دلایل اهل سنت برای اثبات رکن شهادتین از قرآن کریم
در این بخش اهمیت شهادتین و وجوب آن را در میان ارکان اسلام بیان میکنم؛ ابتدا از شیعه میپرسم: آیا امکان دارد یک غیر مسلمان بی آنکه شهادتین بگوید بر اسلام گردن نهد و مسلمان باشد؟! آیا امامان میتوانند امام باشند تا زمانی که شهادتین نگفتهاند؟! تمام شیعه به این سؤال چنين پاسخ خواهند داد: هرگز چنین چیزی ممکن نیست!! زیرا برای وارد شدن به اسلام ناگزیر باید شهادتین گفت و نیز امامان شیعه جز با شهادتین نمیتوانند در جایگاه امامت قرار گیرند؛ چرا؟! زیرا شهادتین رکن ارکان و دروازهی اسلام است، به همین دلیل امکان ندارد خداوند متعال از شخصی تمامی ارکان اسلام را بدون شهادتین بپذیرد.
پس ای شیعهی هوشیار، چگونه دین و آیین خود را ثابت مینمایی و مردم را به ولایت ملزم میگردانی، اما شهادتین را در ضمن ارکان خود ذکر نمیکنی؟!!
اگر بخواهیم دربارهی قسمت اول شهادتین در قرآن؛ یعنی (أشهد أن لا إله إلا الله) سخن بگوییم، آن را صریح و واضح در بسیاری از آیات قرآن میبینیم، چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ﴾[محمد: ١٩] «پس (ای پیامبر) بدان که معبودی (به حق) جز «الله» نیست».
امثال و نمونههای این آیه چنان در قرآن زیاد است که بر شمردن همهی آنها کاری دشوار است، زیرا اول: خداوند متعال قرآن را برای اثبات وحدانیت خود و یگانگیاش در الوهیت، ربوبیت، جبروت، ملکوت، کبریاء و عظمت نازل کرده است؛ از جمله این آیات عبارت است از:
﴿وَإِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِيمُ١٦٣﴾[البقرة: ١٦٣] «و الله شما الله یگانه است که غیر از او معبودی نیست؛ بخشندهی مهربان است».
﴿ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖ فَٱعۡبُدُوهُۚ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ وَكِيلٞ١٠٢﴾[الأنعام: ١٠٢] «این است الله، پروردگار شما، هیچ معبودی (بحق) جز او نیست، آفرینندهی همه چیز است، پس او را عبادت کنید و او بر همه چیز (کارساز و) نگهبان است».
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مُنذِرٞۖ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ٦٥ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡغَفَّٰرُ٦٦﴾[ص: ٦٥-٦٦] «(ای پیامبر) بگو: به درستی که من تنها یک هشدار دهندهام و هیچ معبودی (به حق) جز الله یکتای قهّار نیست. پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، (آن) پیروزمند آمرزنده است».
﴿ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ فَأَنَّىٰ تُؤۡفَكُونَ٦٢﴾[غافر: ٦٢] «این است الله، پروردگار شما (که) آفریننده همه چیز (است) هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، پس چگونه (از حق) منحرف میشوید؟!».
درواقع سورهای از قرآن نیست که آن را باز کنیم و تلاوت نماییم، مگر اینکه خداوند متعال خود را در آن به وحدانیت توصیف نموده است و آنگونه که لایق شأن اوست، خویشتن را مدح و ثنا میگوید و این همه برای این است که الله متعال را خالصانه عبادت کنیم و از شرک با تمامی انواع آن برحذر باشیم.
دوم: لا إله إلا الله حق الله تعالی بر بندگان است و اولین و مهمترین واجبات و شعار و اصل اسلام و کلید دار السلام است و اولین و آخرین انسانها در مورد آن سوال میشوند و خداوند متعال بخاطر آن مخلوقات را آفریده است و کتابهایش را فرستاده است و پیام آورانش را به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده فرستاده است؛ خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ٢٥﴾[الأنبياء: ٢٥] «و (ما) پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر آنکه به او وحی کردیم که: «معبودی جز من نیست، پس تنها مرا عبادت کنید» و در مورد ضد آن هشدار داده است: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ﴾[النحل: ٣٦] «یقیناً ما در (میان) هر امت پیامبری را فرستادیم که: «الله یکتا را عبادت کنید و از طاغوت اجتناب کنید». پس تمامی پیامبران و رسولان، جن و انس را به لا إله إلا الله دعوت میدادند، این ابراهیم ÷ است که به قومش میگوید: ﴿قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمۡ شَيۡٔٗا وَلَا يَضُرُّكُمۡ٦٦ أُفّٖ لَّكُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٦٧﴾[الأنبياء: ٦٦-٦٧] «(ابراهیم) گفت: آیا به جای الله چیزی را عبادت میکنید که هیچ نفعی برای شما ندارد و نه زیانی به شما میرساند؟! اف برشما و بر آنچه به جای الله عبادت میکنید، آیا نمیاندیشید؟!». همچنین نوح، هود، صالح و شعیب همگی با یک تعبیر به اقوام خود میگفتند: ﴿يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓ﴾[الأعراف: ٥٩] «ای قوم من! الله را عبادت کنید که جز او معبودی (راستين) برای شما نيست» و عیسی ÷ به قوم خود گفت: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ رَبِّي وَرَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ٦٤﴾[الزخرف: ٦٤] «بیگمان الله پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را عبادت کنید (که) این راه راست است». و پیامبر خدا یوسف ÷ به قوم خود گفت: ﴿وَٱتَّبَعۡتُ مِلَّةَ ءَابَآءِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَۚ مَا كَانَ لَنَآ أَن نُّشۡرِكَ بِٱللَّهِ مِن شَيۡءٖۚ ذَٰلِكَ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ عَلَيۡنَا وَعَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَشۡكُرُونَ٣٨﴾[يوسف: ٣٨] «و از کیش نیاکانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کردهام، برای ما سزاوار نیست که چیزی را شریک الله قرار دهیم، این از فضل الله بر ما و بر (همه) مردم است و لیکن بیشتر مردم شکر نمیگذارند».
چنانچه میخواهی به آیات ٥٩، ٦٥، ٧٣ و ٨٥ سورهی اعراف مراجعه کن.
اینها همه برای این است که توحید ربوبیت پایه و اساس توحید الوهیت و عبادت است تا اینکه کاملا با پروردگار خود ارتباط برقرار کرده و آنگونه که سزاوار تعظیم است او را بزرگ داریم.
اما بخش دیگر شهادتین که رکن اول اسلام نزد اهل سنت است: «أشهد أن محمداً رسول الله» میباشد؛ استدلال آنها برای این بخش از شهادتین، از قرآن است، همانگونه که شیعه بدان گواهی میدهد و دلیل آن از قرآن واضح و روشن است:
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ﴾[الفتح: ٢٩] «محمد رسول الله است».
﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ﴾[آل عمران: ١٤٤] «و محمد جز فرستادهای نیست که به راستی پیش از او (نیز) فرستادگانی (بودهاند و) گذشتند».
آنقدر شواهد قرآنی آن زیاد است که برشمردن آن کار سختی است، بلکه تقریبا هیچ آیهای در قرآن نیست که به وجوب اطاعت از الله تعالی توصیه کند، مگر اینکه مقرون به اطاعت از رسول او است که از سوی او دین را تبلیغ میکند؛ همانند این آیه: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَا تَوَلَّوۡاْ عَنۡهُ وَأَنتُمۡ تَسۡمَعُونَ٢٠﴾[الأنفال: ٢٠] «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! الله و رسولش را اطاعت کنید و از او روی نگردانید درحالیکه (سخن او را) میشنوید».
بلکه در آیاتی شاهد هستیم که خداوند متعال اطاعت از پیامبرش را اطاعت از خود معرفی میکند: ﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَۖ﴾[النساء: ٨٠] «کسیکه از پیامبر اطاعت کند، درحقیقت الله را اطاعت کرده است».
حال بعد از ثبوت این مقام و جایگاه والای پیامبر ج در کتاب الله تعالی، آیا میتوان پذیرفت در ارکان اسلام ذکر و بهرهای ثابت و آشکار برای پیامبر ج وجود ندارد!!؟