بخش چهاردهم: تعداد اسمای حسنی، معین و محدود نیست
اسمای حسنی در تعدادی مشخص منحصر نیستند؛ زیرا خداوند، نامها و صفاتی دارد که در علم غیب، نزد خود باقی گذاشته و کسی از آن خبر ندارد و هیچ فرشته مقرب و پیامبری، آنها را نمیداند. چنانچه در حدیث صحیح آمده است: «...أسألك بكل اسم هو لك سمّيت به نفسك أو أنزلته في كتابك أو علمته أحداً من خلقك أو استأثرت به في علم الغيب عندك...». یعنی: «...تو را با هر نامی میخوانم که خودت را به آن نامیدهای یا در کتاب خود نازل نمودهای و یا به یکی از بندگانت یاد دادهای یا آن را در علم غیبت نزد خود نگاه داشتهای...» [۳۴].
پس خداوند، نامهایش را به سه نوع تقسیم کرده است:
یک دسته از نامهای خدا، چنین است که خودش را بدان نامیده و آن را برای هر یک از ملائکه یا دیگران که خواسته، اظهار نموده و آن را در کتابش نازل نکرده است.
نوع دیگری از نامهایش را در کتاب خود نازل نموده و با آن خودش را به بندگان خویش معرفی کرده است.
بخش دیگری از نامهایش را تنها خودش، میداند و هیچیک از مخلوقاتش، آن را نمیداند و از همین مورد است گفته پیامبر جدر حدیث شفاعت که: «فيفتح علي من محامده بما لا أحسنه الآن» یعنی: «از آنچه او با آن ستایش میشود، چیزهایی به من مینماید که اینک آن را خوب نمیدانم» [۳۵]. منظور از آنچه او با آن ستایش میشود، اسماء و صفات خدا میباشند.
و نیز از همین مورد است، فرموده پیامبر اکرم جکه: «لا أحصي ثناء عليك أنت كما أثنيت على نفسك» [۳۶].یعنی: «نمی توانم ستایش تو را بطور کامل بگویم؛ تو، همانگونه هستی که خودت، خود را ستودهای».
رسول خدا جفرموده است: «إن لله تسعة وتسعين اسماً من أحصاها دخل الجنة» [۳٧]یعنی: «خداوند، نود و نه نام دارد؛ هرکس، آنها را حفظ نماید، وارد بهشت میشود».
گفتنی است: در این حدیث، ویژگی و فضیلت نود و نه اسم از اسمای حسنی بیان میشود که هرکس، آنها را حفظ کند، وارد بهشت میشود؛ نه اینکه نامهای خدا را در نود و نه اسم منحصر بداند و بدین معنا نیست که خداوند، نامهای دیگری ندارد. مانند اینکه بگویی فلانی، صد برده دارد که آنها را برای جهاد آماده کرده است. این، بدین معنا نمیباشد که او، بردههای دیگری ندارد که برای جهاد آماده باشند [۳۸].
[۳۴] احمد ۱/۳٩۱ و شیخ آلبانی، آن را صحیح دانسته است؛ الکلم الطیب ص٧۳. [۳۵] مسلم ۱/۱۸۳، ۱۸۵ و غیره. [۳۶] مسلم ۱/۳۵۲ [۳٧] بخاری مع الفتح ۵/۳۵۴ و ۱۱/۲۱۴ و مسلم ۴/۲۰۶۳ و ابن حجر در الفتح ۱۱/۲۱۴- ۲۲۸ آن را شرح داده است و در آخر حدیث آمده: «وهو وتر یحب الوتر» یعنی: «و او فرد است و فرد را دوست دارد». [۳۸] بدائع الفوائد امام ابن قیم ۱/۱۶۶- ۱۶٧ و نگا: فتاوی ابن تیمیه ۶/۳٧٩-۳۸۲.