اسما و صفات الهی

فهرست کتاب

مطلب هشتم: شناخت خداوند طبق برنامه‌ی قرآني و نبوي

مطلب هشتم: شناخت خداوند طبق برنامه‌ی قرآني و نبوي

شناخت خداوند متعال بر اساس برنامه‌ی قرآنی و نبوی باعث قدرت یافتن در روی زمین می‌شود و دوری از او، باعث شکست و نابودی خواهد شد.

ما باید بدانیم که شناخت خداوند طبق منهج قرآن کریم و سنت نبی مکرم اسلام، باعث تحکیم اعتقاد راستین و شناخت واقعی خداوند خواهد شد و انسان را وادار به حرکت در صراط مستقیم خواهد نمود. این شناخت، انسان را به خداوند نزدیک می‌نماید، خشنودی خداوند را به ارمغان می‌آورد، باعث نزول برکات می‌شود، سبب نصرت و تأیید الهی، قدرت یافتن در روی زمین و تحقق وعده‌های الهی می‌گردد:

﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمۡ دِينَهُمُ ٱلَّذِي ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗا[النور: ۵۵].

«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند، وعده می‌دهد که آنان را قطعاً جایگزین و وارث حکومت ـ گذشتگان ـ در زمین خواهد کرد همان گونه که پیشینیان را جایگزین انسانهای قبل از خودشان نموده است. همچنین آیین ایشان را که برای آنان ‌پسندید، حتماً پابرجا و برقرار خواهد ساخت و نیز خوف و هراس آنان را به امنیت و آرامش مبدّل می‌سازد».

پس هرگاه، انسان از دینی که خداوند برایش انتخاب نموده است، اعراض و رویگردانی کند، قدرت و حکومتش از هم می‌پاشد و دشمن بر او غلبه می‌کند و پیروز می‌شود.

امام ابن تیمیه در مورد آثار مخربی که از اینگونه انحرافات در جامعه‌ی اسلامی شکل می‌گیرد، صحبت می‌کند و می‌گوید: «جعد بن درهم همان کسی است که آخرین خلیفه‌ی بنی امیه ؛مروان بن محمد جعدی؛ به او نسبت داده شده بود. او چنان سایه‌ی نحسی بر مروان انداخت که باعث زوال دولت وی گردید. بله، هرگاه بدعتها که با دین انبیا سازگاری ندارند، گسترش یابند خداوند از کسانی که با پیامبران مخالفت می‌کنند، انتقام می‌گیرد. به همین سبب، هنگامی که ملحدان باطنی مذهب‌ ظهور کردند و بر شام و سرزمین‌های دیگری تسلط پیدا کردند، نفاق و بی‌دینی که اساس اندیشه‌ی آنها بود، آشکار گردید. آنها در واقع مانند فرعون خالق را انکار می‌کردند واز عبادتش استنکاف داشتند و بهترین چیزی که بدان تظاهر می‌جستند همان رفض بود. پس نیکو‌ترین و نزدیکترین آنها به اسلام رافضی‌ها بودند؛ همان کسانی که باعث رفض و الحاد در جامعه‌ی اسلامی شدند. حتی گروههایی مانند بنی حمران و غالیه که در شام سکنی داشتند و بنی بویه در مشرق جزو کسانی بودند که گرایش شیعی داشتند.

و ابن سینا و خانواده‌اش از جمله افراد آنها بودند. به همین خاطر بود که ابن سینا به فلسفه مشغول شد.

سرآغاز ظهور رافضی‌ها هنگام به حکومت رسیدن مقتدر بود. و این، سرآغاز انحلال دولت عباسی بود. به همین خاطر او را در آن موقع امیرالمؤمنین اموی در اندلس می‌خواندند؛ زیرا تا آن وقت او را بدان نام فرا نمی‌خواندند. او می‌گفت: مسلمانان نباید دارای دو خلیفه باشند، وقتی که مقتدر حکومت را به دست گرفت، ابن سینا گفت: این بچه است و ولایت وی صحیح نیست و بعداً او را بدان اسم نام نهادند.

همچنین شیخ الاسلام از بنی عبیدالله قداح سخن به میان آورده و می‌گوید: آنها در باطن ملحد و بی‌دین و منافق بودند. همچنین نسبی که آنها مدعی آن بودند، همانند دینشان باطل بود. برخلاف سلسله‌ی اموی و عباسی که نسب آنها صحیح بود و مانند سایر خلفای مسلمین، مسلمان بودند.

آنگاه شیخ الاسلام به این مسأله می‌پردازد که ظهور نفاق و بدعت و گناه چگونه باعث تسلط دشمنان بر مسلمانان گردید و چگونه نصرانی‌های روم اندک اندک به سرزمین شام و جزیره سرازیر شدند و مرزهای شام را یکی بعد از دیگری درنوردیدند تا اینکه در اواخر قرن چهارم به بیت‌المقدس رسیدند. سپس، دمشق را محاصره کردند و مردم شام با بدترین وضع میان کفار نصاری و منافقان بی‌دین زندگی می‌کردند.

شیخ الاسلام همچنین توضیح می‌دهد که چگونه خداوند متعال پیروان این دین را عزت بخشید آن هنگامی که نورالدین شهید به حکومت رسید و به دستورات اسلام عمل نمود و دین خدا را آشکار ساخت و در راه خدا جهاد کرد. و همچنین هنگامی که صلاح‌الدین ایوبی سپاه نصاری را در هم شکست، خداوند بوسیله‌ی او اسلام را آشکار ساخت و مرتدان و فاسدان را قلع و قمع نمود.

شیخ الاسلام در مورد تأثیر ظهور بدعت‌ها، انحرافات و گمراهی‌ها در جوامع اسلامی بطور مفصل صحبت می‌نماید و توضیح می‌دهد که چگونه ظهور این بدعتها باعث ذلت و خواری مسلمانان و تسلط دشمنان بر آنها گردید. همچنین توضیح می‌دهد که چگونه استقامت مسلمانان بر دین خدا باعث عزت و اقتدار اسلام و مسلمانان می‌شود تا آنجا که می‌گوید: «منظور این است که انقراض دولت بنی امیه به سبب جعد بن درهم و یک سری عوامل دیگر بود» [۲۹].

[۲۹] مجموعه فتاوای ابن تیمیه (۱۳/۱۷۷-۱۹۲).