روایات شیعه در میزان
آیا روایات منسوب به امامان در کتابهای شیعه واقعا سخن امامان است یا آنها را به دروغ و بهتان به ایشان بستهاند؟!
من با اطمینان کامل میگویم: دلایلی قوی و محکم در حد علم و عین الیقین وجود دارد که ثابت میکند روایات منسوب به اهل بیت در کتابهای شیعه، دروغ است و به دروغ و بهتان به آنها بسته شده است.
از جمله این دلایل محکم عبارت است از:
- بسیاری از روایات آنها مخالف با قرآن کریم است و همین نیز برای اثبات این مدعا کافی است.
- آنها روایاتی دارند که از مقام و منزلت پیامبر ج میکاهد.
عیبجویی در این روایات از پیامبر ج و همسران و اهل بیت ایشان، آشکار است و همچنین این روایات، شأن و مقام علی را بسیار بالا میبرد و برتر از مقام پیامبر ج قرار میدهد.
- کتابهای شیعه مملو است از روایات کینه توزانهای که نمایانگر جعلی بودن آنها است.
بسیاری از روایات آنها مملو از کینه و عداوت و دشمنی است و شامل طعن و ناسزا که با خوی زیبا و نیک پیامبر این امت و اهل بیت پاک او هیچ سنخیتی ندارد، بلکه دلالت بر خوی و منش سازندگان این روایات و حقد و کینه پنهان در سینههایشان دارد. علاوه بر اینکه در کلمات و معانی این روایات، اشتباهات لغوی، نحوی و صرفی به وضوح قابل مشاهده است.
- کتابهای اساسی شیعه مملو است از روایات زشتی که فحش و ناسزا را ترویج میدهد كه شایسته اسلام نیست.
- مبالغه در ثواب و پاداش برخی از عبادات شیعه.
دلیل وضع چنین روایاتی، پیوند میان عوام شیعه با عقاید و عباداتی است که خداوند آنها را نفرستاده است و اینکه این افترا زنندگان به هدف بدعی و شرکی خود برسند.
- بسیاری از روایتهای شیعه با یکدیگر تعارض و تناقض دارند.
کتابهای آنها مملو از اینگونه روایات است، تا جایی که شتر هم نمیتواند این تعداد روایات را حمل کند؛ تعدادی از مراجع و بزرگان شیعه به این حقیقت اعتراف کردهاند و این نشانهای واضح و روشن برای هر منصفی است که ثابت میکند دین آنها ساختهی بشر است، زیرا در دین الله تعالی هیچ تناقضی نیست.
- کتابهای آنها در بردارندهی روایاتی است که از کتابهای اهل سنت دزدیدهاند، کتابهایی که دهها سال قبل از آنها تدوین شده است.
- روایات علمی منسوب به امامان با پژوهشهای علمی و پزشکی معاصر در تضاد است و این امر ثابت میکند که این روایات دروغ است (که ما در این مورد قبلا سخن گفتيم).
من برای هریک از بخشهایی که ذکر کردم، از کتابهای خود شیعه مثالهایی ذکر خواهم کرد.
هزیانگویی و گزافهگوییهای کتابهای شیعه به حدی رسیده است که از علی بن ابی طالب س روایت کردهاند که وی از الاغ رسول خدا ج خبر داده است!!
چنانکه در روایت مورد ادعای ایشان آمده علی میگوید: این الاغ با رسول خدا ج صحبت کرد و گفت: «پدر و مادرم فدایت باد، پدرم از پدرش، از جدش و او از پدرش برایم روایت کرده است که همراه با نوح در کشتی بود، نوح ÷ نزد او آمد و بر پشتش دست کشید و گفت: از پشت این الاغ، الاغی خواهد آمد که سید و خاتم پیامبران بر او سوار خواهد شد؛ من (= الاغ) خدا را شاکرم که آن الاغ هستم».[١٥٩]
این دروغی است که آنها بر علی بستهاند و این مسأله، حقیقت میزان جهل و فریب آنها را برای شما به تصویر میکشد، بطوری که از الاغ روایت میکنند و برای آن اسنادی قرار میدهند، چنانکه الاغ میگوید: «حدثني أبي، عن أبيه عن جده عن أبيه»!! چگونه الاغ به رسول الله ج میگوید: پدر و مادرم فدایت؟! واضح و مبرهن است که این دست روایات، اهانت به رسول خدا ج و بیادبی نسبت به سید و سرور خلق صلوات الله وسلامه علیه میباشد.
اکنون برخی از روایات آنها را که به صراحت و روشنایی تمام، مخالف با قرآن است، ذکر میکنیم؛ زیرا بر شمردن تمامی آنها بسیار دشوار است و بزودی مهمترین روایاتی را که مهمترین عقاید دینی خود را بر آن بنا نهادهاند، ذکر خواهیم کرد.
مهمترین و خطرناکترین بخش قرآن که با آن مخالفت کردهاند و معانی روشن آن را تحریف نمودهاند، توحید است، توحیدی که خداوند بخاطر آن کتابهای خود را نازل نمود و پیامبرانش را فرستاد.
در روایات آنها، آیات توحید به ولایت تفسیر شده است:
بنیانگذاران دین تشیع توانستهاند جامعهی شیعی را از قرآن کریم دور نگه دارند تا آیات آن را آنگونه که موافق با خرافاتشان باشد، تفسیر نمایند و تفسیر باطنی از آیات قرآن کریم ارائه دهند. آنها به این شیوه معانی شرعی الفاظ قرآن را تغییر دادند و آن را تبدیل به معانی نمودند که با اعتقادات و باورهای آنها هماهنگ باشد و به این ترتیب مهمترین رکن اسلام یعنی توحید را از بین بردند؛ توحیدی که مهمترین رکن اسلام، اصل آن و کلید قبولی اعمال است و امامت را جایگزین آن نمودند تا بجای الله متعال به عنوان خالق یکتای قهار، با اولیای مخلوق پیوند برقرار نمایند و برای تأکید معنای این تبدیل، همان توصیف توحید را در تعریف ولایت آوردند.
از جمله تبدیل و دگرگونیهایی که به وجود آوردند، بازیچه قرار دادن تفسیر این قول الله تعالی است: ﴿وَقَالَ ٱللَّهُ لَا تَتَّخِذُوٓاْ إِلَٰهَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِۖ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَإِيَّٰيَ فَٱرۡهَبُونِ٥١﴾[النحل: ٥١] «و الله فرمود: دو معبود را نگیرید، فقط او معبود یگانه است، پس (تنها) از من بترسید». آنها میگویند: ﴿لَا تَتَّخِذُوٓاْ إِلَٰهَيۡنِ﴾ یعنی «لا تتخذوا إمامين»: «دو امام نگیرید». و این قول خداوند متعال: ﴿إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ﴾ یعنی: «هو إمام واحد»: «فقط یک امام است».[١٦٠]
و به این ترتیب نزد امامیه (شیعیان دوازده امامی) دوازده اله و معبود میباشد!! و به جای الله متعال امامان را ارباب خود برگزیدهاند. آیا کسی که الله تعالی را دوست دارد و بزرگ میدارد، چنین تفاسیری را میپذیرد؟!!
اما این آیه: ﴿قُلۡ أَفَغَيۡرَ ٱللَّهِ تَأۡمُرُوٓنِّيٓ أَعۡبُدُ أَيُّهَا ٱلۡجَٰهِلُونَ٦٤ وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٦٥ بَلِ ٱللَّهَ فَٱعۡبُدۡ وَكُن مِّنَ ٱلشَّٰكِرِينَ٦٦﴾[الزمر: ٦٤-٦٦] «بگو: ای نادانان آیا به من فرمان میدهید که غیر الله را عبادت کنم؟ و به راستی که به تو و به کسانیکه پیش از تو بودند، وحی شد که اگر شرک آوری، یقیناً اعمالت (تباه و) نابود میشود و از زیانکاران خواهی بود. بلکه تنها الله را عبادت کن و از شکر گزاران باش».
در "البرهان في تفسیر القرآن" در تفسیر این آیه آمده است: «﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ﴾ یعنی: اگر پس از خود به ولایت کسی دیگر همراه با ولایت علی فرمان دهی»[١٦١].
این آیه همچنانکه از سیاق آن برمیآید، مربوط به توحید الله تعالی در عبادت است، اما آنها معنای آیه را دگرگون کرده و آن را به علی ربط دادهاند، درحالیکه هیچ ذکری از علی در این آیه نیامده است، گویا آنها علی را «الله» قرار دادهاند؛ پاک و منزه است الله متعال از آنچه توصیف میکنند و از افتراهای آنها بسی برتر است. آنها عبادت را همان ولایت قرار دادهاند!!
به این ترتیب تفاسیر شیعه به آنچه اعتباری ندارد، بانگ میزند و در استدلال بر اصلی لغوی و عقلی تکیه ندارد، چه رسد به شرع و دین.
اکنون مطلبی را بیان میکنیم که هرکس در قلبش اندکی خیر باشد، آن را انکار میکند و آن تفسیر این قول خداوند توسط آنان است: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ﴾[الأعراف: ١٨٠] «و برای الله نامهای نیک است، پس به آن (نامها) او را بخوانید»؛ آنها این قول الله تعالی را به چیزی تفسیر کردهاند که دلالت بر غلو و جرأت آنها بر خداوند متعال و فراموش نمودن پروردگارشان دارد، آنجا که میگویند: اسامی نیکوی خداوند، امامان هستند.
از ابوعبدالله روایت است که میگوید: «نحن والله الأسماء الحسنى التي لا يقبل من العبـاد عملاً إلا بمعرفتنا، بنـا أثمرت الأشجار وجرت الأنهار، وبنـا ينزل غيـث السماء، ويُنبت عُشب الأرض، وبعبادتنا عُبد الله، ولولا نحن ما عُبد»: «بخدا سوگند ما نامهای نیک خداوند هستیم، بطوری که عملی از بندگان قبول نمیشود مگر با شناخت و معرفت ما، توسط ما درختان میوه میدهند و رودها جاری میشوند، بوسیلهی ما باران آسمانی میبارد و علف از زمین میروید و بر اساس عبادت ماست که خداوند عبادت میشود و اگر ما نبودیم، خداوند عبادت نمیشد».[١٦٢]
به این ترتیب آیهای در قرآن نیست که در آن خداوند متعال خود را بزرگ داشته است تا بندگان با پروردگارشان ارتباط برقرار کنند و او را بزرگ بدارند و عبادت نمایند و از او بترسند، مگر اینکه مفسران شیعه آن آیه را به علی و اوصیاء که از نسل او هستند، تفسیر نمودند.
این و دلایل زیاد دیگری، بیانگر این مهم است که مؤسسان شیعه دسیسه چیدهاند تا با تغییر اصل اسلام، اسلام را تغییر دهند.
عیاشی در تفسیر این آیه: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ﴾[النساء: ٤٨] «بیگمان الله این را که به او شرک آورده شود، نمیبخشد و غیر از آن را برای هرکس بخواهد میبخشد» آورده است: «از ابوجعفر روایت است که میگوید: اینکه خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ﴾ یعنی خداوند کسی را که به ولایت علی کفر ورزد، نمیبخشد و اینکه فرموده است: ﴿وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ﴾ (برای هرکس که بخواهد) یعنی برای کسی که ولایت علی ÷ را بپذیرد[١٦٣]».
در تمام مواردی که خداوند متعال در کتابش از کفر و شرک باز داشته است، لفظ شرک و کفر را به کفر به ولایت علی س تفسیر نمودهاند، همانند این آیه: ﴿فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾[الكهف: ١١٠] «پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچکس را در عبادت پروردگارش شریک نسازد» که در تفسیر آن میگویند: «عمل صالح یعنی شناخت امام و ﴿وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾ یعنی: تسلیم علی شود و در خلافتش کسی را با وی شریک نکند، کسی که شایسته این مقام و جایگاه نیست».[١٦٤]
در کتاب مشهور آنها "مرآة الأنوار ومشکاة الأسرار"[١٦٥] آمده است که علی گفت: «أنا رب الأرض الذي يسكن الأرض به»: «من پروردگار زمین هستم، کسی که زمین با وجود او آرام میگیرد».
در مورد این آیه: ﴿وَلَا تَكُونُوٓاْ أَوَّلَ كَافِرِۢ بِهِۦۖ﴾[البقرة: ٤١] «و نخستین کافر به آن نباشید» گفتهاند: «و نخستین کافر به علی نباشید!!».
خداوند از علی راضی گشت و او را از آنچه میگویند مبرا نمود.
در مورد اجتناب از طاغوت که هیچ بندهای نجات نیافته و توحیدش مقبول نیست مگر با کفر به طاغوت که همان برائت از شیطان و هر معبود و متبوعی جز الله است، وضع به همین منوال است و آن را به ولایت امامان و برائت از دشمنانشان تأویل نمودهاند؛ بطور مثال در تفسیر این آیه: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ﴾[النحل: ٣٦] «یقیناً ما در (میان) هر امت پیامبری را فرستادیم که: الله یکتا را عبادت کنید و از طاغوت اجتناب کنید» میگویند: «یعنی: خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده است، مگر با ولایت ما و برائت از دشمنان ما».
اما در مورد این آیه: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِۖ﴾[البقرة: ١٦٥] «و از مردم کسانی هستند غیر از الله همتایانی را انتخاب میکنند و آنها را مانند دوست داشتن الله دوست میدارند». با پررویی و زشتی هر چه تمام میگویند: «یعنی: از فرزندان ابوبکر و عمر (بنو ابوبکر و بنو عمر) و میگویند: آنها اولیای فلان و فلان و فلان هستند و منظورشان ابوبکر و عمر و عثمان است که آنها را به جای امام، یعنی علی س برگزیدهاند.[١٦٦]
تمام کسانی که فطرت توحیدی خود را حفظ نموده و تعظیم و بزرگداشت الله متعال را به جا میآورند، میدانند، هدف خلقت جن و انسان چیزی جز این نبوده است که الله تعالی را عبادت نمایند و با او چیزی را شریک نگیرند؛ خداوند متعال به وضوح میفرماید: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ٥٦﴾[الذاريات: ٥٦] «و من جن و انس را نیافریدهام مگر برای اینکه مرا عبادت کنند». و عبادت شامل تمام چیزهایی است که خداوند دوست دارد و بدان راضی است، از اقوال و اعمال باطنی و ظاهری؛ اما این قوم همهی اینها را برای امامان قرار دادهاند.
همچنین این آیه: ﴿إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَيۡنَ أَن يَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَٰنُۖ إِنَّهُۥ كَانَ ظَلُومٗا جَهُولٗا٧٢﴾[الأحزاب: ٧٢] «همانا ما امانت (خویش) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، پس آنها از تحمل آن سر باز زدند و از آن ترسیدند و انسان آن را بر دوش گرفت که او بسیار ستمکار نادان است». مثل روز روشن است که امانت، حق الله تعالی بر بندگان و چیزی میباشد که برای آنها تشریع نموده است، از جمله توحید و اخلاص برای او و سایر مواردی که بر آنها واجب نموده است مانند نماز و ... و ترک محرمات؛ اما ببینیم تفاسیر شیعه این آیهی کریمه را چطور تفسیر کردهاند، آنها از ابوعبدالله نقل کردهاند که میگوید: «آن امانت ولایت امیر المؤمنین ÷ است.[١٦٧]
از مطالب گذشته، انحراف این قوم و تحریف آیات روشن پروردگار از سوی آنها، آشکار گشت؛ وقتی آیات محکم و واضح را اینگونه تفسیر میکنند، با آیات متشابه چگونه تعاملی خواهند داشت؟!!
گستاخی این قوم به حدی رسیده است که در برخی روایات آنها میخوانیم، خداوند نیازمند امامان است؛ مثال آن روایت ذیل است:
.. از ابو حمزه از ابوجعفر ÷ روایت است که در مورد این آیه: ﴿كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ﴾[القصص: ٨٨] فرمود: «خداوند همه چیز را از بین میبرد و تنها وجه باقی میماند و خداوند بزرگتر از آن است که (به داشتن صورت) توصیف شود؟ اما معنای آن این است که همه چیز جز دین الله از بین میرود و ما وجه خداوند هستیم که از طریق ما باید به خداوند راه جست، تا زمانی که خداوند در بقای مردم نیازی داشته باشد، ما در میان بندگانش هستیم و چنانچه دیگر نیازی نباشد، ما را بسوی خود بالا میبرد و آنگونه که دوست دارد با ما رفتار میکند». گفتم: فدایت شوم «الرویة» (که در عبارت آمده است) به چه معناست؟ گفت: «نیاز».[١٦٨]
از هیثم بن عبدالله از مروان بن صباح روایت است که: ابوعبدالله ÷ گفت: «إِنَّ اَللهَ ﻷ خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا عَيْنَهُ فِي عِبَادِهِ وَ لِسَانَهُ اَلنَّاطِقَ فِي خَلْقِهِ وَ يَدَهُ اَلْمَبْسُوطَةَ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّأْفَةِ وَ اَلرَّحْمَةِ وَ وَجْهَهُ اَلَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ وَ بَابَهُ اَلَّذِي يَدُلُّ عَلَيْهِ وَ خُزَّانَهُ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ، بِنَا أَثْمَرَتِ اَلْأَشْجَارُ وَ أَيْنَعَتِ اَلثِّمَارُ وَ جَرَتِ اَلْأَنْهَارُ وَ بِنَا أَنْزل غَيْثُ اَلسَّمَاءِ وَ نبت عُشْبُ اَلْأَرْضِ وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اَللهُ وَ لَوْ لاَ نَحْنُ مَا عُبِدَ اَللهُ»: «خداوند متعال ما را آفريد، پس آفرينش ما را نيكو گردانيد و ما را صورتبندی نمود و صورتهاى ما را نيكو ساخت و ما را در ميان بندگانش چشم خويش گردانيد و زبان گوياى خويش در ميان خلائق قرار داد و دست خود كه بر بندگانش به رأفت و رحمت گشوده است و وجه خود كه مردم از آن رو به او مىروند و به جنابش مىرسند و درهاى معرفت خويش كه بر او دلالت مىكنند و خزانهداران خويش در آسمان و زمين که به واسطهی ما، درختان ميوه آوردند و ميوهها رسيدند و جوىها روان شدند و به سبب ما باران از آسمان فرود مىآيد و گياه از زمين مىرويد و به عبادت ما خداوند عبادت میشود و اگر ما نمىبوديم، خداوند عبادت نمىشد»[١٦٩].
شرک ورزیدن به الله متعال بزرگترین معصیت و نافرمانی پروردگار به شمار میرود و فرجام کسی که مشرکانه زندگی نموده است و مشرک بمیرد و قبل از مرگ توبه نکند، جاودانگی در آتش است و گناهانش آمرزیده نمیشود؛ زیرا الله تعالی میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِيمًا٤٨﴾[النساء: ٤٨] «بیگمان الله این را که به او شرک آورده شود، نمیبخشد و غیر از آن را برای هرکس بخواهد، میبخشد و هرکس که به الله شرک ورزد، یقیناً گناهی بزرگ بر بافته است».
همچنین میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ وَٱلۡمُشۡرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَآۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمۡ شَرُّ ٱلۡبَرِيَّةِ٦﴾[البينة: ٦] «بیگمان کسانیکه کافر شدند از اهل کتاب و مشرکان، در آتش جهنماند که در آن جاودانه خواهند ماند، آنان بدترین آفریدگان هستند».
این امر بسیار خطرناک است و جایی برای تعصب نیست و ناگزیر تمامی جامعهی شیعی باید با حرص و اقبال و بدون عناد و اعتراض بدانند که شرک چیست و اقسام آن کدام است و چگونه بدانیم که فلان قول یا عمل شرک است یا در آن شرک نیست؛ به کتابهای اهل سنت مراجعه کنید و بگذارید فطرت شما تصمیم بگیرد.
فهم و شناخت این امور بسیار آسان است و هیچ پیچیدگی در آن نیست، زیرا انسان در بدو تولد، بر توحید الله زاده میشود.
[١٥٩]- الکافي: ١/٢٣٧؛ فقال علي: إن ذلك الحمار كَلّم رسول الله ج!! فقال: بأبي أنت وأمي، إن أبي حدثني عن أبيه عن جده عن أبيه أنه كان مع نوح في السفينة، فقام إليه نوح ÷ فمسح على كفله، ثم قال: يخرج مـن صلب هذا الحمار حمارٌ يركبه سيد النبيين وخاتمهم " فالحمد لله الذي جعلني ذلك الحمار".
[١٦٠]- تفسیر العیاشي: ٢/٢٦١؛ البرهان: ٢/٣٧٣.
[١٦١]- نگا: تفسیر القرآن، هاشم بحرانی، تفسیر آیات ١٦/٦٤ سوره زمر.
[١٦٢]- الکافي: ١/١١١؛ کتاب التوحید، قمی، باب النوادر.
[١٦٣]- عن أبي جعفر قال: أما قوله: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ﴾ يعني أنه لا يغفر لمن يكفر بولاية علي، وأما قوله: ﴿وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ﴾ يعني لمن والى علياً ÷!!
[١٦٤]- تفسیر العیاشي: ٢/٣٥٣؛ تفسیر البرهان: ٢/٤٩٧.
[١٦٥]- صفحهی: ٥٩.
[١٦٦]- تفسیر العیاشي: ١/٧٢؛ تفسیر البرهان: ١/١٧٢؛ تفسیر الصافي: ١/١٥٦.
[١٦٧]- تفسیر کنز الدقائق وبحرالغرائب: ١٠/٤٥١؛ همچنین نگا: تفاسیر شیعه ذیل آیهی ٧٢ سورهی احزاب.
[١٦٨]- کتاب التوحید، قمی، ص: ١٥١؛ عن أبي حمزة عن أبي جعفر ÷ في قوله: ﴿كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ﴾ قال: فيفنى كل شيء ويبقى الوجه، الله أعظم من أن يوصف؟ ولكن معناه كل شيء هالك إلا دينه، ونحن الوجه الذي يؤتى الله منه، لم نزل في عباده مادام الله له فيهم روية فإذا لم يكن له فيهم روية رفعنا إليه ففعل بنا ما أحب، قلت: جعلت فداك وما الروية ؟ قال: الحاجة».
[١٦٩]- اصول کافی، جلد: ١، باب النوادر، ص: ١٤٤، کتاب التوحید، قمی، باب تفسیر قول الله تعالی: ﴿كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ﴾.