نماز و حکم تارک آن

فهرست کتاب

دلایل کسانی که به وجوب نماز جماعت معتقدند:

دلایل کسانی که به وجوب نماز جماعت معتقدند:

۱- الله متعال در سوره نساء آیه ۱۰۲ می‌فرماید: ﴿وَإِذَا كُنتَ فِيهِمۡ فَأَقَمۡتَ لَهُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَلۡتَقُمۡ طَآئِفَةٞ مِّنۡهُم مَّعَكَ وَلۡيَأۡخُذُوٓاْ أَسۡلِحَتَهُمۡۖ فَإِذَا سَجَدُواْ فَلۡيَكُونُواْ مِن وَرَآئِكُمۡ وَلۡتَأۡتِ طَآئِفَةٌ أُخۡرَىٰ لَمۡ يُصَلُّواْ فَلۡيُصَلُّواْ مَعَكَ وَلۡيَأۡخُذُواْ حِذۡرَهُمۡ وَأَسۡلِحَتَهُمۡۗ...«زماني كه (تو، اي پيغمبر) در ميان شان بودي و نماز (خوف) را براي شان بپاداشتي، دسته‌اي از آنان با تو به نماز بايستند و بايد كه اسلحه خود را با خود داشته باشند، و وقتي كه (نصف) نماز را با تو خواندند (سلام بدهند و به كشيك و نگهباني بپردازند و) شما را (از دشمنان) بپايند و دسته ديگري كه هنوز نماز را نخوانده‌اند، بيايند و با تو به نماز ايستاده و احتياط خود را مراعات و اسلحه خود را داشته باشند.»

استدلال به آیه از چند وجه می‌باشد که یکی از آن‌ها این است که الله متعال آن‌ها را به نماز جماعت امر کرده و این امر را برای بار دیگر در حق گروه دوم نیز ذکر کرده است، آنجا که می‌فرماید: ﴿وَلۡتَأۡتِ طَآئِفَةٌ أُخۡرَىٰ لَمۡ يُصَلُّواْ فَلۡيُصَلُّواْ مَعَكَو این مساله خود بیانگر فرض عین بودن نماز جماعت می‌باشد، چرا که الله متعال آن را از گروه دوم با انجام آن توسط گروه اول ساقط نکرده است و اگر نماز جماعت سنت می‌بود، شایسته‌ترین عذرها به سقوط آن، عذر خوف و ترس از دشمن بود و اگر فرض کفایه نیز می‌بود، با انجام آن توسط گروه اول از گروه دوم ساقط می‌شد. بنابراین آیه دلیلی بر وجوب عینی نماز جماعت می‌باشد که این مساله بر سه وجه در آیه ذکر شده است: امر الله متعال بدان در مرتبه‌ی اول، سپس امر نمودن دوباره‌ی آن از جانب الله متعال و اینکه الله متعال بر آن‌ها اجازه‌ی ترک نماز جماعت در حالت خوف و ترس را ندادند.

۲- الله متعال در سوره قلم آیات ۴۲ و ۴۳ می‌فرمایند: ﴿يَوۡمَ يُكۡشَفُ عَن سَاقٖ وَيُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ ٤٢ خَٰشِعَةً أَبۡصَٰرُهُمۡ تَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۖ وَقَدۡ كَانُواْ يُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ وَهُمۡ سَٰلِمُونَ ٤٣«روزي که ساق نمایان می‌گردد. بدين هنگام از كافران و مشركان خواسته مي‌شود كه سجده كنند و كرنش برند، امّا ايشان نمي‌توانند چنين كنند. اين در حالي است كه چشمان شان (از خوف و وحشت و شرمندگي و شرمساري) به زير افتاده است و خواري و پستي وجود ايشان را فرا گرفته است. پيش از اين نيز (در دنيا) بدان گاه كه سالم و تندرست بودند به سجده بردن و كرنش كردن خوانده مي‌شدند (و ايشان با وجود توانائي، سجده و كرنش نمي‌كردند).»

وجه استدلال به آیه: الله متعال آن‌ها را در روز قیامت، مجازات می‌کند، چنان که بین آن‌ها و سجده کردن مانع و حایل قرار داده و از سجده کردن آن‌ها جلوگیری می‌کند چرا که در دنیا زمانی که به سوی سجده خوانده شدند، از اینکه داعی و ندا دهنده‌ی آن را اجابت کنند، ابا ورزیدند. حال که این ثابت شد، واضح می‌گردد که اجابت دعوت دهنده‌ی به نماز، آمدن به مسجد برای حضور در جماعت می‌باشد نه اینکه نماز را در خانه‌اش بخواند، چرا که رسول الله اجابت را چنین تفسیر کردند؛ مسلم([۲۸۴] ) در صحیحش از ابوهریرهسروایت می‌کند که گفت: شخصی نابینا نزد رسول اللهجآمده و گفت: یا رسول الله راهنمایی ندارم که مرا به سوی مسجد هدایت کند؛ و پس از آن از رسول اللهجخواست تا به وی اجازه دهد تا در نماز جماعت شرکت نکند، که رسول اللهجبه وی اجازه دادند. زمانی که آن شخص روی برگردانده و بازگشت، او را صدا زده و فرمودند: «هَلْ تَسْمَعُ النِّدَاءَ؟»«آیا صدای اذان را می‌شنوی؟» گفت: بله؛ فرمودند: «فَأَجِبْ»«پس آن را اجابت کن.»

در این حدیث واضح است که رسول اللهجوی را با خواندن نماز در خانه اش، اجابت کننده‌ی آن ندانستند. که این خود دلالت بر آن دارد که اجابت آنچه بدان امر شده، آمدن به مسجد برای شرکت در جماعت می‌باشد. و حدیث ابن ام مکتوم نیز بر آن نیز دلالت دارد، که به رسول الله گفت: یا رسول الله براستی مدینه بسیار جانور خزنده و درنده دارد. پس رسول اللهجفرمودند([۲۸۵] ): «أَتَسْمَعُ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ؟»«آیا صدای «حي على الصلاة» و «حي على الفلاح» را می‌شنوی؟» گفت: بله؛ رسول الله فرمودند: «فَحَيَّ هَلًا»«پس پذیرا باش و آن را اجابت کن.» و حیهلا، اسم فعل امر به معنای قبول و اجابت کردن می‌باشد و این حدیث در اینکه اجابت این امر با شرکت در جماعت است، صریح می‌باشد و متخلف از شرکت در جماعت، اجابت کننده‌ی آن نیست. و عده‌ی زیادی از سلف در مورد این فرموده‌ی الله متعال: ﴿وَقَدۡ كَانُواْ يُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ وَهُمۡ سَٰلِمُونَ ٤٣گفته‌اند: آن عبارت است از قول موذن که می‌گوید: حی علی الصلاة، حی علی الفلاح([۲۸۶] ). این دلیل مبنی بر دو مقدمه می‌باشد: یکی آنکه این اجابت واجب است و دیگری اینکه این اجابت جز با شرکت و حضور یافتن در جماعت حاصل نمی‌شود. و این آنچیزی است که عالم‌ترین امت و فقیه‌ترین آن‌ها در مورد اجابت فهمیدند یعنی صحابه رضی الله عنهم اجمعین.

از این رو ابن منذر در کتاب الاوسط می‌گوید: برای ما از ابن مسعود و ابوموسی اشعریسروایت شده که گفتند: هرکس ندای اذان را بشنود و آن را اجابت نکند، براستی که نمازش از سرش تجاوز نمی‌کند، مگر اینکه عذری داشته باشد([۲۸۷] ).

ابن منذر می‌گوید: و از عایشه روایت شده که فرمود: هرکس ندای اذان را بشنود و آن را اجابت نکند، نه خودش به دنبال خیر بوده و نه الله متعال خیر را شامل حال او کرده است.

و از ابوهریره روایت است که گفت: برای فرزند آدم بهتر است که گوشهایش را از سُرب مذاب پر کنند تا اینکه ندای موذن را بشنود و آن را اجابت نکند.

لذا این سخنان صحابه و غیر آن‌ها بر آن دلالت می‌کند که اجابت در نزد صحابه عبارت است از حضور در جماعت؛ و در واقع کسی که از آن تخلف ورزد، اجابت نکرده و عاصی و گنه کار می‌باشد.

۳- الله متعال در سوره بقره آیه ۴۳ می‌فرماید: ﴿وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱرۡكَعُواْ مَعَ ٱلرَّٰكِعِينَ ٤٣«و نماز را برپاداريد و زكات را بپردازيد و با نمازگزاران (به صورت جماعت) نماز بخوانيد.»

وجه استدلال به آیه: الله متعال آن‌ها را به رکوع که همان نماز می‌باشد، امر فرموده است و از نماز به رکوع تعبیر کرده است چون از ارکان نماز می‌باشد و از نماز با ارکان و واجباتش نیز تعبیر می‌شود، همانطور که الله متعال آن را سجود و قرآن و تسبیح نامیده است. بنابراین در این فرموده‌ی الله متعال: ﴿مَعَ ٱلرَّٰكِعِينَفایده‌ای دیگر می‌باشد و فایده‌ای نیست جز انجام آن همراه جماعت نمازگزار؛ و معیتی که در آیه آمده است مفید این مطلب می‌باشد.

و هرگاه ثابت شد آنچه الله متعال بدان امر کرده، مقید به صفت یا حالتی خاص است، کسی که مامور به انجام آن می‌باشد، فقط با انجام آن امر بر آن صفت و حالت است که مطیع محسوب می‌گردد.

اما اگر گفته شود: استدلال به این آیه بر وجوب نماز جماعت با این فرموده‌ی الله متعال که می‌فرماید: ﴿يَٰمَرۡيَمُ ٱقۡنُتِي لِرَبِّكِ وَٱسۡجُدِي وَٱرۡكَعِي مَعَ ٱلرَّٰكِعِينَ ٤٣[آل عمران: ۴۳] نقض می‌شود.چرا که حضور در جماعت برای زن واجب نمی‌باشد.

در پاسخ گفته شده: امر در این آیه همه‌ی زن‌ها را در بر نمی‌گیرد بلکه فقط مریم بدان امر شده است بر خلاف آنچه الله متعال در سوره بقره آیه ۴۳ فرمودند (که شامل همه‌ی مردان می‌شود). و مریم در این مساله خاص بوده و همچون سایر زن‌ها نمی‌باشد زیرا مادرش همسر عمران، مریم را خالصانه نذر الله متعال و عبادت حق و خدمت به مسجد (بیت المقدس) کرده بود. چنان که وی از مسجد جدا نمی‌شد، پس امر شد تا همراه اهل مسجد رکوع کرده و نماز بگزارد. و زمانی که الله متعال وی را از ناپاکی‌ها زدود و بر سایر زنان جهانیان برتری داد، از طاعتش چیزی را به وی اختصاص داده و او را بدان امر کرد که نسبت به سایر زنان عالم، متمایز بود. الله متعال می‌فرماید: ﴿وَإِذۡ قَالَتِ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَٰمَرۡيَمُ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰكِ وَطَهَّرَكِ وَٱصۡطَفَىٰكِ عَلَىٰ نِسَآءِ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٤٢ يَٰمَرۡيَمُ ٱقۡنُتِي لِرَبِّكِ وَٱسۡجُدِي وَٱرۡكَعِي مَعَ ٱلرَّٰكِعِينَ ٤٣[آل عمران: ۴۲-۴۳] «(تو حضور نداشتي) هنگامي كه فرشتگان گفتند: اي مريم، خدا تو را برگزيده و پاكيزه‌ات داشته است و تو را بر همه زنان جهان برتري داده است. اي مريم، (به شكرانه اين نعمت بزرگ) هميشه خاشعانه به اطاعت و عبادت پروردگارت مشغول شو و با نمازگزاران به سجده و ركوع بپرداز (و با آنان نماز بخوان).»

اما اگر گفته شود: اینکه آن‌ها مامور به رکوع کردن همراه رکوع کنندگان می‌باشند بر وجوب رکوع همراه آن‌ها در حال رکوع شان دلالت نمی‌کند بلکه بر عمل به مثل آنچه آن‌ها انجام می‌دهند، دلالت دارد، همچون اینکه الله متعال در سوره توبه آیه ۱۱۹ می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ ١١٩«اي مؤمنان، از خدا بترسيد و همگام با راستان باشيد.» بنابراین معیت و همراهی، اقتضای مشارکت در فعل را دارد و مستلزم مقارنه‌ی در آن نمی‌باشد.

در پاسخ گفته شده: حقیقت معیت و همراهی، مصاحبت مابعد با ماقبل می‌باشد و مصاحبتی که در آیه ذکر شده مفید آن است که این مصاحبت، زائد بر مشارکت می‌باشد، به ویژه زمانی که در مورد نماز باشد، زیرا هرگاه گفته شود: همراه جماعت نماز بگزار یا همراه جماعت نماز گزاردم، از این سخن جز اینکه صاحب آن همراه نمازگزاران در نماز شرکت نموده و بدانها پیوسته است، فهمیده نمی‌شود.

۴- در صحيحين از ابوهريرهسروايت است كه رسول اللهجفرمودند([۲۸۸] ): «وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ بِحَطَبٍ، فَيُحْطَبَ، ثُمَّ آمُرَ بِالصَّلاَةِ، فَيُؤَذَّنَ لَهَا، ثُمَّ آمُرَ رَجُلًا فَيَؤُمَّ النَّاسَ، ثُمَّ أُخَالِفَ إِلَى رِجَالٍ، فَأُحَرِّقَ عَلَيْهِمْ بُيُوتَهُمْ، وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ يَعْلَمُ أَحَدُهُمْ، أَنَّهُ يَجِدُ عَرْقًا سَمِينًا، أَوْ مِرْمَاتَيْنِ حَسَنَتَيْنِ، لَشَهِدَ العِشَاءَ»«سوگند به ذاتي كه جانم در يد قدرت اوست، تصميم گرفتم دستور دهم تا هيزم آماده كنند و پس از اذان، كسي را براي امامت نماز بگمارم و خود، نزد كساني بروم كه در خانه‌ها نشسته و در نماز جماعت شركت نمي‌كنند و آن‌ها را با خانه هاي شان آتش بزنم. بخدا سوگند، آناني كه به جماعت نمي‌آيند، اگر مي‌دانستند كه استخواني چرب يا دو تكه گوشت خوب به آنان مي‌رسد، حتما در نماز عشاء شركت مي‌كردند.»

و از ابوهريرهسروايت است كه رسول اللهجفرمودند([۲۸۹] ): «إِنَّ أَثْقَلُ الصَّلاةِ عَلَى الْمُنَافِقِينَ صَلاةُ الْعِشَاءِ وَصَلاةُ الْفَجْرِ . وَلَوْ يَعْلَمُونَ مَا فِيهَا لأَتَوْهُمَا وَلَوْ حَبْوًا. وَلَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ بِالصَّلاةِ فَتُقَامَ، ثُمَّ آمُرَ رَجُلاً فَيُصَلِّيَ بِالنَّاسِ، ثُمَّ أَنْطَلِقَ مَعِي رِجَالٌ مَعَهُمْ حُزَمٌ مِنْ حَطَبٍ إلَى قَوْمٍ لا يَشْهَدُونَ الصَّلاةَ، فَأُحَرِّقَ عَلَيْهِمْ بُيُوتَهُمْ بِالنَّارِ»«براستي سخت‌ترين و گران‌ترين نمازها براي منافقين نماز عشاء و نماز صبح است؛ و اگر مي‌دانستند اين دو نماز چه اجري دارد، افتان و خيزان هم که بود در آن شرکت مي‌کردند؛ و خواستم دستور اقامه نماز بدهم سپس به يکي بسپارم تا براي مردم نماز جماعت بخواند سپس با جمعي از مرداني که کوله‌هايي از هيزم بر دوش دارند به سوي کساني بروم که براي نماز جماعت حاضر نمي‌شوند تا خانه هايشان را بر آن‌ها بسوزانم.»

و امام احمد در مسند از ابوهريرهسروايت مي‌كند كه رسول اللهجفرمودند: «لَوْلَا مَا فِي الْبُيُوتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالذُّرِّيَّةِ، لَأَقَمْتُ الصَّلَاةَ، صَلَاةَ الْعِشَاءِ، وَأَمَرْتُ فِتْيَانِي يُحْرِقُونَ مَا فِي الْبُيُوتِ بِالنَّارِ»«اگر در خانه‌ها زنان و فرزندان نمي‌بودند، نماز عشاء را اقامه كرده و جوانانم را امر مي‌كردم، آنچه در خانه‌هاست، با آتش بسوزانند.»

كساني كه به عدم وجوب نماز جماعت معتقدند، مي‌گويند: اين حديث به چند دليل بر وجوب نماز جماعت دلالت نمي‌كند:

الف) اين وعيد و تهديد در مورد كساني وارد شده كه از نماز جمعه تخلف مي‌ورزند، چرا كه مسلم در صحيحش([۲۹۰] ) از عبدالله بن مسعودسروايت مي‌كند كه رسول اللهجدر مورد گروهي كه از نماز جمعه تخلف مي‌ورزيدند، فرمودند: «لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ رَجُلًا يُصَلِّي بِالنَّاسِ، ثُمَّ أُحَرِّقَ عَلَى رِجَالٍ يَتَخَلَّفُونَ عَنِ الْجُمُعَةِ بُيُوتَهُمْ»«تصميم داشتم مردي را تعيين کنم تا براي مردم امامت کند سپس خود بروم و خانه کساني را که از نماز جمعه تخلف کرده‌اند بسوزانم.»

ب) اين عمل زماني جايز بود كه مجازات‌هاي مالي «به سبب تخلف) جواز داشت، كه پس از نسخ مجازات‌هاي مالي، نيز آنهم نسخ شد.

ج) رسول اللهجفقط تصميم گرفتند و انجام ندادند و اگر سوزاندن خانه‌ها جايز بود، واجب بود كه اين عمل اتفاق بيفتد، زیرا عقوبت و مجازات دو طرفش مساوي نمي‌باشد يعني ترك و عملش مساوي نيست، يا واجب است و يا حرام. بنابراين وقتي كه رسول اللهجاين عمل را انجام ندادند، دلالت بر عدم جواز آن دارد.

و گفتند: حديث بر عدم فرض بودن نماز جماعت دلالت دارد، چرا كه رسول اللهجخود با اين تصميم، (رفتن به سوي خانه‌هاي كساني كه از نماز جماعت تخلف ورزيده‌اند) ارادۀ ترك نماز جماعت را كردند، درحالي كه ايشان هيچگاه بر ترك واجب تصميم نگرفتند.

همچنين گفته‌اند: رسول اللهجتصميم سوزاندن خانه هاي شان بر آن‌ها را، به سبب نفاق شان گرفتند نه به خاطر تخلف آن‌ها از حضور در جماعت.

قائلين به وجوب نماز جماعت اين دلايل را اين گونه پاسخ داده‌اند:

در آنچه ذكر كرديد، دليلي كه دلالت حديث بر فرض بودن جماعت را ساقط كند، نيست:

اما اينكه گفتيد: اين تهديد و وعيد تنها در حق تارك نماز جمعه مي‌باشد؛ آري وعيد در حق تارك نماز جمعه و جماعت مي‌باشد. زیرا حديث ابوهريرهسدر اينكه وعيد در حق تارك نماز جماعت مي‌باشد، صريح است و اين مساله در ابتدا و آخر حديث واضح و آشكار مي‌باشد. و حديث ابن مسعودسبيانگر آن است كه وعيد، همچنين در حق تارك نماز جمعه نیز مي باشد. بنابراين، بين دو حديث منافاتي وجود ندارد.

اما اينكه گفتيد: حديث منسوخ است: براستي چه قدر اين ادعا ناگوار و اثبات آن تلخ است، كجاست شروط نسخ از جمله وجود معارض مخالفي كه متاخر از آن باشد؟ هرگز نه شما و نه هيچ يك از اهل زمين راهي براي اثبات اين مساله به مجرد ادعا نمي‌يابند. درحقيقت بسياري از مردم ادعاي نسخ و اجماع را به عنوان نردباني براي ابطال بسياري از سنن ثابت شده از رسول اللهجدستاویز قرار می دهند. و اين مساله‌ای بي‌ارزش و عادي نيست؛ و با این ادعای اجماع هیچ سنت صحیحی را از رسول اللهجباقی نمی‌گذارند. درحالی که ادعای نسخ تنها زمانی می‌تواند باشد که ناسخی صحیح و صریح و متاخر از نص قبلی که ائمه آن را نقل کرده و آن را حفظ کرده‌اند وجود داشته باشد، چرا که بر امت محال است ناسخی را که حفظ آن لازم است، ضایع کرده و منسوخی را که عمل بدان باطل شده و به عنوان جزئی از دین باقی نمانده، حفظ کند. و بسیاری از متعصب پروران، هرگاه حدیثی مخالف مذهب شان می‌بینند، آن را با تاویل فراگرفته و بر اساس راهی که برای تاویل آن می‌یابند آن را بر خلاف ظاهرش حمل می‌کنند و هرگاه در تاویل کردن حدیث، مغلوب شده و راهی برای تاویل آن پیدا نکردند، به ادعای اجماع بر خلاف آن، پناه می‌برند و اگر خلاف را در آن زمینه به گونه‌ای دیدند که امکان ادعای اجماع برای آن‌ها میسر نباشد، به این قول که منسوخ است، روی می‌آورند. درحالی که این روش ائمه‌ی اسلام نیست، بلکه همه‌ی ائمه اسلام بر خلاف این روش می‌باشند، چنان که آن‌ها هرگاه از رسول اللهجسنت صریح صحیحی را می‌یافتند، آن را با تاویل و ادعای اجماع و نسخ، باطل نمی‌کردند. و امام شافعی و احمد از بزرگترین مردم نسبت به انکار این مساله بودند. وبالله التوفیق.

و رسول اللهجآنچه را که بدان تصمیم گرفته بودند، تنها به سبب مانعی که از آن اطلاع داشتند، عملی نکردند و آن اینکه خانه‌های آن‌ها زنان و فرزندانی را در برداشت که بر آن‌ها نماز جماعت واجب نبود و اگر خانه‌ها را بر زنان و فرزندان آتش می‌زدند، درواقع عقوبت و مجازات شامل حال کسانی می‌شد که بر آن‌ها واجب نبود و این جایز نیست، همانطور که اگر حد بر زن حامله واجب شود، حد بر وی اقامه نمی‌شود تا اینکه وضع حمل کند تا اثر عقوبت و مجازات به حمل تسری پیدا نکند. و از طرفی قطعا رسول اللهجبر انجام آنچه که انجامش جایز نیست، تصمیم نگرفتند.

برخی از اهل علم شبهه‌ی نسخ را پاسخی دیگر داده‌اند و آن اینکه: مردم از زمانی که شنیدند رسول الله این موضوع را مطرح کرده، بسیار می‌ترسیدند از اینکه بر تخلف از جماعت اصرار ‌ورزند.

اما اینکه گفتید: حدیث بر عدم وجوب نماز جماعت دلالت می‌کند، چرا که رسول اللهجخود با این تصمیم، اراده‌ی ترک آن را نمودند.

از اموری که به آن توجهی نمی‌شود و گمان آن در مورد رسول اللهجنمی‌رود آن است که: ایشان به سبب ترک سنتی که الله و رسولشجآن را بر مسلمین واجب نکردند، تصمیم به مجازات گروهی از مسلمین با سوزاندن خانه های شان بر آن‌ها گرفتند. و از طرفی رسول الله نفرمودند که ایشان نماز را در این حالت به تنهایی خواندند، بلکه نماز را همراه یاران شان که با آن‌ها به سوی آن خانه‌ها می‌رفتند، می‌خواندند. همچنین اگر نماز را به تنهایی هم خوانده باشند، در آنجا دو واجب بوده است: واجب نماز جماعت و واجب عقوبت و مجازات کردن سرکشان و برخورد با آن‌ها، که رسول اللهجواجبی را که اهمیتش نسبت به دیگری کمتر است، ترک نمودند، همچون حالتی که در نماز خوف بود.

اما اینکه گفتید: رسول اللهجبه سبب نفاق آن‌ها تصمیم به مجازات شان گرفتند و نه به خاطر تخلف شان از جماعت؛

این سخن مستلزم دو امر ممنوع می‌باشد:

الف) لغو کردن آنچه رسول الله آن را معتبر دانسته و معلق کردن حکم از تخلف جماعت بدان.

ب) معتبر دانستن آنچه رسول اللهجآن را لغو کردند، زیرا ایشان منافقین را به سبب نفاق شان مجازات نکردند، بلکه از آن‌ها ظاهرشان را پذیرفتند و باطن شان را به الله متعال واگذار نمودند([۲۹۱] ).

۵- مسلم در صحیحش([۲۹۲] ) روایت کرده که مردی نابینا به رسول اللهجگفت: یا رسول الله راهنمایی ندارم که مرا به سوی مسجد هدایت کند و از رسول اللهجخواست تا به وی اجازه دهد تا در جماعت شرکت نکند و ابتدای امر رسول اللهجبه وی اجازه دادند. اما زمانی که پشت کرده و بازگشت، وی را صدا زده و فرمودند: «هَلْ تَسْمَعُ النِّدَاءَ بِالصَّلَاةِ؟»«آيا اذان نماز را مي‌شنوي؟» گفت: بله، فرمودند: «فَأَجِبْ»«پس نداي مؤذن را اجابت كن (يعني براي نماز به مسجد بيا).»

این مرد ابن ام مکتوم بود، اما در اسمش اختلاف است چنان که عده‌ای گفته‌اند: عبدالله و عده‌ای گفته‌اند: عمرو.

و در مسند امام احمد و سنن ابوداود([۲۹۳] ) از عمرو بن ام مکتوم روایت شده که گفت: گفتم: یا رسول الله، من فردی نابینا هستم که خانه ام دور است و برای من راهنمایی است که مرا (در آمدن به مسجد برای حضور در جماعت) کمک نمی‌کند، آیا رخصت و جوازی بر اینکه در خانه ام نماز بخوانم، می‌یابید؟ فرمودند: «أَتَسْمَعُ النِّدَاءَ؟»«آیا صدای اذان را می‌شنوی؟» گفت: بله، فرمودند: «مَا أَجِدُ لَكَ رُخْصَةً»«برای تو رخصت و جوازی (در ترک جماعت) نمی‌یابم.»

معتقدین به عدم وجوب جماعت گفته‌اند: این امر دلالت بر استحباب دارد و امری که دلالت بر وجوب کند نیست. و اینکه رسول اللهجفرمودند: «مَا أَجِدُ لَكَ رُخْصَةً»به این معناست که: اگر اراده‌ی کسب فضیلت جماعت را داری، برای تو جوازی در ترک آن نمی‌یابم. و گفتند: این حدیث منسوخ است.

قائلین به وجوب نماز جماعت در پاسخ گفته‌اند: امر زمانی که مطلق باشد، دلالت بر وجوب دارد و چگونه این امر دلالت بر استحباب دارد درحالی که صاحب شرع بر فردی که نابینا بوده و خانه‌اش دور از مسجد می‌باشد و راهنمایش وی را در آمدن به مسجد یاری نمی‌کند، تصریح دارد که بر وی در تخلف از جماعت رخصتی نیست. و اگر بنده در اینکه به تنهایی و یا همراه جماعت نماز بخواند، مخیر می‌بود، سزاوارترین مردم در این اختیار افرادی مانند این نابینا بودند.

ابوبکر بن منذر در باب «ذکر حضور در جماعت برای نابینایان گرچه منازل شان دور باشد» می‌گوید: و این حدیث بر فرض بودن حضور در جماعت و نه مستحب بودن آن، دلالت می‌کند. و از آنجائی که رسول اللهجبه ابن ام مکتوم - درحالی که نابینا بود - فرمود: «مَا أَجِدُ لَكَ رُخْصَةً»پس فردی که بیناست به عدم رخصت و جواز بر ترک جماعت سزاوارتر می‌باشد.

۶- ابوداود و ابوحاتم و ابن حبان در صحيحش از ابن عباسساز رسول اللهجروايت كرده‌اند كه فرمودند: «مَنْ سَمِعَ الْمُنَادِيَ فَلَمْ يَمْنَعْهُ مِنَ اتِّبَاعِهِ، عُذْرٌ»«هركس صداي موذن را بشنود، چيزي جز عذر او را از تبعيت آن باز نمي‌دارد.» گفتند: عذر چيست؟ فرمودند: «خَوْفٌ أَوْ مَرَضٌ، لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ الصَّلَاةُ الَّتِي صَلَّى»«ترس يا بيماري، (و در غير اينصورت) نمازي را كه به تنهايي خوانده است از وي قبول نمي‌شود.»

قائلين به عدم وجوب گفته‌اند: در اين حديث دو علت موجود است؛ يكي اينكه در راويان اين حديث، مغراء العبدي مي‌بـاشد كه نـزد آن‌ها ضعيف است و ديگري آنـكه ايـن حديث موقوف([۲۹۴] ) به ابن عباسسمي‌باشد.

قائلين به وجوب در پاسخ گفته‌اند: قاسم بن اصبغ در كتابش اين حديث را با اين سند ذكر مي‌كند: حدثنا إسماعيل بن إسحاق القاضي حدثنا سليمان بن حرب حدثنا شعبة عن حبيب بن ثابت عن سعيد بن جبير عن ابن عباس أن النبي صلى الله عليه وسلم قال: «مَنْ سَمِعَ النِّدَاءَ فَلَمْ يُجِبْ فَلاَ صَلاَةَ لَهُ إِلا مِنْ عُذْرٍ»سعيد بن جبير از ابن عباسسروايت مي‌كند كه رسول اللهجفرمودند: «كسي كه صداي اذان را بشنود و آن را اجابت نكند، براي وي نمازي نيست مگر به سبب عذري.» و صحت حديث با اين اسناد براي تو كافي است([۲۹۵] ).

و ابن منذر آن را با اين سند از ابن عباسسبه صورت مرفوع([۲۹۶] ) روايت مي‌كند: حدثنا علي بن عبد العزيز حدثنا عمرو بن عوف حدثنا هشيم شعبة عن عدي بن ثابت عن سعيد بن جبير عن ابن عباس([۲۹۷] ). و گفتند: براستي كه ابواسحاق سبيعي از بزرگواري مغراء العبدي روايت كرده است و اگر بر فرض، رفع وي (در سند حديث) صحيح نباشد، قطعا و بدون شك حديث از ابن عباس به صورت صحيح روايت شده و در اين صورت آن قول صحابه‌ای است كه صحابه‌ای ديگر با آن مخالفت نكرده است.

۷- مسلم در صحيحش([۲۹۸] ) از عبدالله بن مسعودسروايت كرده كه گفت: هركس آرزو دارد و بدان خوشحال است كه فرداي قيامت در حال مسلماني الله متعال را ملاقات كند بر نماز‌هاي پنجگانه مواظبت كند، هرجا كه به سوي آن‌ها فراخوانده شد، زيرا الله متعال براي پيامبر شما سنت‌ها و راه‌هاي هدايتي را بنيان نهاد؛ و نمازها از سنت‌ها و راه‌هاي هدايت هستند و اگر شما در خانه‌هاي خود نماز خوانديد، همانگونه كه اين متخلف در خانۀ خود نماز مي‌خواند، سنت پيامبر خود را ترك كرده ايد و اگر سنت پيامبرتان را ترك كنيد، گمراه مي‌شويد و هيچ كسي نيست كه به خوبي طهارت گرفته و سپس به سوي مسجدي از مساجد روي مي‌آورد مگر اينكه الله متعال براي وي با هر گامي كه بر مي‌دارد، حسنه‌ای مي‌نويسد و به سبب آن درجۀ او را بالا مي‌برد و با آن گناهي را از وي مي‌زدايد و من خودمان (صحابه) را ديدم كه در آن زمان كسي از نماز جماعت تخلف نمي‌كرد، مگر منافقي كه نفاقش معلوم بود؛ چنانكه حتي فرد (بيمار يا ناتوان) آورده و زير بازوي او گرفته مي‌شد تا در صف نماز جماعت بايستد (و او هم بتواند نماز را با جماعت ادا كند).»

و در لفظ دیگری آمده است([۲۹۹] ) که عبداللهسگفت: رسول اللهجراه‌های هدایت را به ما تعلیم دادند و از جمله راه‌های هدایت، نماز جماعت در مسجدی است که در آن اذان گفته شود.

وجه دلالت حدیث: عبدالله تخلف از جماعت را از علامات منافقینی که نفاقشان معلوم می‌باشد، به شمار آورده است، درحالی که ترک عملی مستحب و یا انجام عملی مکروه از علامات منافقین نمی‌باشد و هرکس علامات نفاق را در سنت رسول اللهجبررسی کند، آن را یا ترک فریضه و یا انجام عملی حرام می‌یابد. و بر این معنا، این قول عبداللهستاکید می‌کند که می‌گوید: هرکس آرزو دارد و بدان خوشحال می‌شود که فردای قیامت درحال مسلمانی الله متعال را ملاقات کند بر نمازهای پنجگانه، هرجا كه به سوي آن‌ها فراخوانده شد، مواظبت کند. و تارک جماعت را که نماز را در خانه‌اش می‌خواند، متخلفی نامیده است که ترک‌کننده‌ی سنتی می‌باشد که طریقه‌ی رسول اللهجبوده و رسول اللهجو شریعت شان آن را برای امتش تشریع کرده و بر آن بوده است. و مراد از این سنت، سنتی که هرکس بخواهد می‌تواند انجام دهد و هر که می‌خواهد، ترک کند، نیست؛ چرا که ترک این نوع از سنت‌ها از علامات نفاق و ضلالت و گمراهی نمی‌باشد، همچون ترک نماز ضحی و قیام شب و روزه روز دوشنبه و پنج شنبه.

۸- مسلم در صحیحش([۳۰۰] ) از ابوسعید خدریسروایت کرده که رسول اللهجفرمودند: «إِذَا كَانُوا ثَلَاثَةً فَلْيَؤُمَّهُمْ أَحَدُهُمْ، وَأَحَقُّهُمْ بِالْإِمَامَةِ أَقْرَؤُهُمْ»«هرگاه سه نفر (با هم) بودند، پس باید یکی از آن‌ها بر ایشان امامت دهد و شایسته‌ترین آن‌ها بر امامت، قاری‌ترین آن‌ها می‌باشد.»

وجه استدلال به حدیث: این است که رسول اللهجبه جماعت امر کردند و امر رسول اللهجدلالت بر وجوب دارد.

۹- رسول اللهجکسی را که در پشت صفوف جماعت به تنهایی ایستاده و همراه ایشان نماز می‌گزارد، امر کردند تا نماز را اعاده کند. این حدیث را امام احمد و اهل سنن و ابوحاتم بن حبان در صحیحش روایت کرده و امام ترمذی آن را حسن دانسته است([۳۰۱] ).

و از علی بن شیبان روایت است که گفت([۳۰۲] ): به سوی رسول اللهجخارج شدیم تا اینکه بر ایشان وارد شدیم، پس با رسول اللهجبیعت کردیم و پشت سر ایشان نماز خواندیم. می‌گوید: سپس پشت سر ایشان نماز دیگری خواندیم، پس از اینکه نماز تمام شد، رسول اللهجفردی را که به تنهایی در پشت صفوف (ایستاده و همراه جماعت) نماز می‌خواند، دیدند؛ پس منتظر وی ماندند تا اینکه نماز وی تمام شد. سپس فرمودند: «اسْتَقْبِلْ صَلَاتَكَ، لَا صَلَاةَ لِلَّذِي خَلْفَ الصَّفِّ»«دوباره با نمازت روبرو شو و آن را دوباره بخوان، برای کسی که (به تنهایی) در پشت صفوف جماعت نماز می‌خواند، نمازی نیست.» و در روایتی که امام احمد نقل کرده علی بن شیبان می‌گوید: پشت سر رسول اللهجنماز گزاردم که رسول اللهجمردی را که در پشت صفوف جماعت به تنهایی ایستاده و همراه جماعت، نماز می‌خواند، دیدند؛ پس رسول اللهجمنتظر وی ماندند تا نمازش تمام شد. پس به وی فرمودند: «اسْتَقْبَلْ صَلَاتَكَ، فَلَا صَلَاةَ لِفَرْدٍ خَلْفَ الصَّفِّ» «دوباره با نمازت روبرو شو و دوباره آن را بخوان، بر کسی که به تنهایی در پشت صفوف جماعت نماز (را گرچه همراه جماعت) بخواند، نمازی نیست.»

ابن منذر می‌گوید: این حدیث را احمد و اسحاق ثبت کرده‌اند.

وجه دلالت حدیث: رسول اللهجنماز کسی را که به تنهایی در بیرون از صف، درحالی که همراه جماعت نماز می‌گزارد، باطل خواندند و با وجودی که وی تنها از نظر مکانی از صفوف جماعت فاصله گرفته و به تنهایی در پشت صفوف نماز می خواند وی را به اعاده‌ی نماز امر کردند، بنابراین نماز فردی که هم در جماعت و هم در مکان برگزاری جماعت حضور ندارد، سزاوارتر به بطلان می‌باشد. و نهایت این تنها نماز خواندن آن است که فرد منفرد می‌باشد و اگر نماز منفرد صحیح می‌بود، رسول اللهجبه نفی آن حکم نمی‌کردند و کسی را که چنین نماز گزارد، امر کردند تا نمازش را اعاده کند([۳۰۳] ).

معتقدین به عدم وجوب اعادۀ نماز در اين حالت گفته‌اند:

براي شما اين امكان وجود ندارد كه به اين حديث استناد كنيد مگر پس از اثبات بطلان نماز كسي كه به تنهـايي در پشت صفوف نماز جماعت، نماز مي‌خواند، درحالي كه اين قـول شـاذي است كه مخالف با جمهور اهل علم([۳۰۴] ) مي‌باشد و بر صحت چنين نمازي، اجمـاع علما بر صحت نماز زني كه به تنهايي در پشت صفوف مردان نماز مي‌خواند([۳۰۵] )، دلالت دارد.

و رسول اللهجپشت سر جبرئيل نماز خواندند. جابر بن عبداللهسروايت مي‌كند كه جبرئيل نزد رسول اللهجآمد تا اوقات نماز را به ايشان بياموزد، پس جبرئيل پيش رفته و رسول اللهجپشت سر ايشان و مردم پشت سر رسول اللهجبودند. جبرئيل نماز ظهر را در زمان كنار رفتن خورشيد (پس از زوال) خواند و وقتي كه سايه هر چيز به اندازه خودش شد، آمده و به مانند آنچه در ظهر انجام داده بود، پيش رفته و رسول اللهجپشت سر ايشان و مردم پشت سر رسول اللهجبودند([۳۰۶] ). و این گونه رسول اللهجبه تنهايي پشت سر جبرئيل در حالي كه به ايشان اقتدا كرده بودند، نماز گزاردند.

و گفتند: و ابوبكره تكبير تحريمه را به تنهايي در پشت صف گفت و سپس حركت كرد تا اينكه به صف پيوست و رسول اللهجوي را به اعادۀ نماز امر نكردند([۳۰۷] ).

و گفتند: و ابن عباسسدر سمت چپ رسول اللهجتكبير تحريمه را گفت كه رسول اللهجدستش را گرفته و وي را در سمت راست خود قرار دادند([۳۰۸] ). و رسول اللهجوی را به دوباره خواندن نماز امر نکردند بلکه تکبیر گفتن وی به تنهایی را صحیح دانستند، که این حدیث در مورد نماز نفل و حدیث جابرسدر مورد نماز فرض می‌باشد که جابر برای نماز در سمت چپ رسول اللهجایستاد که رسول اللهجبا دست مبارک وی را گرفته و در سمت راست خود قرار دادند([۳۰۹] ).

قائلین به وجوب اعاده‌ی نماز توسط چنین شخصی در پاسخ گفته‌اند:

جای تعجب است که احادیث صحیح صریح در این موضوع با یکدیگر در تعارض قرار داده می‌شوند درحالی که به هیچ وجه با هم تعارضی ندارند.

اما اینکه گفتید: این قولی شاذ است؛ به الله سوگند که شاذ نیست و رسول اللهجو سنت صحیح و صریحش همراه آن می‌باشد، گرچه این سنت را ترک کرده باشد کسی که آن را ترک کرده. لذا ترک سنت‌ها به سبب مخفی بودن آن‌ها بر کسانی که آن را ترک کرده، یا اینکه آن را به سبب تاویل جایزی که گنجایش آن بوده به منظور عمل به سنتی غیر از آن ترک کردند، جایز نمی‌باشد. و چگونه ترکِ ترک کننده‌ی این سنت بر خود سنت مقدم می‌شود؟

و این درحالی است که گروهی از بزرگان تابعین در مورد این سنت سخن گفته‌اند، از جمله: سعید بن جبیر، طاوس، ابراهیم نخعی و کسانی غیر از ایشان همچون: حکم، حماد، ابن ابی لیلی، حسن بن صالح، وکیع، اوزاعی - که طحاوی از وی نقل می‌کند - اسحاق بن راهویه، امام احمد، ابوبکر بن منذر و محمد بن اسحاق بن خزیمه. پسشذوذ کجاست درحالی که این عده از علما معتقد به سنت بودن آن مي‌باشند؟

اما اعتراض تان مبني بر محل ايستادن زن در صفوف (پس از مردان به تنهايي) از فاسد‌ترين اعتراضات مي‌باشد. چرا كه آن جايگاه وي بوده كه براي او تشريع شده است چنان كه اگر در صف مردان بايستد، نماز هريك از مرداني كه نزديك وي بايستد، در نزد امام ابوحنيفه و يكي از دو قول در مذهب امام احمد، فاسد مي‌شود.

اما اگر گفته شود: اگر زني در پشت صف زنان به تنهايي بايستد، نمازش صحيح مي‌باشد. در پاسخ گفته شده: چنين نيست بلكه اگر زني از صفوف زنان منفرد شود، همچون مردي كه در پشت صف مردان به تنهايي بايستد، نمازش فاسد مي‌باشد. كه اين را قاضي ابويعلي در تعليقش ذكر كرده است زیرا حدیث رسول اللهجدر اين زمينه عام مي‌باشد، آنجا كه فرمودند: «لَا صَلَاةَ لِفَرْدٍ خَلْفَ الصَّفِّ»«بر کسی که در پشت صفوف جماعت، نماز (را گرچه همراه جماعت) به تنهایی بخواند، نمازی نیست.»[۳۱۰] اما زني كه به تنهايي در پشت صفوف مردان به همراه جماعت نماز مي‌گزارد و زن ديگري همراه وي نيست، به سبب حديث صحيح از اين حكم خارج مي‌شود و در مورد غير اين حالت، حديث بر عموم خود باقي مي‌ماند.

اما قصۀ به تنهايي نماز خواندن رسول اللهجپشت سر جبرئيل درحالي كه صحابه پشت سر ايشان بودند:

اين استدلال نيز اينگونه پاسخ داده شده:

اين مساله در ابتداي امر بود، زماني كه جبرئيل اوقات نماز را به رسول اللهجتعليم مي‌داد درحالي كه امر رسول اللهجبه اعادۀ نماز براي مردي كه به تنهايي در پشت صفوف نماز خوانده بود از آن متاخر بوده و بعد از آن مي‌باشد. و اين پاسخی صحيح مي‌باشد. و نزد من در اين مساله جواب ديگري مي‌باشد و آن اينكه: رسول اللهجامام مسلمانان بودند كه بدين سبب جلوي آن‌ها و درحالي كه به تنهايي به جبرئيل اقتدا كردند، بودند. و از آنجائي كه جبرئيل در مقام تعليم بود، جلوتر بودن ايشان از رسول اللهجدر حصول تعليم بسيار رساتر و بليغ‌تر از آن بود كه در كنار رسول اللهجبايستد؛ همانطور كه رسول اللهجدر منبر بر صحابه نماز خواندند تا اينكه بر ايشان اقتدا كرده و نماز را تعليم ببينند و اين در حالي بود كه رسول اللهجاز اينكه امام در امامت بر مردم، در مكاني بالاتر از آن‌ها باشد، نهي كردند، بنابراين چون مقصود از آن تعليم بوده در نهي داخل نمي‌شود.

[۲۸۴] مسلم في المساجد ومواضع الصلاة (۶۵۳). [۲۸۵] بهذا اللفظ أخرجه أبوداود في الصلاة (۵۵۳) والنسائي (۸۵۱) وبمعناه أحمد (۱۵۴۹۰) وابن ماجه في المساجد (۷۹۲) وصححه ابن خزيمة (۱۴۸۰). [۲۸۶] أخرجه الطبري ۲۹/۴۳عن ابراهيم التيمي وسعيد بن جبير وعزاه السيوطي في الدر المنثور۸/۲۵۶ إلى البيهقي عن ابن عباس وابن مردويه عن كعب الأحبار. [۲۸۷] رواه البيهقي في السنن الكبرى۳/۱۷۴. [۲۸۸] البخاري في الأذان (۶۴۴) ومسلم في المساجد (۶۵۱). [۲۸۹] متفق على صحته واللفظ لمسلم (۶۵۱) و بخاري (۶۵۷). [۲۹۰] مسلم في المساجد ومواضع الصلاة (۶۵۲). [۲۹۱] کسانی که معتقدند که مقصود از آن منافقین می‌باشند، امام شافعی و غیر ایشان هستند همانطور که در المجموع امام نووی ۴/۱۹۲آمده است و ابن حجر در شرح این حدیث در فتح الباری این قول را تقویت کرده جز اینکه ترجیح داده مراد از آن نفاق معصیت است نه نفاقی که کفر است و مصنف آن را برگزیده است. [۲۹۲] مسلم (۶۵۳). [۲۹۳] أبوداود (۵۵۲) وابن ماجه (۷۹۲) ومسندأحمد (۱۵۴۹۰) والسنن الكبرى (۴۹۴۸) والمعجم الأوسط (۴۹۱۴) و ابن أبي شيبة (۳۴۷۴). [۲۹۴] حديث موقوف عبارت است از اقوال يا افعال و يا تاييداتي كه به صحابه نسبت داده شوند. اصل در حديث موقوف، عدم احتجاج و استناد بدان است، چرا كه موقوف، همان اقوال و افعال صحابه است. ولي با اين وجود اگر صحت موقوف به اثبات برسد اين توان را دارد تا برخي از احاديث ضعيف را قوت و نيرو بخشد و آن‌ها را تقويت كند، زيرا حالت صحابه همواره و پيوسته بر اين بود كه دنبال كننده و پيرو سنت پيامبر گرامي اسلام بودند. به نقل از كتاب درآمدي بر علوم حديث ص ۲۲۴-۲۳۰. [۲۹۵] ابن حزم في المحلى۴/۱۹۰. [۲۹۶] حديث مرفوع عبارت است از اقوال يا افعال يا تاييدات و يا صفاتي كه به پيامبر نسبت داده مي‌شود و فرقي نمي‌كند كه فرد نسبت دهنده صحابي باشد و يا از افراد پايين‌تر از آن‌ها همچون تابعين و تبع تابعين و.... درآمدي بر علوم حديث ص ۲۲۲. [۲۹۷] من طريق نسيم عن شعبه أخرجه ابن حبان (۲۰۴۶) والبيهقي۳/۱۷۴. [۲۹۸] مسلم في المساجد ومواضع الصلاة (۶۵۴). [۲۹۹] مسلم (۶۵۴). [۳۰۰] مسلم في المساجد ومواضع الصلاة (۶۷۲). [۳۰۱] مسندأحمد (۱۸۰۰۰) وأبوداود (۶۸۲) والترمذي (۲۳۰) (۲۳۱) وحسنه، وابن ماجه (۱۰۰۴) وابن حبان (۲۱۹۸) (۲۱۹۹) كلهم في الصلاة. [۳۰۲] أحمد۴/۲۳ وابن حبان (۲۲۰۲) وابن ماجه (۱۰۰۳) وفي الزوائد: إسناده صحيح ورجاله ثقات وصححه ابن خزيمة (۱۵۶۹). [۳۰۳] قول به بطلان نماز چنین شخصی و اینکه نمازش صحیح نیست، مذهب احمد و اسحاق و نخعی و ابن ابی شیبه و ابن منذر می‌باشد. الاوسط۴/۱۸۳، المغنی ۲/۲۱۱، والممتع۴/۳۷۶. و علاوه بر حدیث علی بن شیبان به حدیث وابصه بن معبد استناد می‌کنند که مردی در پشت صف به تنهایی نماز خواند، پس رسول اللهجوی را امر کردند تا نمازش را اعاده کند. به روایت ترمذی (۲۳۰) (۲۳۱) و أبوداود (۶۸۲) و ابن ماجه (۱۰۰۴) و احمد ۴/۲۲۸ و بنگر الإرواء (۵۴۱). و گفتند: اگر نمازش بدین طریق فاسد نمی‌بود، رسول اللهجوی را امر به اعاده‌ی نماز نمی‌کردند، چرا که اعاده در امری که انجام شده و به پایان رسیده است، الزام و تکلیف می‌باشد و اگر فاسد نمی‌بود، مکلف به اعاده نمی‌شد.(مترجم) [۳۰۴] اين قول كه چنين نمازي بدون عذر صحيح است، مذهب ابوحنيفه و اصحابش و مالك و اوزاعي و شافعي مي‌باشد. رجوع شود به البدائع۱/۲۱۸ و مغني المحتاج۱/۲۴۷ و جواهر الاكليل۱/۸۰ و الاوسط۴/۱۸۳. [۳۰۵] از انسسروايت است كه من و يتيمي پشت سر رسول اللهجنماز خوانديم درحالي كه مادرم ام سليم پشت سر ما بود. (به روایت بخاري (۷۲۷) و مسلم (۶۵۸)) و از انسسروايت است كه رسول اللهجبر ايشان امامت داده درحالي كه زني همراه آن‌ها بود. انس مي‌گويد: رسول اللهجوي را سمت راست خود قرار داده و آن زن پشت سر ما همراه ما نماز مي‌خواند. (اخرجه مسلم (۶۶۰۹ و ابن أبي شيبة ۲/۸۸). شيخ الاسلام ابن تيميه مي‌گويد: علما بر صحت وقوف زني كه به تنهايي در صف قرار مي‌گيرد، درحالي كه زن ديگري همراه وي در جماعت نباشد، اتفاق دارند، همانطور كه در مورد آن حديث وارد شده است. مجموع الفتاوي۲۳/۳۹۵. و در جايي ديگر مي‌گويد: هرگاه زني، زن ديگري را نيافت كه همراه وي در صف بايستد، به اتفاق ائمه در پشت صف مردان به تنهايي مي‌ايستد. مجموع الفتاوي۲۳/۴۰۷. نكته: اگر زن ديگري غير از وي باشد، واجب است كه هر دو باهم صف تشكيل دهند وگرنه حكم همان مردي را دارند كه در پشت صفوف به تنهايي نماز مي‌گزارد. [۳۰۶] النسائي في المواقيت (۵۱۳). [۳۰۷] البخاري في الأذان (۷۸۳). [۳۰۸] البخاري في الأذان (۶۹۹) ومسلم في صلاة المسافرين (۷۶۳). [۳۰۹] مسلم في الزهد والرقائق من حديث طويل (۳۰۱۰). [۳۱۰] مقصود آن است که در صفوف جماعت همراه دیگر نمازگزاران نایستد و خود به تنهایی در پشت صفوف به امام اقتدا کند و درواقع صفی یک نفره تشکیل دهد. (مترجم)