القابض، الباسط، المعطي
الله أ، میفرماید: ﴿وَٱللَّهُ يَقۡبِضُ وَيَبۡصُۜطُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ﴾[البقرة: ۲۴۵]. یعنی: «و خداوند، (روزی بندگان را) محدود و گسترده میسازد و به سوی او بازگردانده میشوید».
پیامبر جفرموده است: «إن الله هو الـمسعِّر القابض الباسط الرازق...» [۱۳۶]یعنی: «خداوند، قیمت گذار، بازگیرنده، کم کننده، گشایشگر و روزی دهنده و... است».
همچنین فرموده است: «من يرد الله به خيراً يفقهه في الدين والله الـمعطي وأنا القاسم» [۱۳٧]یعنی: «هرکس که خداوند، به او اراده خیر داشته باشد، او را در دین آگاه و فقیه میگرداند و خداوند، بخشنده است و من، تقسیم کننده میباشم».
همچنین فرموده است: «إن الله ﻷلا ينام ولا ينبغي له أن ينام يخفض القسط ويرفعه يرفَع إليه عمل الليل قبل عمل النهار وعمل النهار قبل عمل الليل...» [۱۳۸]یعنی: «خداوند ﻷ، نمیخوابد و برای او شایسته نیست که بخوابد؛ ترازو را سبک و سنگین میکند؛ عمل شب، قبل از روز به سوی او بالا میرود و عمل روز، قبل از شب به سوی او بالا میرود...».
خداوند متعال، میفرماید: ﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلۡمُلۡكِ تُؤۡتِي ٱلۡمُلۡكَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡكَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِيَدِكَ ٱلۡخَيۡرُۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٢٦﴾[آل عمران: ۲۶]. یعنی: «بگو: پروردگارا!ای مالک الملک! تو هر آنکس را که بخواهی، حکومت و دارایی میبخشی و از هر که بخواهی، حکومت و دارایی را بازپس میگیری و هر کس را که بخواهی، عزت و قدرت میدهی و هر کس را که بخواهی ، خوار میداری؛ خوبی، در دست توست و بیگمان تو، بر هر چیزی توانایی».
پیامبر جفرموده است: «إن الله يرفع بهذا الكتاب أقواما ويضع به آخرين» [۱۳٩]یعنی: «خداوند، بوسیله این کتاب، گروههایی را بالا میبرد و گروههای دیگری را پایین میآورد».
پیامبر جپس از پایان نماز، چهرهاش را به سوی مردم برمی گرداند و میگفت: «لااله الا الله وحده لاشريك له، له الـملك وله الـحمد وهو علي كل شئ قدير. اللهم لامانع لـما أعطيت ولامعطي لـما منعت ولاينفع ذا الـجد منك الـجد» [۱۴۰]. یعنی: «هیچ معبود بحقی جز الله نیست؛ یگانه است و شریکی ندارد. فرمانروایی، از آنِ اوست و ستایش، او را سزاست و او، بر هر چیزی تواناست. بارخدایا! آنچه تو بدهی، هیچکس نمیتواند مانع آن گردد و آنچه تو باز داری و ندهی، هیچ دهنده و بخشندهای برای آن نیست؛ توانگر را ثروتش، از عذاب تو نجات نمیدهد (و تمامی شکوه و ) ثروت، از آنِ توست».
اینها، صفات بزرگی از اسمهای متقابل هستند؛ از اینرو شایسته نیست خداوند تنها با یکی از آنها ستایش شود؛ بلکه هر یک از این صفات را باید همراه دیگری ذکر نمود و خداوند را با آن ستود؛ زیرا کمال مطلق در اجتماع و توأم بودن دو صفت است؛ پس او، بازگیرنده و کم کننده روزیها و گیرنده ارواح و جانهاست؛ او، گشاینده و فراوان کننده روزی و رحمت میباشد و دلها را میگشاید. خداوند، کسانی را که علم و ایمان دارند، بالا میبرد و دشمنانش را پست و خوار میگرداند، فرمانبرداران را عزت میدهد و این، عزتی حقیقی است. زیرا فرمانبردار، نزد خداوند عزیز است؛ گرچه فقیر و بییاور باشد. خداوند ﻷ، دشمنان خود و انسانهای نافرمان را در دنیا و آخرت، خوار و ذلیل میگرداند. پس انسان گنهکار، هرچند با مظاهر عزت، عرض اندام کند، اما دلش آکنده از ذلت و خواری است؛ گرچه او، این ذلت را به خاطر فرو رفتن در شهوتها احساس نکند. پس عزت کامل و واقعی، در اطاعت خداوند است و ذلت، در نافرمانی و معصیت او میباشد: ﴿وَمَن يُهِنِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّكۡرِمٍ﴾[الحج: ۱۸]. یعنی: «و هر کس که خداوند، خوارش کند، هیچکس نمیتواند او را گرامی بدارد».
﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا﴾[فاطر: ۱۰]. یعنی: «هرکس، عزت و قدرت میخواهد، (آن را از خدا بخواهد؛ چراکه) هرچه عزت و قدرت است، از آنِ خداست».
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ﴾[المنافقون: ۸]. یعنی: «عزت، از آنِ خدا و رسول خدا و مؤمنان است».
خداوند، بازدارنده و بخشنده است؛ پس هر آنچه او، از دادنش، باز بدارد، کسی، نمیتواند، آن را بدهد و هر آنچه او ببخشد، هیچکس نمیتواند آن را باز بدارد. همه این کارها، تابع و پیرو عدالت و حکمت او میباشند. پس او در پایین آوردن هر کسی که پایین میآورد و خوار و محرومش میگرداند، دارای حکمت است و هیچکس، دلیلی علیه خدا ندارد؛ همانطور که هر کس را که بلند میگرداند و به او نعمت میدهد و دروازه خوبیها را به رویش میگشاید، همه از فضل و کرم خداوند است. لذا بنده باید به حکمت خدا اعتراف نماید و به فضل و سپاس خداوند، با زبان و دل و اعضای بدن، اقرار کند و شکر خدا را به جا بیاورد. خداوند ﻷ، در تمام این کارها، یگانه و یکتاست و همه، به خواست و تقدیر او انجام میشوند. خدای متعال، برای بلند نمودن، عطا و بخشش و همچنین برای گرامیداشت بندگان، اسبابی قرار داده است؛ چنانکه خواری و ذلت نیز اسبابی دارد. هر کس، برای بدست آوردن این اسباب بکوشد، نتیجه آن را خواهد دید. در این میان هر کس، توفیق چیزی را مییابد که برای آن آفریده شده است؛ از اینرو سعادتمندان، به انجام کارهای اهل سعادت، توفیق مییابند و برای اهل شقاوت، انجام کارهای شقاوتمندان، سهل و فراهم میگردد. این امر، چنین ایجاب میکند که بنده، خدا را یکی بداند و در به دست آوردن آنچه دوست دارد، بر پروردگارش توکل نماید و در انجام کارهای مفید، بکوشد [۱۴۱]. [۱۳۶] ابن ماجه ۲/٧۴۱ و ترمذی ۳/۵٩۶ و ابوداود ۳/۲٧۲ و احمد ۳۸/۱۵۶و ۲۸۶ و دارمی ۲/۱۶۵ و ن.ک صحیح الترمذی ۲/۳۲ و صحیح ابن ماجه۲/۱۵. [۱۳٧] بخاری مع الفتح ۶/۲۱٧ و ۱۳/۲٩۳. [۱۳۸] روایت مسلم( ۱/۱۶۱). [۱۳٩] بخاری مع الفتح ۱/۲۵۵ و مسلم ۱/۴۱۴. [۱۴۰] بخاری مع الفتح ۲/۵۰٧ و مسلم ۶۱۲. [۱۴۱] الحق الواضح المبین ص ۸٩-٩۰.