آیا گریه بر حسین از شعایر اسلام است؟
وقتی کتابهای شیعه را ورق میزنیم، روایات بسیار زیادی مشاهده میکنیم که به گریه کردن بر مصیبت قتل حسین س تشویق میکنند.
از اینرو میبینیم که شعائر مخصوص به حسین در جامعهی شیعی، نزد ایشان بسیار بزرگ و پر رنگ است؛ از جمله: روز عاشورا، روزی که حسین بن علی أ در آن به شهادت رسید که آن روز، روز عزا و مصیبت و اندوه است.
اما چرا جامعهی شیعی بسیار از حسین یاد میکنند و بخاطر او بر سر و صورت میزنند و گریه میکنند، اما اهل سنت بر حسین نمیگریند و همچون شیعه بر سر و روی خود نمیزنند، علی رغم اینکه اهل سنت نیز حسین را دوست دارند؟!
من این سؤال را از دهها نفر از جوانان شیعه پرسیدم و بسیاری از آنها در پاسخ گفتند: شما او را صادقانه دوست ندارید؛ چنانکه ما او را دوست داریم؛ برخی در پاسخ گفتند: شما اصلا حسین را دوست ندارید، زیرا بر او نمیگریید درحالیکه رسول الله ج بر او گریست!!! عدهی کمی هم در پاسخ گفتند: ما منکر محبت شما نسبت به حسین نیستیم، اما شما محبت ابوبکر و عمر و عثمان را بر محبت او مقدم میدارید، از اینرو شما در محبت خود ظالمانه رفتار میکنید و انصاف را رعایت نمیکنید!!
من در پاسخ به اغلب این افراد که گمان میکنند ما حسین را دوست نداریم، میگویم: ما استدلال به مجرد ظن و گمان نمیخواهیم و باید دانست که برای اثبات چیزی، نیاز به دلیل است؛ من از دهها تن از آنها تقاضا نمودم برای اثبات ظن و گمانهای خود، دلایلی از مصادر و منابع اهل سنت بیان نمایند و لو یک روایت یا یک نص که در ذم و نکوهش حسین آمده باشد، اما هیچیک از آنها نتوانستند.
بلکه بر خلاف آنچه تصور داشتند برای آنها احادیث صحیحی در کتابهای اهل سنت در ستایش حسنین ثابت گشت و اینکه ایشان دو گل خوشبوی رسول الله ج و خنکی چشمان ایشان معرفی شدهاند و از جمله افرادی هستند که به بهشت بشارت داده شدهاند و مناقب والای دیگری که در مورد آنها وارد شده است.
تمامی علما و مردم عادی و عوام اهل سنت از این احادیث اطلاع دارند و این احادیث در میان آنها مشهور است و از جمله دلایل ثابت و واضحی است که بر اساس آنها، شکی در محبت اهل سنت و جماعت نسبت به حسنین وجود ندارد و این محبت از آن جهت است که الله و رسولش آن دو را دوست دارند و نیز بخاطر تقوا، صلاح و نیز نزدیکی آنها با رسول الله ج میباشد.
یکی از احادیث اهل سنت در باب فضایل حسین س، روایت یعلی بن مُرة س میباشد که میگوید: رسول الله ج فرمودند: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَأَنَا مِنْ حُسَيْنٍ، أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْنًا، حُسَيْنٌ سِبْطٌ مِنْ الْأَسْبَاطِ»[٥]: «حسین از من و من از حسینم، خداوند دوست دارد كسی كه حسين را دوست دارد. حسين، امتی از امتها در خیر نیکی میباشد».
اما چرا جامعهی اهل سنت بر حسین نمیگرید آنگونه که شیعه میگرید!؟
در پاسخ میگویم: زیرا شریعت اهل سنت آنان را به گریستن بر حسین فرمان نداده است.
چنانچه علما و مشایخ اهل سنت در کتابهای حدیثی خود روایاتی مبنی بر فضل گریه کردن بر حسین و نیز تشویق بر این امر مییافتند، همانگونه که شیعه چنین روایاتی دارد، بر منبرهای مساجد، بر حسین میگریستند و اطرافیان خود را نیز میگریاندند.
ممکن است یکی از شیعیان بگوید: در مسند امام احمد و مسند بزار و ابویعلی از علی س روایت شده که گفت: روزی نزد پیامبر ج رفتم و ایشان را در حالی دیدم که اشک از چشمانش جاری بود. به ایشان گفتم: ای پیامبر خدا، کسی شما را عصبانی کرده است؟ چرا چشمانتان اشکبار است؟ فرمود: «لحظاتی پیش جبرییل نزد من بود و به من گفت: حسین در شط فرات به قتل میرسد؛ وی به من گفت: دوست داری بوی تربت او را به مشام تو برسانم؟ گفتم: بله، پس دستش را دراز کرد و مشتی از آن خاک را به من داد و من از آن لحظه نمیتوانم اشکهای خود را کنترل کنم»[٦].
هیثمی در «مجمع الزوائد» این حدیث را ضعیف دانسته است و در «معجم طبرانی» اسناد آن به شدت ضعیف است و شیخ الأرناؤوط در مورد آن میگوید: اسناد آن ضعیف است؛ و در مسند ابویعلی آمده است: اسناد آن متصل و رجال آن از ثقات هستنند. عدهی دیگری نیز اسناد آن را حسن دانستهاند.
همانند این روایت به لفظ دیگری در صحیح ابن حبان و تاریخ دمشق ابن عساکر و دیگر منابع آمده است.
بر فرض که بگوییم این حدیث صحیح است و پیامبر ج بر حسین گریسته است، اما باید دانست که این گریه زمانی بوده است که به ایشان خبر داده شد بعد از او، امتش حسین را به قتل میرسانند و این حالت مربوط به همان زمان و وقت بوده است و گریه کردن در هنگام شنیدن مصیبت ایرادی ندارد و امری فطری بوده و مذموم نیست؛ چنانکه پیامبر ج بخاطر مرگ خدیجه و ابوطالب و جعفر و حمزه و نیز فرزندش ابراهیم، اندوهگین شد و گریست.
از انس س روایت است که رسول الله ج نزد فرزندش ابراهیم رفت و او را در حال جان دادن دید، (از دیدن این حالت) چشمان رسول الله ج اشک بار شد. عبدالرحمن بن عوف به ایشان گفت: شما نیز ای رسول خدا (یعنی شما هم بر مصیبت گریه میکنی؟) پیامبر فرمود: «ای ابن عوف، این گریه نشانهی شفقت و مهربانی است» و همچنانكه اشک میريخت، فرمود: «چشمها اشک میريزند و دل اندوهگين میشود ولی ما سخنی كه موجب عدم خشنودی خداوند شود به زبان نخواهيم آورد و ای ابراهيم، ما بخاطر جدايی تو غمگين هستيم»[٧].
اما سوال اینجاست که آیا پیامبر پیوسته و مستمر بر آنها میگریست!!؟ [که طبعا پاسخ منفی میباشد] در نتیجه تکرار و استمرار گریه بر حسین جایز نیست و نیز جایز نیست گریه و عزای مداوم برای او سنتی تلقی شود که از آن پیروی گردد.
اگر گریهی زیاد و مکرر، مقیاس و معیار محبت باشد، شایستهترین شخص به گریهی طولانیمدت ما، پیامبر این امت، خاتم پیامبران، محمد خلیل الله ج است و پس از آن باید بر یک به یک اهل بیت و بر بسیاری از صحابه نیز بگرییم و به این ترتیب سراسر زندگی ما گریه خواهد بود. اما آیا الله تعالی ما را برای گریه کردن آفریده است ...!!؟
راستی چرا شیعه بر علی نمیگرید، درحالیکه وی برترین امامان نزد ایشان است و ناجوانمردانه و خائنانه کشته شده است؟!
بلکه سزاوارتر این است که بگوییم: چرا بخاطر مرگ پیامبر گریه نمیکنید و بر سر و صورت نمیزنید، چنانکه برای حسین چنین میکنید، درحالیکه وفات پیامبر بزرگترین فتنهای بوده که بر مسلمانان عارض شد، بسیار بزرگتر از وفات حسین؛ آیا اینها با هم در ارتباط نیست، چراکه پیامبر فرموده است: «حسین از من است و من از حسین».
جای تعجب است که چرا شیعه بخاطر قتل حسین س گریه میکند و یا تظاهر به گریه میکند، اما بر کسانی نمیگرید که با او بودند و همراه او کشته شدند، افرادی چون برادرش ابوبکر و فرزندش ابوبکر ب و عمر بن علی؛ آیا اینها نیز از اهل بیت نیستند؛ با اینکه کتابهای شیعه تمام این موارد را ذکر نمودهاند و علمای آنها بدان اقرار کردهاند؛ یا شاید آنها نامهایی دارند که شیعه رغبتی به پخش آن و ذکر آن در میان عوام خود ندارد، تا به این ترتیب حقیقت محبت میان اهل بیت و صحابه برملا نشود.
همچنین میگوییم: اندوه و گریه چیزی است و نوحه و قمهزنی و شکافتن سر با تبر و بر سر و صورت زدن با زنجیر و پوشیدن لباس سیاه چیزی دیگر؛ شیعه – و لو به دروغ – نمیتوانند حدیثی از پیامبر و یا امامان خود مبنی بر این روایت کنند که ایشان بر سر و صورت میزدند و یا قمه میزدند و یا به این موارد فرمان دادهاند.
بلکه در مصادر خودشان آمده است که حسین قبل از اینکه به دست شیعیان خود کشته شود در وصیتش به زینب ب گفت: «يا أختاه! إني أقسمت عليك فأبري قسمي، إذا أنا قتلت فلا تشقي عَلَيَّ جيبا، ولا تخمشي عَلَيَّ وجها، ولا تدعي عَلَيَّ بالويل والثبور»: «اى خواهر جان؛ من تو را سوگند دادم و تو به سوگند من وفادار باش؛ چون كشته شدم گريبان بر من چاک مده و چهره مخراش و در مرگ من واويلا سر نده و فریاد نابودی سرنکش»[٨].
در حدیثی صحیح از پیامبر ج وارد شده که فرمودند: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَطَمَ الخُدُودَ، وَشَقَّ الجُيُوبَ، وَدَعَا بِدَعْوَى الجَاهِلِيَّةِ»[٩]: «از ما نیست آنکه (در هنگام مصیبت) بر سر و صورت زند و گریبان پاره کند و سخن جاهلی سر دهد»؛ چرا با اینکه رسول الله ج در مورد کسانی که چنین رفتاری داشته باشند، میگوید: «از ما نیست» اما شیعه چنین رفتاری دارد؟!
از ابوعبدالله ÷ روایت است که میگوید: «ضرب الرجل يده على فخذه عند المصيبة إحباط لأجره»[١٠]: «اینکه مردی در هنگام مصیبت با دست خود بر پاهایش بزند، موجب تباهی اجر و پاداش اوست».
آیا امکان دارد شخصی عاقل برای کسی که بیش از سیزده قرن پیش از دنیا رفته است، عزاداری نماید و بر سر و صورت زند؟!! چگونه چنین رفتاری خواهد داشت حال آنکه آن فرد شهید شده است؟! و هم اکنون بخاطر نعمت و کرامتی که الله تعالی بر او ارزانی داشته است، شادمان است؟! و خداوند متعال او را در دنیا و آخرت سید و سروری از سادات قرار داده است و از زمرهی رستگاران است.
اما دهها روایت مشهور در کتابهای شیعه پیرامون فضیلت گریه بر حسین وارد شده است، از جمله: اگر یک قطره از قطرات اشکی که برای حسین ریخته میشود بر جهنم فرود آید، آتش آن را خاموش میکند؛ و اینکه چشمان گریان بر حسین، محبوبترین چشمها نزد پروردگار است و منبع فیض از جانب الله میباشد و پیوندی است با رسول الله ج؛ و اینکه گریه بر حسین موجب آمرزش تمامی گناهان صغیره و کبیره میشود و ترک آن، ظلم و جفا بر حسین است و گریه بر مصیبت ابوعبدالله ثواب بس بزرگی دارد و فرشتگان و پیامبران، زمین و آسمان، حیوانات، صحرا و دریا بر این مصیبت گریستهاند؛ و فضایل دیگری که در این زمینه ذکر نمودهاند. اما این روایات نزد اهل سنت مردود و غیر قابل قبول است، همانگونه که شیعه نیز به روایات بسیاری در کتابهای اهل سنت اعتراف ندارند.
جعلی بودن آن دسته از روایات شیعه که بر گریه بر حسین بصورت مکرر و پیوسته تشویق میکنند، معلوم و آشکار است؛ زیرا متون این روایات آن قدر غلو و افراط دارد که معقول نیست!!! مهمتر از همه اینکه این روایات قبل از هر چیزی با قرآن مخالفت دارند، زیرا الله تعالی در کتاب محکم خود آورده است: ﴿وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِينَ١٥٥ ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ١٥٦ أُوْلَٰٓئِكَ عَلَيۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ١٥٧﴾[البقرة: ١٥٥-١٥٧] «و مژده بده صابران را آن کسانی که چون مصيبتی به آنها برسد گويند: ما از آن خدا هستيم و به سوی او باز میگرديم آنان درود و رحمت خدا شامل حالشان است و ايشاناند هدايت شوندگان».
از این جهت اهل سنت به پیروی از دستور الله متعال و رسولش، از نوحهسرایی برای هرگونه مصیبتی هر اندازه هم بزرگ باشد، اجتناب میکنند و بر آن مصیبت صبر میکنند، زیرا الله و رسولش صابران را ستایش نمودهاند.
علامه ابن کثیر در پاسخ به روایات شیعه مبنی بر فضیلت گریه بر حسین، در تقسیر این آیه: ﴿فَمَا بَكَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَا كَانُواْ مُنظَرِينَ٢٩﴾[الدخان: ٢٩] «نه آسمان بر آنان گريست و نه زمين و نه به ايشان مهلتی داده شد» میگوید: «همچنین در مورد قتل حسین آوردهاند که در آن روز هیچ سنگی را بر نمیداشتی مگر اینکه زیر آن خون تازه بود و در آن روز خورشید گرفت و آسمان قرمز شد و سنگ میبارید!!.
در مورد هریک از اینها باید تأمل نمود و ظاهرا تمامی این موارد از جمله دروغها و حماقتهای شیعه است تا با این دروغها واقعهی شهادت حسین را بزرگ جلوه دهند؛ البته شکی در بزرگ بودن آن نیست، اما هیچیک از این دروغها و وقایای ساخته و پرداختهی تخیلات ایشان رخ نداده است؛ این درحالی است که واقعهای بزرگتر از قتل حسین قبلا روی داد، اما هیچیک از این امور اتفاق نیفتاد و آن واقعه قتل علی بن ابی طالب بود، شخصیتی که به اجماع امت برتر از حسین بود.
این رسول خدا ج سید و سرور بشر در دنیا و آخرت است که در روز وفات ایشان هیچیک از این وقایع رخ نداد و چون روزی که ابراهیم فرزند پیامبر ج وفات یافت و خورشید گرفت، مردم گفتند: خورشید بخاطر مرگ ابراهیم گرفته است؛ پیامبر ج با آنها نماز کسوف خواند و پس از نماز به ایراد سخنرانی پرداخت و برای ایشان بیان نمود که خورشید و ماه برای مرگ و یا زندگی هیچکس نمیگیرند.[١١]
پس اهل سنت حسین را دوست دارند و برخی از آنها گاها با رعایت میانهروی و در خفا و نه بخاطر ریا و شهرت بر او میگریند، خصوصا وقتی حادثه غم انگیزی را که خداوند برای او مقدر نمود، به یاد میآورند.
همچنین بسیاری از اهل سنت هنگام یادآوری و مطالعه برخی حوادث دردناک در رابطه با اذیت و آزار رسول الله ج توسط مشرکین، اشک از چشمانشان جاری میشود؛ حوادثی چون: گذاشتن کثافتها بر پشت رسول الله ج درحالیکه ایشان در کنار کعبه در سجده بود؛ شکسته شدن دندان مبارک توسط مشرکین در غزوهی احد؛ توطئهی قتل ایشان؛ بیرون راندن ایشان از محبوبترین سرزمین نزد او، تکذیب ایشان و متهم نمودن ایشان به سحر و ساحری و دیگر وقایعی که قلوب کسانی را به درد میآورد که رسولی را دوست دارند که الله متعال او را به عنوان رحمتی برای جهانیان، رؤوف و مهربان فرستاده است و صاحب اخلاق بزرگ میباشد.
آیا با مشاهدهی اینکه شیعه هنگام یادآوری وفات رسول الله ج بر ایشان نمیگریند و بر سر و صورت خود نمیزنند، اما برای حسین چنین رفتاری دارند، میتوانیم بگوییم آنها رسول الله ج را دوست ندارند؟ طبعا پاسخ منفی است. به همین ترتیب تنها به این دلیل که اهل سنت همانند شیعه برای حسین نمیگریند و بر سر و صورت نمیزنند، نمیتوان اهل سنت را دشمن حسین نامید!! [و آنها را به دوست نداشتن حسین متهم نمود.]
ما شاهد آن هستیم که بخش اعظم جامعهی شیعی در نتیجهی مصیبت حسین، دست به رهبانیتی زدهاند که خود آن را ایجاد کردهاند و خداوند آنها را بدان مکلف نکرده است؛ چنانکه بر سر و صورت خود میزنند، با زنجیر بر پشت خود زده و خود، خون خود را با چاقو و شمشیر میریزند و این درحالی است که الله تعالی از این اعمال راضی نیست؛ و هر عمل یا قولی که رضایت الله تعالی را به دنبال نداشته باشد، بدون شک باطل و مردود است.
این بدعتها و کارهایی که بسیاری از شیعیان بخصوص در عاشورا و اربعین حسینی انجام میدهند، آنها را مضحکهی جهانیان کرده است؛ آنها با تعجب زیاد قمه به دستان شیعه را میبینند که خود به دست خود خون خود را میریزند و سازمانهای تبلیغاتی غربی و یهودی کافر از چنین رفتارهای ناخردانهای بهرهبرداری کرده و با پخش و نشر این صحنهها، بر روی سایتهای اینترنتی مینویسند: این است دین محمد؛ یا: دین پیامبر عرب را مشاهده نمایید!!! آنها از این تصاویر برای زشت جلوه دادن دین حنیف بهره میجویند!! و در اذهان کودکان خود و نیز در اذهان مردم اینگونه به تصویر میکشند که اسلام به ریختن خون پیروانش فرمان میدهد و این کار یک عبادت اسلامی است و موجب نزدیکی به الله میشود؛ آنها با چنین تبلیغاتی میخواهند به دنیا القا کنند که وقتی چنین افرادی خون خود را میریزند، از ریختن خون دیگران ابایی ندارند، حسبنا الله ونعم الوکیل.
سوال من از عاقلان جامعهی شیعی این است که هم اکنون حسین کجاست؟ وی شهید شده و مورد تکریم قرار گرفته است و از کرامات شهدا که خداوند متعال او را برخوردار نموده، شادمان است، زیرا الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ١٦٩ فَرِحِينَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَيَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِينَ لَمۡ يَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ١٧٠ ۞يَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٧١﴾[آل عمران: ١٦٩-١٧١] «و کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند مرده نپنداريد، بلکه آنان زندهاند (و) نزد پروردگارشان روزی داده میشوند آنان از فضل و کرمی که خداوند به آنها داده است شادماناند و به کسانی که بعد از آنان میآيند و هنوز به آنها نپيوستهاند، مژده میدهند که ترسی بر آنها نيست و اندوهگين نمیشوند و يکديگر را به نعمت و فضل خدا و اينکه خداوند پاداش مؤمنان را ضايع نمیکند، مژده میدهند».
شاعر چه زیبا میسراید:
لا تبکه فالیوم بدء حیاته
إن الشهید یعیش یوم مماته
بر او گریه نکن، زیرا امروز اولین روز زندگانی اوست، همانا روزی که شهید میمیرد تازه متولد میشود و زندگی میکند.
پس ای شیعه؛ چگونه برای کسی اندوهگینی و بر سر و روی خود میزنی که هم اکنون از کرامات شهدا که خداوند متعال بر او ارزانی داشته، شادمان است و بشارت بالاترین درجات بهشت را دارد؟!
از تو میخواهم فقط اندکی فکر کنی و با خود صادق باشی...
[٥]- به روایت ترمذي، شماره: ٣٧٧٥؛ مسند احمد، شماره: ١٧١١١
[٦]- «بَلْ قَامَ مِنْ عِنْدِي جِبْرِيلُ قَبْلُ، فَحَدَّثَنِي أَنَّ الْحُسَيْنَ يُقْتَلُ بِشَطِّ الْفُرَاتِ» قَالَ: فَقَالَ: «هَلْ لَكَ إِلَى أَنْ أُشِمَّكَ مِنْ تُرْبَتِهِ؟» قَالَ: قُلْتُ: نَعَمْ. فَمَدَّ يَدَهُ، فَقَبَضَ قَبْضَةً مِنْ تُرَابٍ فَأَعْطَانِيهَا، فَلَمْ أَمْلِكْ عَيْنَيَّ أَنْ فَاضَتَا».
[٧]- بخاری، شماره: ١٣٠٣. «يَا ابْنَ عَوْفٍ إِنَّهَا رَحْمَةٌ»، ثُمَّ أَتْبَعَهَا بِأُخْرَى، فَقَالَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ العَيْنَ تَدْمَعُ، وَالقَلْبَ يَحْزَنُ، وَلاَ نَقُولُ إِلَّا مَا يَرْضَى رَبُّنَا، وَإِنَّا بِفِرَاقِكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُونَ».
[٨]- این روایت را ابن طاووی در «الملهوف»، صفحه: ٥٠ تخریج کرده و محمد فضل الله در «الندوة» (٥/٢٠٩) آورده است.
[٩]- بخاری، شماره: ١٢٩٤.
[١٠]- فروع الکافي، باب الصبر والجذع والاسترجاع: ٣/٢٢٤؛ وسائل الشیعة: ٢/٩١٤.
[١١]- تفسیر ابن کثیر: ٤/١٧٩.