شرح اسمای حسنی در پرتو قرآن و سنت

فهرست کتاب

المقّدِم، المؤخِّر

المقّدِم، المؤخِّر

آخرین چیزی که پیامبر جمیان تشهد و سلام می‌گفت، این بود: «اللهم اغفر لي ما قدمت وما أخّرت وما أسررت وما أعلنت وما أسرفت وما أنت أعلم به مني. أنت المقدِّم وأنت المؤخِّر لا إله إلا أنت» [۱۴۲]یعنی: «بارخدایا! گناهان گذشته و آینده مرا بیامرز؛ الهی! گناهان پنهان و آشکار مرا ببخش و زیاده روی‌های مرا و آنچه را که تو از من بهتر می‌دانی، بیامرز؛ تو، مقدم کننده و مؤخرکننده هستی؛ هیچ معبود برحقی جز تو نیست».

مقدم و مؤخر از نام‌هایی هستند که باید هر دو با هم ذکر شوند و جدا از هم و به تنهایی، بر خداوند اطلاق نمی‌گردد؛ زیرا کمال، در این است که هر دو با هم ذکر شوند. لذا خداوند، هر کس را که بخواهد، جلوتر و برتر می‌گرداند و هر کس را که بخواهد، طبق حکمت خویش، عقب‌تر و فروتر قرار می‌دهد.

این تقدیم و تأخیر، در جهان هستی بدینگونه است که خداوند، برخی آفریده‌ها را بر بعضی دیگر جلو و مقدم قرار داده و بعضی را از برخی، مؤخر و عقب‌تر گردانیده است. مانند اینکه اسباب و شرایط را بر نتایج و پیامدهای آنها، مقدم داشته است. تقدیم و تأخیر در آفرینش و تقدیر، دریای بیکرانی است. این تقدیم در پهنه دین و شریعت نیز صورت گرفته است؛ همانطور که پیامبران را بر سایر مردم برتری داده و سپس بعضی از پیامبران را بر برخی دیگر فضیلت و برتری بخشیده است و برخی از بندگان را از برخی دیگر برتر نموده و آنها را در علم و ایمان و عمل و اخلاق و سایر صفات بر دیگران برتری داده است.

برخی از بندگان را در این موارد، پایین‌تر از دیگران قرار داده و همه این‌ها، طبق حکمت اوست. این دو صفت و صفات مشابه این‌ها، از صفت‌های ذاتی خداوند می‌باشند؛ چون قایم به خدا هستند و خداوند، به این‌ها متصف است. صفات فعلی مشابه این‌ها نیز، همین گونه می‌باشند؛ چون تقدیم و تأخیر به وجود مخلوقات و کارها و مفاهیم و صفات آنان وابسته‌اند و از اراده و قدرت خداوند نشأت می‌گیرند و این، تقسیم درست صفات خداوند است و صفات ذات، متعلق به ذات او می‌باشند و صفات فعلی، اوصاف ذات او هستند و به گفته‌ها و کارهای برآمده از آن، متعلق و مرتبط می‌باشند [۱۴۳].

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَإِن يَمۡسَسۡكَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا كَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن يَمۡسَسۡكَ بِخَيۡرٖ فَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ١٧[الأنعام: ۱٧]. یعنی: «اگر خداوند زیانی به تو برساند، هیچکس جز او نمی‌تواند آن را برطرف سازد و اگر خیری به تو برساند، (هیچکس نمی‌تواند از آن جلوگیری کند) چراکه او، بر هر چیزی تواناست».

و می‌فرماید: ﴿قُلۡ فَمَن يَمۡلِكُ لَكُم مِّنَ ٱللَّهِ شَيۡ‍ًٔا إِنۡ أَرَادَ بِكُمۡ ضَرًّا أَوۡ أَرَادَ بِكُمۡ نَفۡعَۢاۚ بَلۡ كَانَ ٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرَۢا[الفتح: ۱۱]. یعنی: «بگو: چه کسی می‌تواند کم‌ترین کمکی در برابر خدا به شما بکند اگر بخواهد به شما زیانی یا سودی برساند؛ بلکه خدا، آگاه از هر آن چیزی است که انجام می‌دهید».

صفات زیان دادن و سود دادن، از آن صفاتی هستند که باید با هم ذکر شوند؛ پس خداوند، هرکس از بندگانش را که بخواهد، از منافع دینی و دنیوی بهره مند می‌نماید و به هر کس که اسباب زیان را فراهم نماید، زیان می‌رساند و همه این‌ها، پیرو حکمت خدا و سنت‌های او در جهان هستی و اسبابی هستند که خداوند، آنها را وسیله‌هایی برای رسیدن به خواسته‌ها قرار داده است. خداوند، برای مردم، در جهان، اهداف و امور پسندیده‌ای در دین و دنیا مقرر نموده و برای آن، راه‌ها و اسبابی آفریده و به بندگانش دستور داده است تا این راه‌ها را در پیش بگیرند. خدای متعال، آن را برای بندگانش، بسیار آسان نموده است؛ پس هرکس، این راه‌ها را در پیش بگیرد، او را به مقصود می‌رساند و هرکس، این راه‌ها را ترک نماید و یا بخشی از آن را رها کند یا آن را بطور کامل در پیش نگیرد، کمال مطلوب را از دست خواهد داد و آنگاه باید فقط خودش را مورد ملامت و سرزنش قرار دهد و دلیلی علیه خداوند ندارد. زیرا خدا، به او شنوایی و بینایی و دل و توان و قدرت بخشیده و راه خیر و شر را به صورت واضح، به او نشان داده و اسباب و شرایط را برای او بیان کرده و او را از هیچ راهی که به خیر دینی یا دنیوی می‌انجامد، باز نداشته است؛ لذا اگر بنده‌ای، این کارها را انجام ندهد و تخلف بورزد، خودش سزاوار سرزنش می‌باشد و بدین خاطر خودش باید مورد نکوهش قرار بگیرد.

گفتنی است: تمام صفات افعال، به سه صفت (قدرت کامل، مشیت نافذ و حکمت فراگیر و کامل) متعلق می‌باشند و آثار و مقتضیات آن، همه آن چیزهایی است که در جهان هستی پدید می‌آید؛ از قبیل: تقدیم و تأخیر، سود و زیان، بخشیدن و محروم کردن، پایین آوردن و بالا بردن. در این میان، محسوس و معقول آن و دینی و دنیوی آن، فرقی با هم ندارند. منظور از اینکه اینها، صفات افعال هستند، همین است نه «آنگونه که اهل کلام گمان برده‌اند [۱۴۴]. [۱۴۲] مسلم ۱/۵۳۵. [۱۴۳] الحق الواضح المبین ص۱۰۰. [۱۴۴] توضیح الکافیة عبدالرحمن بن ناصر السعدی ص ۱۳۱- ۱۳۲.