شرح اسمای حسنی در پرتو قرآن و سنت

فهرست کتاب

الملك، المليك، مالك الملك

الملك، المليك، مالك الملك

خداوند متعال ، می‌فرماید: ﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِكُ ٱلۡحَقُّۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡكَرِيمِ١١٦[المؤمنون: ۱۱۶]. یعنی: «خداوندی که فرمانروای راستین است و هیچ معبود برحقی جز او نیست و صاحب عرش عظیم است، برتر از آن است (که جهان هستی را بیهوده و بی‌هدف آفریده باشد)».

و می‌فرماید: ﴿فِي مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِيكٖ مُّقۡتَدِرِۢ٥٥[القمر: ۵۵]. یعنی: «در مجلس راستینی در پیشگاه پادشاه بزرگ و توانایی».

همچنین می‌فرماید: ﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلۡمُلۡكِ تُؤۡتِي ٱلۡمُلۡكَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡكَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِيَدِكَ ٱلۡخَيۡرُۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٢٦[آل عمران: ۲۶]. یعنی: «بگو: پروردگارا!‌ای مالک الملک! تو، به هر کس که بخواهی، حکومت و دارایی می‌بخشی و از هر که بخواهی، حکومت و دارائی را بازپس می‌گیری و هر کس را که بخواهی، عزت و قدرت می‌دهی و هر کس را که بخواهی خوار می‌گردانی؛ خوبی در دست توست و بی‌گمان تو، بر هر چیز توانایی».

پس او، دارای صفت فرمانروایی است و این، صفت عظمت و کبریا و تدبیر امور و چیرگی ذاتی است که دارای تصرف مطلق در خلق و امر و جزا می‌باشد.

تمام جهان هستی اعم از جهان بالا و پایین، همه بندگان او و در اختیار اویند و به او نیازمندند [۱۰۲].

پس او، پروردگار راستین و فرمانروای بحق و معبود حقیقی است؛ مخلوقات را آفریده و با فرمانروایی خویش بر آنها مسلط و چیره است و به آنها حکم نموده که او را بندگی نمایند.

از اینرو در عظمت و شکوه و جلالی که بسیار زیبا در این سه اسم بیان شده، بیندیشید. پروردگار مردم، فرمانروای مردم و معبود مردم؛ این نسبت‌های سه گانه، شامل تمام قواعد ایمان هستند و مفاهیم اسمای نیک را در بر دارند. در برداشتن معانی اسمای حسنی، بدینگونه است که رب(پروردگار)، ذات توانا، آفریننده، پدیدآورنده جهان از عدم، صورتگر و شکل دهنده، زنده، پایدار، دانا، شنوا، بینا، نیکی کننده، نعمت دهنده، بزرگوار و بخشنده، دهنده و ندهنده، زیان دهنده و سود دهنده و مقدِّم و مؤخِّر است و ذاتی است که هر کس را که بخواهد، گمراه می‌نماید و هر کس را که بخواهد، هدایت می‌کند و هرکس را که بخواهد سعادتمند و هر کس را که بخواهد، بدبخت می‌نماید؛ هر کس را که بخواهد، عزت می‌دهد و هر کس را که بخواهد خوار می‌گرداند. همچنین اسمِ (رب)، مشتمل بر سایر مفاهیم ربوبیت است که از اسمای حسنی بر می‌آید و او، سزاوار آن می‌باشد.

ملك(فرمانروا): او، امرکننده، نهی کننده، عزت دهنده و خوارکننده است و آنگونه که بخواهد، در امور بندگانش تصرف می‌نماید و آنان را آنگونه که بخواهد، دگرگون می‌کند و مفهوم فرمانروایی، دیگر نام‌های حسنی را به دنبال دارد؛ مانند: «القادر، الخالق، البارئ، المصور، الحی، القیوم، العلیم، السمیع، البصیر، الـمنعم، الجواد، الـمعطی، المانع، الضار، النافع، المقدم، المؤخر»، و دیگر نام‌هایی که به فرمانروایی بر می‌گردند.

و اما (اله)، تمام صفات کمال و شکوه را در بردارد و در این اسم، همه اسمای حسنی داخل هستند؛ بنابراین قول صحیح، این است که اصل کلمه (الله)، اله است. آنگونه که سیبویه و جمهور یاران او چنین گفته‌اند. اسم الله، همه معانی اسمای حسنی و صفات والا را در بردارد و این نام‌های سه‌گانه یعنی (مالك، مليك، مالك الـملك)همه معانی اسمای حسنی را در بردارند و کسی که به این نام‌ها پناه ببرد، شایسته است که پناه داده شود و مورد حفاظت قرار بگیرد و از وسوسه‌های شیطان حفظ شود و شیطان بر او مسلط نگردد [۱۰۳].

پس وقتی که تنها او، پروردگار و فرمانروا و معبود ماست، در سختی‌ها پناهگاهی جز او نیست و باید به او پناه برد. ما، معبودی جز او نداریم. از اینرو شایسته نیست که کسی غیر از او را به کمک بخوانیم و از کسی غیر از او هراس داشته باشیم و یا به چیزی غیر از او امید ببندیم؛ نباید جز او چیز دیگری مورد محبت قرار بگیرد و نباید برای غیر او کرنش و فروتنی نمود؛ بلکه فقط باید بر او توکل کرد. چون تنها ذاتی که انسان به او امید دارد و از او می‌ترسد و او را به فریاد می‌خواند و بر او توکل می‌نماید، پروردگار است که کارها را سامان می‌دهد و پروردگاری جز او نیست و انسان، بنده او می‌باشد و از اینرو او، فرمانروای حقیقی مردم است و همه، بنده و در اختیار اویند. او، معبود و خدای انسان است و انسان، یک لحظه هم نمی‌تواند از او بی‌نیاز باشد. بلکه نیازمندی انسان به او از نیازش به زندگی، بیشتر و بزرگ‌تر است. او، معبود راستین و خدای مردم است که خدایی جز او وجود ندارند. پس وقتی که او، پروردگار و فرمانروا و معبود بندگان است، دیگر برای آنها سزاوار نیست که به کسی جز او پناه ببرند و از کسی غیر از او کمک بخواهند. چراکه او، آنها را کافی و بسنده است و او، یاری کننده و کارساز آنها می‌باشد و از آنجا که او، پروردگار و فرمانروا و معبود آنهاست، امورشان را سامان می‌دهد. لذا انسان چگونه هنگام پیش آمدن مشکلات و رویارویی با دشمن، به پروردگار و مالک و معبود خویش پناه نمی‌برد؟! [۱۰۴]. [۱۰۲] تفسیر علامه عبدالرحمن سعدی ۵/۶۲۰. [۱۰۳] بدائع الفوائد ابن قیم ۲/۲۴٩. [۱۰۴] مرجع گذشته ۲/۲۴۸.