اسما و صفات الهی

فهرست کتاب

مطلب دوم: تزكيه و تربيت نفس بنا بر منهج عبوديت براي خداي يگانه

مطلب دوم: تزكيه و تربيت نفس بنا بر منهج عبوديت براي خداي يگانه

هدف از نازل شدن شریعت الهی همانا اصلاح انسان است؛ و راه اصلاح نیز وادار نمودن انسان به طی کردن راه عبودیت واقعی برای خدای یگانه است؛ زیرا کلیدی که پیامبران بدان دل انسان را باز می‌کردند، همان آیات الهی بود که درباره‌ی خداوند متعال صحبت می‌نمودند و آنها از این طریق دل و وجود انسان را با خدای یگانه مرتبط می‌ساختند‌.

در واقع، محور اساسی قرآن کریم، صحبت از خداوند و صفات و افعال وی در هستی و بیان عظمت وی و همچنین دعوت مردم به پاسخ مثبت به شریعت الهی و دوری از خشم خداوند و بیان برخورد خدا با اهل طاعت و اهل معصیت است.

زیرا این نوع گفتمان است که می‌تواند وجود انسان را به لرزه در آورد و دل مردم را به حرکت به سوی خدا وادارد و نجاست و خباثتی که انسان را از راه خیر باز می‌دارد، برطرف نماید؛ به عنوان نمونه به این فرموده‌ی خداوند متعال توجه نمایید که درباره‌ی تأثیر نصوص قران کریم بر افراد نیکوکار این امت سخن می‌گوید:

﴿ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِيثِ كِتَٰبٗا مُّتَشَٰبِهٗا مَّثَانِيَ تَقۡشَعِرُّ مِنۡهُ جُلُودُ ٱلَّذِينَ يَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمۡ وَقُلُوبُهُمۡ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِۚ[الزمر: ۲۳].

«خداوند بهترین سخن را فرو فرستاده است؛ کتابی را که همگون و مکرّر است. از آن کتاب لرزه بر اندام کسانی می‌افتد که از پروردگار خود می‌ترسند و از آن پس پوستهایشان و دلهایشان نرم و آماده‌ی پذیرش قرآن خدا می‌گردد».

در حقیقت، علم به اسماء و صفات خدا انسان را از گناه، لغزش و کوتاهی در کارها مصون می‌دارد؛ همچنین کلیدی است که دروازه‌های امید را به روی انسان می‌گشاید و انسان را به صبر و پایداری دعوت می‌نماید و از سستی و تنبلی نجات می دهد.

چه بسا نفس بشری به ارتکاب فحشا و گناه میل پیدا می‌کند؛ اما انسان به یاد این نکته می‌افتد که که خداوند متعال او را زیر نظر دارد و روز قیامت در برابر او پاسخگو خواهد بود؛ در نتیجه از انجام گناه پرهیز می‌نماید.

همچنین چه بسا که انسان مرتکب گناه و معصیت می‌شود؛ سپس وسعت رحمت خداوند را به یاد می‌آورد؛ در نتیجه در انجام گناه اصرار نمی‌ورزد و راه سقوط و هلاکت را ادامه نمی‌دهد؛ بلکه راه توبه را در پیش می‌گیرد و به درگاه پروردگار توبه پذیر و مهربان برمی‌گردد.

و چه بسا که انسان در زندگی‌اش به مصیبت و بلایی گرفتار می‌شود؛ اما هیچگاه بی‌صبری نمی‌کند و آرامش خود را از دست نمی‌دهد؛ بلکه به محکمترین قلعه و مهمترین پایگاه یعنی خداوندوند متعال پناه می‌برد و با دلی مالامال از رضایت و خوشنودی به مقابله‌ی با آن می‌پردازد.

و چه بسا که افراد شرور در صدد آن برمی‌آیند تا جلوی رزق انسان را بگیرند یا اینکه با به قتل رساندن وی، حیاتش را قطع و عمرش را کوتاه کنند؛ اما او می‌داند که میزان رزق و روزی و هنگام فرارسیدن مرگ در دست خداوند متعال است.

ابن‌قیم در مورد آثار مثبت ایمان به اسماء و صفات خداوند مباحثی دارد؛ او متذکر می‌گردد که به هر یک از صفات خداوند یک عبودیت و بندگی ویژه تعلق می‌گیرد که از مقتضیات و آثار آن صفت بشمار می‌رود.

به عنوان نمونه، شناخت انسان نسبت به این صفات که نفع و ضرر در دست خداوند متعال است، اوست که به یکی عطا می‌کند و از دیگری دریغ می‌ورزد، آفرینش و رزق و زنده‌گردانیدن و میراندن در قبضه‌ی قدرت اوست، باعث غرس نهال عبودیت توکل در درون انسان می‌گردد و لوازم و ثمرات آن در اعمال و رفتار انسان به چشم می‌آید.

و مقتضای شناخت ما نسبت به شنوایی، بینایی و علم خداوند متعال این است که هیچ ذره‌ای در زمین و آسمان‌ها بر او پنهان نمی‌ماند و او رازهای نهانی انسان و آنچه را که در دلها می‌گذرد و همچنین خیانت پنهانی چشمان را می‌داند. چنین شناختی باعث می‌شود تا انسان زبان و سایر اعضا و جوارحش و خطورات قلبی خویش را حفظ کند و کاری انجام ندهد که ناخشنودی خداوند متعال را به همراه داشته باشد؛ همچنین اعضایش را معلق به کارهایی می‌نماید که محبت و خوشنودی خداوند را به ارمغان می‌آورد. در نتیجه، انسان به نوعی حیای باطنی آراسته می‌گردد و این حیا باعث می‌شود تا از کارهای حرام و سایر زشتی‌ها پرهیز نماید.

و شناخت انسان نسبت به غنا، جود، کرم، احسان و رحمت الهی باعث ایجاد امیدی گسترده در قلب بنده می‌گردد؛ در نتیجه، این امید انسان باعث ایجاد انواع عبادت‌های ظاهری و باطنی به میزان شناختی که انسان از خداوند دارد، خواهد شد.

و شناخت انسان نسبت به جلال، عظمت و عزت خداوند متعال باعث ایجاد خضوع، خشوع، فرمانبرداری و محبت خواهد شد. و این احوال درونی انسان است که انواع عبادات ظاهری و باطنی را شکل می‌دهد.

همچنین شناخت انسان نسبت به کمال، جلال و صفات والای خداوند متعال موجب ایجاد محبتی ویژه به خداوند می‌گردد. در نتیجه، ما ملاحظه می‌نماییم که تمام عبودیت‌ها به مقتضای اسما و صفات الهی برمی‌گردد [۴].

ابن قیم در جایی دیگر در مورد تأثیر شناخت اسماء و صفات و اوامر و افعال خداوند در نهان انسان می‌گوید: «یکی از اسرار قرآن کریم این است که پروردگار جهانیان را با بیان صفاتش به بندگانش معرفی می‌نماید؛ گاهی خداوند متعال در آیات قرآن کریم در لباس هیبت و عظمت و جاه و جلال ظاهر می‌شود که باعث تواضع و فروتنی انسان، پایین آمدن صدا و ذوب شدن تکبر مانند ذوب شدن آب در نمک می‌گردد.

گاهی هم با صفات جمال و کمال، یعنی کمال اسماء و جمال صفات و افعال ظاهر می‌گردد و این امر نیز باعث غرس محبت کامل در دل انسان می‌گردد و بنا بر میزان معرفت انسان از صفات جمال و کمال الهی، دل انسان از محبت غیر خدا تهی می‌گردد. و اگر دیگران بخواهند این محبت را به بسوی خود سوق دهند، دل انسان از آنها فاصله می‌گیرد و هرگز حاضر نیست به چنین محبتی تن دهد.

و هرگاه که خداوند با صفات رحمت، بخشش، لطف و احسانش تجلی پیدا کند، نیروی امید در انسان شکوفا می‌گردد، آرزوهایش افقی فراتر را در برمی‌گیرد، طمع وی به پروردگارش افزایش می‌یابد، در راه پروردگارش گام برمی‌دارد و در این مسیر، امید هم رکاب وی می‌گردد. و هر اندازه که طمعش بیشتر شود، تلاش وی نیز بیشتر خواهد شد. همانگونه که کشاورز هر اندازه که امید بیشتری به محصول داشته باشد، بذر بیشتری در زمین می‌کارد؛ اما اگر امید اندکی به محصول داشته باشد، بذر کمتری در زمین می‌پاشد.

و هرگاه که خداوند با صفات عدل و انتقام و عصبانیت و عقوبت متجلی گردد، نفس اماره به گوشه‌ای می‌خزد و نیروی شهوانی و لهو و لعب انسانی و پافشاری بر انجام محرمات فروکش کرده و یا ضعیف می‌گردد و افسار بی‌پروایی آن از بین رفته و راه خوف وخشیت الهی و پرهیز از گناه را در پیش می‌گیرد.

و هر گاه که با صفات امر و نهی و عهد و وصیت و فرستادن پیامبران، نازل نمودن کتب و تشریع قوانین ظاهر شود، آنگاه در انسان نیروی اجرا و تنفیذ اوامر خداوند، تبلیغ دین الهی، توصیه‌ی مردم به آن و ذکر و تصدیق او برانگیخته می‌گردد.

و هرگاه با صفات سمع و بصر و علم تجلی پیدا کند، نیروی حیا در انسان شکوفا می‌گردد؛ در نتیجه، بنده شرم می‌کند که خداوند وی را در کاری ببیند که مورد پسند او نیست یا اینکه خداوند از او چیزی بشنود که از آن کراهیت دارد و یا در دلش چیزی را مخفی نگه دارد که مورد پسند خداوند نباشد. اینجاست که حرکات و اقوال و افعال و خواطر وی آزاد و رها یا تابع هوا و هوس نیست؛ بلکه در میزان شرع قرار می‌گیرد.

و هرگاه خداوند با صفات کفایت، محبت، انجام مصالح بندگان، روزی رسان، دفع مصایب، کمک از دوستان و حمایت از آنها تجلی پیدا کند، نیروی توکل بر خداوند، سپردن کارها به او، راضی بودن به رضایت وی و به هر آنچه که با بندگانش انجام می‌دهد، در درون انسان نهادینه می‌شود.

قابل یادآوری است که توکل، مفهومی است که از شناخت انسان نسبت به اینکه خدا برای وی کافی است و خداوند هر آنچه را که شایسته است برای بندگانش انتخاب می‌کند و اطمینان داشتن به خداوند و راضی بودن به آنچه که او برای ما انتخاب می‌نماید، شکل می‌گیرد.

و هر گاه با صفات عزت و کبریاء ظاهر شود، انسان در برابر عظمت و قدرت و بزرگی وی سر تعظیم فرود می‌آورد و دل و درون و همه‌ی اعضای انسان بیشتر و بیشتر خاشع می‌گردد و دیگر توان و قدرت انسان در برابر قدرت و توان خداوند ناچیز خواهد بود.

خلاصه‌ی کلام اینکه: خداوند، گاهی با صفات الوهیت، و گاهی با صفات ربوبیت خود را به انسان معرفی می‌نماید؛ صفات الوهیت باعث ایجاد محبت ویژه نسبت به خدا و شور و شوق جهت ملاقات وی، آرامش روحی و روانی و خوشحال شدن به خاطر خدمت به وی، مسابقه دادن برای قرب و نزدیکی و سخن گفتن با وی از طریق ذکر و فرار از مردم برای نزدیک شدن به وی‌ می‌شود تا آنجا که تنها خداوند هم و غم او خواهد شد.

اما صفات ربوبیت باعث ایجاد توکل برخداوند، نیازمند شدن به او، طلب کمک از وی و تسلیم در برابرش و فرمانبرداری از وی می‌شود.

و زمانی انسان در این باب به کمال می‌رسد که ربوبیت خداوند را در الوهیتش، الوهیتش را در ربوبیتش، حمد و ثنا را در ملکش، قدرت وی را در عفوش، حکمت او را در قضا و قدرش، نعمت او را در بلا و مصیبتش، بخشش وی را در عنایت نکردن، لطف و احسان و رحمت وی را قیومیت‌اش، عدالتش را در انتقامش، و کرم و بخشش وی را در مغفرت و ستر رازهای انسان مشاهده نماید.

همچنین حکمت و نعمتش را در امر و نهی‌اش، عزت وی را در رضایت و خشمش، حلم و بردباری او را در مهلت دادنش، کرم او را در اقبال وی، و غنای وی را در اعراض و روی برگرداندنش ببیند.

اگر شما در قرآن کریم بدون تحریف و دخیل نمودن آرای متکلمین و اندیشه‌های تشریفاتی تأمل نمایید، به شما پادشاهی معرفی می‌نماید که فوق آسمانها بر عرش‌اش قرار دارد، امور انسانها و هستی را مدیریت می‌نماید، امر و نهی می‌کند، پیامبران را به سوی بشریت روانه می‌نماید، کتابهای خویش را نازل می‌کند، برخی از بندگانش را مورد رضایت، و برخی دیگر را مورد خشم، بعضی را مشمول ثواب و بعضیها را مشمول عقاب قرار می‌دهد. همچنین به بعضی‌ها عطا می‌نماید و از بعضی دریغ می‌ورزد، عده‌ای را عزت می‌دهد و تعدادی را به ذلت می‌کشد، برخی را پایین می‌آورد و برخی دیگر را بالا می‌برد، از بالای هفت آسمان می‌بیند و می‌شنود، امور پنهان و آشکار را می‌داند، هر چه بخواهد انجام می‌دهد، از همه‌ی کمالات برخوردار است، از هر عیب و نقصی پاک است، هیچ ذره‌ای بدون اذن وی حرکت نمی‌کند، هیچ برگ درختی بدون علم او پایین نمی‌افتد، هیچ کسی نزد او بدون اجازه‌اش شفاعت نمی‌کند و او تنها دوست و شفیع بندگانش می‌باشد» [۵].

[۴] مفتاح دارالسعادة (۲/۹۰). [۵] الفوائد صفحه‌ی (۸۰).