سوم: متهم کردن اهل سنت به القاب زشت
هرکس، نگاهی به کتابهای مخالفان منهج اهل سنت بیندازد، مشاهده میکند که آنها القابی را به اهل سنت نسبت میدهند تا مردم را از آنان متنفر کنند. میتوان از میان این تهمتها به تهمت تجسیم و تشبیه اشاره نمود. آنها با این تهمتهای باطل و وارونه جلوه دادن حقایق تلاش کردند تا چهرهی سفید و درخشان سلف را نزد مسلمانان آلوده و چرکین نشان دهند و اینگونه مردم را از راه و روش آنان منصرف گردانند. اما چگونه باطل میتواند جلوی خورشید حقیقت را بگیرد و چگونه ظلمت و تاریکی میتواند انوار فروزان حق را بپوشاند.
حتی شیخ الاسلام ابن تیمیه را نیز متهم به این القاب زشت کردند. دشمنانش در دوران حیات و بعد از مرگش به او تهمت زدند. اما شیخ الاسلام بطلان این تهمت را در تألیفاتش برملا نمود و طرفداران حق و حقیقت نیز بعد از وفاتش به دفاع از او پرداختند. با وجود این، امروزه هم افرادی وجود دارند که این تهمت باطل را به او نسبت میدهند.
در مورد مناظرهای که میان شیخ الاسلام و علمای عصر وی رخ داد و منجر به نوشته شدن کتاب العقيدة الواسطية گردید، شیخ الاسلام میگوید: «مناظره کنندگان با من شروع به نفی تشبیه و تجسیم کردند و سخن را در این زمینه به درازا کشیدند و اشاره به اموری میکردند که برخی از مردم در این باره به به ما نسبت میدادند» [۳۰۴].
در این میان، ابن بطوطه ادعا کرده و میگوید: من شنیدم که ابن تیمیه از بالای منبر در حالی که یک پله پایین آمد، گفت: خداوند به آسمان دنیا پایین میآید، اینگونه که من پایین میآیم.
کسانی که در این زمینه به تحقیق و بررسی پرداختهاند، دروغ بودن سخن ابن بطوطه را به اثبات رساندهاند؛ زیرا تحقیقات نشان میدهد که ابن تیمیه در سال ورود ابن بطوطه به دمشق در زندان بوده است. علاوه بر این، شیخ الاسلام دیدگاههای اعتقادی خود را تدوین نموده و اعتقادش را در این خصوص در دهها جا از کتابهایش بیان نموده است که همهی موارد بر برائت ایشان از آنچه که به او نسبت دادهاند، دلالت میکند.
همچنین معاندان پیروان امام اهل سنت ؛احمد بن حنبل؛ را به تشبیه و تجسیم و حشویه بودن متهم کردند. شما میدانید که امام احمد بن حنبل در برابر معتزله که میخواستند این دین را ترور کنند و نور آن را خاموش کنند، ایستاد.
به همین سبب، بسیاری از پژوهشگران این مقولات را رَد کرده، آنها را پاسخ داده و ماهیت دروغینشان را فاش ساختهاند [۳۰۵]. یکی از کسانی که در این زمینه صحبت کرده است، شیخ مرعی بن یوسف کرمی میباشد. وی میگوید: «با وجود اینکه امامان حنبلی مسلک ما معتقد به مذهب سلف هستند و خداوند را آنگونه که خودش و پیامبرش توصیف نمودهاند، بدون تحریف، تعطیل، بیان کیفیت و تمثیل توصیف مینمایند، بسیار جای تعجب است که افرادی که در دینشان احتیاط نمیکنند، آنها را به تجسیم نسبت میدهند؛ حال آنکه آنان مجسمه را کافر میدانند بر خلاف مذهب شوافع که تجسیم نزد آنها کفر محسوب نمیشود. پس کسانی که اهل تجسیم را کافر میدانند، چگونه خودشان معتقد به تجسیم هستند؟» [۳۰۶].
آنها تنها به متهم ساختن پیروان ائمه به این القاب ناپسند و زشت اکتفا نکردند بلکه بعضی از آنها جلوتر رفته و خود امامان بزرگوار را نیز به این تهمتهای باطل متهم ساختهاند تا مردم را از مذهب آنان متنفر کنند.
رازی رحمه الله تعالی میگوید: «گروهی از معتزله امام احمد، اسحاق بن راهویه و یحیی بن معین را متهم به تشبیه میکنند؛ ولی این یک اشتباه بزرگ است؛ زیرا آنها از اندیشهی تشبیه و تجسیم کاملا پاک و بری هستند. اما آنان در مورد متشابهات صحبت نمیکردند. بلکه میگفتند: ایمان آوردیم و تصدیق نمودیم. علاوه بر این، آنها یقین جازم دارند که خداوند هیچ همتا و مانندی ندارد و پر واضح است که این اعتقادات کاملاً با اندیشهی تشبیه فاصله دارد» [۳۰۷].
آنها به متهم ساختن ائمه هم اکتفا نکردند؛ بلکه پیامبران را هم با این القاب زشت متهم ساختند. شیخ الاسلام میگوید: «هنوز هم معتزله و جهمیه دروغ میگویند و تهمت میزنند و کسانی را که صفات خداوند را اثبات مینمایند، متهم به تشبیه میکنند تا جایی که برخی از آنها دچار افراط شده و پیامبران بزرگوار را نیز متهم به تشبیه کردهاند؛ بعنوان نمونه، یکی از رؤسای جهمیه بنام ثمامه بن اشرس میگوید: از میان پیامبران سه نفرشان مشبهه هستند: یکی موسی÷است که گفت: ﴿إِنۡ هِيَ إِلَّا فِتۡنَتُكَ﴾[الاعراف: ۱۵۵]. «این ـ درخواست رؤیت، یا وقوع زلزله، یا کار گوساله پرستی ـ جز آزمایش تو چیز دیگری نیست». دومی عیسی÷است که گفت: ﴿تَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِي وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِكَ﴾[المائدۀ: ۱۱۶]. «تو از راز درون من باخبری، ولی من از آنچه که در نفس توست، بیخبرم». سومی محمد صکه گفت: «خداوند به آسمان دنیا فرود میآید» [۳۰۸].
و اینگونه روشن میشود که از دیدگاه آنها تمام کسانی که صفات را برای خداوند اثبات مینمایند، مشبهه و مجسمه هستند. ولی برخی از آنان صرفا پیروان این منهج را متهم میکنند و جرأت نسبت دادن این القاب را به ائمه ندارند. برخی دیگر هم که جسارت بیشتری دارند؛ ائمه را نیز متهم میکنند و تعدادی دیگر حتی پیامبران را هم متهم ساختهاند.
شیخ محمد بن محمد بن ابی العز حنفی /میگوید: «تمام کسانی که به نحوی اسماء و صفات خداوند را نفی میکنند، اثبات کنندگان اسماء و صفات را مشبهه مینامند. غالیان زندیق که همان قرامطه و فلاسفه هستند و معتقدند که نمیتوانیم خداوند را عالم و قادر بنامیم، میگویند: هرکس که خداوند را عالم و قادر بنامد، مرتکب تشبیه شده است؛ زیرا اشتراک در اسم موجب اشتباه در معنا خواهد شد.
همچنین غالیان جهمیه که اسمها را اثبات میکنند ولی معتقد به مجازی بودن آنها هستند، معتقدند که هر کس خداوند را حقیقتا عالم و قادر بداند، مشبّه است.
همینگونه کسانی که صفات را انکار میکنند و خداوند را دارای صفات علم، قدرت و اراده نمیدانند، معتقدند که هر کس صفات را اثبات کند، مرتکب تشبیه و تجسیم شده است.
قابل یادآوری است که کتابهای نفی کنندگان صفات یعنی جهمیه، معتزله، رافضه و امثال اینها پر از این تهمتها و القاب زشت نسبت به اثبات کنندگان صفات است. آنها در کتابهایشان میگویند: یکی از گروههای مجسمه، قومی هستند که به آنها مالکی میگویند. آنها منسوب به فردی به نام مالک بن انس هستند. گروهی دیگر هستند که به آنها شافعی میگویند و منسوب به فردی به نام محمد بن ادریس شافعی هستند.
تا جایی که مفسرانشان امثال عبد الجبار، زمخشری و دیگران معتقدند که هرکس یکی از صفات خداوند را اثبات نماید و معتقد به رؤیت خداوند در آخرت باشد، مرتکب تشبیه شده است. و این اصطلاح نزد غالب گروههای متأخرین شایع شده است.
اما مشهور نزد علمای معروف اهل سنت این است که: نفی تشبیه نزد آنها به معنای نفی صفات نیست و هرکس که صفات را اثبات نماید، مشبهه گفته نمیشود. بلکه نفی تشبیه نزد آنها به این معناست که خداوند در اسماء، صفات و افعالش هیچ مشابهتی با مخلوقات ندارد. و این، معنای سخن خداوند متعال است که میفرماید: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ﴾[الشوری: ۱۱]. خداوند متعال در این آیه داشتن مثل را نفی مینماید و صفت سمع و بصر را اثبات میکند» [۳۰۹].
گفتنی است که متهم ساختن اهل سنت و جماعت به تشبیه و تجسیم و عیبجویی اهل اثر یکی از ویژگیهای افراد گمراه بشمار میرود که پیروان حق آنها را بوسیلهی آن میشناسند.
محمد بن محمد بن ابی العز حنفی میگوید: «اسحاق بن راهویه میگوید: اوصاف جهم و یارانش این است که آنها به دروغ میگویند: اهل سنت مشبهه هستند. همچنین بسیاری از امامان گذشته معتقدند که یکی از ویژگیهای جهمیه این است که اهل سنت را مشبهه مینامند» [۳۱۰].
ابن ابی حاتم میگوید: «علامت افراد مبتدع بد و بیراه گفتن اهل حدیث است و علامت افراد زندیق این است که اهل سنت را حشویه (ظاهر بین) میخوانند و هدفشان از این کار، باطل گردانیدن احادیث است. و علامت جهمیه این است که اهل سنت را مشبهه مینامند» [۳۱۱].
گفتنی است که علما این اقوال را نقل نموده و در تألیفات و سخنرانیهایشان متذکر شدهاند [۳۱۲].
آری، این منحرفان از کتاب الله و سنت رسول الله صگمان میکنند که تراوشهای فکری آنان حق است؛ به همین سبب، کسانی را که بر منهج حق حرکت مینمایند، خطا کار و گمراه میدانند. شیخالاسلام ابن تیمیه میگوید: «منحرفان از سنت رسول الله صباید بدنبال نقصی برای اهل سنت باشند تا بوسیلهی آن، آنها را مذمت کنند و نامهای دروغینی بر آنان بگذارند» [۳۱۳].
[۳۰۴] العقيدة الواسطية ص (۳۰). [۳۰۵] العقيدة الواسطية ص (۳۰). [۳۰۶] اقاويل الثقات في تأويل الاسماء و الصفات ص (۶۴) تأليف مرعي بن يوسف حنبلي. [۳۰۷] اعتقادات فرق المسلمين والمشرکين ص (۱۶) تأليف رازی. [۳۰۸] مجموعه فتاواي شيخ الاسلام (۵/۱۱۰). [۳۰۹] شرح العقيدة الطحاوية ص (۱۲۱). [۳۱۰] شرح العقيدة الطحاوية ص (۱۲۱). [۳۱۱] شرح اصول اعتقاد اهل السنة ص (۱۷۹). تأليف لالکائى. [۳۱۲] منبع سابق (۱/۱۸۲) و عقيدة السلف ص (۱۰۱) تأليف صابونى. [۳۱۳] مجموعه فتاواي شيخ الاسلام (۵/۱۱۱)