شیعه معتقد به وجوب مخالفت با اهل سنت است.
یکی از امور قطعی و مسلم نزد شیعه وجوب مخالفت با اهل سنت در همهی امور است، حتی اخبار و تاریخ آنها باید مخالف اهل سنت باشد.
شیعه روایات متعددی را به امامان نسبت دادهاند مبنی بر وجوب مخالفت با اهل سنت در تمامی امور و در کتابهای فقه و حدیث خود ابوابی را باز کردهاند که از اسامی آن ابواب، به مسألهی وجوب مخالفت با اهل سنت پی میبریم.
آیت عظمای آنها خمینی، دلیل ضرورت این مخالفت را برای ما تبیین نموده است، وی میگوید: از ابو اسحاق ارجانی روایت است که ابو عبدالله ÷ گفت: «میدانی چرا بر خلاف آنچه عامه میگوید، فرمان یافتهای؟ گفتم: نه. گفت: علی خداوند را به حکم و یا عبادتی عبادت نمیکرد مگر اینکه امت بر خلاف او عمل میکردند تا امر او را باطل نمایند و در مورد چیزهایی که نمیدانستند، از امیر المؤمنین سؤال میکردند و چون به آنها فتوایی میداد، فتوایی بر خلاف فتوای ایشان از پیش خود میساختند و به آن عمل میکردند تا حقیقت را بر مردم بپوشانند»[٤٣٠].
از اینرو شاهد آن هستیم که فقها و علمای شیعه تمام تلاش خود را برای مخالفت با اهل سنت به خرج میدهند، حتی اگر بدانند که حق با اهل سنت است - در هر مسالهای که باشد-.
از آنجایی که استنباط از مصادر دریافت و اصول استدلال میان اهل سنت و شیعه کاملا با یکدیگر مختلف و متفاوت است، فاصلهی میان این دو بسیار زیاد است چنانکه توافق میان اینها ناممکن است مگر زمانی که شتر از سوراخ سوزن عبور کند و هرکس تصوری غیر از این داشته باشد، یا جاهل است یا به خاطر منافع و مصالحی که دارد مداهنه (تنازل از دین به نفع دنیا) میکند.
مصادر دریافت نزد اهل سنت عبارتند از: کتاب و سنت بر مبنای فهم سلف صالح، یعنی صحابه که ادلهی نقلی نامیده میشود.
لذا عبادت تنها بر اساس آنچه از قرآن و سنت به ثبوت رسیده میباشد و عبادتی که به این ترتیب ثابت شده باشد عمل بدان امری لازم و ضروری است و روش اهل سنت همین است.
اما شیعه مسلک دیگری اختیار کرده است و بگونهای شبه کلی قرآن و اقوال پیامبر ج را با اقوال ائمه نسخ نمودهاند و اقوال ائمه را جایگزین کردهاند و رابطهی خود را با اصحاب پیامبر ج قطع کردهاند و به امامان دهها هزار روایت در تفسیر و فقه نسبت دادهاند و عقاید شاذ و دین فاسد خویش را بر آن بنا نهادهاند.
از نظر شیعه، حدیث پیامبر ج تنها باید از طریق امامان دریافت شود و اینگونه سنت پیامبر اسلام ج را به بازی گرفتهاند و آن را با روایاتی جایگزین نمودهاند که به امامان خود نسبت دادهاند، تا اینکه با بهتان و دروغ و تحت قبای اهل بیت، خود را به مسلمانان منسوب نمایند و به این ترتیب اهل اسلام را از نور به سوی تاریکی خارج نمایند.
بلکه مفهوم حدیث را گسترده و بر آن افزودهاند و هر فعل یا قول و یا تقریر امامانشان را برابر با کلام خداوند و رسولش دانستهاند و در تعریف سنت آوردهاند: سنت عبارت است از قول و فعل و تقریر که از معصوم صادر شود.
از آنجا که این قوم جرأت نداشتند احادیث اهل سنت را به وضوح و روشنی رد کنند، به خرده گرفتن از راویان این اخبار پرداختند تا رد احادیث برایشان آسان شود؛ بنابراین شیعه معتقد به کفر تمامی اصحاب پیامبر ج بجز علی و تعداد اندکی از آنها میباشند و با این حربه بخش اعظمی از نصوص سنت را رد نموده و عمل به آن را باطل دانستند.
[٤٣٠]- رسالة التعادل والترجیح، خمینی، ص: ٨٢؛ عن أبي إسحاق الأرجاني رفعه قال: قال أبو عبد الله ÷: أتدري لم أمرتم بخلاف ما تقول العامة؟ قلت: لا أدري. قال: أن عليا لم يكن يدين الله بدين إلا خالـف عليه الأمة إلـى غيـره أراده لإبطال أمـره وكانوا يسألون أمير المؤمنين عـن الشيء لا يعلمون عنـه. فإذا أفتاهم جعلوا لـه ضدا من عندهم ليلبسوا علـى الناس.