اسما و صفات الهی

فهرست کتاب

مطلب اول: شبهات‌ نفی کنندگان صفات خداوند

مطلب اول: شبهات‌ نفی کنندگان صفات خداوند

نفی کنندگان صفات خداوند گمان می‌کنند که هدف‌شان از این کار تنزیه و تقدیس خداوند متعال است و مدعی هستند که اثبات این صفات به معنای تشبیه خداوند به مخلوقات می‌باشد. تا جایی که اهل سنت را که اثبات صفات می‌نمایند، مورد حمله‌ی شدید خویش قرار می‌دهند و آنها را متهم می‌کنند که «مشبهه» هستند و همچنین آنها را گمراه می‌دانند. و معتقدند که مذهب نفی صفات تنها مذهب حق و درستی است که منجر به توحید خداوند و تنزیه وی خواهد شد.

همچنین آنها گمان می‌کنند که اثبات صفات منجر به پوشاندن صفات بشری به ذات الهی می‌گردد و این کار نزد آنها باعث تجسیم، ترکیب، تحیز و مشکلات دیگری از این قبیل می‌شود. و اینگونه مردم را هر چه بیشتر از راه و روش قرآنی و نبوی دور می‌کنند.

آری، آنها شبهات متنوع و رنگارنگی را از این انحراف، ساخته و پرداخته و مطرح می‌کنند و معتقدند که اینها دلایلی عقلی‌ برای نفی صفات هستند؛ اما در حقیقت، اینها جز گمانه زنی و توهمات، چیز دیگری نیست و هرگز جزو دلایل بشمار نمی‌آیند.

شیخ الاسلام گمانه زنی‌هایی را که آنها دلیل پنداشته‌اند، بطور مختصر، بیان داشته و می‌گوید: «جهمیه که صفات خداوند را نفی می‌کنند، می‌گویند: اثبات صفات مستلزم تشبیه و تجسیم خداوند است؛ حال آنکه خداوند از این چیزها پاک و منزه می‌باشد؛ زیرا صفاتی از قبیل علم، قدرت، اراده و مانند اینها معانی و اعراضی هستند که قایم به غیرند. و اعراض با جسم شکل می‌گیرند و بوجود می‌آیند؛ حال آنکه خداوند جسم نیست؛ زیرا اجسام نمی‌توانند خالی از اعراض حادث باشند. و هر آنچه که خالی از حوادث نباشد، خودش حادث است. آنها می‏گویند: ما با همین روش، حدوث اجسام را به اثبات رساندیم. لذا اگر این استدلال باطل شود، استدلال به حدوث عالم نیز باطل خواهد شد. در نتیجه، دلیل اثبات صانع باطل می‌گردد.

آنها می‌گویند: وقتی که اعراض که همان صفات‌اند، صرفا با جسم معنا پیدا می‌کنند و جسم هم مرکب از اجزای خودش می‌باشد و مرکب نیز محتاج غیر خود است و بی نیاز از غیر خودش نیست. پس نمی‌تواند واجب الوجود باشد. حال آنکه خداوند بی نیاز از غیر خود است و واجب الوجود می‌باشد.

همچنین می‌گویند: جسم محدود و متناهی است. پس اگر خداوند دارای صفات باشد، محدود و متناهی می‌شود و برای متناهی بودن نیاز به مخصص دارد که او را خاص گرداند. و هر چیزی که نیازمند مخصص باشد، غنی و قدیم و واجب الوجود نیست.

و می‌گویند: اگر قائل به صفات برای خداوند باشیم، پس او جسم است. و اگر جسم باشد، مانند سایر اجسام می‌باشد. پس هر آنچه برای جسم مطرح باشد، برای خداوند نیز مطرح خواهد بود و هر آنچه که برای اجسام ممتنع باشد، برای او هم ممتنع خواهد بود. و چنین چیزی برای خداوند متعال محال است. [۲۲۷]

همچنین می‌گویند: اثبات صفات قدیم برای خداوند متعال به معنای آنست که ما برای خداوند متعال همتا و شریکی قرار داده‌ایم؛ حال آنکه خداوند ما را از این کار، منع نموده و آن را شرک بحساب آورده است. آنها در توجیه این سخن خود می‌گویند: مهمترین صفت خداوند همان قدیم بودن است. پس هرکس، صفت قدیمی مانند سمع، بصر، قدرت و علم را برای خداوند اثبات نماید، در حقیقت، همتا و شریکی قدیمی برای خداوند اثبات نموده است [۲۲۸].

همچنین آنها کلام خداوند را مانند رؤیت خداوند در آخرت، نفی می‌کنند و در این راستا می‌گویند: این مخلوقات هستند که با حواس پنجگانه قابل درک هستند. پس وقتی که مخلوقات با حواس قابل درک هستند، نباید خداوند با این حواس قابل درک باشد. در غیر این صورت، تشبیه خالق با مخلوق لازم می‌شود [۲۲۹].

و کسانی که صفات اختیاری مثل خلق، تصویر، اماته، احیا، قبض، بسط، استوا، آمدن، نزول، غضب، رضا و مانند اینها را از خداوند نفی می‌کنند، می‌گویند: اثبات این صفات برای خداوند مقتضی حلول حوادث برای خداوند خواهد شد [۲۳۰].

[۲۲۷] مجموعه فتاوای شیخ الاسلام (۶/۳۴). [۲۲۸] مجموعه فتاوای شیخ الاسلام (۳/۷۰). [۲۲۹] شرح العقیدة الطحاویة ص (۱۲۸). [۲۳۰] رد الدارمی علی بشر المریسی (۵،۶).