مقدمه
الحمد لله رب العالمين الذي أنزل بالحق الکُتب هُدی ونورا، وأرسل الرسل مُبشرين ومنذرين وأمدهم بالمعجزات والبراهين، فأقام الحُجة على العالمين، ولم یجعل لأحد من خلقه علیه حُجَّةٌ.
والصلاة والسلام على سید ولد آدم، محمد خاتم الأنبیاء والرسل، الرحمة المهداة، الرؤوف الرحيم، السراج المنير صاحب الخلق العظيم الذي ما من خير إلا ودلنا علیه، و ما من شر إلا حذرنا منه.
ونسلم على أهل بیته الطیبین الطاهرين، والصحابة الکرام المتقین، و من اهتدی بهديهم، واقتفی أثرهم، إلى یوم الدین.
اما بعد:
روی سخن این کتاب در اصل، متوجه عموم جامعهی شیعی، با گروهها و احزاب متعدد آن است؛ این کتاب پس از پژوهشی طولانی در فرقههای شیعه، از منابع اصلی و اساسی آنها که مبنای دینشان میباشند و بعد از گوش دادن به دهها سخنرانی و تدریس علما و واعظان شیعه به نگارش درآمده است.
همچنین ساعتها به مشاهدهی کانالهای دینی آنها در تلوزیون پرداختم و از سایتهای رسمی فقهای مشهور و بزرگ آنها و نیز دعوتگران معروفشان در اینترنت دیدار کردم و با بسیاری از آنها پیامهایی نیز رد و بدل نمودم.
به کتابهایی از مؤلفین اهل سنت در بیان حقایق غامض دین شیعه دست یافتم و با بسیاری از عوام و نیز طلاب علم آنها چه به صورت مستقیم و چه از طریق شبکههای اجتماعی ارتباط برقرار کردم که در نتیجهی آن پاسخ سؤالهای زیادی را دریافتم که در ذهنم میگذشت و از طرفی به اسرار پنهان موجود در میان ایشان پی بردم. زیرا آنها، بخصوص با کسانی که آنها را دشمن میدانند، از تقیه استفاده میکنند.
تقیه قبل از دیگران، خود شیعه را با مشکل مواجه میکند، زیرا باعث میشود در مورد مسائل زیادی دچار تناقض و تضاد شوند، امری که شخص بردبار را در ارزیابی درست و صحیح آنها، سرگردان میکند، چنانکه نمیتواند اوضاع و احوال حقیقی و عقاید دینیشان را دریابد، مگر آنکه عمیقا از کتابها و باورها و فتاوی آنها آگاهی و شناخت داشته باشد؛ من خود نیز گاها پیرامون برخی از مسایل شیعه بر سر چند راهی گیر کرده و سرگردان میمانم، به همین دلیل به مناظره و گفتگو با فرهنگیان شیعی در انجمنهای شیعی و یا سنی پناه میبرم و با طرح چندین سوال، با ایشان وارد گفتگو میشوم و از پاسخهای آنها، به موضوعی که در پی دریافت پاسخ آن بودم، بعد از تأنی و بحث دقیق آگاهی مییابم.
عالم شیعی معروف، شیخ یوسف بحرانی میگوید:
«از میان احکام دین تنها مقدار اندکی بطور یقینی دانسته میشود؛ زیرا اخبار مربوط به این بخش، آمیخته با اخبار تقیه میباشد، همچنانکه ثقة الإسلام و علم الأعلام محمد بن یعقوب کلینی در کتاب "الکافي" به آن اعتراف کرده است».[٣]
بحرانی میگوید: «بسیاری از اخبار شیعه بر مبنای تقیه وارد شده است که برخلاف حکم شرعی واقعی میباشد».[٤]
در نتیجه اصل اول و آخر من، درنگ و تامل در فهم یا تصدیق هرچیزی است که در مورد شیعه گفته شده است؛ پس چیزی را به آنها نسبت نمیدهم و در مورد آن صحبت نمیکنم، مگر اینکه در باورها و معتقدات آنها امری ثابت باشد، چه در کتابهای معتبرشان و چه نزد علمای ثقه و مطمئن آنها.
بنده تلاش کردم تا به لُب حقیقت از مصدر و منبع معتبر آن دست یابم و اطلاعات و یادداشتهای خود را منصفانه ثبت و ضبط نمایم و خداوند برای این کار مرا توفیق داد، پس شکر و منت از آن اوست.
برخی از عالمان و کارشناسان این فن، مرا به ننوشتن در مورد شیعه نصیحت کردند، زیرا تالیفات علمای اهل سنت در رد شیعه به دهها تألیف میرسد؛ تالیفاتی کافی و شافی؛ من نیز بر اغلب این تألیفات دست یافتم و آنها را بسیار زیبا و نیکو یافتم، جزاهم الله خیراً.
همچنین به این دلیل مرا از نگارش در این زمینه بازداشتند که غالب آنچه از سوی اهل سنت در ارتباط با شیعه نوشته شده است، برای بیان حقایق دین شیعه و آشکار نمودن زشتیهای آن با حجت و دلایل مبرهن و ثابت میباشد، پس اگر من به کاری بپردازم که قبل از من کسانی بدان پرداختهاند، این کتاب نیز نسخهای تکراری محسوب شده است و حرف جدیدی برای گفتن نخواهد داشت.
از اینرو تصمیم گرفتم به گفتگو با شیعه در شبکههای اجتماعی اکتفا نمایم، اما اندیشه نوشتن این کتاب ذهنم را مشغول کرده بود، خصوصا زمانی که قرآن کریم را تلاوت میکردم. هرگاه قرآن میخواندم با خود میگفتم چگونه جامعهی شیعی امر فلانی، یا اعتقاد و باور فلانی را در مورد دینش قبول میکند، درحالیکه فلان آیه صریحا با باور آنها مخالف است؛ به عنوان مثال آنها معتقدند که امامان [دوازدهگانه نزد ایشان] علم غیب دارند و کلینی در کتاب کافی «کتاب الحجة» آورده است که: «إن الإمام یعلم بما کان وما یکون، وأنه لا يخفی علیه شيء»: «امام علم گذشته، حال و آینده را میداند و چیزی بر او پوشیده نیست». این درحالی است که الله تعالی میفرماید: ﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ﴾[النمل: ٦٥]«بگو: در آسمانها و زمین جز الله هیچکس غیب نمیداند». و میفرماید: ﴿فَقُلۡ إِنَّمَا ٱلۡغَيۡبُ لِلَّهِ﴾[يونس: ٢٠]«پس بگو: (علم) غیب تنها از آن الله است». و آیات دیگری که به وضوح بیانگر این مساله میباشند.
با بحث و بررسی طولانی و عمیق در کتابهای شیعه و باورهای آنها به این نتیجه رسیدم که قید و بندهای فکری بسیار خطرناکی عوام شیعه را از تدبر صحیح در قرآن دور کرده است و باعث شده بدون هیچ بحث و مناقشهای پشت سر مراجع و علمای خود حرکت نموده و دنبالهرو بیچون چرای آنها باشند؛ این بود که عمیقا نسبت به جامعهی شیعی بخصوص افراد ناتوان و امی و بیسواد آنها احساس نگرانی میکردم، درنتیجه تصمیم گرفتم کتابی بنویسم و در آن با اسلوب و شیوهای خاص، آرام و عمیق شیعه را مورد خطاب قرار دهم و ادله خود را از راستترین و بهترین سخنان یعنی قرآن برگیرم تا چارهای جز قبول نمودن آنها و پیروی از آنها نباشد.
از آنجایی که میخواستم این کتاب ندایی باشد برخاسته از قلب تا لاجرم بر دل نشیند و مخاطب جامعهی شیعی میباشد، با خود فکر کردم چگونه کتابی گرد آورم که جامعهی شیعی با سعهی صدر با آن برخورد کند، چراکه از تعصب شدید آنها در رابطه با امامت و ولایت اطلاع داشتم.
من همیشه دعوتگران اهل سنت از جمله کسانی که به گفتگو و مناظره میپردازند، نصیحت کرده و میکنم که در بیان دلیل، به قرآن تکیه کنند و به آنها میگویم: اگر بتوانیم رابطهی عوام شیعه را با قرآن محکم کنیم و آنها را به تدبر در آن با فهم صحیح بازگردانیم، تمامی قید و بندها گشوده خواهد شد و بیهیچ تکلف و مانعی به سرعت مسائل را خواهند فهمید.
بر کسی پوشیده نیست که در تحریر و تألیف این کتاب چنان سختی و مشقتی تحمل کردم که فقط خداوند میداند؛ چگونه چنین نباشد درحالیکه باورهای شیعه همچون تلاطم امواج دریا متلاطم است و تشیع از هر سو در عمق دل و عقل شیعیان نفوذ کرده و آنان را محاصره نموده و تاثیر عمیقی بر آنها داشته است و ایشان را به غل و زنجیر خود درآورده است و به این ترتیب سختی و دشواری بازگشت ایشان به حق، بخاطر قسوت و سختیای است که از تراکم افکار زشت در رابطه با حق و اهل حق در دلهای آنها ایجاد شده و در مخیلهی آنها نقش بسته است و بر قلبهای آنها مهر زده شده است، لذا بعد از توفیق الهی هیچیک از آنها از این قید و بندها آزاد نمیشود مگر آنکه طبع و خوی نرمی داشته باشد و در صدد فهم و حریص بر آن باشد.
این بدان معنا نیست که مبانی و کتابهای شیعه درست است، بلکه منظورم این است که هرکس میخواهد به حق با آنان محاجه و استدلال کند، راه باز است. اشتباهات و اندیشههای متعارض و متضاد آنها آن قدر زیاد است که بر شمردن آن کار مشکلی است، چنانچه بسیاری از شیعیانی که به راه راست و درست برگشتهاند، به این امر اعتراف دارند، خصوصا جوانان عاقل و دانای آنها که مسائل مختلف را به خوبی درک نمودهاند و این روند در تشیع چنان پیش رفت تا اینکه خنده دار و گریه آور شد!!
بنابراين ابتدا باید هر فرد شیعی بداند که اندیشهی بستهای دارد، آن هم به دلیل مبانی و اعتقاداتی که خداوند متعال دلیلی برای آن نفرستاده است. این را برای شیعیانی میگویم که بیشترشان – اگر نگوییم همهی آنها – معتقدند محبت آل بیت، به تنهایی برای وارد شدن به بهشت کافی است و موجب فرار آنها از سوال و حساب روز قیامت است، روزی که هیچ راه فراری از آن جز بسوی الله متعال وجود ندارد.
این را بیان میکنم تا به هوش باشند، بخصوص آن دسته از شیعیانی که زندگی دنیا و زینت آن، ایشان را به خود مشغول داشته است و بحث و بررسی پیرامون درک و دریافت حقیقت، آن هم با مطالعه کتاب الله با میزان و معیار فطرت، عقل و علم را فراموش کردهاند.
بنده به تأکید میگویم: جامعهی شیعی – خداوند آنان را هدایت کند – قرآن را کنار نهادهاند و خود نیز به این مساله اعتراف دارند و چنانچه آن را تلاوت کنند، با توجه به مفاهیم دینی نادرستی که دارند، قرآن را آنگونه که شایسته است نخواهند فهمید.
پس حجت و بیان این کتاب را از قرآن گرفتم، زیرا قرآن کریم نوری است که نمیتوان آن را خاموش کرد و فطرتهای سالم و قلبهای پاک و پالوده، با آن آرامش میگیرند.
همچنانکه الله تعالی همه چیز را حساب شده و دقیق خلق کرده است، هفت آسمان را طبق به طبق آفریده و در آفرینش الله رحمان هیچ خللی دیده نمیشود، انسان را در بهترین شکل آفرید و روح را آفرید و آن را در جسد آدمی دمید، همینگونه نیز شریعت او دقیق و متقن است، تا اینکه در روز قیامت هیچکس نتواند بر الله تعالی حجتی اقامه نماید، پس الله تعالی کتاب خود که همان کلامش میباشد، نازل فرمود و آن را قانون اساسی، هدایت و نور قرار داد؛ قرآن توشهی معاد است برای این انسان ضعیف و فقیر که خداوند او را چه بخواهد چه نخواهد، درحالی زنده خواهد کرد که ضعیف و فقیر و تنهاست تا نتیجهی امتحان کتاب الله را دریافت کند و بازگشت این انسان به دو راه خواهد بود که راه سومی در کار نیست یا به بهشت و یا به آتش.
لازم و ضروری است هر پژوهشگر منصفی که در جستجوی حق و حقیقت است، قبل از مطالعهی این کتاب، موارد ذیل را در نظر بگیرد:
اول: کمک خواستن از الله تعالی؛ یکی از مصادیق آن این است که خالصانه دعا نماید خداوند متعال او را بر حق و صواب و پیروی از آنچه خداوند متعال دوست دارد و مورد رضای اوست، توفیق دهد.
دعای خود را با حمد و ثنای الله تعالی و درود و سلام بر پیامبرش محمد مصطفی ج شروع کرده و به همین ترتیب آن را به پایان رسانَد و این از مهمترین اسباب و عوامل اجابت دعا میباشد و از نشانههای قبولی دعا، الهامِ بصیرت و قبول حق و حقیقت به نیکویی و اجتناب و دوری از اعراض و روی گردانی و تکبر ورزیدن در تصدیق آن است.
دوم: ای شخص منصف، همانند یک وکیل امانتدار باش و تمامی جوانب موضوع را بررسی کن و در صدور حکم عجله نکن؛ این کتاب را بطور کامل از اول تا آخر و با همین ترتیب مطالعه کن و هیچ بابی از ابواب این کتاب را باقی نگذار و نباشد که بدون مطالعهی باب قبلی، باب بعدی را مطالعه نمایی.
این را میگویم تا فهم و درک و پذیرش حق و تصدیق آن آسان شود و کسی که بدنبال حق و حقیقت است، نباید از راه حق بترسد، زیرا حق برای پیروی شایستهتر است.
نکتهی قابل مشاهده در این کتاب، تلاش برای رسیدن به حق، آن هم با سهولت تمام و بدون تکلف و پیچ و تاب است. من از هر شیعهی منصفی که حق را قبول میکند تقدیر و تشکر میکنم و به او احترام میگذارم، با اینکه دست کشیدن از چنین باورهایی از سوی کسی که از کودکی چنین افکاری در ذهن و قلب او رسوخ کرده است، بسیار بسیار سخت است.
همچنین امیدوارم که از دانستن و یقین به حق در باطن و انکار آن در ظاهر باز آیند، زیرا این کار نوعی انکار و ظلم به خویشتن است، الله تعالی میفرماید: ﴿فَإِنَّهُمۡ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَٰكِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ يَجۡحَدُونَ٣٣﴾[الأنعام: ٣٣] «آنها تو را تکذيب نمیکنند، بلکه ستمگران آيات خدا را انکار مینمايند».
کسی که الله تعالی و رسولش را دوست دارد، حق را انکار نکرده و حال و وضع خود و کسانی را در روز قیامت به یاد میآورد که آنها را دوست دارد، از جمله والدین و خانواده و فرزندانش که از تنگیهای دنیا بر آنها میترسد؛ حال آنکه سزاوارتر از آن ترسیدن از روزی است که هيچگونه خويشاوندی و نسبتی در ميان آنان نمیماند، روز هراس بزرگ، روزی که كودكان از ترس آن و انتظار طولانی و وقایع عظیم آن، پیر میشوند؛ روزی که آمدنی است و هیچ تردیدی در آن نیست و مسؤولیت کسی که خداوند مسؤولیت افراد دیگری را نیز بر دوش او گذاشته، بیشتر است؛ الله تعالی میفرماید: ﴿وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسُۡٔولُونَ٢٤ مَا لَكُمۡ لَا تَنَاصَرُونَ٢٥ بَلۡ هُمُ ٱلۡيَوۡمَ مُسۡتَسۡلِمُونَ٢٦﴾[الصافات: ٢٤-٢٦] «و آنان را نگاه داريد که بايد پرس وجو شوند شما را چه شده است که به همديگر ياری نمیرسانيد؟ بلکه آنان امروز تسليماند».
اینها کلماتی است از قلبم به قلب تمامی شیعیان، در هر سرزمینی و زیر هر بخشی از آسمان که باشند، بخصوص خطاب به جوانان آنها که بیدار و هوشیار و آزادهاند و به دنبال راه راست و درست میگردند و برای تمامی کسانی که قدمهایشان در لجنزار سردرگمی فرو رفته است و جهل و نادانی بر آنها غلبه کرده است و به دوران کهولت رسیدهاند و زنان و کودکانشان مغلوب امر و دیدگاه آنها هستند.
خوانندهی این کتاب، در آن فلسفه ممزوج و مقرون با کذب و نیرنگ و دگرگونی موازین را مشاهده نخواهد کرد، این کتاب حق را باطل و باطل را حق جلوه نمیدهد، ما پیرو دلایل نقلی و عقلی صریح و هماهنگ با فطرت سالم هستیم لذا نیازی به دروغ و تدلیس نداریم، زیرا دین الله تعالی با آیات روشن، کافی، راست و درست خود نصرت شده است.
[٣]- الحدائق الناضرة في أحکام العترة الطاهرة: ج ١، ص ٥؛ و قواعد الحدیث، ص ١٣٢.
[٤]- همان، ج ١، ص ٨٩