اسما و صفات الهی

فهرست کتاب

مبحث سوم: تناقض گویی متکلمین و سرگردانی آنها

مبحث سوم: تناقض گویی متکلمین و سرگردانی آنها

یکی از اموری که ما را بر محکم‌تر بودن، سالم‌تر بودن و علمی‌تر بودن مذهب سلف صالح راهنمایی می‌‌نماید، این است که بسیاری از بزرگان متکلمین از اندیشه‌ی خود رجوع کردند و آن را مورد مذمت قرار دادند. بعضی از آنها در مسیر زندگی رجوع کردند و برخی دیگر توبه‌ی خود را بر بستر مرگ اعلام نمودند. و گروهی هم متوجه گمراهی و سرگردانی خود شدند اما راه هدایت را نشناختند.

«بله، این فخرالدین رازی است که در نهایت عمرش بعد از اینکه این مسیر او را از پای درآورد و در این راه رنج‌های فراوانی را متحمل گردید، اعلان می‌کند که به نتیجه‌ای نرسیده است. آری، او از منهج قرآنی و نبوی فاصله گرفت و بدنبال نتایج اندیشه‌های بشری افتاد. اما افکار و اندیشه‌های بشر او را به آن یقینی نرساند که فرد استفاده کننده از چشمه‌ی زلال وحی به آن می‌رسد. لذا در نهایت عمرش این واقعیت را درک کرد که روحش از چشمه‌ای که به آن وارد شده، سیراب نگردیده و هدفی که برای آن تلاش نموده، متحقق نشده و آنچه را که بدانها اعتماد کرده و به جمع آوری آنها پرداخته، صرفا سخنانی متناقض و متضاد هستند.

من هر گاه اشعارش را که در کتاب «اقسام اللذات» آورده، می‌خوانم، بوی نوحه‌ی غمگینی را که از قلبی مجروح متصاعد می‌گردد، استشمام می‌نمایم. این آه و ناله‌ی نفسی است که زندگی‌اش را در غیر راه حق ضایع ساخته است. گوش کنید که او چگونه برای خودش گریه و شیون می‌کند و می‌گوید:‌

نهـايـة اقـدام العقـول عقــــال
ونهـاية سـعي الـعـالمين ضلال
وارواحنا في وحشة من جسومنا
وحاصل دنيانا اذى ووبال
ولم نستفد من بحثنا طول عمرنا
سوی ان جمعنا فیه قیل وقالوا
فکم قد رأینا من رجال ودولة
فبادوا جمیعاً مسرعین وزالوا
وکم من جبال قد علا شرفاتها
رجال فزالوا والجبال جبال [۲۸۵]

«حاصل و ثمره‌ی کار خردها پیچیدگی و گره است و حاصل سعی و تلاش علمای کلام و فلسفه، گمراهی و سردرگمی است؛ روح ما در خوف و هراس بدن بوده و نتیجه‌ی دنیایمان نیز جز رنج و عذاب چیز دیگری نیست؛ در طول عمر خود از تحقیق و بررسی و مباحثه هیچ سودی عاید ما نشد جز جمع آوری و اندوختن قیل وقال؛ چندها بزرگ مرد و دولت را دیدیم که آمدند و به سرعت نابود شدند و رفتند و چندها کوه را دیدیم که مردانی به قله‌هایشان رسیدند و رفتند اما کوهها به جای خود باقی ماندند و هنوز هم کوه هستند».

ایشان روزی خدمت شهاب‌الدین غوری رفت و عرض کرد: «‌ای سلطان العلماء! نه سلطان تو باقی می‌ماند و نه شک و شبه‌های رازی» [۲۸۶].

ابن صلاح می‌گوید: «قطب طوغانی ‌دوبار به من گفت: شنیدم که فخرالدین رازی می‌گفت: ای کاش! خود را مشغول علم کلام نمی‌نمودم و شروع به گریه کرد» [۲۸۷].

همچنین رازی در کتاب «اقسام الذات» خود می‌گوید:‌ «من روش کلامی و فلسفی را مورد مداقه قرار دادم و متوجه شدم که دردی را درمان نمی‌کند و تشنه‌ای را سیراب نمی‌نماید. و مشاهده کردم که نزدیکترین راهها، راه قرآن است. من در مورد اثبات این آیات را می‌خوانم:

﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ ٥[طه: ۵].

«خداوند مهربان بر عرش قرار گرفت». ‏

﴿إِلَيۡهِ يَصۡعَدُ ٱلۡكَلِمُ ٱلطَّيِّبُ[فاطر: ۱۰].

«گفتار پاکیزه به سوی خدا اوج می‌گیرد».

و در مورد نفی نیز این آیات را می‌خوانم:

﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ[الشوری: ۱۱].

«هیچ چیز مانند خداوند نیست».

﴿وَلَا يُحِيطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا[طه: ۱۱۰].

«ولی آنان به آفریدگار احاطه‌ی علمی ندارند».

آنگاه سخن خود را با این جمله به پایان می‌رساند و می‌گوید: «هرکس که تجربه‌ای مانند تجربه‌ی من داشته باشد، به شناختی مانند شناخت من می‌رسد» [۲۸۸].

عبدالکریم شهرستانی در مقدمه‌ی کتاب خود «نهاية الكلام في علم الكلام» وضعیت پیروان کلام را در خصوص علوم اعتقادی بیان می‌دارد و می‌گوید:

لعمری لقد طفت الـمعاهد كلّها
وسيرت طرفی بين تلك الـمعالم
فلــــم أر إلّا واضعاً كف حائر
علـــــی ذقن أو قارعاً سن نادم

«به جانم سوگند، تمام مراکز آموزشی ـ فلسفی ـ را سرزدم و به تمام آثار فلسفی نگاهی انداختم؛ بجز انسان سرگردانی که دست به چانه زده یا از شدت پشیمانی، دندانهایش را به یکدیگر می‌مالد، چیز دیگری ندیدم».

نباید در اینجا سخن جوینی را به بوته‌ی فراموشی بسپاریم؛ کسی که امام الحرمین خوانده می‌شد و شما می‌دانید که او در علم کلام و بحث و نظر از درجه‌ی بسیار بالایی برخوردار بود. او هنگامی که در اواخر عمرش به مسیر زندگی و دستاوردهایش نگاه می‌کند، مانند زنی که فرزندش را از دست داده باشد، گریه می‌کند. وی بخش بزرگی از زندگی‌اش را در مسیری ضایع ساخت که او را به ساحل نجات نرساند. وی در دریای افکار و عقایدی غواصی نموده بود که هر کس به غواصی در آنها بپردازد، روی آرامش را نمی‌بیند. هم اینک به سخنانش گوش فرا دهید که در لحظات سکرات موت، یارانش را وصیت می‌کند و می‌گوید: ‌«من در دریای بسیار عمیقی فرو رفتم، مسلمانان و علوم دینی را رها کردم و مشغول چیزی شدم که مرا از آن، منع کردند. پس وای بر من، اگر رحمت خداوند مرا در نیابد و شما شاهد باشید که من هم اکنون بر عقیده‌ی مادرم می‌میرم» [۲۸۹].

و این یکی دیگر از متکلمین است که هنگام مرگ دستاوردهای زندگی‌اش را بررسی می‌کند و هیچ چیز حقی نزد خودش نمی‌یابد؛ لذا اعلام می‌کند و به افراد پیرامون خودش می‌گوید: «شاهد باشید که من اکنون می‌میرم و تا به حال چیزی ندانسته‌ام جز اینکه ممکن نیازمند واجب است. و افتقار و نیاز یک امر عدمی ‌است. پس من هیچ چیز نمی‌دانم» [۲۹۰].

و یکی دیگر از متکلمین می‌گوید: «بیشترین کسانی که به هنگام مرگ دچار شک می‌شوند، متکلمین هستند» [۲۹۱].

شمس‌ الدین خسرو شاهی که یکی از بزرگترین شاگردان فخر الدین رازی بود، روزی نزد یکی از علما رفت و گفت: به چه چیزی معتقد هستی؟ گفت: به آنچه که مسلمانان بدان معتقدند. گفت: احساس شرح صدر و آرامش می‌کنی و بدان یقین داری؟ گفت:‌ بله. گفت:‌ خدا را بر این نعمت سپاس کن. به خدا سوگند، من نمی‌دانم که به چه چیزی معتقدم. سپس آنقدر گریه کرد که محاسنش خیس شد [۲۹۲].

مرتضی یمانی مشهور به ابن وزیر می‌گوید: «برخی از متکلمان و بدعت گران با روش انبیاء، اولیاء، امامان بزرگوار و سلف صالح مخالفت کردند و تکلف و تعمق نمودند و معانی واضحی را با عباراتی خفی تعبیر کردند و بعد از یک سفر طولانی به شک و تردید و دشمنی و تکذیب رسیدند.

و بسیاری از متکلمان به افتادن در سرگردانی و مسایل مشکل و متعارض اعتراف کرده‌اند.

یکی از افراد متأخری که عمیقاً وارد بحث‌های کلامی ‌شد و هیچ فایده‌ای نصیبش نگردید و گرفتار حیرت و سرگردانی شد، شوکانی بود؛ او در مورد خودش می‌گوید: «من برای شما در مورد خودم صحبت می‌نمایم و از وضعیت دیروزم شما را باخبر می‌کنم. من در اوج جوانی مشغول علمی‌شدم که گاهی آن را علم کلام، گاهی علم توحید و گاهی علم اصول دین می‌گویند. به مطالعه‌ی کتاب‌های گروههای مختلف آنها روی آوردم به این امید که فایده‌ای بدست آورم؛ اما بجز حیرت و سرگردانی هیچ چیزی عاید من نشد و این یکی از اسبابی بود که مذهب سلف صالح را نزد من محبوب گرداند.

هرکس، نگاهی به سرگردانی متکلمین بیندازد، به صداقت قول شیخ الاسلام در مورد آنان پی خواهد ‌برد که می‌گفت: «به آنها ذکاوت داده شده؛ اما پاک نیستند. فهم دارند؛ اما آنها علم و دانش ندارند. گوش و چشم و دل دارند؛ اما ﴿فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُمۡ سَمۡعُهُمۡ وَلَآ أَبۡصَٰرُهُمۡ وَلَآ أَفۡ‍ِٔدَتُهُم مِّن شَيۡءٍ إِذۡ كَانُواْ يَجۡحَدُونَ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ[الاحقاف: ۲۶] [۲۹۳]. «گوشها و چشم‌ها و د‌ل‌هایشان سودی بدانان نبخشید؛ چرا که آیات خدا را تکذیب می‌کردند و چیزی آنان را فرا گرفت که مسخره‌اش می‌کردند ـ و آن عذاب خدا بود». ‏

شیخ الاسلام در بیان حال متکلمین می‌گوید: متکلمین بیشتر از همه دچار شک و اضطراب می‌شوند و از نظر علم و یقین از همه ضعیف‌ترند. این موضوعی است که آنها در درونشان احساس می‌کنند و مردم هم مشاهده می‌نمایند. لذا می‌بینید که بیشتر از همه مبتلا به درد بی ثباتی در سخن‌اند طوری که در یک جا معتقد به چیزی و در جایی دیگر معتقد به نقیض و تکفیر گوینده‌ی آن می‌باشند. و این، دلیل بر عدم یقین آنهاست.

آنها تنها فضیلتی که دارند این است که از توان انتقاد، جدل و مباحثه‌ی بالایی برخوردارند. و بسیار واضح است که: اعتراض و جدل علم نیست و هیچ نفعی ندارد؛ بلکه علم در پاسخ دادن به سؤال می‌باشد. لذا بیشتر استدلال آنها شبیه یکدیگر است؛ چرا که هر یک از آنها دیگری را زیر سؤال می‌برد.

برخی می‌گویند: با اینکه ابو الحسن اشعری بیشتر از دیگران به سنت نزدیک بود و سناخت او هم به آن بیشتر بود، در آخر عمر خود کتابی را در خصوص تشابه دلایل اهل کلام تألیف نمود.

ابن واصل حموی که یکی از بزرگان فلسفه و کلام بود، می‌گفت: «من به پشت سرم دراز می‌کشم و با ملافه‌ای نیمی‌ از صورتم را می‌پوشانم. سپس اندیشه‌ها، دلایل و اعتراضات گروههای مختلف را بیاد می‌آورم تا اینکه صبح می‌شود در حالی که هیچ نظری را ترجیح نداده‌ام» [۲۹۴].

راز این سرگردانی و اضطرابی که بزرگان متکلمین از آن صحبت می‌کنند این است که طبیعت روشی که آنها دنبال می‌کنند هیبت خداوند را از دلها دور می‌کند و آنگونه که جنید بغدادی رحمه الله می‌گوید قلبی که خالی از هیبت خداوند باشد، ایمان از آن رخت می‌بندد [۲۹۵].

علم کلام همانگونه که در مورد خداوند صحبت می‌کند، در مورد سایر موضوعات و مخلوقات بدون هیچ تفاوتی میان آنها صحبت می‌نماید. علاوه بر این، تکیه‌ی علم کلام بر دلایل عقلی ‌است و از آنجایی که این دلایل ساخته و پرداخته‌ی انسان هستنند، مجال گسترده‌ای برای پذیرش و رد آنها وجود دارد. غزالی رحمه الله تعالی می‌گوید: «ایمانی که از دلایل کلامی ‌به دست آمده باشد، بسیار ضعیف است و با اندک شبهه‌ای از بین می‌رود. و ایمان راسخ و محکم ایمانی است که عوام آن را به طور متواتر از طریق سماع (شنیدن) بدست آورده‌اند» [۲۹۶].

[۲۸۵] الصواعق المرسله ص (۷) تألیف ابن قیم و مقدمه‌ی کتاب ‌اعتقادات فرق المسلمین ‌ص (۲۳) تألیف رازی. [۲۸۶] مقدمه‌ی کتاب ‌اعتقادات فرق المسلمین ‌ص (۲۳) تألیف رازی. [۲۸۷] منبع سابق. [۲۸۸] الفتوى الحمویة الکبرى ص (۷) تأليف ابن تيميه. [۲۸۹] نهاية الاقدام في علم الکلام شهرستاني ص (۳). [۲۹۰] الصواعق المرسلة ابن قيم ص (۷). [۲۹۱] منبع سابق. [۲۹۲] شرح العقيدة الطحاوية ص (۲۲۸). [۲۹۳] مجموعه فتاوای شيخ الاسلام (۵/۱۱۹). [۲۹۴] مجموعه فتاوای شيخ الاسلام (۴/۲۷). [۲۹۵] اقاويل الثقات ص (۱۱۳) تأليف شيخ مرعی بن يوسف الکرمی. [۲۹۶] الجواهر ص (۹۹) تأليف غزالی.