اگر الله عز وجل و رسولش صلی الله علیه وسلم تو را دوست بدارند، حسین نیز تو را دوست خواهد داشت.
اگر الله متعال و رسولش تو را دوست داشته باشند، شک نکن که محبوب حسین نیز هستی و حسین هم تو را دوست دارد، اما اگر محبوب آنان نباشی، محبوب حسین نیز نخواهی بود.
خود میدانی که محبت و نیز دشمنی و نارضایتی حسین تنها بخاطر الله تعالی بوده است، در نتیجه مهم این است که برای جلب رضایت الله تعالی بکوشیم، تا اینکه الله متعال ما را دوست بدارد؛ و زمانی که به این هدف برسیم، رستگار میگردیم و همراه با حسین و رستگاران خواهیم بود.
تنها وسیلهی رسیدن به محبت الله تعالی، پیروی از دستورات رسول الله ج میباشد؛ دلیل آن کلام صریح خداوند متعال است که میفرماید: ﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٣١﴾[آل عمران: ٣١] «بگو: اگر الله را دوست داريد، از من پيروی کنيد تا الله شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد. و الله آمرزندهی مهربان است».
محبت حسین امر بسیار خوب و نیکویی است، زیرا موجب نزدیکی به الله تعالی و رسولش میشود، اما در محبت او به حدی مبالغه نمیکنیم که دچار غلوی شویم که نارضایتی پروردگارمان را به دنبال دارد؛ آیا کسانی که بخاطر حسین بر سر و روی خود میزنند و خونشان را میریزند، نمیترسند با این کار مرتکب امری شوند که نارضایتی خداوند متعال را به دنبال دارد و به این ترتیب خالقشان بر ایشان خشم گیرد؛ پروردگاری که در اصل باید بیش از تمام مخلوقات رضایت و محبت او را جلب نماید.
ابوالانبیاء ابراهیم ÷ چنان محبت الله تعالی در قلبش جای گرفته بود که خداوند متعال او را به عنوان خلیل خود برگزید؛ مقام خلیلیت که بالاترین درجهی محبت است؛ الله تعالی میفرماید: ﴿وَٱتَّخَذَ ٱللَّهُ إِبۡرَٰهِيمَ خَلِيلٗا١٢٥﴾[النساء: ١٢٥] «خداوند ابراهیم را خلیل خود گرفت».
اما چرا خداوند متعال پیامبر و خلیل خود ابراهیم را به ذبح فرزندش اسماعیل دستور داد؟ برخی از مفسرین میگویند: زمانی که خداوند متعال پس از مدت زمانی طولانی و بالا رفتن سن و سال ابراهیم، اسماعیل را به او عطا کرد، اسماعیل در قلب پدرش جایگاه ویژهای به خود اختصاص داد و آن محبتی فطری بود که در آن غلو و افراط نیست؛ پس الله تعالی اینگونه خواست قلب ابراهیم را مورد امتحان قرار دهد که در نتیجه او و فرزندش هر دو با کمال صداقت و ایمان از این امتحان سربلند بیرون آمدند.
وقتی ابراهیم فرمان یافت که اسماعیل را قربانی کند، پیرمردی کهنسال بود و همسری نازا داشت و اسماعیل جوانی مطیع الله تعالی و فرمانبر والدینش بود، بلکه نبی و رسول بود؛ علی رغم همهی اینها، ابراهیم عزمش را برای ذبح فرزندش جزم کرد تا فرمان الله تعالی را اطاعت کرده باشد؛ پس او را بر زمین خواباند و تلاش کرد که او را ذبح نماید: ﴿فَلَمَّآ أَسۡلَمَا وَتَلَّهُۥ لِلۡجَبِينِ١٠٣﴾[الصافات: ١٠٣] «هنگامی که (پدر و پسر) هردو گردن نهادند و (ابراهيم) فرزندش را به طرف روی، بر زمين خواباند». یعنی شروع به بریدن سر فرزندش و میوهی دلش اسماعیل کرد، اما چاقو به ارادهی الله تعالی نبرید، خداوندی که میفرماید: ﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡبَلَٰٓؤُاْ ٱلۡمُبِينُ١٠٦ وَفَدَيۡنَٰهُ بِذِبۡحٍ عَظِيمٖ١٠٧﴾[الصافات: ١٠٦-١٠٧] «بی گمان اين آزمونی آشکار است و ما قربانی بزرگ و ارزشمندی را بلاگردان او گردانديم».
این داستان پدر پیامبران ابراهیم ÷ تبدیل به سنتی گشت که مسلمانان هر ساله در عید قربان به تأسی از ایشان حیوانی را قربانی میکنند و این عمل عبادتی خالص برای خداوند متعال است؛ این داستان مسائل بسیاری را برای ما تداعی میکند، از جمله اینکه وقتی میخواهیم قربانی خود را سر بِبُریم، در محبت ابراهیم نسبت به پروردگارش خود را آراسته به اخلاق او میکنیم، گویا میگوییم: یا الله، تو را بیش از هرچیز و کسی دوست داریم و محبت ما نسبت به تو بالاتر از هر محبتی است که نسبت به کسی جز تو داریم. محبتی بیش از محبت و دوست داشتن خودمان، پدر و مادرمان، فرزندانمان و تمامی مخلوقاتت؛ ما جان خود و جان تمامی آنانی را که دوست داریم، فدای محبت و رضایت تو میکنیم.
ای شیعیان این مسأله بسیار مهم است که محبت انسان یا چیز دیگری در دلهای شما جای گرفته است و مکانی را اشغال نموده که تنها لایق پروردگار است و به حدی میرسد که بیش از پروردگارمان، او را یاد میکنید و جانتان را فدای او میکنید، این درحالی است که حتی یک قطره خون هم فدای پروردگار و رازق و خالق خود نکردهاید؛ چنانکه جاهلان شیعه – خداوند آنها را هدایت کند – بخاطر حسین خون خود را میریزند.
خداوند متعال در یکی از آیات قرآن برای ما بیان میکند که برخی از مردم الله را دوست دارند، اما شریکانی برای او قائل میباشند؛ خشم و غضب خداوند متعال متوجه این افراد میشود و آنها را از رحمت خود دور میکند و ایشان را از جمله دوزخیانی میگرداند که به رغم محبتشان نسبت به الله تعالی از آن خارج نخواهند شد؛ دلیل آن این قول الله متعال است: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِۗ﴾ «و دستهای از مردم هستند که همتايانی برای خدا میگيرند و آنها را مانند خدا دوست میدارند و آنانکه ايمان دارند خداوند را بيشتر و سختتر دوست دارند.» تا آنجا که میفرماید: ﴿كَذَٰلِكَ يُرِيهِمُ ٱللَّهُ أَعۡمَٰلَهُمۡ حَسَرَٰتٍ عَلَيۡهِمۡۖ وَمَا هُم بِخَٰرِجِينَ مِنَ ٱلنَّارِ١٦٧﴾ [البقرة: ١٦٥-١٦٧]: «اين چنين خداوند کردارهایشان را به گونهای حسرتزا به ايشان نشان میدهد و آنان بيرون روندگانِ از آتش نيستند».
در نتیجه، محبت آنها با الله تعالی هیچ سودی برای ایشان به دنبال ندارد، زیرا میان محبت الله متعال و محبت با همتایانی که برای او قرار دادند، مساوات برقرار نمودند و تفاوتی قائل نشدند. حال وضع کسی که قلب او بیش از الله تعالی به شخص دیگری وابسته است، چطور خواهد بود؟!
محبت با الله بر هر چیزی مقدم است؛ الله تعالی اینگونه اشخاص را (که محبت آنها با الله برتر از هر چیزی است)، چنین ستوده است: ﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَوۡ كَانُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ أَوۡ أَبۡنَآءَهُمۡ أَوۡ إِخۡوَٰنَهُمۡ أَوۡ عَشِيرَتَهُمۡۚ أُوْلَٰٓئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٖ مِّنۡهُۖ وَيُدۡخِلُهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ أُوْلَٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱللَّهِۚ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٢٢﴾[المجادلة: ٢٢] «گروهی را که به خداوند و روز قيامت ايمان میآورند نخواهی يافت که با کسی دوستی کنند که با الله و پيامبرش مخالفت ورزيده است هرچند پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا خويشاوندانشان باشند. اينانند که (خداوند) در دلهایشان ايمان را نگاشته است و آنان را به فيضی از سوی خود توان داده است و آنان را به باغهايی درمیآورد که از زير (کاخها و درختان) آنها رودبارها روان است و جاودانه در آنجا میمانند. خداوند از آنان خشنود است و آنان (نيز) از او خشنودند. اينان حزب الله هستند. هان بدانيد که حزب الله رستگار است».
بر این اساس است که نزد الله و رسولش، ارزش و مقام بلال بن رباح بیش از ابولهب عموی رسول الله ج میباشد که سیدی از سادات قریش بود؛ این دین بزرگ الله تعالی است که نسب و اموال و جاه و مقام را مد نظر قرار نمیدهد، بلکه تنها به قلبها مینگرد.
از پیامبرمان ثابت است که وقتی آیهی ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ﴾ نازل شد، به میان مردم رفت و ندا داد: «يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ ـ أَوْ كَلِمَةً نَحْوَهَا ـ اشْتَرُوا أَنْفُسَكُمْ، لا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا، يَا بَنِي عَبْدِ مَنَافٍ لا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا، يَا عَبَّاسُ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لا أُغْنِي عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا، وَيَا صَفِيَّةُ عَمَّةَ رَسُولِ اللَّهِ لا أُغْنِي عَنْكِ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا، وَيَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ سَلِينِي مَا شِئْتِ مِنْ مَالِي لا أُغْنِي عَنْكِ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا»[١٢]: «ای قريش، ـ يا خطابی مانند اين ـ خود را از عذاب الهی نجات دهيد. زيرا من نمیتوانم شما را از عذاب خدا نجات دهم. ای فرزندان عبد مناف! من نمیتوانم نزد خدا برای شما كاری بكنم. ای عباس بن عبدالمطلب، من نمیتوانم نزد خدا برای تو كاری انجام دهم. ای صفيه عمهی رسول خدا، من نمیتوانم نزد خدا برای تو كاری انجام دهم و ای فاطمه دختر محمد، از مالم هر چه میخواهی طلب كن. ولی من نمیتوانم نزد خدا برای تو كاری انجام دهم».
این و دیگر موارد، به عظمت الله ﻷ و عدل و قسط خداوند متعال و عظمت اسلام دلالت دارد.
حسین ÷ تنها بخاطر نسبش به این مقام و درجه نرسید، بلکه پس از فضل الله تعالی، پاکی و صلاح قلب او و پیروی وی از کتاب الله و سنت رسول الله ج او را به این درجه رساند و هیچکس نمیتواند جز این بگوید!!
خداوند متعال کسانی را که بخاطر او یکدیگر را دوست دارند، در کاروان دوستداران خود قرار میدهد؛ زیرا آنها یکدیگر را به سبب تقوا و اطاعت از پروردگارشان دوست دارند و به همین خاطر نیز قلبها و ارواحشان با یکدیگر الفت گرفته است؛ هرچه تقوا و درستکاری انسان مؤمن بیشتر باشد، در میدان محشر، در روز قیامت، به پیامبران و صدیقین و شهدا نزدیکتر خواهد بود؛ دلیل این مطلب را قرآن کریم به وضوح بیان نموده است، آنجا که میفرماید: ﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَعَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّۧنَ وَٱلصِّدِّيقِينَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِينَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِكَ رَفِيقٗا٦٩﴾[النساء: ٦٩] «هركس از الله و فرستادهی او فرمان بَرَد، آنان با كسانی خواهند بود كه خداوند به ايشان نعمت داده است از پيامبران و صدّيقان و شهيدان و صالحان و ايشان نيكو رفيقانی هستند».
تردیدی نیست که حسین از جمله متبعین است نه از مبتدعین؛ آیا با این وجود، خداوند مبتدعین و فاسدین و مفسدین را در زمرهی وی حشر مینماید؟ طبعا پاسخ منفی میباشد. زیرا چنین معادلاتی در میزان قسط و عدل الله تعالی جایی ندارد.
تقوای الهی تنها راه دیدار دوستان در میدان محشر و در بهشت است، به اذن الله تعالی. منصفانه نیست که انسان پیوسته برای حسین بگرید، اما بر خود نگرید که نمیداند بازگشت و جایگاه او در روز قیامت، روز هراس بزرگ، کجا خواهد بود.
آیا آن زمان که خداوند متعال بهشتیان را وارد بهشت و دوزخیان را وارد آتش میکند، حسین که در درجات عالی بهشت است، بر کسانی که تظاهر به محبت او میکنند و برایش میگریستند، اما کتاب الله تعالی را ترک کردند و در ارتکاب گناه و نافرمانی جری بودند، خواهد گریست؟
خیر، حسین هرگز بر چنین افرادی نمیگرید، زیرا حسین آنها را دوست ندارد؛ همچنین در بهشت گریه وجود ندارد، بلکه بهشتیان به نعمتهای الله تعالی شادمانند و ترس و اندوهی بر آنها نیست.
واحسرتا بر کسی که در روز قیامت گرفتار چنین حسرتهاییگردد و خود و خانوادهاش زیانمند شوند و همراه با هلاک شوندگان هلاک شود، درحالیکه در دنیا گمان میکرده عملی درست و نیکو انجام میدهد.
آیا آنچه گذشت، دربردارنده حقایقی نبود تا آنها را بخاطر تعصب یا حمایت از مفاهیم نادرستی که فرزندان از پدران خود به ارث میبرند، انکار و یا فراموش نکنیم؟
[١٢]- بخاری، شماره: ٢٧٥٣؛ مسلم، شماره: ٢٠٦.