فرض نمودن خمس پاسخگوی بسیاری از نیازها و هوی و هوسهای علمای شیعه است.
از دیگر مخالفتهای صریح دین شیعه با قرآن و تأویل آن بر اساس هوی و هوس و خواهشات نفسانی، تأویل آیه خمس است که مختص به غنایم میباشد، خداوند متعال میفرماید: ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا يَوۡمَ ٱلۡفُرۡقَانِ يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٤١﴾[الأنفال: ٤١] «و بدانید که هرگونه غنیمتی به دست آوردید، یک پنجمش برای خدا و برای پیامبر و برای خویشان و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است، اگر به الله و آنچه بر بندهی خود در روز فرقان (= جدایی حق از باطل)، روز برخورد دو گروه (مؤمنین و مشرکین در بدر) نازل کردیم، ایمان آوردهاید و الله بر هرچیز تواناست».
این آیه در سورهی انفال آمده است که بیشتر آیات این سوره در رابطه با جنگ و جهاد در راه خدا و آداب و تعلیم مجاهدان است؛ آیهی خمس نیز با آیات قبل از خود پیوند داشته است و تجانس و هماهنگی میان آنها حاکم است که برخی برخی دیگر را تأیید و تقویت میکند. این آیه اختصاص به غنایمی دارد که مجاهدان راه الله، از کافران میگیرند و آنکه این آیه را تلاوت نماید، هیچ شبههای در این مورد برایش پیش نمیآید.
قرطبی در تفسیر این آیه آورده است: «بدان که به اتفاق، معنای این کلام الهی: ﴿غَنِمۡتُم مِّن شَيۡءٖ﴾ مال کافران است، در صورتی که مسلمانان با زور و غلبه، بر آنها غالب شوند و این مسأله برای فرد فهم و تدبری ضعیف برخوردار باشد نیز مشخص است»[٢١٠].
طوسی در "التهذیب" از عبدالله بن سنان روایت نموده است که گفت: از ابوعبدالله ÷ شنیدم که گفت: «لَيْسَ الخُمُسُ إِلَّا فِي الْغَنَائِمِ خَاصَّة»: «خمس تنها مخصوص غنایم است».[٢١١]
عیاشی در تفسیر آیهی خمس از سماعة از ابوعبدالله و ابوالحسن ÷ روایت نموده است که گفت: «از یکی از آن دو در رابطه با خمس پرسیدم، فرمود: «لَيْسَ الخُمُسُ إِلَّا فِي الْغَنَائِمِ»: «خمس تنها در غنایم است»[٢١٢].
یکی از نویسندگان به نام أحمد فهمی در مقالهای که در سایت "البینة" منتشر شده است، آورده است: «نوشتن تنها یک مقاله در رابطه با خمس، کافی نیست بلکه این مسأله نیازمند چندین جلد کتاب است؛ این فریضهی دروغین، بزرگترین فریب در تاریخ شیعه به شمار میرود. این مسأله از سویی خباثت سردمداران آن و از جهتی حماقت پیروان آن را ثابت میکند. علی رغم جایگاه والا و تأثیر زیاد خمس در تاریخ مذهب شیعه، تا اواخر قرن ٥ هجری این موضوع در فقه شیعه مطرح نبود و این خود دلیلی است روشن بر اینکه خمس یک فریضهی ساختگی است. هیچیک از کتابهای فقهی مذهب شیعه که قبل از این تاریخ تألیف شده است، یک باب و حتی یک مسأله پیرامون این فریضهی مورد ادعا در خود نگنجانده است. یکی از مؤسسان حوزهی علمیهی نجف و یکی از بزرگان شیعه در فقه که به او شیخ المذهب میگویند، محمد بن حسن طوسی است، وی در کتابهای فقهیاش که نزد شیعه بسیار مشهور است، پیرامون فریضهی خمس هیچ نگفته است، علی رغم اینکه در اوایل قرن ٥ هجری میزیست». (پایان نقل قول)
همچنین پرداخت خمس به فقهای شیعه هیچ مستندی از امام معصوم ندارد، بلکه مستند آن فتاوی متعارضی است که از برخی فقهای متأخر شیعه و نه متقدمین آنها صادر شده است؛ زیرا علمای امروزی شیعه، آیات قرآن را مطابق با میل و هوس خود تفسیر میکنند، در نتیجه این خمس را تا روز قیامت برای خود و تمامی عمامه به سرها و حاکمانی قرار دادهاند که خود را به آل بیت نسبت میدهند تا شرافت، شهرت، سروری و ثروت بدست آورند.
واقعا جای تعجب است که عوام شیعه خمس را به فقهای خود میدهند درحالیکه علمای متقدم آنها که اساس و مبنا و مؤسس دین آنها بودهاند، همچون شیخ مفید و سید مرتضی علم الهدی، شیخ ابوجعفر طوسی و دیگران به هیچ عنوان مسألهی پرداخت خمس به فقها را مطرح نکردهاند.
از آنجا که فقهای متأخر شیعه پیرامون خمس و تفاصیل مربوط به آن با یکدیگر بسیار اختلاف دارند، این فتوی از نقص و عدم ثبات، رنج میبرد و همانند زکات معروف شرعی ثابت نیست، زیرا خمس مطابق با عقیدهی علمای شیعه نیازمند دلایل شرعی واضح و روشن است و آن چیزی که الان وجود دارد، تنها یک سری اجتهادات است، بی آنکه ضابطهای مشخص داشته باشد و تا امروز نیز وضع بر همین منوال است.
همه اینها باعث میشود که انسان آگاه به این حقایق، یقین پیدا کند که آنها در فرضیت و وجوب آن، بر هیچ دلیلی تکیه ندارند.
اگر در زکات بنگریم، در مییابیم که زکات از فرایض اسلام است؛ زکات عبارت است از: دو و نیم درصد اموال؛ در مورد طلا، از هر بیست مثقال، یک دینار باید زکات داد و از هر چهل گوسفند یک گوسفند و از هر پنج شتر یک گوسفند ... باید زکات داد و این نمایانگر حکمت و آسانگیری دین است که دلها را به دست میآورد و موجب تنفر نمیشود.
اما خمس شیعه، ٢٠ درصد اموال را در بر میگیرد، حتی مهریهی همسر نیز خمس دارد!! که بدون تردید این باطل است و حتی یک دلیل و لو ضعیف نیز برای آن وجود ندارد!!.
آیا عاقلانه است که دین آسانگیر اسلام، در دهها آیه، زکات را تشریع کند و آن را رکنی از ارکان اسلام قرار دهد، سپس خمس و این نسبت شک برانگیز را واجب کند؟!! پاک و منزه است خداوند متعال از افتراهای آنها و از چهرهی زشتی که میخواهند از اسلام به نمایش گذارند. زیرا این نسبت نه عقلاً و نه شرعاً قابل قبول نیست.
اگر واقعا خمس یک واجب دینی و دارای چنین اهمیتی است، چرا به رکن زکات ملحق نشده است، آنگونه که در غالب موارد در قرآن کریم زکات همراه با نماز ذکر شده است تا اهمیت آن را نشان دهد؛ آیا آیاتی در قرآن وجود دارد که در رابطه با خمس هشدار داده باشد و تارک خمس را همانند تارک زکات وعید به عذاب داده باشد؟ برای ما یک آیه بیاورید.
[٢١٠]- تفسير القرطبي (٨/ ١).
[٢١١]- طوسی در التهذیب: ١/٣٤٨؛ الإستبصار: ٢/٥٦؛ عاملی در الوسائل: ٦/٣٣٨، باب وجوب الخمس في غنائم الحرب؛ همچنین نگا: بابویه قمی در "من لا یحضره الفقیه": ١/١٣.
[٢١٢]- تفسیر العیاشي: ٢/٦٢.