نماز و حکم تارک آن

فهرست کتاب

دلایل کسانی که به قضای نمازی که عمدا ترک شده قائلند:

دلایل کسانی که به قضای نمازی که عمدا ترک شده قائلند:

کسانی که پا را فراتر گذاشته و خواندن نماز را پس از وقتش، جایز دانسته و با خواندن آن پس از وقت، شخص را بری الذمه می‌دانند، می‌گویند:

- ابوعمر بن عبدالبر در این زمینه بیش از دیگران سخن گفته و استدلال کرده است([۲۴۰] ) که ما کلامش را عینا می‌آوریم - که در کتاب استذکار در باب خواب ماندن از نماز می‌گوید:

مسروق از ابن عباسسروایت می‌کند که گفت: رسول اللهجدر سفری بودند که در آخر شب برای استراحت فرود آمدند. پس از خوابیدن تا طلوع خورشید بیدار نشدند. چون بیدار شدند، بلالسرا امر کردند تا اذان دهد که وی اذان داد، پس رسول اللهجدو رکعت خواندند. ابن عباسسمی‌گوید: بیشتر از دنیا و آنچه که در آن است، «به سبب این رخصت) خوشحال شدم.

ابوعمر می‌گوید: به نظر من این مساله - والله اعلم - بدان سبب بوده تا صحابه‌ای که مبلغان دین از رسول اللهجبه سائر امت بودند، بدانند که مقصود الله متعال از بندگانش در مورد نماز - گرچه وقت آن مشخص شده – آن است که هرکس آن را در وقتش نخواند، می‌تواند هرگاه آن را به یاد آورد، قضایش را بخواند و یکسان است که آن را فراموش کرده یا اینکه از نماز خواب مانده و یا اینکه عمدا آن را ترک کرده باشد.

آیا در این باب به حدیث مالک توجه نکرده ای که از ابن شهاب از سعید بن مسیب روایت کرده که رسول الله فرمودند([۲۴۱] ):«مَنْ نَسِيَ الصَّلَاةَ فَلْيُصَلِّهَا إِذَا ذَكَرَهَا»«هرکس نمازي را فراموش کرد همان لحظه که به ياد آورد آن را بخواند.»

نسیان در زبان عربی بر ترک عمدی نیز دلالت دارد یا اینکه ضد یادآوری می‌باشد. الله متعال می‌فرماید([۲۴۲] ): ﴿نَسُواْ ٱللَّهَ فَنَسِيَهُمۡۚ[التوبة: ۶۷] یعنی طاعت الله متعال و ایمان به آنچه رسول اللهجبا آن از جانب الله متعال آمده ترک کردند، بدین سبب الله متعال آن‌ها را از رحمتش فروگذاشت. که در این خلافی نیست و هرکس کمترین علمی نسبت به تفسیر قرآن داشته باشد، بی‌اطلاع از آن نیست.

از این رو اگر گفته شود: پس چرا در حدیث، مساله یادآوری نماز تنها مخصوص کسی که نماز را فراموش کرده و یا اینکه از آن خواب مانده، قرار گرفته است؟ آنجا که رسول اللهجفرمودند: «مَنْ نَامَ عَنِ الصَّلَاةِ أَوْ نَسِيَهَا فَلْيُصَلِّهَا إِذَا ذَكَرَهَا»«هرکس از نماز خواب ماند و یا اینکه آن را فراموش کرد، هرگاه آن را به یاد آورد، بخواند.»

گفته شده: کسی که خواب مانده و یا کسی که نماز را فراموش کرده، مخصوصا ذکر شده تا توهم و گمان گناه ترک نماز به سبب خواب و فراموشی در مورد آن‌ها رفع شود، بدین ترتیب که گناه خواب و فراموشی از آن‌ها برداشته شده است. که رسول اللهجبیان فرمودند که ملغی شدن گناه از آندو به سبب خواب و فراموشی، لازمه‌ی ملغی شدن فرض نماز نمی‌باشد، بلکه بر آنها واجب است هرگاه نماز را پس از خروج وقتش به یاد آوردند، قضای آن را به جا آورند. و دلیلی نداشته که همراه آندو کسی را که عمدا نماز را ترک کرده، ذکر شود، چرا که علتی که موجب توهم در مورد آندو می شد - کسی که نماز را فراموش کرده و یا از نماز خواب مانده - یعنی همان ملغی شدن قضای نماز به سبب عدم گناه به خاطر خواب ماندن یا فراموشی، در مورد کسی که عمدا آن را ترک کرده، نبوده و بر وی عذری در ترک نماز فرض که بر او واجب است، پس از یادآوری آن نیست. (برخلاف کسی که نماز را فراموش کرده و یا از آن خواب مانده که ممکن است اینگونه وهمی بر او عارض شود که چون گناه ترک نماز به سبب فراموشی یا خواب برداشته شده، پس جبران آنهم از وی برداشته شده است).

و الله متعال حکم آندو (عامد و فراموش کار) را در مورد نماز که برای آن وقت تعیین شده و روزه فرضی که وقت آن رمضان است، بر زبان رسولش یکسان قرار داده است، بلکه هریک از آندو پس از خروج وقتش قضا می‌شود. چنان که در مساله به جا آوردن قضایی نماز در مورد کسی که از نماز خواب مانده و یا اینکه آن را فراموش کرده تصریح شده - همانطور که ذکر نمودیم - و در باب روزه نیز در مورد مریض و مسافر بدان تصریح شده است.

و امت اجماع کرده و همگی نقل کرده‌اند که هرکس ماه رمضان را عمدا روزه نگیرد، درحالی که بر فرضیت آن مومن باشد و تنها از روی نافرمانی و سرکشی آن را ترک کرده و پس از آن توبه کند، بر وی قضای رمضان واجب است و کسی که نماز را عمدا ترک می‌کند نیز چنین است. بنابراین، در مساله قضای نماز و روزه، عامد و فراموش کار یکسان می‌باشند، گرچه در گناه متفاوت‌اند. همچون کسی که مرتکب جنایت در اموال شده و آن را تلف می‌کند که این عملش چه از روی عمد باشد و یا از روی فراموشی، یکسان است و تنها تفاوت آن در بزرگی و کوچکی گناه می‌باشد.

و مساله قضای نماز بر خلاف رمی جمرات در حج می‌باشد که چه برای کسی که آن را فراموش کرده و یا اینکه عمدا آن را ترک کرده، قضا نمی‌شود زیرا دمِ واجب شده به سبب ترک رمی، جایگزین آن می‌باشد. همچنین بر خلاف قربانی می‌باشد، زیرا قربانی فرض نیست([۲۴۳] ) در حالی که نماز و روزه هر دو فرض بوده و دِینی ثابت می‌باشند که باید ادا شوند، گرچه وقتی که برای آن‌ها تعین شده، خارج شده باشد. رسول اللهجمی‌فرماید([۲۴۴] ): «دَيْنُ اللَّهِ أَحَقُّ أَنْ يُقْضَى»«دِین الله متعال سزاوارتر است که ادا گردد.» و هرگاه کسی که نماز را فراموش کرده و یا از آن خواب مانده – درحالی که هر دوی این‌ها معذور می‌باشند - نماز را پس از خروج وقتش قضا می‌کند، کسی که عمدا نماز را ترک کرده، در قضای نماز نسبت به آن‌ها سزاوارتر است، علاوه بر اینکه با ترک عمدی نماز، گنه کار می‌باشد و اگر از آن ابا ورزد، باز هم فرضیت نماز از وی ساقط نمی‌شود و بر وی حکم می‌شود که قضایی آن را به جا آورد، زیرا توبه‌ی وی از گناهی که به سبب ترک عمدی نماز مرتکب شده، شامل ادا و اقامه‌ی نماز علاوه بر پشیمانی وی نسبت به گذشته، می‌باشد.

اما برخی از اهل ظاهر([۲۴۵] ) در این مساله دیدگاهی شاذ و نادر داشته و بر خلاف جمهور علمای مسلمین و راه مومنین، رفته اند. و گفته‌اند: خواندن نماز در غیر از وقتش برای کسی که عمدا آن را به تاخیر انداخته و وقتش را ترک کند، جایز نیست. زیرا این شخص جزء کسانی که نماز را فراموش کرده و یا از آن خواب مانده، نمی‌باشد. درحالی که رسول اللهجفقط در مورد این دو دسته امر فرمودند که نمازشان را پس از یادآوری آن بخوانند. آنجا که فرمودند: «مَنْ نَامَ عَنِ الصَّلَاةِ أَوْ نَسِيَهَا فَلْيُصَلِّهَا إِذَا ذَكَرَهَا»«هرکس از نماز خواب ماند و یا اینکه آن را فراموش کرد، هرگاه آن را به یاد آورد، بخواند.» پس از این می‌گوید: و کسی که نماز را عمدا ترک می‌کند، نه آن را فراموش کرده و نه از آن خواب مانده است.

و می گوید: نزد ما قیاس کردن ترک کننده‌ی عمدی نماز بر کسی که آن را فراموش کرده و یا از آن خواب مانده است، جایز نیست همانطور که قیاس کردن کسی که در احرام بوده و احرامش را فراموش کرده و بدون عمد شکار می‌کند بر کسی که عمدا شکار می‌کند، نزد ما جایز نیست([۲۴۶] ). (درحالی که جمهور علما در این مساله بر مساوی بودن عامد و فراموش کار در گناه و پرداخت جزا قائلند). از این رو وی در دو مساله با جمهور علما مخالفت کرده است و گمان کرده این مساله را با روایتی که از برخی تابعین روایت شده، پوشش داده است. وی در این مساله از جماعت علمای مسلمین جدا شده، درحالی که در برابر آن‌ها مورد احتجاج قرار گرفته و مامور به اتباع از آن‌ها می‌باشد. لذا این ظاهری با طریق نظر و اعتبار (قیاس) مخـالفت کرده و از جماعت علمای شهرها جدا شده و در آنچه بدان قـائل است، دلیل صحیحی که مورد قبول عقل باشد، نیاورده است.

اما از دیگر دلایلی که بیانگر آن است که نماز نیز همچون روزه پس از خروج وقتش ادا شده و قضایش به جا آورده می‌شود - گرچه اجماع امت، کسانی را که از آن‌ها جدا شده به رجوع به اجماع و ترک خروج از راه شان امر می‌کند و اجماع امت در این زمینه ما را از آوردن دلایل دیگر بی‌نیاز می‌کند – آن است که رسول اللهجفرمودند: «مَنْ أَدْرَكَ رَكْعَةً مِنَ الصُّبْحِ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ فَقَدْ أَدْرَكَ الصُّبْحَ، وَمن أدرَكَ رَكْعةً من العصرِ قَبْلَ أن تَغْرُب الشمسُ فَقَدْ أدركَ الْعصْر»«هرکس رکعتی از نماز صبح را قبل از طلوع خورشید، دریابد، نماز صبح را نیز دریافته است و هرکس يک رکعت از نماز عصر را قبل از غروب خورشيد دريابد، نماز عصر را دريافته است.» در این حدیث کسی که عمدا نماز را به تاخیر انداخته از کسی که آن را از روی فراموشی به تاخیر انداخته، استثنا نشده است. و همگی از رسول الله روایت کرده‌اند که: هرکس یک رکعت از نماز عصر را قبل از غروب دریابد، نماز عصر را دریافته و سه رکعت باقی را در وقت مغرب نیز می‌خواند که پس از خروج وقت عصر می‌باشد. و فرقی بین کسی که نماز عصر را عمدا و یا از روی فراموشی و یا کوتاهی کردن به تاخیر می‌اندازد و کاملا آن را پس از خروج وقتش می‌خواند و بین کسی که قسمتی از نماز عصر را عمدا و یا از روی فراموشی و یا کوتاهی کردن پس از خروج وقتش می‌خواند، از لحاظ رای و نظر نمی‌باشد.

دلیل دیگر آن است که: رسول اللهجو اصحاب ایشان در روز خندق به جنگی که مشرکین تدارک دیده بودند، مشغول شده و نماز ظهر و عصر را نخواندند تا اینکه خورشید غروب کرد. در این روز رسول اللهجو اصحاب شان نه خواب ماندند و نه نماز را فراموش کردند و بلکه بین مسلمین و کفار در این روز جنگ خونین و کشت و کشتاری هم نبود، با این وجود نماز ظهر و عصر را در شب خواندند.

دلیل دیگری که در این زمینه می‌باشد، آن است که: رسول الله در روز بـازگشت از خندق به اصحاب شان در مدینه فرمودند([۲۴۷] ): «لاَ يُصَلِّيَنَّ أَحَدٌ العَصْرَ إِلَّا فِي بَنِي قُرَيْظَةَ»«هیچ کس نماز عصر را جز در بنی-قریظه نخواند.» که اصحاب از مدینه خارج شدند درحالی که برخی از ایشان به خاطر ترس از خروج وقت، نماز عصر را در میان راه خواندند و برخی آن را در بنی قریظه پس از غروب آفتاب خواندند. چرا که رسول اللهجبه ایشان فرمودند: «لاَ يُصَلِّيَنَّ أَحَدٌ العَصْرَ إِلَّا فِي بَنِي قُرَيْظَةَ»با این وجود رسول الله هیچ یک از دو گروه را سرزنش نکرد، درحالی که هر دو گروه نه نماز را فراموش کردند و نه از نماز خواب ماندند و برخی نماز را چنان به تاخیر انداختند که وقتش خارج شد و آن را پس از وقتش خواندند و رسول اللهجبا وجودی که از این عملشان آگاهی داشت، بدانها تذکر نداد که نمازی که در وقتش خوانده نشود، پس از خروج وقتش قضا نمی‌شود.

دلیل دیگر آن است که رسول اللهجفرمودند: «سيكون بعدي أمراء يؤخرون الصلاة عن ميقاتها»«براستی پس از من امرا و پادشاهانی می‌آیند که نماز را از وقت مقررش به تاخیر می‌اندازند. صحابه گفتند: آیا همراه آن‌ها نماز بگزاریم؟ فرمودند: بله.»

از ابن المثنی العصمی روایت است که گفت: از همسر عبادة بن صامت از عبادة به من خبر رسیده که گفت: ما نزد رسول اللهجبودیم که فرمودند: «إنه سيجيء بعدي أمراء تشغلهم أشياء حتی لا يصلوا الصلاة لميقاتها»«همانا پس از من امرا و پادشاهانی می‌آیند که امور مختلفی آن‌ها را به گونه‌ای به خود مشغول می‌کند که نماز را در موعد مقرر آن نمی‌خوانند. صحابه گفتند: یارسول الله، همراه آن‌ها نماز بگزاریم؟ فرمودند: بله. ابوعمر می‌گوید: ابوالمثنی الحمصی، همان اُملوکی می‌باشد که ثقه است.

در این حدیث رسول اللهجخواندن نماز را پس از وقتش مباح قرار داده‌ و نفرمود که نماز فقط در وقت خودش خوانده می‌شود. و احادیثی که در آن وصف تاخیر نماز تا خروج وقتش توسط پادشاهان و امرا ذکر شده، جداً زیاد می‌باشد و در حقیقت امرایی از بنی امیه بودند که اکثرشان نماز جمعه را در غروب می‌خواندند. رسول اللهجفرمودند: «إِنَّمَا التَّفْرِيطُ عَلَى مَنْ لَمْ يُصَلِّ الصَّلَاةَ حَتَّى يَجِيءَ وَقْتُ الصَّلَاةَ الْأُخْرَى»«کوتاهی و اهمال تنها بر کسی است که نماز نخوانده تا اینکه وقت نماز دیگر داخل می‌شود.» درحالی که آن‌ها می‌دانستند که وقت ظهر در حضر تا زمانی است که وقت عصر داخل نشده است.

این مساله از طرق صحیحی روایت شده که برخی از آن‌ها را در ابتدای کتاب - الاستذکار - در بحث مواقیت نماز آورده‌ام.

و از ابو قتادهسروایت است که رسول اللهجفرمودند: «لَيْسَ فِيَّ النَّوْمِ تَفْرِيطٌ، إِنَّمَا التَّفْرِيطُ عَلَى مَنْ لَمْ يُصَلِّ الصَّلَاةَ حَتَّى يَجِيءَ وَقْتُ الصَّلَاةَ الْأُخْرَى»«در خوابيدن تفريط و کوتاهي نيست، بلکه تفريط بر کسي است که نماز نخوانده باشد تا اينکه وقت نماز بعدي فرا مي‌رسد» و چنين کسي تقصير و کوتاهي کردن و تفريط را مرتکب شده است. رسول اللهجکسی را که اینگونه عمل کرده، سهل انگار نامیده است و سهل انگار معذور نمی‌باشد و در نزد همه از جهت عذر همچون کسی که از نماز خواب مانده و یا آن را فراموش کرده، نیست، با این وجود رسول اللهجنمازش را به همراه تفریط و سهل انگاری وی جایز دانستند.

در حدیث ابوقتاده روایت شده که رسول اللهجفرمودند: «وإذا كان الغد فلیصلها لمیقاتها»«فردا که فرا رسید، آن را در موعد مقرر خودش بخوان.» این حدیث در قضای نمازی که به سبب کوتاهی ترک شده چه در زمان یادآوری آن و چه بعد از یادآوری آن، بسیار واضح و روشن می‌باشد. و این حدیث ابوقتاده اسنادش صحیح می‌باشد جز اینکه در این معنا با حدیث عمران بن حصین در مورد خواب ماندن رسول اللهجاز نماز صبح در سفر، معارض می‌باشد. که در آن آمده: صحابه گفتند: یا رسول الله آیا فردا، قضای آن را در وقت خودش بخوانیم؟ فرمودند: «لا، إن الله لاینهاكم عن الربا ثم یقبله منكم»«خیر، الله متعال شما را از ربا نهی نکرده که پس از آن از شما قبول کند.»

و از ابوهریرهساز رسول اللهجشبیه آن روایت شده است که در این مساله همه اسانید را در مقدمه ذکر کردیم. و از عبدالرحمن بن علقمه - که از جمله‌ی صحابه ذکر شده - روایت است که گفت: «وفد ثقیف بر رسول اللهجوارد شدند و در آن روز از آنحضرتجچنان سوال پرسیدند که رسول اللهجبه خاطر آن نماز ظهر را با نماز عصر خواندند.»

کمترین آنچه از حدیث بر می‌آید، آن است که رسول اللهجنماز را از وقت معمولی که در آن نماز می‌خواندند به سبب آنچه بدان مشغول شدند، به تاخیر انداختند. و عبدالرحمن بن علقمه از ثقات تابعین و بزرگان شان می‌باشد.

درحقیقت علما اجماع کرده‌اند که هرکس نماز را عمدا ترک کند تا اینکه وقتش خارج شود، از فرمان الله متعال سرپیچی کرده و گنه کار می‌باشد. و برخی ذکر کرده‌اند که این عمل از گناهان کبیره می‌باشد. و اجماع کرده‌اند که بر گنه کار و سرکش، لازم است تا از گناهش با پشیمانی نسبت به عملش و اعتقاد ترک بازگشت به آن، توبه کند. الله متعال در سوره نور آیه ۳۱ می‌فرماید: ﴿وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٣١«اي مؤمنان، همگي به سوي خدا برگرديد (و از مخالفت هائي كه در برابر فرمان خدا داشته ايد توبه كنيد) تا رستگار شويد.»

و هرکس بر او حق الله و بندگانش باشد، لازم است تا خویشتن را با ادای آن حق بریء الذمه کند. و در حقیقت رسول اللهجحق الله متعال را به حقوق انسان ها نسبت به هم، تشبیه کرده‌اند، آنجا که می‌فرمایند: «دَيْنُ اللَّهِ أَحَقُّ أَنْ يُقْضَى»«دین الله متعال سزاوارتر است که ادا گردد.»

جای تعجب است از این ظاهری که اصلی را که خود و اصحابش بدان معتقد بوده، به سبب جهل و حب وی نسبت به شذوذش، نقض کرده است و آن اینکه آنچه از فرائض که با اجماع ثابت شده، جز با اجماعی مثل آن یا سنتی که در مورد آن نزاعی نباشد، نقض نمی‌شود. و نمازهای فرض به اجماع واجب می‌باشند، که با آن با شذوذی که خارج از اقوال علمای شهرها می‌باشد، اختلاف کرده و بدون اینکه در این مورد سنتی روایت کند، از آن تبعیت می‌کند و فریضه ای را که بر آن اجماع شده، ساقط می‌کند و اصل خودش را نقض کرده و خود را فراموش کرده است.

پس از این ابوعمر بن عبدالبر/می‌گوید: مذهب داود و اصحابش وجوب قضای نمازی می‌باشد که عمدا فوت شده است. سپس می‌گوید: و این قول داود و اهل ظاهر می‌باشد و این ظاهری را جز فردی که از جماعت علمای سلف و خلف خارج شده، نمی‌بینم. و با همه‌ی مذاهب فقها مخالفت کرده است و از آن‌ها جدا شده است و کسی که در علم از شذوذات پیروی می‌کند، امام و پیشوای در علم نمی‌باشد و در کتابش گمان کرده که عده‌ای از صحابه و تابعین با وی در این زمینه هم رای می‌باشند. از این رو از ابن مسعود و مسروق و عمر بن عبدالعزیز در مورد این فرموده‌ی الله متعال ﴿أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَروایت می‌کند که مقصود از آن ضایع کردن نماز از وقتش می‌باشد و اگر آن را ترک کنند، قطعا با ترک آن از جمله‌ی کفار می‌باشد([۲۴۸] ). درحالی که وی در مورد تکفیر کسی که عمدا نماز را ترک کرده و از اقامه‌ی آن ابا می‌ورزد و همچنین از قتل چنین شخصی زمانی که به وجوب آن اقرار دارد، صحبت نمی‌کند، که درحقیقت با آن‌ها مخالفت کرده است، پس چگونه به آن‌ها احتجاج می‌کند؟

به هر حال واضح است کسی که قضایی نماز را به جا آورد، در واقع از ضایع کردن آن توبه کرده است. الله متعال در سوره طه آیه ۸۲ می‌فرماید: ﴿وَإِنِّي لَغَفَّارٞ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ ٨٢«من قطعاً (با غفران عظيمي كه دارم) مي‌آمرزم كسي را كه (از كفر و گناه خود) برگردد و (به بهترين وجه) ايمان بياورد و كارهاي شايسته بكند و سپس راهياب بشود (و اين راه را تا آخر زندگي ادامه دهد).» و کسی که نماز را ضایع کرده برای وی توبه‌ای جز ادای آن نمی‌باشد، همانطور که توبه‌ی از دِین اشخاص، جز با ادای آن دین به صاحبش، صحیح نمی‌باشد. و هرکس نمازی را که نسبت بدان کوتاهی کرده، قضایش را به جا آورد، در حقیقت توبه کرده و عمل صالح انجام داده است و الله متعال اجر و پاداش کسی را که عمل نیکو انجام داده، ضایع نمی‌گرداند.

و از سلمان ذکر کرده که گفت([۲۴۹] ): نماز، میزان است، هرکس آن را کامل انجام دهد، اجر وی کامل داده می‌شود و هرکس از آن بکاهد، قطعا آنچه را که الله متعال در مورد کاهندگان و مطففین فرموده است، می‌دانید.

در این خبر هم حجتی برای وی نمی‌باشد، چرا که ظاهر معنای آن این است که، مطفف و کسی که از نمازش می‌کاهد، گاهی شخصی می‌باشد که با کامل نکردن رکوع و سجده و حدود نماز، از آن می‌کاهد گرچه نماز را در وقتش می‌خواند.

و از ابن عمرسروایت می‌کند که گفت: برای کسی که نماز را در وقتش نخوانَد، نمازی نیست.

در این مورد همچنین می‌گوییم: این قول ابن عمرسبدین معناست که: برای وی نمازی که اجزایش کامل باشد، نیست، همانطور که در حدیث آمده است([۲۵۰] ): «لَا صَلَاةَ لِجَارِ الْمَسْجِدِ إِلَّا فِي الْمَسْجِدِ»«برای همسایه‌ی مسجد، نمازی جز نمازی که در مسجد بخواند، نیست.» و مانند آن این حدیث می‌باشد([۲۵۱] ): «لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا أَمَانَةَ لَهُ»«کسی که امانت دار نیست، ایمان ندارد.»

و کسی که نماز را قضا کند، در حقیقت آن را خوانده است و از عمل بدی که با ترک نماز مرتکب شده توبه کرده است. و هر آنچه وی در این زمینه ذکر کرده، صحیح نبوده و در هیچ یک از آن‌ها برای وی حجتی نمی‌باشد، چرا که ظاهر آن خلاف آنچیزی است که تاویل کرده است.

[۲۴۰] كذا ذهب الإمام النووي في المجموع۳/۷۱ وهو قول الأئمة الأربعة كما نص المصنف قبل. [۲۴۱] الموطأ۱/۱۳-۱۴. ومسلم (۶۸۰) وأبوداود (۴۳۵) وابن ماجه (۶۹۶). [۲۴۲] خدا را فراموش كرده‌اند (واز پرستش او روي گردان شده‌اند)، خدا هم ايشان را فراموش كرده است (ورحمت خود را از ايشان بريده و هدايت خويش را از آنان دريغ داشته است). [۲۴۳] اهل علم در حكم قرباني بر دو قول اختلاف كرده‌اند. ۱- ربیعه، اوزاعی، ابوحنیفه، لیث و برخی از مالکی‌ها معتقدند که قربانی بر کسی که توانایی آن را دارد واجب می‌باشد.۲- اما مذهب جمهور علما اینست که قربانی سنت بوده و واجب نمی‌باشد. مالک، شافعی، احمد، اسحاق، ابوثور، مزنی، ابن منذر، داود، ابن حزم و غیر اینها بر این قول می‌باشند. به نقل از صحیح فقه السنة ۲/۳۶۷-۳۶۸. [۲۴۴] البخاري (۱۹۵۳) ومسلم (۱۱۴۸) كلاهما في الصوم. [۲۴۵] يقصد -والله أعلم- ابن حزم، وانظر قوله في المحلى ۲/۲۳۵ ومابعدها وقد صرح بذكر اسمه الإمام النووي في المجموع۳/۷۱. [۲۴۶] انظر المحلى لابن حزم ۷/۲۱۴ وما بعدها. [۲۴۷] البخاري (۹۴۶) (۴۱۱۹) ومسلم (۱۷۷۰). [۲۴۸] انظر قول ابن حزم - وهو المقصود هنا- في المحلى۲/۲۴۱. [۲۴۹] مصنف عبدالرزاق (۳۷۵۰) والسنن الكبرى للبيهقي (۳۵۸۶). [۲۵۰] المستدرك (۸۹۸) والدارقطني (۱۵۵۳) والبيهقي في السنن (۴۹۴۲) (۵۵۹۱) وضعفه الحافظ في تلخيص الحبير۲/۳۲ وانظره في المقاصد (۱۳۰۹). [۲۵۱] شعب الإيمان (۴۰۴۵) (۴۸۷۵) وابن حبان (۱۹۴) ومسندأحمد (۱۲۳۸۳).