کتابهای شیعه مملو است از روایات کینهتوزانهای که جعلی بودن آنها را ثابت میکند.
در کتابهای شیعه روایاتی آمده است و به امامان نسبت دادهاند که مضمون آنها مؤید موضوع و جعلی بودن آنهاست، زیرا ممکن نیست دین اسلام با چنین تصویری که کتابهای اساسی شیعه از آن ترسیم نمودهاند، همخوانی داشته باشد، همچون روایت حملهی عمر به خانهی فاطمه که در بسیاری از منابع شیعی آمده است[٢٣٠].
کسانی که این روایت را میخوانند، گمان میکنند که راوی، تصویر بردار و یا کارگردان فیلم سینمایی است و حوادث آن را یکی پس از دیگری با دوربین دنبال میکند!! درحالیکه راویان، احادیث را به این صورت تدوین نمیکنند.
علاوه بر این، روایات حملهی عمر به خانهی فاطمه و سوزاندن آن، با روایات دیگری در تعارض است، تا جایی که آنها را ساقط میکند و مضمون این روایات، قبل از اینکه عیب و نقصی را متوجه عمر س کند، بیانگر نفی شجاعت و غیرت از علی س میباشند.
یکی از جمله روایتهای آنها که متن کینهتوزانهاش بر جعلی و دروغ بودن آن و سعی جاعل آن برای جدایی و تفرقه میان امت دلالت دارد، روایت ذیل است:
آنها از داوود رقی روایت کردهاند که: به ابوعبدالله ÷ گفتم: به من از دشمنان امیرالمؤمنین و اهل بیت نبوت خبر بده؛ گفت: شنیدن سخن برایت بهتر است، یا دیدن؟ گفتم: دیدن. پس به ابو ابراهیم موسی ÷ گفت: چوب دستیام را بیاور. وی رفت و آن را نزد ایشان آورد. سپس گفت: ای موسی، با این چوبدستی به زمین بزن تا دشمنان امیرالمؤمنین و دشمنان ما معلوم شوند، وی یک ضربه به زمین زد که در اثر آن زمین شکافته شد و دریایی سرخ نمایان گردید. سپس با چوب دستی به دریا زد و دریا پرده از صخره سیاهی برداشت، پس با آن به صخره زد و از آن دری باز شد، تمام قوم (دشمنان) در آنجا حاضر بودند و از بس زیاد بودند، شمارش آنها ناممکن بود. چهرههای آنها سیاه و چشمانشان کبود بود؛ هریک از آنها در کنار صخره دست و پا بسته بودند و فریاد یا محمد سر میدادند، اما فرشتگان دوزخ به صورتهای آنها شلاق میزدند و میگفتند: دروغ میگویید، نه محمد برای شماست و نه شما برای محمد. من به ایشان گفتم: فدایت شوم، اینها چه کسانی هستند؟ گفت: جبت و طاغوت و رجس و لعین و فرزند لعین و یک یک آنها را از اول تا آخر بر شمرد تا اینکه به اصحاب سقیفه، اصحاب فتنه، بنی ازرق، اوزاع و بنی امیه رسید که خداوند صبح و شب آنها را عذاب میکند. سپس امام ÷ به صخره گفت: تا قیامت آنها را بپوشان».[٢٣١]
از دیگر روایات کینه توزانه آنها این است که میگویند: «وقتی امامان رمی جمرات را در حج انجام میدهند، درواقع ابوبکر و عمر را رمی میکنند و ابوبکر و عمر و عثمان در نزد آنها سگان و خوکان جهنم و زنا زاده هستند»[٢٣٢].
میگویند: «به الله سوگند اولی و دومی – یعنی شیخین (ابوبکر و عمر) – که تمامی لعنتهای خداوند بر آنان باد، کافر و مشرک به خداوند بودند».
کلینی در "کافی" از محمد بن جعفر روایت میکند که: «ثلاثة لا يكلمهم الله يوم القيامة ولا يزكيهم ولهم عذاب أليم: مـن ادعى إمامة من الله وليست له، ومـن جحد إماما من الله، ومن زعم أن لهما في الإسلام نصيب أي: أبو بكر وعمر»: «سه کساند که خداوند در روز قیامت با آنان سخن نمیگوید و آنان را تزکیه نمیکند و برای ایشان عذابی دردناک است: ١- هرکس ادعای امامت الهی کند درحالیکه چنین نباشد. ٢- هرکس امام منصوب از جانب خدا را منکر شود. ٣- هرکس گمان کند که آن دو در اسلام نصیب و بهرهای داشتهاند؛ یعنی ابوبکر و عمر».
شیعه با الفاظی که در بردارندهی بغض شدید با خلفای سه گانه، دشنام و تفسیق و تکفیر آنهاست، کتابهای خود را پر کردهاند و هیچ دشنام و ناسزایی پیدا نمیشود مگر اینکه بر این برگزیدگان نیک نسبت میدهند.
آیا کسانی که به شرف و ناموس رسول خدا ج طعنه میزنند، از اصحاب او پرهیز میکنند؟!! بنگر ابن رجب برسی زندیق رافضی در مورد امالمؤمنین عایشه چه میگوید، وی میگوید: «وأن لها باباً من أبواب النار تدخل منه»: «یکی از درهای آتش برای اوست که از آن وارد آتش میشود».[٢٣٣]
اینگونه دین شیعه، کینه توزانه دست به قذف و اتهام زنی به تمامی اهل سنت و تکفیر و حلال دانستن خون و مال آنها میزند.
کلینی روایت کرده است که: «إن الناس كلهم أولاد زنا أو قال بغايا ما خلا شيعتنا»: «تمام مردم اولاد زنا هستند به جز شیعه ما»[٢٣٤].
از داوود بن فرقد روایت است که: به ابو عبدالله ÷ گفتم: در مورد قتل ناصبی چه میگویی؟ گفت: «حلال الدم، ولكني أتقي عليك، فإن قدرت أن تقلـب عليـه حائطاً أو تغرقه في ماء لكيلا يشهد عليك فافعل»: «خونش حلال است ولی من بر تو میترسم که چنین کنی، پس اگر توانستی و برایت مقدور شد که دیواری را بر سر او ویران کنی و یا او را غرق کنی تا بر تو شهادت ندهد، این کار را بکن». امام آنها خمینی در تعلیق بر این سخن میگوید: «فإن استطعت أن تأخذ ماله فخذه، وابعث إلينا بالخمس»: «اگر توانستی مال او را بگیری، بگیر و خمس آن را برای ما بفرست»[٢٣٥].
از عبدالله بن ابی یعفور از ابوعبدالله ÷ روایت است که: «إياك أن تغتسل من غسالة الحمّام ففيها تجتمع غُسالة اليهودي والنصراني والمجوسي والناصب لنا أهل البيت وهو شرهم، فإن الله تبارك وتعالى لم يخلق خلقا أنجس من الكلب، وإن الناصب لنا أهل البيت أنجس منه»[٢٣٦]: «برحذر باش از اینکه از غساله حمام شست و شو کنی، زیرا غساله یهودی و نصرانی و مجوسی و ناصب ما اهل بیت در آن جمع است و این آخری از همه بدتر است و خداوند مخلوقی نجستر از سگ نیافریده است و ناصب ما اهل بیت، از سگ هم نجستر است».
در روایت قلانسی آمده است که گفت: به ابوعبدالله ÷ گفتم: گاه اتفاق میافتد که با یک ذمی ملاقات میکنم و او با من مصافحه میکنم، چه کنم؟ گفت: «امسحها بالتراب وبالحائط قلت: فالناصب؟ قال: اغسلها»: «پس از آن دستت را به خاک و یا دیوار بکش تا پاک شود». گفتم: ناصبی چه؟ گفت: «آن را بشوی»[٢٣٧].
به روشنی از روایات سابق که تنها اندکی از روایات موضوع آنهاست، مشخص میشود که این روایات از روی حقد و کینه ساخته شده است و دین و منهجی نیکو نیست.
[٢٣٠]- کتاب سلیم بن قیس: ٢/٨٧١ – ٨٧٣؛ البحار: ٢٨/٣٠٦؛ و نگا: الاحتجاج، ص: ٢١٠ – ٢١٦.
[٢٣١]- بحار الأنوار: ٤٨/٨٤
[٢٣٢]- کتاب بصائر الدرجات: ٢٧٤.
[٢٣٣]- مشارف أنوار الیقین: ٨٦
[٢٣٤]- الروضة: ٨/١٣٥.
[٢٣٥]- وسائل الشیعة: ١٨/٤٦٣؛ بحار الأنوار: ٧٣/٧٢.
[٢٣٦]- علل الشرائع: ١/٢٧٦؛ بحار الأنوار: ٧٣/٧٢
[٢٣٧]- الکافي: ٢/٦٥٠؛ الوسائل: ٣/٤٢٠.