شیعه به امامان علم غیب نسبت میدهد.
یکی از مخالفتهای عجیب شیعه با قرآن، این است که میگویند: «أن الإمام يعلم بما كان وما يكون وأنه لا يخفى عليـه شيء، وأن الأئمة يعلمـون متى يموتون، وأنهم لا يموتون إلا باختيار منهم»: «امام نسبت به آنچه رخ داده است و رخ میدهد آگاه است و هیچ چیزی بر امام مخفی نیست و امامان از زمان مرگ خود آگاهند و جز به اختیار خود نمیمیرند»[١٨٠].
آنها بر ابوعبدالله افترا بستهاند و به دروغ از ایشان روایت کردهاند که: «إني لأعلم ما في السموات وما في الأرض، وأعلم ما في الجنة، وأعلم ما في النار، وأعلم ما كان وما يكـون»: «من از آنچه در آسمانها و زمین است، آگاهم و میدانم آنچه را که در بهشت و آتش است و آنچه را که قبلا روی داده است و آنچه را که در آینده روی خواهد داد، میدانم»[١٨١].
این درحالی است که شیعه شاهد آیات متعدد و واضح قرآن کریم هستند که با قاطعیت علم غیب را از همه کس جز الله متعال نفی میکند، آیاتی چون:
﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ٦٥﴾[النمل: ٦٥] «بگو: در آسمانها و زمین جز الله هیچکس غیب نمیداند و (آن معبودان باطل) نمیدانند که چه وقت برانگیخته میشوند».
﴿وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ﴾[الأنعام: ٥٩] «و کلیدهای غیب نزد اوست؛ و جز او کسی آنها را نمیداند».
﴿وَيَقُولُونَ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ ءَايَةٞ مِّن رَّبِّهِۦۖ فَقُلۡ إِنَّمَا ٱلۡغَيۡبُ لِلَّهِ فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِينَ٢٠﴾[يونس: ٢٠] «و میگویند: چرا معجزهای از (جانب) پروردگارش بر او نازل نشده است؟. پس بگو: (علم) غیب تنها از آن الله است، پس شما انتظار بکشید که من (نیز) با شما از منتظرانم».
﴿وَلِلَّهِ غَيۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَإِلَيۡهِ يُرۡجَعُ ٱلۡأَمۡرُ كُلُّهُۥ﴾[هود: ١٢٣] «و (آگاهی از) غیب آسمانها و زمین، از آن الله است و همهی کارها به سوی او باز گردانده میشود».
﴿قُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثُواْۖ لَهُۥ غَيۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ﴾[الكهف: ٢٦] «(ای پیامبر!) بگو: الله از مدت ماندنشان (در غار) آگاهتر است، غیب آسمانها و زمین از آنِ اوست».
آیا امامان از زمان وقوع قیامت آگاهند، درحالیکه خداوند متعال بیان میکند که علم قیامت را جز الله کسی نمیداند: ﴿يَسَۡٔلُكَ ٱلنَّاسُ عَنِ ٱلسَّاعَةِۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ ٱللَّهِۚ﴾[الأحزاب: ٦٣] «(ای پیامبر!) مردم تو را از (زمان قیام) قیامت میپرسند، بگو: علم آن تنها نزد الله است».
آنها به سبب مخالفت با حقایق واضح قرآن کریم، در سرگردانی و تناقضی به سر میبرند که اسرار آنها را فاش مینماید؛ چنانکه کلینی میگوید: «لم يكن إمام إلا مات مقتولاً أو مسموما»: «هیچ امامی نبوده است مگر اینکه کشته شده و یا مسموم گشته است»[١٨٢].
سوال: اگر امام علم غیب میداند، باید بداند که سم در کجا قرار دارد و اگر بداند در غذا و یا نوشیدنی سمی است، از خوردن آن خودداری میکند و چنانچه آن را بخورد، خودکشی کرده است، زیرا میداند آنچه را عامدانه میخورد، مسموم است و در این صورت حکم کسی را دارد که خودکشی کرده است و در نصوص ثابت آمده است: کسی که خود را بکشد در آتش خواهد بود و حاشا که امامان خودکشی کنند. این مسأله خود به تنهایی برای اثبات عدم علم غیب امامان شیعه کافی است و با قاطعیت ثابت میکند که آنها غیب نمیدانستند.
اگر انسان بیندیشد، در مییابد که علم غیب صفتی ربانی است و قدرتی است که تنها خداوند متعال بر آن تواناست و مخلوق را یارای دانستن آن نیست.
خداوند متعال ثنای خود میگوید و به صفت علم غیب تقدیس میکند، آنجا که میفرماید: ﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ ٱلۡكَبِيرُ ٱلۡمُتَعَالِ٩﴾[الرعد: ٩] «(او) دانای غیب و آشکار، بزرگ بلند مرتبه است».
همچنین میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَخۡفَىٰ عَلَيۡهِ شَيۡءٞ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ٥﴾[آل عمران: ٥] «بیشک هیچ چیز، (نه) در زمین و نه در آسمان بر الله پوشیده نمیماند».
﴿وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ٥٩﴾[الأنعام: ٥٩] «و کلیدهای غیب نزد اوست و جز او کسی آنها را نمیداند، آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی (از درختی) نمیافتد مگر اینکه آن را میداند و نه هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و نه هیچ تر و خشکی (وجود دارد) مگر اینکه در کتابی آشکار (= لوح محفوظ ثبت) است».
تا اینکه مخلوقات، خالق و رازق خود را تعظیم کنند و قلبها وابسته به او باشند و با خشوع و اقبال و ترس و محبت، برای پروردگارشان سر خم کنند، نه اینکه غیر الله را در چیزی که جز الله متعال کسی بر آن قدرت ندارد، بزرگ دارند.
اگر خداوند متعال این صفت را به یکی از مخلوقات خود میداد، قطعا قلبها به سوی آن مخلوق مایل میشد تا اینکه آن مخلوق را آنگونه بزرگ دارند که تنها شایستهی خداوند یگانه است.
پیامبر اکرم ج که برتر از تمامی امامان و تمامی اهل زمین است، به صراحت آیهی قرآن، غیب نمیداند: ﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ١٨٨﴾[الأعراف: ١٨٨] «بگو: من مالک سود و زیان خویشتن نیستم، مگر آنچه را الله بخواهد و اگر غیب میدانستم، خیر (و سود) بسیاری (برای خود) فراهم میساختم و هیچ بدی (و زیانی) به من نمیرسید، من (کسی) نیستم، جز بیمدهنده و بشارتدهندهای برای گروهی که ایمان دارند».
﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ﴾[الأنعام: ٥٠] «بگو: من نمیگویم جز این الله نزد من است و غیب نمیدانم».
بنابراین عقیدهی شیعه در رابطه با امامان، دلالت بر برتری امامان بر پیامبر ج نزد آنان دارد، زیرا مقام و منزلتهایی به آنان میدهند که پیامبر از آن بهرهمند نیست، اما علمای آنها نمیتوانند به این مسأله تصریح کنند، زیرا انسان عاقل این امر را تصدیق نمیکند و فطرت سالم منکر آن است، در نتیجه نمیتوانند این باور خود را فریاد زنند، اما روایات و باورهای دینی آنها بر این امر گواه است، حتی اگر لباس تقیه را بر آن بپوشانند.
به رغم وضوح و شفافیت آیات سابق در اثبات اینکه جز الله یگانه کسی غیب نمیداند، علمای شیعه مطابق عادت و رفتار معمول خود دست به تحریف معانی روشن آیات قرآن مطابق هوی و هوس خود میزنند؛ آنها به دو آیه که از دروغ و افترای آنها مبرا هستند، تمسک میجویند تا علم غیب را به امامان خود نسبت دهند و دین خودساختهی خویش را یاری نمایند؛
﴿مَّا كَانَ ٱللَّهُ لِيَذَرَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ عَلَىٰ مَآ أَنتُمۡ عَلَيۡهِ حَتَّىٰ يَمِيزَ ٱلۡخَبِيثَ مِنَ ٱلطَّيِّبِۗ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُطۡلِعَكُمۡ عَلَى ٱلۡغَيۡبِ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَجۡتَبِي مِن رُّسُلِهِۦ مَن يَشَآءُۖ فََٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦۚ وَإِن تُؤۡمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمۡ أَجۡرٌ عَظِيمٞ١٧٩﴾[آل عمران: ١٧٩] «چنین نبود که الله، مؤمنان را به این (حالی) که شما بر آن هستید وا گذارد تا آنکه پلید را از پاک جدا سازد و چنین نبود که الله شما را از غیب آگاه کند، ولی الله از میان فرستادگانش، هرکس را بخواهد بر میگزیند، پس به الله و فرستادگانش ایمان بیاورید و اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، پاداش بزرگی برای شماست».
﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ فَلَا يُظۡهِرُ عَلَىٰ غَيۡبِهِۦٓ أَحَدًا٢٦ إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ فَإِنَّهُۥ يَسۡلُكُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ رَصَدٗا٢٧ لِّيَعۡلَمَ أَن قَدۡ أَبۡلَغُواْ رِسَٰلَٰتِ رَبِّهِمۡ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيۡهِمۡ وَأَحۡصَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ عَدَدَۢا٢٨﴾[الجن: ٢٦-٢٨] «(الله) دانای غیب است و هیچکس را بر (اسرار) غیب خود آگاه نمیسازد. مگر رسولانی که آنان را پسندیده (و برگزیده) است، پس بیگمان از پیش روی او و پشت سرش نگهبانی (و مراقبینی از فرشتگان) میگمارد. تا بداند که رسالتهای پروردگارشان را ابلاغ کردهاند و (الله) به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و عدد هرچیز را شمارش کرده است».
واضح و مبرهن است که این آیات مربوط به پیامبران الله است و در معانی آن لفظ امام و یا وصی نیامده است.
چگونه شیعه با توسل به آن، علم غیب را برای امام ثابت میکند؟!! همچنین در این دو آیه هیچ معنا و مفهومی مبنی بر اینکه پیامبران بطور کامل و مطلق علم غیب میدانند، نیامده است، بلکه الله متعال پیامبران خود را از برخی امور آگاه میکند تا آنها را تثبیت نماید و به صبر و ایمان بر مصیبتهای بزرگ استوار نماید، مصیبتهایی که جز رسول و نبی که الله متعال او را تثبیت کرده است، کسی را یارای تحمل آن نیست.
مثال آن را در داستان پیامبر خدا یوسف عليه الصلاة والسلام شاهد هستیم، آنگاه که با پرت شدن در ته آن چاه عمیق و تاریک و سپس به فروش رسیدن آن نبی مکرم به چند درهم، آزمایش شد؛ الله متعال میفرماید: ﴿فَلَمَّا ذَهَبُواْ بِهِۦ وَأَجۡمَعُوٓاْ أَن يَجۡعَلُوهُ فِي غَيَٰبَتِ ٱلۡجُبِّۚ وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمۡرِهِمۡ هَٰذَا وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ١٥﴾[يوسف: ١٥] «پس چون او را با خود بردند و تصمیم گرفتند که او را در قعر چاه قرار دهند و (تصمیم خود را عملی نمودند) به او وحی کردیم که قطعاً آنها را از این کارشان آگاه خواهی کرد، درحالیکه آنها نمیدانند.» در کشاکش این آزمایش بزرگ و حزن و اندوهی که پیامبر بزرگوار خدا، یوسف را در تاریکیهای قعر چاه فرا گرفته بود، خداوند به او اطمینان میدهد که به زودی نجات یافته و رستگار میشود.
پس جز الله متعال کسی به طور کامل و مستقل علم غیب نمیداند، زیرا در آیات محکم الهی که سابقا بیان شد، خداند متعال به صراحت علم غیب را از غیر خود نفی میکند.
اما مواردی که برخی از پیامبران از غیب میدانند، به واسطهی اخبار خداوند متعال به پیامبرانش آن هم به صورت معین و محدود است، نه اینکه بطور مطلق غیب بدانند، زیرا فقط الله متعال است که بطور مطلق از غیب چه به صورت کلی و چه جزیی آگاه است؛ خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ﴾[البقرة: ٢٥٥] «و به چیزی از علم او، جز به آنچه بخواهد احاطه نمییابند».
[١٨٠]- الکافي، کتاب الحجة: ١/٢٢٧، ٢٦٠.
[١٨١]- أصول الکافي: ١/٢٦١.
[١٨٢]- أصول الکافي، کتاب العلم، باب اختلاف الحدیث: ١/٦٥.