ماندگار شدیم. رسول اللهجبسیار مهربان و نرم خو بود و به همین سبب گمان بردند که ما مشتاق دیدار اهل و کسان خود شده‌ایم و از ما در مورد خانواده مان که آن‌ها را ترک کرده بودیم، سوال کردند و ما ایشان را با خبر ساختیم. پس فرمودند: «ارْجعُوا إِلى أَهْليكم فَأَقِيمُوا فِيهِم، وَعلِّموهُم وَمُرُوهُم، وَصَلُّوا صَلاةَ كَذا في حِين كَذَا، وَصَلُّوا كَذَا في حِين كَذَا، فَإِذَا حَضَرَتِ الصَّلاةُ فَلْيُؤذِّنْ لَكُمْ أَحَدُكُم، وَلْيؤمَّكُم أَكبَرُكُمَ»و در روایتی که امام بخاری ذکر نموده افزوده که: «وَصَلَّوا كمَا رَأَيتُمُوني أُصَلِّي». «به سوي خانوادۀ خود بازگرديد و نزد آن‌ها اقامت کنيد و آن‌ها را تعليم دهيد و به نماز امر کنيد و نماز فلان را در فلان وقت انجام دهيد و فلان نماز ديگر را در فلان وقت بخوانید و هنگامي که وقت نماز فرا رسيد، يکي از شما اذان بگويد و بزرگترين شما براي تان امامت کند. و نماز را به گونه‌ای که من خواندم و دیدید، بخوانید.»

قطعا این خِطاب به ائمه جماعات می‌باشد، گرچه بدانها اختصاص نداشته باشد. پس حال که رسول اللهجآن‌ها را امر نمود تا نمازی شبیه نماز ایشان بخوانند و همچنین آن‌ها را به تخفیف در نماز امر کرد، ضرورتا دانسته می‌شود: آنچه رسول اللهجانجام می‌دادند، در واقع همان چیزی بوده که بدان امر کرده‌اند.

این مساله را این توضیح واضح‌تر می‌کند که: غالبا هیچ عملی نیست مگر اینکه نسبت به عملی که از آن طولانی‌تر است، عملی خفیف نامیده می‌شود و نیز نسبت به عملی که خفیف‌تر و کوتاه‌تر از آن است، عملی طولانی نامیده می‌شود. بنابراین کوتاهی و طولانی بودن، امری نسبی است که در لغت حد مشخصی برای آن نیست تا بدان رجوع گردد، همچون احیاءموات و قبض و حرز.

و مقادیر و صفات و هیئات عبادات به شارع بازمی‌گردد همانطور که اصل عبادات به شارع بازمی گردد. و اگر در این مساله رجوع به عرف مردم و عادت‌های آن‌ها در تخفیف و ایجاز و اختصار جایز باشد، قطعا اوضاع نماز و مقادیر آن دگرگون می‌گردد به گونه‌ای که اختلافی شدید و بسیار مشخص که هیچگونه ضابطه ای در آن نیست، ایجاد می‌گردد. بر این اساس است که افرادی که الله متعال قلوب شان را وارونه کرده، این گونه فهمیده‌اند که تخفیفی که در نماز بدان امر شده، درواقع همان تخفیف و کوتاه گزاردنی است که برای وی ممکن و میسر است و معتقد است که هرچه نماز کوتاه‌تر و خلاصه‌تر باشد، فضیلتش بیشتر است. از این رو بسیاری از آن‌ها نماز را همچون گذر تیر از کمان می‌گزارند و در رکوع و سجده به سبب سرعت، چیزی جز الله اکبر بر آن نمی‌افزایند و نزدیک است که سجده وی از رکوعش سبقت بگیرد و چه بسا که گمان می‌کند کوتاه گزاردن رکوع و سجده با یک تسبیح نسبت به سه تسبیح، افضل و برتر است. حتی که از برخی از آن‌ها حکایت شده که: وی غلامی را دید که با آرامش و سکون به نماز ایستاده است، پس وی را زده و بدو گفت: اگر پادشاه تو را در پی کاری فرستد، آیا آن کار را به این آهستگی و تامل انجام می‌دهی؟» (والعیاذبالله).

درواقع همه‌ی این‌ها بازی با نماز و تعطیل کردن آن و فریبی از جانب شیطان و مخالفت با امر الله و رسولشجمی‌باشد. آنجا که الله متعال می‌فرماید: ﴿أَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَالله متعال ما را به اقامه نماز که عبارت است از ایستادن به نماز و به تمام و کمال انجام دادن قیام و رکوع و سجده و اذکار آن، امر کرده‌اند. و الله متعال فلاح و رستگاری را به خشوع نمازگزار در نمازش معلق ساخته است. پس هرکس که خشوع نمازش از وی فوت شود، از اهل فلاح و رستگاری نیست و قطعا حصول خشوع با عجله و سرعت محال است. بلکه خشوع تنها با طمانینه و آرامش حاصل می‌گردد و هرچه طمانینه و آرامش و سکون افزایش یابد، خشوع و فروتنی در نماز افزایش می‌یابد و هرچه خشوع وی کاهش یابد، عجله‌ی وی شدیدتر می‌گردد، حتی که حرکت دو دستش به منزله‌ی عملی بیهوده می‌گردد که هیچ مصاحبتی با خشوع و روی آوردن به عبودیت و شناخت حقیقت عبودیت ندارد.

و الله متعال می‌فرماید: ﴿أَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ[البقرة: ۴۳] «نماز را برپاداريد.» و می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ[المائدة: ۵۵] «کسانی كه نماز را به جاي مي‌آورند.» و می فرماید: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ[هود: ۱۱۴] «نماز را به جاي آوريد.» و می‌فرماید: ﴿فَإِذَا ٱطۡمَأۡنَنتُمۡ فَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَۚ[النساء: ۱۰۳] «و هنگامي كه آرامش خود را باز يافتيد، نماز را برپاي داريد.» و می فرماید: ﴿وَٱلۡمُقِيمِينَ ٱلصَّلَوٰةَۚ[النساء: ۱۶۲] «و آنان كه نماز را چنان كه بايد مي‌خوانند.» و ابراهیم علیه السلام می‌فرماید: ﴿رَبِّ ٱجۡعَلۡنِي مُقِيمَ ٱلصَّلَوٰةِ[إبراهيم: ۴۰] «پروردگارا، مرا نمازگزار كن.» و به موسی علیه السلام می‌فرماید: ﴿فَٱعۡبُدۡنِي وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ ١٤[طه: ۱۴] «پس تنها مرا عبادت كن، (عبادتي خالص از هرگونه شركي) و نماز را بخوان تا (هميشه) به ياد من باشي.»

از این رو تقریبا در قرآن آیه ای نمی‌یابی که در آن ذکری از نماز شده باشد و مقرون به اقامه‌ی آن نباشد. این گونه است که در میان مردم، نمازگزاران کم بوده و از میان آن‌ها «مقیم الصلاة» کمتر و کمتر می باشد، همانطور که عمرسمی‌گوید: «حجاج کم‌اند و سواران به سوی حج زیادند.»

بنابراین عده‌ای در برابر اعمالی که بدانها امر شده، در اثر ترویج کوتاه و سبک گزاردن آن عمل کرده و می‌گویند: همین که اسم آن عمل برای ما واقع گردد، کافی است. و ای کاش آنچه اسم نماز هم بدان تعلق می‌گیرد، انجام می‌دادیم.

اگر اینها می‌دانستند که فرشتگان با نمازهای این‌ها به سوی پروردگار صاحب جلال و عظمت صعود کرده و نمازشان را بر پروردگارشان عرضه می‌کنند و این نماز وی به منزله‌ی هدیه ای است که مردم با هدف تقرب به سوی پادشاهان و بزرگان شان می‌برند، این گونه عمل نمی‌کردند. چنان که کسی که بهترین چیزی را که بر آن توانایی داشته و به اندازه‌ی استطاعتش آن را زینت بخشیده و نیکو می‌گرداند و سپس با آن به سوی کسی که از وی ترس و امید دارد، تقرب می‌جوید، همچون کسی نیست که بر کمترین و بی‌اهمیت‌ترین آنچه نزد وی می‌باشد، اعتماد کرده و برای راحت شدن از آن، آن را به سوی کسی می‌فرستد که جایگاهی نزد وی ندارد.

و کسی که نماز بهار قلبش بوده و برای وی به منزلۀ حیات و راحتی بوده و خنکی چشمانش و جلای حزنش و از بین برنده‌ی همّ و غمش و در واقع پناهگاهی برای وی بوده که در حوادث و گرفتاری ها و مشقت‌ها به آن پناه می‌برد، همچون کسی نیست که نماز بر قلبش ممنوع بوده و به مانند بندی بر جوارح و تکلیفی مشقت بار بر دوش وی بوده و بر او سنگینی کند؛ و این گونه نماز بر چنین شخصی سخت و دشوار است و برای دیگری راحت و آسوده و خنکی چشمانش می‌باشد.

الله متعال در سوره بقره آیه ۴۵ و ۴۶ می‌فرماید: ﴿وَٱسۡتَعِينُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى ٱلۡخَٰشِعِينَ ٤٥ ٱلَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَٰقُواْ رَبِّهِمۡ وَأَنَّهُمۡ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ ٤٦«و از شكيبائي و نماز (كه دل را پاكيزه و انسان را از گناهان و پليدي ها به دور مي‌دارد) ياري جوئيد و نماز سخت دشوار و گران است مگر براي فروتنان (دوستدار طاعت و عبادت). آن كساني كه به يقين مي‌دانند خداي خويش را (پس از دوباره زنده شدن) ملاقات خواهند كرد و اين كه ايشان به سوي او باز خواهند گشت (تا حساب و كتاب پس بدهند و پاداش و پادافره خود را دريافت دارند).»

بنابراین نماز بر غیر از خاشعین و کسانی که به یقین می‌دانند پروردگارشان را ملاقات می‌کنند و به سوی او باز می‌گردند، سخت و دشوار است. زیرا قلب های شان را از محبت الله متعال و بزرگداشت و تعظیم و خشوع در برابر حق سبحانه و تعالی خالی کرده و رغبت شان در راه الله متعال اندک می‌باشد. چرا که حضور بنده در نماز و خشوع وی و کامل انجام دادن آن و به کارگیری وسع و توانایی‌اش در اقامه‌ی نماز به قدر رغبت و اشتیاق وی در راه الله متعال می‌باشد. امام احمد در روایت مهنا بن یحیی می‌گوید([۴۶۳] ): «بهره‌ی آن‌ها از اسلام به قدر بهره شان از نماز می‌باشد و رغبت و اشتیاق آن‌ها به اسلام به اندازه‌ی اشتیاق آن‌ها به سوی نماز می‌باشد، پس خودت را بشناس ای بنده‌ی خدا و بدان که بهره‌ی تو از اسلام و قدر و منزلت اسلام در نزدت، به قدر بهره‌ی تو از نماز و قدر و منزلت آن در نزدت می‌باشد و بر حذر باش که الله عزوجل را در حالی ملاقات کنی که نزدت، قدر و منزلتی از اسلام نباشد، چرا که قدر و منزلت اسلام در قلبت همچون قدر و منزلت نماز در قلبت می‌باشد.»

و بهره‌ی قلبی که آکنده از محبت الله متعال و خشیت و رغبت و اجلال و تعظیم الله عزوجل می‌باشد از نماز، همچون بهره‌ی قلبی که خراب و خالی از این‌ها می‌باشد، نیست. چنان که هرگاه هریک از این دو شخص در نماز در پیشگاه الله متعال قرار گیرند، شخصی که صاحب قلبی آکنده از محبت الله می‌باشد، در واقع با قلبی که محبت و خوف و خشیت الله متعال سراپای وجودش را فراگرفته و خاشعانه و نزدیک به حق و سالم از معارضات سوء بوده و به سبب هیبت حق سبحانه و تعالی از امید پرگشته، درحالی که نور ایمان در وی قوی شده و بر او تابیده و از وی پرده‌های نفس و دود شهوات دور شده، در برابر الله متعال قرار می‌گیرد. و این گونه است که در باغ معانی قرآن گردش می‌کند درحالی که قلبش با اساس و ریشه‌های ایمان به اسماء و صفات الهی و علو و جمال و کمال آن‌ها مخلوط گشته است، - باوجودی که الله متعال در اسماء و صفات جمال و کمال منفرد می‌باشد - همِّ این شخص بر الله متعال جمع شده و خنکی چشمش در آن قرار گرفته و در تقرب به الله متعال احساسی دارد که نظیری برای آن نیست و قلبش برای او بیمناک بوده و با تمام وجود به سوی حق روی می‌آورد و این روی آوردن وی بین دو روی آوردن از جانب الله متعال می‌باشد، چنان که الله متعال ابتدا به وی روی می‌آورد که در اثر آن قلب وی به سوی الله متعال جذب می‌گردد و زمانی که قلب وی روی آورد، الله متعال او را از روی آوردن و اقبالی دیگر بهره مند می‌کند که از روی آوردن اول کامل‌تر می‌باشد.

[۴۶۰] رواه مسلم في الصحيح (۴۵۴). [۴۶۱] المسند وصححه أحمد شاكر (۴۷۹۶) والنسائي في الامامه (۸۲۶). [۴۶۲] البخاري (۷۲۴۶) (۶۲۸) ومسلم (۶۷۴). [۴۶۳] طبقات الحنابلة۱/۳۵۴.