شرح اسمای حسنی در پرتو قرآن و سنت

فهرست کتاب

بخش دوازدهم: آنچه باید دانست ...

بخش دوازدهم: آنچه باید دانست ...

نخست باید بدانیم آنچه در مورد خداوندگفته می‌شود، دایره‌اش وسیعتر از باب اسماء و صفات خداوند است؛ مانند اینکه گفته شود: شیء و موجود؛ قائم به ذات خودش؛ اما این‌ها در اسمای حسنی و صفات خدا داخل نیستند.

دوم: هرگاه صفت، به کامل و ناقص تقسیم شود، به صورت مطلق از زمره اسمای خداوند نیست؛ بلکه کامل آن به عنوان نام خدا ذکر می‌شود و بر او اطلاق می‌گردد؛ مانند مرید (اراده کننده)، فاعل (انجام دهنده)، صانع (سازنده)؛ لذا این کلمات، جزو نام‌های خدا نیستند. بنابراین کسی که صانع را بدون پیشوند یا پسوند، اسم خدا قرار داده، به اشتباه رفته است؛ بلکه خداوند، فعال لـمـا يريدمی‌باشد؛یعنی: کننده هرآنچه که بخواهد. زیرا اراده و فعل و صنع، به کامل و ناقص تقسیم می‌شوند.

سوم: از کاری که خدا انجام داده، نمی‌توان اسمی برای خدا مشتق کرد؛ آنگونه که برخی از متأخرین، در این زمینه به خطا رفته و یکی از اسمای حسنای را مضل (گمراه کننده) و فاتن و ماکر قرار داده‌اند(!) خداوند، بسی پاک و منزه است؛ علت چنین رویکردی از سوی برخی، این است که از این نام‌ها، کارهای مشخصی به او نسبت داده شده است.. بنابراین جایز نیست که به صورت مطلق، اسم او قلمداد گردند.

چهارم: اینکه اسمای حسنی (نام‌های نیک خداوند)، اسم‌ها و صفاتی هستند که صفت بودن آنها، با اسم بودنشان منافاتی ندارد. بر خلاف صفات بندگان که با اسم بودنشان تضاد دارند؛ زیرا صفات بندگان، مشترک هستند و از اینرو نمی‌توانند به‌جای اسم قرار بگیرند؛ برخلاف صفات خدا که مشترک نیستند.

پنجم: اینکه اسمای نیک خدا از دو دیدگاه مورد ملاحظه هستند:

از نظر ذات و از نظر صفات؛ به اعتبار اول، مترادفند و به اعتبار دوم متباین.

ششم: اسماء و صفات خداوند، توقیفی هستند؛ اما لازم نیست که آنچه در مورد او گفته می‌شود، توقیفی باشد. بطور مثال، گفته می‌شود: او، قدیم ، موجود و قائم به ذات خودش می‌باشد.

هفتم: هرگاه اسم، بر او اطلاق شود، جایز است که از آن اسم، مصدر و فعل مشتق گردد و گفته شود که او چنین می‌کند و یا چنین است مانند سميع (شنوا)، بصير (دانا)، قدير (توانا) که می‌توانیم بگوییم او، دارای سمع و بصر و قدرت است و یا گفته شود: خداوند، می‌شنود؛ خداوند، می‌تواند.. این، در صورتی است که فعل، متعدی باشد و اگر فعل، لازم باشد، فقط اسم و مصدر را می‌توان بر او اطلاق کرد نه فعل را؛ مانند حی (زنده). از اینرو با وجودی که (حي)، اسم خداست و می‌توان صفت حیات را به او نسبت داد، نمی‌توان گفت: خداوند، زندگی می‌کند.

هشتم: کار‌های خداوند، از نام‌ها و صفات او سرچشمه می‌گیرند و نام‌های مخلوق، از کارهایشان برمی آید؛ پس کارهای خدا، از کمال اوست و کمال مخلوق، از کارهایش می‌باشد. بدین سان، اسمای مخلوق پس از به کمال رسیدن کارش، درست می‌شود؛ در حالی که پروردگار همواره کامل می‌باشد و کارهایش از کمال اوست. چون او، در ذات و صفاتش کامل است [۳۲].

نهم: صفات، بر سه نوع هستند: صفات کمال و صفات نقص و صفاتی که مقتضی هیچگونه کمال و نقصی نیستند. باید نوع چهارمی به این سه نوع اضافه کرد و آن، اینکه برخی صفات از یک نظر کمال و از یک نظر نقص هستند، اما خداوند، فقط به صفات کمال متصف است و از سه نوع دیگر پاک و منزه می‌باشد. همچنین نام‌های او که بر صفاتش دلالت می‌نمایند، بهترین و کامل‌ترین نام‌ها هستند و هیچ نامی بهتر از آنها وجود ندارد که بتواند به‌جای یکی از آنها قرار بگیرد و مفهوم آن را برساند. تفسیر یکی از نام‌های خدا با چیزی دیگر، بدین معنی نیست که آن تفسیر، قطعا با آن، مترادف باشد؛ بلکه نزدیک به آن می‌باشد و برای این است که مفهوم آن، فهمیده شود. لذا خداوند، دارای بهترین، کامل‌ترین و پرمعناترین نام‌هاست و کوچک‌ترین شائبه نقص و کاستی در نام‌ها و صفات او وجود ندارد؛ پس عليم و خبير از نام‌ها و صفات اوست، اما عاقل و فقیه از نام‌های او نمی‌باشد. و به او سميع و بصير گفته می‌شود، اما سامع و باصر و ناظر، نه.

در صفات مربوط به احسان، (برّ) و (رحيم) و (ودود)، از صفات او هستند و شفوق (مهربان) و امثال آن، از اسمای او نیست. و نیز (على) و (عظيم)، اسم و صفت اوست به‌جای رفیع و شریف؛ همچنین (کریم) از اسماء و صفات اوست؛ اما سخی از اسمای او نیست. به‌جای فاعل و صانع و مشکّل (چهره آرا)، (خالق) و (باري) و (مصور) اسم‌ها و صفات او هستند. و به‌جای صفوح و ساتر، (غفور) و (عفو) اسم و صفت او می‌باشند. همچنین سایر اسمای خدا، کامل‌ترین و بهترین نام‌ها هستند؛ بگونه‌ای که نام دیگری نمی‌تواند، به‌جای آن قرار بگیرد. پس همانطور که صفت‌های او، کامل‌ترین صفات هستند، نام‌های او بهترین نام‌ها می‌باشند و نباید به اسمی دیگر غیر از آنچه او بر خود نهاده و پیامبرش، او را بدان توصیف نموده، نامگذاری گردد. همینطور نباید اسم‌هایی بر او نهاده شود که باطلگرایان و منکران صفت، بر او اطلاق کرده‌اند [۳۳].

[۳۲] بدائع الفوائد ابن قیم /۱/۱۶۱- ۱۶۲ [۳۳] مرجع سابق ۱/۱۶٧- ۱۶۸ با اندکی تصرف.