اصل هشتم: عدم الحاد در اسماء و صفات خداوند متعال
پرهیز از الحاد در اسماء و صفات خداوند متعال یکی از بارزترین ویژگیهای اهل سنت و جماعت در این باب میباشد. و این روش بجز با تحقق بخشیدن به هشدار خداوند در آیات زیر عملی نمی گردد:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ﴾[الاعراف: ۱۸۰].
«خداوند دارای نام های نیکی است. پس او را با آنها فراخوانید و کسانی را که در نامهایش راه الحاد را در پیش میگیرند، رها کنید».
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ ءَايَٰتِنَا لَا يَخۡفَوۡنَ عَلَيۡنَآۗ﴾[فضلت: ۴۰].
«کسانی که در آیات ما راه الحاد را در پیش میگیرند بر ما پوشیده نمیمانند».
«الحاد در اسمهای خداوند به معنای کج کردن و منحرف ساختن معانی و حقایق اسمها از حقیقت آنها است. و الحاد چنانکه از مادهی آن (ل.ح.د) برمیآید از میل گرفته شده است. لحد قبر نیز که به معنای شکافتن و کندن یک جانب قبر است طوری که از راستهی آن کج میشود، از همین ماده است. ملحد در دین نیز به کسی گفته میشود که از حق منحرف و کج گردد و بسوی باطل برود. ابن سکیت میگوید: ملحد کسی است که از حق منحرف میشود وچیزهایی به آن میافزاید که جزو آن نیستند و مُلتَحد هم از باب افتعال همین ماده است چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدٗا﴾[الکهف: ۲۷]. «و هرگز پناهی جز او نخواهی یافت».
یعنی کسی که به خداوند رجوع میکند، به سوی او فرار مینماید، به او پناه میبرد، نزد او گریه و زاری میکند و از دیگران روی گردانی مینماید و به او متمایل میگردد. عربها میگویند «التحد فلان الی فلان» یعنی فلانی به سوی فلانی تمایل پیدا نمود و به او پناه برد» [۱۷۲].
انواع الحاد در اسماء و صفات خداوند
الحاد در اسماء وصفات خداوند بر سه نوع است:
اول: تکذیب تمام اسمهای خداوند متعال یا بعضی از آنها. مانند اینکه مشرکین اسم «رحمان» را تکذیب و انکار میکردند؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱسۡجُدُواْۤ لِلرَّحۡمَٰنِ قَالُواْ وَمَا ٱلرَّحۡمَٰنُ أَنَسۡجُدُ لِمَا تَأۡمُرُنَا وَزَادَهُمۡ نُفُورٗا۩ ٦٠﴾[الفرقان: ۶۰].
«هنگامی که به مشرکین گفته میشود: برای خداوند رحمان سجده کنید، میگویند: رحمان چیست؟ آیا ما برای چیزی سجده کنیم که تو به ما دستور میدهی؟ و امر به سجده بر نفرت و گریز ایشان میافزاید».
ابن کثیر در تفسیر این آیه میگوید: «یعنی اینکه ما رحمان را نمیشناسیم. آنها نمیپذیرفتند که خداوند را با نام رحمان فراخوانند؛ چنانکه در روز حدیبیه نپذیرفتند که در عهدنامه کلمهی رحمان نوشته شود و هنگامی که رسول الله صبه کاتب فرمود: «بسم الله الرحمن الرحیم بنویس.» آنها گفتند: ما رحمان رحیم را نمیشناسیم؛ بلکه همانگونه بنویس که در گذشته مینوشتی. بنویس: «باسمک اللهم». به همین سبب، خداوند متعال این آیه را نازل فرمود که:
﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَيّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ﴾[الاسراء: ۱۱۰].
ابن کثیر در تفسیر این آیه میگوید: «ای محمد! به مشرکینی که منکر صفت رحمان هستند و از نوشتن آن جلوگیری میکنند، بگو: هیچ فرق نمیکند که خداوند را با اسم الله یا با اسم رحمان بخوانید؛ زیرا او دارای نامهای نیک میباشد» [۱۷۳].
قابل یادآوری است الحاد جهمیها که اسماء و صفات خداوند متعال را نفی میکنند، جزو این نوع الحاد بشمار میرود. همچنین کار معطله، نوعی الحاد تکذیب بحساب میآید؛ چرا که آنان معانی اسماء و صفات خداوند را تعطیل کرده و منکر حقایق آنها شده و میگویند: خداوند حی بدون حیات، سمیع بدون سمع، بصیر بدون بصر، و رحمان بدون رحمت است.
دوم: توصيف خداوند متعال با صفات مخلوقات
برخی از این توصیفها عبارتند از:
۱ـ توصیف خداوند متعال به صفات نقصی که خداوند از آنها پاک و منزه است؛ چنانکه یهودیها میگفتند: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ فَقِيرٞ وَنَحۡنُ أَغۡنِيَآءُۘ﴾[آل عمران: ۱۸۱]. «خدا فقیر است و ما بینیازیم». همچنین آنها میگفتند: ﴿يَدُ ٱللَّهِ مَغۡلُولَةٌ﴾[المائدۀ: ۶۴]. «دست خدا بسته است».
و آنها معتقد بودند که: خداوند متعال آسمانها و زمین را در شش روز آفرید؛ سپس خسته شد و در روز هفتم به استراحت پرداخت. لذا خداوند این سخن آنان را تکذیب نمود و فرمود:
﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٖ ٣٨﴾[ق: ۳۸].
«ما آسمانها و زمین را در شش دوره آفریدهایم و هیچ گونه درماندگی و خستگی به ما نرسیده است».
۲ـ نامیدن خداوند با نامهای مخلوقات؛ چنانکه نصارا او را پدر میگفتند. همچنین فلاسفه خداوند را واجب الوجود، علت فاعلی و یا عقل فعال مینامیدند.
۳ـ تشبیه صفات خداوند به صفات مخلوقات. مشبّهه معتقدند که خداوند صورتی مانند صورت ما، و دستی مانند دست ما دارد و مانند ما بر عرش قرار دارد.
سوم: کشمکش با خداوند در اسماء و صفاتش، و توصیف مخلوقات با صفات خاص خداوند
یکی از این موارد، ادعای الوهیت و ربوبیت است؛ چنانکه فرعون سرکش به قومش میگفت: ﴿مَا عَلِمۡتُ لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرِي﴾[القصص: ۳۸]. «من خدایی بجز خودم برای شما سراغ ندارم».
همچنین فرعون مدعی بود که خدای بزرگ و برتر آنهاست و میگفت:
﴿أَنَا۠ رَبُّكُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ﴾[النازعات: ۲۴]. «من والاترین معبود شما هستم».
همچنین مشرکین نامهای خداوند متعال را بر بتهایشان میگذاشتند؛ ابن عباس، ابن جریج و مجاهد میگویند: مشرکان اسمهای خداوند را تحریف میکردند؛ سپس آن اسمهای تحریف شده را بر بتهایشان میگذاشتند؛ بعنوان نمونه، آنها لات را از الله، عزی را از عزیز، و منات را از منان گرفته بودند.
متأسفانه برخی از مسلمانان نیز نامهای خداوند متعال را بر فرزندانشان میگذارند و آنها را عزیز و جبار مینامند. و چه بسا که نام فرزندانشان را از نامهای خداوند متعال میگیرند و به عنوان نمونه، آنها را عزّات مینامند که از عزیز گرفته شده است.
[۱۷۲] بدائع الفوائد (۱/۱۶۸) و نگا: تفسیر طبری (۹/۱۳۴). [۱۷۳] تفسیر ابن کثیر (۵/۱۶۱).