شروع تدوین حدیث نزد شیعه
در ادامه به حقایقی میپردازیم که به وضوح، تأخیر شیعه در تدوین احادیث را ثابت میکند و این حقایق به اعتراف علمای خودشان بیانگر این است که شیعه امتی تباه است، زیرا مهمترین مبانی علوم حدیث و متفرعات آن، از اسانید، علم رجال و شرح حال راویان را ضایع نمودهاند.
اولین شیعهای که مصطلح الحدیث را تدوین کرد و مراتب حدیث نزد شیعه را بیان نمود، حسن بن مطهر حلی است؛ ابن مطهر در سال ٧٢٦ هجری وفات کرد که در مقایسه با اهل سنت واقعا متأخر است! این ابن مطهر همان کسی است که علامه ابن تیمیه در کتاب شریف «منهاج السنة النبویة» به رد یاوهگوییهای او پرداخته است.
خود جعفریه اعتراف دارند که اولین واضع علم مصطلح الحدیث، ابن مطهر حلی بوده است، همچنانکه در «ضیاء الدرایة» سید ضیاء الدین این مطلب آمده است.
این درحالی است که شیخ شیعه، حائری میگوید: «از جمله مسائلی که در آن شک و تردیدی نیست، این است که هیچیک از علمای ما قبل از شهید ثانی در علم "درایة الحدیث" تصنیفی ننگاشتهاند»[٣٣٣].
شهید ثانی: وی حسن بن زین الدین جبعی عاملی (٩١١ – ٩٦٥هـ) است.
این درحالی است که اولین کسی که از میان اهل سنت و جماعت در علوم حدیث کتاب نوشت، ابومحمد حسن رامهرمزی، متولد سال ٢٦٥هجری و متوفای سال ٣٦٠هجری بود.
تفاوت میان اهل سنت و جماعت با شیعهی امامی در علم درایه، ٦٠٠ سال است.
ای عوام شیعه! بدانید که تصنیف کتابهای علوم حدیث و کتابهای رجال از سوی علمای شما بخاطر حرص و شوق آنها بر دستیابی به احادیث صحیح اهل بیت نبوده است، بلکه بخاطر دفع طعن اهل سنت و جماعت از خودشان بوده است؛ عالم معروف شیعی، شیخ حر عاملی به این مسأله اعتراف کرده است، وی میگوید: «دانسته میشود که این روش، طریقی برای رسیدن به روایت فرد ثقهای است که از او روایت شده است و فایدهی ذکر آن، تنها تبرک به اتصال سلسله سند و دفع طعن عامه نسبت به شیعه است که میگویند: احادیث آنها متصل نیست، بلکه از اصول قدمای آنها نقل شده است»[٣٣٤].
اما در مورد احوال رجال، توجه شما را به اعتراف باقر ایروانی جلب میکنم که یکی از اساتید حوزه نجف و قم است؛ وی به صراحت میگوید: «نجاشی تنها به این دلیل کتاب خود را تألیف کرد تا طعن گروهی از مخالفین را دفع نماید که مدعی بودند شما نه سلفی دارید و نه تصنیفی»[٣٣٥].
شیخ آنها، شیخ یوسف بحرانی متوفای سال (١١٨٦هـ) میگوید: «بر ما واجب است که یا این اخبار را قبول کنیم، همچنانکه علمای نیک و متقدم ما چنین کردند، یا اینکه دینی غیر از این دین و شریعتی غیر از این شریعت انتخاب کنیم، زیرا ناقص است و کامل نیست، چرا که برای تمامی احکام آن، دلیلی در دست نیست؛ ولی من ندیدهام که آنها یکی از این دو راه را برگزینند درحالیکه راه سومی وجود ندارد؛ این مسأله به حمد الله برای هر بیننده منصف و غیر متعصبی، ظاهر و آشکار است».[٣٣٦]
حر عاملی میگوید: «حدیث صحیح حدیثی است که راوی امامی عادل و ضابط در تمامی طبقات، آن را روایت نماید و این تعریف مستلزم آن است که پس از بحث و بررسی، حکم به ضعف تمامی احادیث بدهیم!! زیرا علما جز در موارد نادری، به عدالت راویان صحه نگذاشتهاند!! بله آنها را موثق دانستهاند، اما توثیق چیزی غیر از عدالت است و به طور قطع مستلزم آن نیست». سپس میگوید: «چگونه چنین چیزی ممکن است درحالیکه آنها بر خلاف آن (یعنی عدالت) تصریح کردهاند، آنجا که کسانی را توثیق کردهاند که معتقد به فسق و کفر و فساد مذهب آنها هستند!! و این امر، مستلزم ضعف تمامی احادیث ما میباشد، زیرا به عدالت هیچیک از آنها آگاه نیستیم»[٣٣٧].
همچنین میگوید: «راویان بزرگ و ثقه که از جمله اصحاب اجماع شمرده میشوند، از افراد ضعیف، دروغگو و مجهول، روایت کردهاند، درحالیکه شرح حال آنها را میدانستند و بر صحت حدیث آنها گواهی دادهاند». همچنین میگوید: «معلوم و مشخص است که بسیاری از راویان کتابهایی که امامان ÷ به عمل به روایات آن کتابها فرمان دادهاند، ضعیف و نیز مجهول میباشند»[٣٣٨].
علی خامنهای میگوید: «بر اساس آنچه بسیاری از کارشناسان این فن ذکر کردهاند، نسخههای کتاب الفهرست، همانند بسیاری از کتابهای قدیمی علم رجال، همچون کتاب کشی و نجاشی و برقی و غضائری، دچار تحریف و دستکاری شدهاند و ضررهای بیشماری به آنها رسیده است و نسخهای صحیح از آن کتاب به فرزندان این عصر و دوران نرسیده است»[٣٣٩].
اما کتاب – رجال کشی – به رغم اینکه از اولین کتابهای شیعه در علم رجال به شمار میرود، صاحب آن از راویان ضعیف بسیار زیاد روایت میکند و به گواهی نجاشی، کتاب او حاوی اشتباهات بسیاری است؛ نجاشی در مورد او میگوید: «وی ثقه و عین بود و از ضعفاء بسیار روایت میکرد، او همراه و صاحب عیاشی بوده است و از او حدیث روایت کرده است و نزد او علم آموخته است»[٣٤٠].
نجاشی درحالیکه میان او و کشی تنها صد سال فاصله بود، اشتباهات بسیاری در کتاب «رجال کشی» یافت!! اما امروزه که میان ما و او بیش از هزار سال فاصله است و علی خامنهای اعتراف کرده است که این کتاب دستخوش تحریف شده است و هیچ نسخه صحیحی از این کتاب به دست ما نرسیده است، وضعیت این کتاب چگونه خواهد بود!.
وقتی کشی در کتاب خود راویان را ذکر میکند، روایات بسیاری را به همراه اسانید آن ذکر میکند، حال چطور میتوان گفت اسانید روایات او صحیح و مقبول است درحالیکه به قول نجاشی وی از راویان ضعیف، احادیث بسیاری را نقل میکند.
از اینرو، علم جرح و تعدیل در میان آنها شامل تناقضات و اختلافات بسیاری است تا جایی که شیخ آنها فیض کاشانی میگوید: «در مورد علم جرح و تعدیل و شروط آن، اختلافات و تناقضات و شبهات بسیاری است، بطوری که رفع این تناقضات آن گونه که موجب اطمینان قلبی شود، ممکن نیست و این مسأله بر کارشناسان و اهل فن، پوشیده نمیباشد».[٣٤١]
این بود حال مشهورترین علمای رجال و قدیمی شیعه و وضعیت کتاب او که از قدیمیترین و مهمترین مراجع شیعه در علم رجال محسوب میشود!.
برای اطمینان عوام شیعه از تباهی دین شیعه، شیوهای را پیشنهاد میکنیم: یک روایت از روایتهای کتابهای مشهور خود انتخاب کنید و مطالعه نمایید، سپس آن را بر سه یا چهار عالم از علمای خود قرائت نمایید و در مورد سند آن و میزان و صحت و ضعف آن، از ایشان بپرسید، خواهید دید که اینها چقدر با هم اختلاف دارند، این یکی آنچه را که مخالف عقل و رأی اوست، انکار میکند و دیگری آنچه را موافق با رأی و دیدگاهش باشد، تصحیح میکند و همهی اینها بخاطر آن است که اصل و اساسی در دست ندارند.
همانند روایت داستان شکستن پهلوی زهرا؛ مرجع شیعی شیخ محمد حسین فضل الله داستان حمله به خانه و شکسن پهلوی زهرا را از اصل و اساس، انکار میکند، زیرا بر مبنای دیدگاه او، این داستان حاوی غموض، ابهام و ایراد طعن در شجاعت علی بن ابی طالب است، این درحالی است که بسیاری از علمای شیعه قائل به صحت این روایت هستند!.
محمد حسین فضل الله شخصیتی است که بیش از چهل عالم از علما و مراجع بزرگ و مشهور شیعه به اجتهاد و توانایی وی در استنباط گواهی دادهاند، موضوعی که او را شایستهی مقام مرجعیت میکند؛ مرجع عراقی محمد باقر صدر در مورد او میگوید: «تمام کسانی که نجف را ترک کردند، از ترک آن دچار زیان و خسران شدند، اما وقتی حسین فضل الله نجف را ترک کرد، نجف از ترک او دچار زیان شد»؛ همچنین مرجع ایرانی، علی خامنهای علمای لبنان را مخاطب قرار داده و میگوید: «مواظب این نور بزرگی که در میان شماست، یعنی فضل الله باشید».
اما بعد از آنکه فضل الله داستان شکسته شدن پهلو را انکار نمود و در برخی از مسائل و اخبار با آنها مخالفت کرد، وضعیت تغییر کرد؛ به عنوان مثال وی با غلو و افراط در مورد علی مخالفت نمود و بخشی را که به اذان افزودهاند رد نمود و با تکفیر خلفا و صحابه و سب و شتم و ناسزا به آنها مخالفت کرد، آنجا که میگوید: «بنده دشنام دادن به هریک از اصحاب را حرام میدانم، زیرا خداوند متعال در مورد صحابه فرموده است: ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ﴾[الفتح: ٢٩] «محمد رسول الله است و کسانیکه با او هستند، بر کافران سخت گیر (و شدید) و در میان خود مهربانند، آنها را در حال رکوع و سجده میبینی که از الله فضل و خشنودی میطلبند، نشانهی (درستکاری) آنها در چهرههایشان از اثر سجده (نمایان) است»؛ پس از این بود که رسانههای تبلیغاتی شیعه با ایراد طعن و دشنام و استهزاء، با شدت و خشونت به فضل الله حمله کردند تا جایی که وی را تکفیر و نیز لعن نمودند و زمانی که خبر وفات ایشان را شنیدند به یکدیگر تبریک و تهنیت گفتند!.
یکی از دعوتگران سنی به نام نورالدین جزائری مالکی که با شیعه مناظره میکند، میگوید: «سالها پیش شیخ و استاد ما شیخ یامی، علما و شیوخ دوازده امامی را به مبارزه طلبید و از آنها میخواست که یک حدیث صحیح و دارای سند متصل، آن هم مطابق شروط خودتان، از پیامبر ج برای ما بیاورید، اما تا به امروز دوازده امامیها موفق به ایجاد چنین حدیثی نشدهاند و تأکید میکنم که این تحدی یک تحدی عالمانه است و پس از بررسی و بحث در اسانید و روایات دوازدهامامیها صورت پذیرفته است».
آیا عوام شیعه میدانند که علمای دوازده امامی حتی یک حدیث صحیح و دارای سند متصل از پیامبر ج در اختیار ندارند؛ شیخ حر عاملی و بسیاری از علمای بزرگ آنها که سابقا نامشان را ذکر نمودیم، به این مسئله شهادت دادهاند. شیخ حر عاملی در کتاب "وسائل الشیعة" جزء ٣٠ صفحهی ٢٦٠ به آن اعتراف کرده است، وی میگوید: «هم لوازم و هم ملزوم باطل است، بلکه تحقیق مستلزم ضعف تمامی احادیث است، زیرا حدیث صحیح در نزد آنها عبارت از حدیثی است که: «امامی عادل و ضابط در تمامی طبقات، آن را روایت نماید». وی در همان صفحه در موضوعی دیگر میگوید: «اصحاب و پیروان این اصطلاح جدید برای راوی، عدالت را شرط دانستهاند و این امر مستلزم ضعف تمامی احادیث ما میباشد، زیرا جز تعداد اندکی، از عدالت هیچیک از آنها علم و اطلاعی در دست نیست».
چگونه ممکن است که سند روایتی از صادق یا باقر یا هادی و یا دیگر ائمه به پیامبر ج وصل شود در حالی که پیامبر ج در سال ١١ هـ وفات یافته است، ولی بطور مثال جعفر صادق در سال ٨٠ هجری به دنیا آمده است؟ چگونه از اموری که ٦٩ سال قبل از تولدش رخ داده، خبر میدهد؟
برای حل این مشکل، دوزاده امامیها به راه حلهایی دست یازیدهاند؛ به عنوان مثال، به روایت: «حدیثي حدیث أبي: حدیث من حدیث پدرم است» استناد نمودهاند؛ کلینی در کتاب "الکافي" (١/٥٣) باب: روایة الکتب والحدیث وفضل الکتابة والتمسك بالکتب" از علی بن محمد از سهل بن زیاد از احمد بن محمد از عمر بن عبدالعزیز از هشام بن سالم و حماد بن عثمان و غیره نقل میکند که گفتند: ما از ابوعبدالله ÷ شنیدیم که فرمود: «حدیث من، حدیث پدرم است و حدیث پدرم، حدیث جد من است و حدیث جد من، حدیث حسین است و حدیث حسین حدیث حسن است و حدیث حسن حدیث امیرالمؤمنین ÷ است و حدیث امیرالمؤنین حدیث رسول الله ج است و حدیث رسول الله قول الله تعالی است»[٣٤٢].
این حدیث، سند منقطع میان پیامبر ج و صادق را وصل میکند، اما ...
این حدیث به چند دلیل صحیح نیست، از جمله اینکه مجلسی در "مرآة العقول في شرح أخبار الرسول" (١/١٨٢)، حدیث شمارهی چهارده، آن را تضعیف کرده و گفته است: این حدیث مطابق قول مشهور، ضعیف است.
علاوه بر تضعیف مجلسی، در سند این روایت سهل بن زیاد وجود دارد؛ محمد جواهری در "المفید من معجم رجال الحدیث" صفحهی: ٢٧٣، شرح حال شمارهی: ٥٦٣٠ در مورد سهل بن زیاد میگوید: وی ابوسعید الآدمی الرازی است که در سند روایات کتاب "کامل الزیارات" و تفسیر قمی وجود دارد و قطعا ضعیف است یا توثیق او ثابت نشده است. سهل بن زیاد ٢٣٠٤ روایت نقل کرده است».
میگویم:
١- این روایت بزرگترین دلیل شیعیان دوازده امامی برای اثبات اتصال سند از جعفر صادق به پیامبر ج است و این روایت همچنانکه آشکار و واضح است، از سندی ضعیف برخوردار است.
٢- ممکن است شیعه تدلیس کند و به روایت: «نوارثه کابر عن کابر» استدلال کنند که صفار در کتاب "بصائر الدرجات" صفحهی: ١٩، باب: ١٤ «في الأئمة أن عندهم أصول العلم ما ورثوه عن النبی لا یقولون برأیهم» آورده است.
پاسخ آن: نهایت چیزی که میتوان گفت، این است که این احادیث صدق و توثیق جعفر صادق س را ثابت میکند، اما ما در پی اثبات آن نیستیم، ما به دنبال سندی متصل از صادق تا پیامبر ج میگردیم.
[٣٣٣]- مقتبس الأثر: ٣/٧٣.
[٣٣٤]- وسایل الشیعة: ٣٠/٢٢٥٨.
[٣٣٥]- دروس تمهیدیة في القواعد الرجالیة، ص: ٨٦، باقر ایروانی.
[٣٣٦]- لؤلؤة البحرین، یوسف بحرانی، ص: ٤٧.
[٣٣٧]- الوسائل: ٣٠/٢٦٠.
[٣٣٨]- همان: ٣٠/٢٤٤.
[٣٣٩]- خامنئي، الأصول الأربعة في علم الرجال، ص: ٣٤.
[٣٤٠]- رجال النجاشی، ص: ٣٧٢.
[٣٤١]- الوافي، مقدمه دوم: ١/١١ – ١٢.
[٣٤٢]- يروى عن علي بن محمد عن سهل بن زياد عن أحمد بن محمد عن عمر بن عبد العزيز عن هشام بن سالم وحماد بن عثمان وغيره قالـوا: سمعنا أبا عبد الله ÷ يقـول: "حديثي حديـث أبي وحديث أبي حديث جدي وحديث جدي حديث الحسين وحديث الحسيـن حديـث الحسن وحديث الحسن حديث أمير المؤمنين ÷ وحديـث أميـر المؤمنيـن حديـث رسول الله ج وحديث رسول الله قول الله ﻷ".