دوست داری در قیامت در کاروان امام حسین باشی

فهرست کتاب

حقایقی ثابتی که بیانگر حقیقت نشو و نمای دین شیعه است.

حقایقی ثابتی که بیانگر حقیقت نشو و نمای دین شیعه است.

حقایقی که در ذیل ذکر خواهد شد، در طول تاریخ به دست آمده‌اند و آنقدر مشهور و معروفند که جز شخص منکر حق، کسی آن‌ها را انکار نخواهد کرد؛ بنده مهم‌ترین آن‌ها را به اختصار و ترتیب نقل خواهم نمود بی آنکه به تفصیل آن‌ها بپردازم، زیرا تفصیل این مطالب در این مقال نمی‌گنجد. آنچه از ذکر این حقایق بدست می‌آوریم، بیان مهم‌ترین اسباب و عوامل تشکیل دین شیعه است تا برای هر شیعه‌ی هوشیاری حق از باطل مشخص گردد، زیرا این مطالب بیانگر حقایق بسیار مهمی است.

برخی از وقایع تاریخی‌ای که در تاریخ ثابت است، عبارتند از:

- بیعت سقیفه و برگزیدن ابوبکر  س به عنوان خلیفه رسول الله  ج.

- فتح سرزمین فارس در سال ٢١هجری توسط صحابه  ش به فرماندهی عمر فاروق  س.

- شهادت عمر فاروق  س به دست یکی از اهالی خائن فارس به نام ابولؤلؤ در سال ٢٣هجری.

- شهادت عثمان بن عفان  س در سال ٣٦هجری به دست خوارج سرکش که متأثر از اقوال و افکار ابن سبأ یهودی و تشویق او به خروج علیه خلیفه بودند.

- وقوع جنگ‌هایی میان سپاه علی و سپاه معاویه  ب، همچون واقعه‌ی صفین و جمل که آتش افروزی‌های خوارجی که در این دو گروه نفوذ کرده بودند، سبب ایجاد آن جنگ‌ها شد.

- شهادت علی  س به دست ابن ملجم خارجی در سال ٤٠ هجری.

- کناره‌گیری حسن بن علی از خلافت به نفع معاویه بن ابوسفیان  ب.

- شهادت حسین  س در عاشورای سال ٦١ هجری به دست خوارج و کوتاهی اهل عراق از یاری ایشان.

تمامی حوادثی که ذکر نمودیم پس از قضا و قدر خداوند، نتیجه‌ی اسباب و عواملی بوده است که مقدمه‌ی ایجاد آن حوادث به شمار می‌آید.

به عنوان مثال: دلیل بیعت با ابوبکر  س این بود که پیامبر  ج وفات نمود و مسلمانان ناگزیر از انتخاب خلیفه بودند که خداوند به وسیله‌ی آن خلیفه اتحاد امت را حفظ کردند تا امت پراکنده نشود، حتی اگر شیعه او را محق به خلافت ندانند. در نتیجه بخاطر بیعت با ابوبکر  س بعدها کسانی آمدند و معتقد بودند که ابوبکر  س شایسته‌ی خلافت نبوده است و آنکه محق به خلافت بود، علی  س بود.

همچنین در رابطه با فتح سرزمین فارس توسط عمر و صحابه  ش؛ تاریخ قهرمانی‌ها و دلاوری‌های صحابه را ثبت نموده است؛ آن‌ها نبردهای سخت و پی در پی انجام دادند، در قادسیه به دل دشمن زدند تا اینکه در نهایت به پایتخت فارس و دیوان کسری رسیدند، تاج و تخت کسری را به زیر کشیدند و آتش مجوس را با نیروی شمشیر در درون خانه‌های آن‌ها خاموش کردند و بسیاری از فرماندهان فارس را کشتند و بسیاری از جمله یزدگرد فراری شدند و صحابه به غنایمی دست یافتند که جز خداوند متعال کسی نمی‌تواند آن‌ها را بر شمارد.

نابودی امپراتوری فارس توسط عمر  س، عامل سیاسی روشنی برای خیانت به ایشان و شهادت ایشان به دست ابولؤلؤی مجوسی بود و از همین روست که مجوسیان پارسی بغض و کینه‌ی عمر بن خطاب را همیشه با خود دارند و او را تکفیر می‌کنند و روایاتی در ذم عمر فاروق به امامان نسبت داده‌اند، حتی در شرافت و کرامت ایشان دهان به بدی گشودند؛ و الفاظ زشت و خفت باری به کار می‌برند که به هیچ عنوان در شریعت الله جایگاهی ندارد و مخالف اخلاق اهل بیت رضوان الله علیهم می‌باشد. و همه‌ی این‌ها بیانگر حقد و کینه پنهان آن‌ها است.

پس از این فتح آشکار، پارسیان به دو گروه تقسیم شدند، گروهی که خداوند قلب‌های ایشان را برای پذیرش اسلام گشود و دوستدار و پذیرای حق گشتند و دسته دسته مسلمان شدند و گروه دیگری که قلب‌های آن‌ها مملو از حقد و کینه و دشمنی نسبت به عرب و اسلام و بغض و دشمنی آن بود و بدان پشت کردند؛ پس از گذشت زمانی و پیوستن دسته‌های مردمی به دین اسلام، این قلب‌های مملو از کینه دچار ذلت و ضعف و خواری و پراکندگی روز افزون شد؛ آن‌ها دیگر توان مقابله با عرب‌های مسلمان را با شمشیر نداشتند، پس حقیرانه مجبور شدند با دستان خود جزیه بدهند، جزیه‌ای که اسلام با عزت خود بر آنان فرض نمود و فرمانده عظیم آن‌ها عمر  س دستور پرداخت آن را صادر کرد.

حقد و کینه همچون دیگ آب جوش در قلب‌های مملو از کینه‌ی پارسیان شکست خورده می‌جوشید و در عین حال در برابر عرب توان ایستادگی نداشتند و نمی‌توانستند آن‌ها را اخراج کنند، تا اینکه با همان غیظ و خشم از دنیا رفتند، اما قبل از اینکه بمیرند خشم و کینه خود را برای فرزندان و نوه‌های خود به ارث گذاشتند و این حقد و کینه از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شد و هر نسلی که بعدا می‌آمد از نسل قبلی کینه‌توزتر و خشمگین‌تر بود، زیرا نقل اخبار و داستان‌های دروغین علیه عرب و اصحاب فاتح فارس روز بروز در حال افزایش بود، تا اینکه مؤسسان دین شیعه و واضعان کتاب‌های مشهوری که دین شیعه بر آن بنا شده است، پا به عرصه نهادند، آن‌ها نوادگان همان پارسیانی بودند که بر کینه و خشم خویش مردند. این گروه با پوشیدن لباس و عمامه‌ی عرب، دینی اختراع کردند و مدعی شدند این دین همان مذهب اهل بیت است، در نتیجه روایات و اخبار بی‌شماری را با زبان‌های دروغگو و قلب‌های خبیث‌شان نقل کردند و با دروغ و بهتان به امامان اهل بیت نسبت دادند تا اینکه از درون به آن ضربه بزنند و فتنه‌ای را بکارند که از قتل نیز سخت‌تر و شدیدتر است.

آن‌ها داستان‌هایی دروغین و خرده‌گیری‌هایی نسبت به صحابه از پدران و اجداد خود به ارث بردند و دلیل همه‌ی این‌ها این بود که امپراتوری فارس به دستان صحابه سقوط کرد.

مهم‌ترین و اصلی‌ترین جاعلان و سازندگان این روایت‌ها که در کتاب‌های اساسی و مشهور شیعه آمده است و دین مملو از غلو تشیع بر آن استوار است، عبارتند از:

- شیخ قمی‌ها: محمد بن حسن بن فروخ صفار که در قم متولد شد؛ نجاشی در مورد او می‌گوید: «محمد بن حسن بن فروخ صفار از آن دست بزرگان شیعه است که در شهر مقدس قم شکوفا گشت؛ وی شخصی مورد اعتماد بود و شخصیت ممتازی داشت و روایات او بر بسیاری از روایات منقول از دیگران رجحان و برتری دارد و دارای تصانیف و تألیف‌های بسیاری است». نجاشی می‌گوید: «وی در میان یاران قمی ما شخصیتی برجسته‌، ثقه، گرانقدر و راجح است که تنها اندکی از روایات او از اعتبار ساقطند و کتاب‌هایی نیز تألیف کرده است».

طوسی در کتاب "الفهرست" در مورد وی می‌گوید: «محمد بن حسن صفار در شهر قم می‌زیست؛ وی دارای چندین تألیف است و نامه‌هایی را برای امام حسن عسکری  ÷ فرستاد که این نامه‌های رد و بدل شده هم اکنون موجود است».

صفار تألیفات ذیل را از خود به جای گذاشته است: التجارات، الحدود، الخمس، الدیات، الزهد، الشهادات، الصید والذبائح، المکاسب، الملاحم، المناقب، المواریث، الوضوء و مهم‌ترین آن‌ها "بصائر الدرجات" است، وی در شهر قم دفن شد.

- یکی از اهالی فارس به نام محمد بن یعقوب کلینی که از شاگردان محمد صفار است. کلینی در شهر ری، جنوب پایتخت ایران، یعنی تهران، متولد شد.

وی صاحب کتاب "الکافی" است که برترین کتاب‌های آن‌ها و مروج مذهب ایشان است؛ این کتاب به دو قسم تقسیم می‌شود: اصول کافی (عقاید)، فروع کافی (فقه). کلینی در نیمه‌ی دوم قرن سوم هجری در روستای کلین، ٣٨ کیلومتری شهر ری که در جنوب تهران واقع است، به دنیا آمد.

- ابوجعفر محمد بن حسن طوسی معروف به شیخ الطائفه که از اهالی ایران است، وی در شهر طوس خراسان متولد شد؛ این شهر یکی از شهرهای باستانی ایران است که امروزه معروف به مشهد الرضا می‌باشد. وی چندین کتاب به رشته‌ی تحریر درآورد که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از: الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، تهذیب الأحکام، الاقتصاد الهادي إلى طريق الرشاد، تلخيص كتاب الكافي في الإمامة في شرح المقنعة، فهرست كتب الشيعة وأُصولهم، شـرح الشرح في الأُصول، التبيان في تفسير القرآن، النهاية، الغيبة.

- محمد بن بابویه قمی، ملقب به شیخ صدوق. وی در شهر قم ایران به دنیا آمد. او از بزرگ‌ترین علما و مراجع شیعه است. صدوق از مهم‌ترین محدثین شیعه‌ی امامیه است و بیش از دویست تألیف دارد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها کتاب "من لایحضره الفقیه" است.

تعداد روایت آن ٩٠٤٤ روایت است. وی اسانید روایات را حذف کرد تا بنا بر ادعا و گمانش طرق روایات زیاد نشود و در مقدمه‌ی این کتاب مدعی شده که این روایات را از کتاب‌های مشهور خودشان استخراج نموده است و تکیه او بر آن‌ها بوده است و جز روایاتی را که به صحت آن‌ها ایمان داشته است، در آن ذکر نکرده است؛ برخی از تألیفات وی عبارتند از: مدينه العلم وكمال الدين وتمام النعمة والتوحيد والخصال ومعاني الأخبار وعيون أخبار الرضا والآمالي والهداية.

به همین صورت اگر پیرامون علمای مطرح شیعه بحث و بررسی نماییم خواهیم دید که بیشتر آن‌ها ایرانی هستند، ما تنها برخی از آن‌ها را ذکر می‌کنیم، زیرا نزد شیعه شهرت بسیاری دارند و تألیفات آن‌ها نزد شیعیان از جایگاه والایی برخوردار است و کتاب‌های این افراد مبتنی بر کتاب‌های سه شخصیت قبلی است، برخی از این افراد عبارتند از:

- محمد بن حسن فیض کاشانی؛ وی در شهر قم متولد شد و در آنجا پرورش یافت و در کاشان وفات یافت و دفن شد. وی نزدیک به دویست تألیف به زبان فارسی و تعدادی تألیف به زبان عربی نیز دارد و مهم‌ترین آن‌ها کتاب "الوافی" است که در ١٥ جزء به نگارش در آمده است و نیز کتاب "المحجة البیضاء" که هشت جلد است.

- محمد بن باقر مجلسی، وی در شهر اصفهان به دنیا آمد و در همانجا نیز وفات یافت و دفن شد. وی صاحب بیش از هفتاد تألیف به زبان‌های فارسی و عربی است که مهمترین آن‌ها کتاب "بحار الأنوار" است که بیش از صد جلد دارد و نیز کتاب "مرآة العقول في أخبار الرسول" که بیست و پنج جزء دارد. مجلسی دشمن عمر فاروق است و با این بزرگوار به شدت دشمنی دارد تا جایی که از ایشان نام نمی‌برد مگر اینکه همراه با ذکر نام ایشان، این بزرگوار را لعنت می‌کند، وی به این مقدار اکتفا نکرده، بلکه هرکس که عمر را لعنت نکند نیز لعن می‌کند.[٤٧٣]

- حسین بن نوری طبرسی؛ وی در روستای یالو، یکی از روستاهای طبرستان واقع در شمال ایران متولد شد؛ او صاحب کتاب «مستدرك الوسائل» می‌باشد و حدود بیست و سه هزار حدیث در آن گرد آورده است و آنگونه که خود گفته است، این احادیث را از جاهای مختلف و کتاب‌های مورد اعتماد و گوناگون جمع نموده است، اما از این منابع و مصادر نامی نبرده است تا هر چه دوست دارد جعل کند و به شهرت برسد. وی صاحب چندین تألیف و تصنیف است که نزد علمای شیعه معلوم و معروف می‌باشد، مهم‌ترین این تألیفات که بخاطر آن در جوار علی  س – آنگونه که آنان می‌پندارند - دفن شد، کتاب «فصل الخطاب في اثبات تحریف کتاب رب الأرباب» است.

پس ای شیعیان دنیا و به خصوص شما ای شیعیان عرب بیدار شوید!!.

بیشتر روایات افرادی که ذکر نمودیم، مملو است از حقد و کینه‌ی درونی آن‌ها و دشنام و لعن و عیبجویی و قذف صحابه، اصحابی که سرزمین فارس را فتح نمودند و امپراتوری فارس را نابود کردند. این روایات نمایانگر عظمت اسلام و بیان حال راویان نیک نیست، بلکه دلیل وضع این روایات، انتقام از اسلام و عرب می‌باشد.

وقتی حوادث تاریخی سابق را با تاریخ تدوین کتاب‌های شیعه و مؤلفان آن و نیز محتوای کینه توزانه و رکیک آن روایات پیوند دهیم، حقیقت دین شیعه برای عوام آن‌ها روشن خواهد شد، دینی که در دوران پیامبر  ج وجود خارجی نداشت و تنها یک اتفاق سیاسی بود؛ کینه و حقد آنان ایجاب می‌کرد تا دینی مملو از روایات و اخبار دروغین بسازند که حکایت قلب‌های مریض آن‌ها را روایت کند و برای هوی پرستان مسلک و شیوه و طریقه‌ای بنیان نهند.

در زمان پیامبر  ج و خلافت خلفا شیعه کجا بود؟! چرا خود را نمایان نکردند تا اینکه ابن سبأ یهودی در لباس تشیع آشکار شد؟ آیا این مسأله موجب شک و تردید در اصل دین تشیع مزعوم نیست؟!

با مراجعه به تاریخ خلفای راشدین در می‌یابیم که در زمان خلافت ابوبکر و عمر  ب ذکری از وصی و وصیت نبود و این تفکر در سال‌های اخیر خلافت عثمان  س و آنگاه که شاخ فتنه بروز نمود، آشکار شد. نتیجه آنکه شاهد تبلور این قول در اندیشه‌ی آنان هستیم و مشاهده می‌کنیم که این عقیده، به ایمان به وصی و دعوت به سوی آن فرا می‌خواند و این وصیتی را که شیعه ادعا می‌کند، از سوی علمای آن‌ها به طریقی غیر مستقیم، اثبات شده است و اولین کسی که آن را وضع کرد عبدالله بن سبأ بود، چنانکه نوبختی و کشی و دیگر پارسیانی که دشمن خلفا و به خصوص فاروق اعظم هستند، بدان اعتراف نموده‌اند.

به سبب فراخوان‌ها و ادعاهای عبدالله بن سبأ، حزب الشیطان که از خوارج شورشی کوفه و مصر تشکیل می‌شدند در کنار او گرد آمدند و به خانه‌ی عثمان  س حمله کردند و ایشان را در حال قرائت قرآن کریم به شهادت رساندند.

بنده یقین دارم که آنچه ذکر نمودم بسیاری از شیعیان را به شگفت نمی‌آورد و از سویی نیز نمی‌توانند آن را انکار نمایند، بلکه گروهی از شیعه به انکار شخصیت عبدالله بن سبأ که اولین منادی ولایت علی و طعن در خلفا و صحابه بود، روی آورده‌اند. همین امر به تنهایی برای کشف حقیقت دین شیعه و اصل شکل‌گیری آن کافی است، آنکه شخصیت ابن سبأ را انکار نماید، باید حقیقت خوارج را نیز انکار کند و آنکه خوارج را انکار کند، باید شهادت عثمان و علی  ب را نیز انکار نماید!!

از این‌رو ناگزیرم برای آن دسته از عوام شیعه که غافل و نا آگاهند، شخصیت ابن سبأ را معرفی کنم تا حق به روشنی و وضوح و بدون شبهه برای ایشان آشکار شود.

[٤٧٣]- نگا: جلاء العیون، مجلسی، ص: ٤٥.