اسما و صفات الهی

فهرست کتاب

مطلب ششم: ارتباط صفات خداوند با ذات وي

مطلب ششم: ارتباط صفات خداوند با ذات وي

متکلمین با عقل محض، وارد مباحث بسیار ریزی در صفات الهی شده‌ و در همین راستا اصول و قواعدی را وضع نموده‌اند که با حقی که خداوند متعال آن را نازل نموده است، تضاد دارند.

اهل سنت و جماعت بر این اعتقاد نیستند که: صفات خداوند عین ذات خداوند و یا غیر ذات او می‌باشند؛ زیرا جزء لازم و صفت لازم یک شیئ، غیر آن شیئ بشمار نمی‌رود، همانگونه که این صفات، عین ذات آن شیئ نیز به حساب نمی‌آیند.

سفارینی بطور خلاصه از شیخ الاسلام ابن تیمیه چنین نقل می‌نماید که: «هر گاه از سلف امت و امامان گذشته سؤال می‌کردند که: آیا علم و کلام خدا، غیر خدا است یا ذات خدا؟ آنها هرگز پاسخ مثبت یا منفی به این سؤال نمی‌دادند؛ زیرا اگر می‌گفتند: صفات خداوند غیر ذات خداوند هستند، این وهم و گمان پیش می‌آمد که مباین و جدا از خداوند هستند. و اگر می‌گفتند: صفات خداوند غیر ذات خداوند نیست، تصور می‌شد که صفات همان ذات می‌باشد.

شیخ الاسلام معتقد است که مسئول (فردی که از او سؤال می‌شود) در اینجا اینگونه توضیح دهد که اگر منظور از «غیر ذات خداوند» این است که صفاتش مباین و جدا از ذاتش هستند، صحیح نیست؛ زیرا صفات یک موصوف نمی‌توانند مباین و جدا از او باشند؛ اگر چه موصوف یکی از مخلوقات باشد چه رسد به صفات خالق؟

و اگر منظور از «غیر ذات»، این است که صفات، ذات خداوند نیستند، صحیح است؛ چرا که صفت عین موصوف نیست. لذا صفات از این جهت، غیر ذات خداوند هستند. و هرگاه، اسم پروردگار اطلاق شود، شامل ذات مقدس خداوند همراه با صفات کمال آن خواهد بود؛ زیرا وجود ذاتی که بدون صفت باشد، ممتنع است.

اسم الله، شامل ذاتی است که موصوف به صفات کمال می‌باشد. این صفات هرگز زائد بر مسمی نیستند؛ بلکه داخل آن هستند؛ اما این صفات، زائد بر ذات مجردی هستند که نفی کنندگان صفات آن را اثبات کرده‌اند [۱۰۳].

فلاسفه معتقدند که صفات خداوند معانی قائم به ذات او نیستند؛ بلکه صفات خداوند ذات او می‌باشند و نزد آنها خداوند دارای صفاتی زائد بر ذات، مانند علم و قدرت و اراده نیست؛ بلکه علم و قدرت و اراده‌ی خداوند همان ذات او هستند. و این دیدگاه باعث شده است که آنها تمام صفات را از خداوند نفی کنند.

معتزله نیز هر چند که به زعم خودشان قایل به اتصاف خداوند به صفات می‌باشند، اما هنگامی که می‌گویند: صفات عین ذات خداونداند، با مذهب فلاسفه هیچ تفاوتی ندارند؛ آنها می‌گویند: خداوند با ذات خویش است که عالم و قادر و سمیع می‌باشد و اینگونه آنها صفات را زائد بر ذات اثبات نمی‌کنند.

بله، آنها گمان می‌کنند که اثبات صفات مستلزم یکی از امور زیر است:

اول: اینکه صفات خداوند حادث باشد. پس قیام حوادث با ذات خداوند و همچنین فارغ بودن خداوند در ازل از علم و اراده و حیات لازم می‌آید که این امر به اتفاق علما باطل است.

دوم: اینکه صفات خداوند قدیم ‌باشد. پس تعدد قدما لازم می‌آید. و این امر هم بنا به اجماع مسلمانان کفر است.

پاسخ این شبهه این است که: تعدد قدمایی ممتنع است که با یکدیگر مغایرت داشته باشند. و ما قایل به عدم مغایرت ذات با صفات، و عدم مغایرت صفات با یکدیگر هستیم. پس تعدد منتفی است. اگر هم نظریه‌ی آنها را بپذیریم مبنی بر اینکه تعدد قدیم لازم می‌آید، باید به آنها گفت که تعدد قدیمهایی ممتنع است که هر کدام یک ذات مستقل باشد نه تعدد یک ذات و صفاتش. و دیدگاه واقعی و حقیقی در این باره این است که ذات و صفات خداوند ازلی‌اند.

[۱۰۳] عقيدة السفاريني (۱/۲۱۸).